eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 لوح متحرک | رهبر انقلاب: شهید سلیمانی، قهرمان امت اسلامی است. . 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
...... 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
خوشا به حال کسی که با یکدیگر می‌کنند..... 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
وقتی خیلی ..... ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
کاش غیر از منو تو...... 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
من که مردم بگو شهید تو ام 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
@ahangg_bot ربات آهنگ ایتا.mp3
11.64M
🎙میلاد بیرانوند نام آهنگ : شیرین شعر : یعقوب آزادبخت آواز : عنایت ندری سبک : موسیقی لکی کلام : زبان لکی تو کِه رنگت رنگین‌تر ئِه رنگ شِراوئَه تو کِه دَمت اِنارتِر ئِه تنگ سیاوئَه 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🎼📹💖دعا می کنیم که خدای مهربان شب را به شما آرامش هدیه دهد. 🍃💖وصبحِ فردا ؛ زندگی تان را سرشار از عشق و مهر و امید و شادی کند. 🍃💙شب تان خوش💙🍃 🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙
یه کانال پر از 💖حدیث_های_ناب 💖عکس_نوشته_های_بی_نظیر 💖حرف_های_دل 💖کیلیپ_های_دلنشین_وتاثیرگذار 💖مداحی_های_بسیار_زیبا حرف های دلت رو برامون ارسال کن با نام خودت تو کانال قرار میگیره اینم لینکش👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 از اینکه دعوتمون رو پذیرفتی یه دنیا سپاس💖💖💖💖💖💖💖
💠عجیب‌ولی‌واقعی💠 🎬موضوع: اتفاقی تکان دهنده در فرودگاه مهراباد و جوان فانتزی[🌹💖🌻] تو کانال سنجاق شده👆👆 ما فقط عقلمون به چشممونه{👀💖💐[ ‌هرکی اومد تو این کانال ماندگار شد[🌹💖] {مسابقه هم داریم}🌺🦋🌺 اینم لینکش👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 از این که دعوت ما رو پذیرفتید سپاسگزارم 💖💖💖💖💖
☘ سلام حضرت خورشید مهربان چه خبر؟ سلام مابه تویا صاحب الزمان چه خبر؟ من از زبان همه حرف میزنم با تو... زمین‌مان شده ویران ازآسمان چه خبر؟ ❤️ 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
صبـح یعنی با قناری همصدا عاشقی را نغمـه‌ی باران کنی خود بخندی و لب پرخنـده را هـدیه‌ای بر جمع دلداران کنی ســـلام صبحتون بخیر و نیکی امروزتون مملو ازخوبی ‌💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯ ‌‎‌‌‌
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
توجه توجه مسابقه ویژه میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها 👇👇👇 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـانِ الرَّحِيمِ روزهاى جمعه دعاىِ ندبه مى خوانيم و فرزند تو را صدا مى زنيم: اى فرزند خديجه كبرى! امروز هم روزِ جمعه است و من مهمان تو هستم و در كنار قبرِ خراب تو ايستاده ام و به تو فكر مى كنم. اين چه رازى است كه خدايت به تو مباهات مى كند؟ جبرئيل از آسمان ها به زمين مى آيد تا سلام خدا را به تو برساند. تو چه كرده اى كه اين چنين عزيزِ خدا شده اى؟ چرا اين گروه گمراه مى خواهند تو را از يادها ببرند؟ قصّه غصّه تو، قلب شيعه را مى سوزاند. كاش تو را بيشتر مى شناختم! بايد قلم در دست بگيرم و بنويسم. بايد براى دوستانت از حماسه اى بگويم كه تو آن را آفريده اى. اى خديجه! اى چشمه همه خوبى ها! اى مادر همه اهل ايمان! تويى اُمّ المؤمنين! قبر تو در دل همه ماست. مى دانم يك روز فرا مى رسد كه شيعه براى مادرِ خوب خود، حرمى باصفا مى سازد. آن روز چقدر نزديك است! اميدوارم كه نوشتار مرا قبول كنى و در روز قيامت، من و خوانندگان اين كتاب را از شفاعتت بهره مند سازى. هر روز برگی از زندگی این بانوی بزرگ اسلام را ورق میزنیم 🌹🌹🌹🌹 @shohada_vamahdawiat @hedye110
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
ــ با تو هستم! صبر كن! بايد اينجا بايستى و هفت بار صداى الاغ از خود در بياورى! ــ چرا بايد اين كار را بكنم. مگر من ديوانه ام؟ ــ عجب حرفى مى زنى! اين يك رسم مهمّ است، نگاه كن همه دارند اين كار را مى كنند. ــ خوب، همه كارِ بى خودى مى كنند. ــ اگر تو اين كار را نكنى بيمارى "وبا" مى گيرى. با تعجّب به من نگاه مى كنى. به راستى تو را كجا آورده ام؟ من خودم هم تعجّب كرده ام. ما كيلومترها راه آمده ايم تا خانه خدا را زيارت كنيم. همان خانه اى كه خداوند ابراهيم(ع) را فرستاد تا آن را آباد كند. ما مى خواهيم وارد اين شهر بشويم; امّا چرا مردم از ما چنين خواسته اى دارند؟ ما به روزگار خرافات آمده ايم، به روزگار جاهليّت! هنوز پانزده سال تا ظهور اسلام باقى مانده است. اين هم يكى از خرافاتى است كه اين مردم به آن اعتقاد دارند: اگر هنگام ورود به شهر، صداى الاغ از خود در آورى از "وبا" در امان خواهى بود! اكنون وارد شهر مى شويم و به سوى كعبه مى رويم، تو خيلى مشتاق ديدن خانه خدا هستى. مى دانم مى خواهى بر جاى دستِ ابراهيم(ع) بوسه بزنى. اين خانه، خانه يكتاپرستى است، خدا به حضرت آدم(ع) دستور داد تا اين خانه را بنا كند. وقتى كار ساخت كعبه تمام شد، خدا به او وحى كرد كه من گناه تو را بخشيدم و رحمت خود را بر تو نازل كردم. اين خانه، شعبه اى از رحمت و مهربانى خداست، شايد شنيده اى كه خداوند توبه حضرت آدم(ع) را كنار همين خانه قبول كرد. ــ با تو هستم، صبر كن! ــ براى چه؟ ما فاصله زيادى تا كعبه نداريم. من مى خواهم به زيارت بروم و طواف كنم. ــ الآن وقت مناسبى براى اين كار نيست. بايد صبر كنيم. ــ يعنى چه، مگر طواف هم وقت مناسبى مى خواهد؟ ــ اگر حالا كنار كعبه برويم با زنى روبرو مى شويم كه لخت و عريان طواف مى كند. ــ آخر مگر چنين چيزى مى شود؟ ــ بله، من كه گفتم، ما به سرزمين سياهى ها و خرافات آمده ايم. هنوز با ناباورى به من نگاه مى كنى. آخر چگونه ممكن است كه يك زن با آن وضعيّت براى طواف بيايد. تعجّب نكن! اين يك قانون است. خوب است سايه اى پيدا كنيم و بنشينيم تا من ماجرا را برايت تعريف كنم. 🔶🔶🔶🔶🌻🔶🔶🔶🔶 @shohada_vamahdawiat @hedye110
40.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏪فواید غیبت امام زمان (عجل الله فرجه) ⏪اسرار غیبت 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
[saednews.com] dj mrmx - corona [320].mp3
9.91M
💥😍 آهنگ جدید 😍😘💥 بزݧ بریم شاد بشیم 🕺🏃‍♂ 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
🌸✨شـب چه حکایت قشنگیست ✨🌸آدم را وادار به فکر کردن 🌸✨به انهایی میکند که عزیزند ✨🌸شبتون قـشنـگ 🌸✨دلتـون پـر از زیبـایی 🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟
┄┅─✵💝✵─┅┄ خــدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیـــرد قـرار خوشم‌چون که باشی مرادر کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
💚 دردم به جز وصال تو درمان نمی شود بی تو عذابِ فاصله آسان نمی شود افسانه نیست آمدنت، لیک در عیان این قصه بی حضور تو امکان نمی شود. 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
نفسی عمیق می کشم در عطر صبحگاهی کنار صبح بخیر های ناب تو صبحت بخیر جانان من 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
