eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۸.mp3
8.54M
[تلاوت صفحه سی و هشتم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
🪴 🦋 🌿﷽🌿 نگاهای آیه به فرهود...لبخندایی که تحویل فرهود میداد داشت نابودم میکرد...باچشمایی که مطمئن بودم بخاطرعصبانیت سرخ شده خیره بودم بهشون ورفتارای آیه روزیرنظرداشتم...حس میکردم داره برای فرهود دلبری میکنه اونوقت همین خانوم همیشه ازدستم فرارمیکرد... این دخترکه الان بافرهود،لاس میزد ویه چادرسرش کرده بودوادعای پاکی داشت موفق شده بودفریبم بده ومن باورکرده بودم پاکه...باورکرده بودم نجیبه...باورکرده بودم اون حرمت اون چادرومثل لعیانمی‌شکونه...امااونم حرمت شکن بود...اونم مثل لعیابود...مدتی بعدهرسه بلندشدن ورفتن ومن خیره شده بودم به مسیررفتنشون یدفعه به خودم اومدم من چراهنوزنشسته بودم بایدمیرفتم سراغش بایدیه تف مینداختم تو صورتش بایدچادر سرشو ازوجودش عاری میکردم...بایدیه کاری میکردم تاآبی بشه روآتیش درونم ...سریع روبه جمع گفتم :بچه هامن بایدبرم ببخشید وسریع بلندشدم وبی توجه به سوگل وسوال پیچاش ازشون دورشدم...لعنتی ،حتی ماشینم نداشتم ...هرطورکه بودیه تاکسی گرفتم ورفتم خونه ...آیه هنوزبرنگشته بودمعلوم بودهنوزازبودن بافرهودجونش سیرنشده لباس عوض کردم وبعدحرف زدن با باباوجواب دادن به سوالاش که چرازودبرگشتم رفتم حیاط ومنتظرآیه روتاب نشستم وباپام روزمین ضرب گرفتم.... خیلی عصبی بودم ومیدونستم باوضعیت عصابم یه طوفان درراهه یه طوفان که خرابیاش تامدت هادرست نمیشه....اونقدربه درخیره شدم که بالاخره آیه باکلید دروبازکرد و اومدتو وقتی منودیداخم کردوبه سمت ساختمون رفت سریع رفتم سمتش ومچ دستشوگرفتم وبیخیال به صداش که میگفت:چیکارمیکنی ولم کن بردمش به سمتی ازحیاط که پنجره هاوتراس های اتاقابه اون سمت دیدنداشتن ایستادم ودستشوول کردم که یدفعه سیلی محکمی بهم زدکه صورتم به سمت راست مایل شد...عصبی ترشدم اماقبل ازاینکه من فریادمورهاکنم اون فریادشورهاکرد:دفعه اخرت باشه به من دست میزنیا -عه اینجوریاست ادا و اطوارات واسه منه وعشوه ودلبریات مال فرهود؟؟ باحرص فریاد زد:آره عشوه هام ،دلبریام همه چیم مال فرهوده به توچه ها؟ به توچه که من برای فرهوددلبری میکنم؟؟؟ دیگه هیچ کنترلی نداشتم رواعصابم، رواحساساتم...رودستام که به سمت چادرش رفتن نداشتم باخشم چادرشو ازسرش کندم ومچاله کردم وانداختمش زمین.بهت زده نگاهم کرد ...یه غمی تونگاهش بود امامن اونقدرعصبی بودم که اعتنایی نکردم وچادرشو لگدمال کردم. عصبی گفتم:دیگه این چادروسرت نکن وقتی لیاقتشونداری دیگه ادعای پاکی نکن وقتی پاک نیستی دیگه تظاهرنکن دیگه حرمت این چادرونشکون. مات نگاهم کرد یدفعه اشکاش جاری شدن...دوباره اشک ریخت...دوباره سالحشوروکرد...قلبم مچاله شدچرا طاقت اشک ریختنشو نداشتم؟چرا اشکاش سوهان روحم بود؟...چرا اینقدر رواشکاش حساس بودم...؟؟بااینکه باهرقطره اشکی که ازچشماش سقوط میکرد قلبم ترک میخورد پوزخندزدم وگفتم:گفته بودم خلع سلاحت میکنم توبازازسلاحت استفاده کردی؟؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🪴 🦋 🌿﷽🌿 بی توجه به لحنم وپوزخندروی لبم همینطورسکوت کردواشک ریخت سکوتش عصبی ترم کردونگاه معصومش به من ناراحتم کرد...شایداگه مثل چندلحظه پیش سرم فریادمیکشیدوکتکم میزدکمترعصبی میشدم اماحالا سکوتش داشت دیوونم میکرد ...نفس عمیقی کشید و خم شد و گوشه چادرشوکه قسمتیش زیرپای من بودوگرفت وتوسکوت منتظرشد که برم کنار...خیره نگاهش کردم وکلافه دستی به صورتم کشیدم وکناررفتم چادرشوبرداشت وبدون نیم نگاهی به من قدم برداشت وبه سمت ساختمون رفت ومن موندم بادنیاییی ازپشیمونی....مگه اعتراف نکردکه واسه فرهود عشوه میریزه پس چرا پشیمون بودم ازرفتارم؟مگه کتکم نزد؟مگه اونم سرم داد نزد؟پس برای چی پشیمون بودم ؟چراناراحت بودم ؟چرا؟ توی پریشونی و ناراحتی های خودم به سمت خونه راه افتادم وقتی داشتم از جلوی راهرویی که با پایین رفتن از پله هاش میرسیدم به آیه رد می شدم صدای هق هق بلند آیه به بدتر شدن حالم دامن زد برای چی گریه میکرد ؟حالا که دیگه من پیشش نبودم تا بخواد با اشک ریختن دل سنگم رو آب کنه حالا که دیگه نیازی به تظاهر کردن خوب و پاک بودنش نبود حالا خودش بود و خودش که میدونست امروز با خواستگاری که بهش جواب منفی داده بود رفته بود بیرون و با تظاهر به حجب و حیاش از فرهود که هیچ از من هم دلبری میکرد اما یک چیز مهم هست که نه آیه میدونه و نه هیچ فرد دیگه ای اینکه من کسیم که یک عمر با لعیا بودم و اون نتونست برای من نقش بازی کنه لعیا بازیگر قهاری بود و با اینحال نتونست کاری از پیش ببره من هرگز حتی برای یک لحظه گول تظاهر های لعیا رو نخوردم پس این حجب و حیاهای تظاهری آیه هم نمیتونست منو گول بزنه من پاکانی بودم که با همه ی پاکدامن بودن اسمش غرق در مرداب گناه بودم و میدونستم و می شناختم جنس هم جنس های خودم رو ....آیه شاید عین من نبود شاید عین لعیا نبود ولی کم کم می شد چون عنصر وجودی تمام دخترهایی که توی تمام عمرم دیدم یه چیز بود...خیانت!! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
ما خوشی هامون رو استوری نمی‌کنیم که همه ببین! اونایی که باید ببینن، تو خوشیا کنارمونن                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
هر چقدم ناراحتم کنی، بازم دوست دارم                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
چون عشق آمد از عقل دیگر مگوی                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
به تو ثابت می کنم از همه مهم تری                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
تو روزای ابری زندگیت خودت،خورشید خودت باش!                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
زن ها را نمی توان آسان شناخت!                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست باشد!! از خیر رسیدن به تو هم می گذرم...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی... تو را سپاس میگويم از اينکه دوباره خورشيد مهرت از پشت پرده ی تاريکی و ظلمت طلوع کرد و جلوه ی صبح را بر دنيای کائنات گستراند " سلام صبح عالیتان متعالی " ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🏴🏴
ای چراغ همہ ادوار ڪــــجایی آقا؟ ای دوای دل بیــمار ڪـــــجایی آقا؟ خبری از خبر آمدنت بهتـــــر نیست ای تو صدر همہ اخبار ڪجایی آقا؟ @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