eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
5.2هزار ویدیو
48 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌾 تا شام حاضر شد , دور هم نشسته بودیم و حرف می زدیم ... خاله با آب و تاب تمام جریان های زندگی منو برای اونا تعریف کرد ... دلم نمی خواست تو همون برخورد اول هوشنگ از زندگی من سر در بیاره و بدونه برای چی اومدیم اینجا ... ولی خاله می گفت و می گفت و من گوش به زنگ اومدن علی بودم ... با هر صدایی از جام می پریدم ... دیر کرده بود ... یعنی ممکن بود علی زن بگیره ؟ ... نه ,امکان نداره ... لیلا اون تو رو دوست داره , اصلا خیلی مهربونه ... واقعا تو این مدت خیلی اذیتم کرد ولی ناخواسته بود و منظوری نداشت اما از گل بالاتر به من نگفت ... اصلا با من دعوا نمی کرد و هر چی می گفتم گوش می داد ... پس امکان نداره ... ولی اگر عزیز خانم مجبورش کنه و زن بگیره ؟ و علی هم از اون خوشش بیاد , بعد منو ول می کنه ؟ ... خوبه برگردم خونه ی عزیز خانم , ازش معذرت می خوام و تموم می شه می ره ... آره , اگر نیومد همین کارو می کنم ... اجازه نمی دم علی زن بگیره ... خاله افکارم رو پاره کرد و گفت : لیلا کجایی ؟ چیکار کنم ؟ شام بخوریم یا منتظر علی بشیم ... دیگه نا امید شده بودم ... گفتم : فکر نکنم دیگه بیاد , عزیز خانم نمی ذاره ... گفت : ناراحت نباش ... الان نیاد , صبح اینجاست ... دست و پاشو که نبستن ... اگر بخواد بیاد میاد ... از من به تو نصیحت , برای کسی بمیر که برات تب کنه .. سفره رو پهن کردیم ... شام خوردیم ... جمع کردیم ... چایی خوردیم ... ولی از علی خبری نشد ... ملیزمان و هوشنگ خوابشون گرفته بود و می خواستن برن ... داشتیم خداحافظی می کردیم که یک ماشین جلوی در نگه داشت ... قلبم فرو ریخت ... تا اون موقع هیچ وقت از اومدن علی خوشحال نشده بودم و این درست همون چیزیه که تو زندگی , همه تجربه می کنن ... تا چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم ... به طرف در پرواز کردم و قبل از اینکه علی زنگ بزنه , درو باز کردم ... پشت در بود و دف منم تو دستش و با خنده ی پیروزمندانه ای گفت : لیلا اومدم ... رفتم اداره یک ماک ( کامیون ارتشی ) گرفتم و اثاث رو جمع کردم و آوردم ... باورت می شه ؟  گفتم : الهی فدات بشم , خوب کردی ... و دف رو از دستش گرفتم ... چشمش برق زد و گفت : تو چی گفتی ؟ فدای من بشی ؟ از خجالت سرخ شدم ...  خاله اومد و جلو و بقیه ام پشت سرش ... ملیزمان و هوشنگ از رفتن منصرف شدن و همه با هم اثاث رو خالی کردیم و بردیم توی دو تا از اتاق های جلوی حیاط و درشو بستیم و گذاشتیم برای صبح ... یکم بعد علی و هوشنگ که موقع خالی کردن اثاث با هم دوست شده بودن , تازه سر خنده و شوخی رو باز کرده بودن و دور هم نشستیم ... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
Hossein Haghighi ~ UpMusicSalam.mp3
زمان: حجم: 3.42M
سلام کن به فردا سلام به آینده                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
12.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا انسان در مشکل آفریده شده⁉️ این دنیا صاحب نداره؟...😏 چرا هیچی سرجای خودش نیست؟؟😢 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
                   @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
                   @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
                   @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
                   @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
                   @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
                   @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یه حــــسِ خـــــوب 🦋 همیشه بگو خدایا شکرت🌱 نکات نابِ یـــــــه حــــسِ خــوبــــــ👇🏼ـــ @yee_hese_khob ♥️