نگاه چهره ی وحشت زده اش کردم و گفتم: تو چی گفتی؟ الان چه کلمه ی کثیفی از دهنت در اومد؟ دهانش را باز کرد اما به جز اصوات نامعلوم چیزی ازش خارج نشد....... چشمانش از ترس دو دو می زذ ...... عصبی شدم....... از میان دندان های کلید شده ام فریادی زدم و گفتم: چی نشنیدم؟ چی گفتی؟ حـ ـلقه ی اشکی که توی چشمش نشسته بود بیشتر شد...... بغضش ترکید و گفت: آرمان ......آرمان مرده بهراد..... دوسال پیش توی یه تصادف رانندگی فوت کرد....... دیگه بقیه ی حرفاش رو نمی شنیدم....... بابایی ....باباجونم ......برام خوراکی می خری بابا بهراد....... بابا جونم می خوام بیام بغـ ـلت .....برام قصه می گی بابایی؟ بابا بهـــــــراد........ بابایی........ دستام رو عصبی روی گوش هایم فشردم تا بلکه صداها کمتر بشن...... اما فایده ای نداشت....... صداها مدام توی گوشم می پیچید و هرلحظه زیاد تر می شد...... نفسام به شماره افتاده بود......‌ سوزش بدی رو توی قفسه ی سیـ ـنه ام حس می کردم...... پیـ ـشونیم خیس عرق بود....... چنگی به قفسه ی سیـ ـنه م زدم و محکم توی مشتم فشردمش...... درد رفته رفته بیشتر می شد....... چشمام دیگه جایی رو نمی دیدن....... چشمام دیگه جایی رو نمی دیدن....... همه چیز دور سرم می چرخید....... دستامو دو طرف سرم محکم فشار دادم..... فریادی از ته دل کشیدم و گفتم :خدایـــــــــا .......ببین اینا چی می گن؟ آرمانم ......پسر عزیزم ......اون زنده است.....سالمه و حالش خوبه..... اینا یه مشت دروغگوی کثیفن..... می خوان نذارن من آرمانم ....عزیزدل بابا رو ببینم...... پس فطرتا ....نامردا.....قاتلا...... حالیم نبود که چی می گم و چی کار می کنم..... فقط حس آدمی رو داشتم که به حدانفجار رسیده.... مثل رودخانه ای بودم که سربرطغیان برداشته و هرآنچه برسراهش باشد با خود نابود خواهد کرد....... تمام صورتم خیس اشک شده بود و نفس نفس می زدم...... اون دو تا هم مات به عکس العملام نگاه می کردند و مثل مجسمه خشک شده بودند..... دیدنشون من رو بیشتر جریح می کرد....... دستان لرزانم بالا امد...... توی هوا تکانشان دادم و گفتم: این دستا رو می بینید .....من با همین دستا خفتون می کنم...... خونتون رو امروز توی همین خونه می ریزم ......قاتلا .....سزای شما فقط مردنه......می کشمتون و دنیا رو از وجود نحستون راحت می کنم...... وجود ادمای کثیف باید از این خونه و دنیا پاک بشه....... آشغالای کثافت...... حالم ازتون بهم می خوره قاتلای پس فطرت...... اختیار حرفا و کارام دست خودم نبود...... فقط آن لحظه دلم می خواست همه چی رو بهم بریزم .....همه چی رو...... دندان هایم از خشم روی هم چفت شده بود...... با چشمانی سرخ از اشک به سمتشان هجوم بردم...... و هرچه فحش و بد و بیراه بلد بودم نثارشان کردم...... اگر آن لحظه مشتی قربون از راه نرسیده و جلوم رو نگرفته بود بی شک یه کاری دست خودم و اون دوتا می دادم......... فقط داد می کشیدم و هرچه دلم می خواست می گفتم........ حس می کردم دیگه قوای توی بدنم نمونده...... حس مبارز شکست خورده توی جنگ رو داشتم... نگاهم به سنگ سیاه گور حیره مانده بود...... توی اون ساعت از روز حتی پرنده هم آنجا پرنمی زد چه برسه به آدم...... چشمانم روی نوشته های سنگ به حرکت در آمد...... آرمان آریا...... 0391 .....غروب 0384 طلوع نگاه گلبرگ های پژمرده ی رز توی دستم کردم و فشردمشون...... قطره ی اشکی از گوشه ی چشمم سرازیر شد و روی گل ها چکید...... 🦋🦋🦋🦋💖🦋🦋🦋🦋 http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd