eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
صداي نگران مشتی قربون را از پشت سرم شنیدم که گفت: آقا حالا کجا دارید ....نشریف می برید با این حالتون...اجازه بدید منم بیام به سمت عقب برگشتم و گفتم: احتیاجی نیست... خودم می رم و زود می یام ....فقط اگر کسی ازت سوال کرد بگو نمی دونی من کجام ....با تعجب سرش را به نشانه ي موافقت تکان داد و گفت: چشم آقا ولی آخه ....میان حرفش اومدم و گفتم: گفتم که حالم خوبه مشتی قربون....من رفتم ....صدایش را شنیدم که گفت: خدا به همراهتون آقا ....پله ها را دو تا یکی کردم و از در بیرون زدم سوز سرماي شدیدي توي هوا پیچیده بود و سرماي هوا درد دستم را تشدید ....کرده بود ...اما برام دیگه درد دستم هم مهم نبود ....درد قلبم از همه این ها بدتر بود ....با اخم هاي در هم رفته به دستگیره در چنگ زدم و سوار ماشین شدم سوییچ را چرخاندم...ماشین با صداي بدي استارت خورد.... پام را روي پدال ....گاز فشردم و از در خانه بیرون زدم ....حال خودم رو نمی فهمیدم خداي من آخه چطور من انقدر بی حواس شده بودم که پسر عزیزم رو یادم ....رفته بود چطور امشب تمام این اتفاقات در عرض چند ثانیه افتاد...اون از پریماه و این ....هم از الان ...اسم پریماه ناخودآگاه اخم را به صورتم نشاند دندان هایم را عصبی برروي هم ساییدم و پام را با قدرت بیشتري برروي پدال ...گاز فشردم ...ماشین با شتاب بیشتري به حرکت درآمد ...دیگه حتی اختیار ماشین هم دستم نبود ....انقدر حرکاتش سرعت گرفته بود که چند جا نزدیک بود تصادف کنم 🌸🌸🌸🍃🍃🍃 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa