eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🦋 🌿﷽🌿 بابا با ناراحتی نگاهی به من انداخت و با شرمندگی گفت :آیه به خدا قسم که شرمنده اتم نمیدونم چی باید بگم نمیدونم فردا چی باید جواب پدرت رو بدم چطوری بگم دخترت رو دختری که عزیزت بود و همه کست رو آوردم تو خونه ای که یه پسر ناخلف توشه و پدرش از تربیت کردنش عاجز مونده ؟ با تموم شدن حرفش جویبار کوچیکی از اشک روی دامنه ی گونه هایی که چروک های ریزی روش خودنمایی میکرد جاری شد با بهت و ناراحتی به بابا نزدیک شدم و با لحن ملایمی گفتم :تو رو خدا اینطوری نگید بابا ناراحت میشما اگه واقعا نگران جواب دادن به بابایید از وقتی بترسید که باید جواب ناراحتی منو بدید وگرنه کارا و حرفهای آقا پاکان اصلا برای من مهم نیست اما فقط خودم میدونستم که مهم بود، من همیشه آدمی بودم که نظر همه برام مهم بود آدمی که به راحتی آب خوردن با حرف یه غریبه میشکست و تا وقتی پشتوانه ای مثل بابا نبود که با نصیحت های دلگرم کننده اش دوباره منو سر پا کنه من همینطور زیر نیش و کنایه های پاکان کمر خمیده میموندم و تظاهر میکردم به خوب بودن تا بابا نادر به اندازه ی کافی نشکنه به اندازه ی کافی کمرش از دست پسرش خم شده بود نمیخواستم غمگین و شکسته شه به خاطر من به خاطر منی که هر لحظه مسئولیت کارهام و رفتار پسرش با من کمرشو خم میکرد مسئولیتی که خیلی سنگین بود و حتی نمیتونستم تصورکنم که این مسئولیت حتی برای چند لحظه ی کوتاه روی دوش های من قرار بگیره بابا همچنان با چشمهای اشک آلود به من نگاه کرد و گفت :از بابات میترسم آیه با لحن شوخی پرسیدم :مگه بابای بیچاره ی من هیولاست خیلیم مهربون بود بابا یه بار دیگه همچین حرفی بزنید باهاتون قهر میکنم بابا لبخند نیمه جونی زد و گفت :فردا که خودمم مردم اون دنیا وقتی بابات ازم پرسید مگه دخترمو به تو نسپرده بودم پس چرا مواظبش نبودی چی چوابش رو بدم ؟ -اولا اینکه خدا نکنه شما باید جای بابای منو برام پر کنید... با چشمایی که اشک توش عین دریایی پرتلاطم که هر لحظه با موجهای قوی تری آب رو به خشکی ساحل نزدیک تر میکرد گفتم :بابام خیلی زود رفت.... دیگه علنا گریه میکردم :بابا زود منو تنها گذاشت بابا نادر شما دیگه نباید حرف از مرگ بزنی چون من دیگه تحمل یه شکست دیگه رو ندارم تحمل اینکه دوباره سرگردون میون یه عالمه گرگ که از بچگی بابا منو ازشون ترسونده بود بمونم من تحمل تنهایی رو ندارم تحمل سربار بودن تو خونه ی دوستم و حس سو تفاهمی که داداش دوستم رو برادر خودم ببینم و بعدا بفهمم که دوستم داره و خواستگارمه ضربه به اعتمادم بخوره چون اونو داداش خودم میدونستم با دیدن بابا که حالش داشت بدتر میشد و چهره اش هرلحظه غمگین تر از پیش سریع به در شوخی زدم و گفتم :شما هم هر موقع تو خواب دارم تاکید میکنم تو خواب بابای منو دیدی و بابا ازت سوال پرسید که چرا مواظب دخترم نبودی سرتو بالا بگیر و با غرور بگو که مواظب بودی و همه کاریم در حد توانت برام کردی و حتی اگه قانع هم نشد با صلابت و افتخار بگو که دخترش شیریه برا خودش و خودش میتونه از خودش مراقبت کنه بابا شروع کرد ریز ریز خندیدن با دیدن خنده اش عین دختر بچه ی چهار ساله ای که با دیدن عروسک مورد علاقه اش همونی که جلوی مغازه براش پا کوبیده بود و گریه کرد بود تو دست باباش ذوق کردم و با شیطنت گفتم :دیدی خندیدی دیدی حالا منو و بابای گلم میریم فیلم میبینیم و کلی هم میخندیم و خوش میگذرونیم بیخیال اون پسر بد اخلاقت بابا با لبخندی مهربون بهم نگاه کرد و بعد سری تکون داد و به سمت پذیرایی رفت و گفت :پس تا من یه فیلم کمدی جالب پیدا کنم تو خوراکی بیار..... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زيباست صبح، وقتی روی لب‌هايمان ذكر مهربانی به شكوفه می‌نشيند ❤️و با عشق، روزمان آغاز میشود 🏳خدايا... روز‌‌مان را سرشار از آرامش عشق و محبت کن🌸 سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🏴🏴🏴🏴
❤ این هجوم درد و غم دائمان صبری دهد خدا به دل صاحب الزمان❤️😔 سیدمحمدرضا شرافت آجرک الله یا صاحب الزمان عج خدایا برسان مهدی موعودت را...😔 @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
76.mp3
8.37M
[تلاوت صفحه هفتاد و ششم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
السلام ای شمس! محتاج نگاهی مانده‌ایم در شب تاریک و مرداب سیاهی مانده‌ایم یک نظر کن تا که از دیوار ظلمت رد شویم شاهد «نورٌ عَلی نورِ» تو در مشهد شویم   شاعر:قاسم صرافان @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
گفتم رضا و دلم تا حرم رسید از سوی او نسیمی به چشم ترم رسید دست ادب به سینه و لبریز التماس گفتم ابالجواد و مراد دلم رسید @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
🥀آن زمان... 🍂ثامن غریبُ 🥀این زمان 🍂قائم غریب... ‌ 😔شیعیان در غفلتُ 💔ُ بر لب، همہ أمَّن یجیب فرج مولا صلواتـــــ ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
77.mp3
11.23M
[تلاوت صفحه هفتاد و هفتم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🦋 🌿﷽🌿 مثل اون وقتایی که بابا جلو روم بود و ازم چیزی میخواست و من عین سربازها پا به زمین میکوفتم و احترام میذاشتم و بله قربان میگفتم و بابا دنبالم میکرد بله چشم گفتم اما فرقش این بود که بابا نادر بابا حسینم نبود که بیفته دنبالم و با قلقلک هاش منو آسی کنه فقط یه فرشته ی مهربون بود که میخواست جای بابامو بگیره و من اینو میدونستم که اگه همه ی فرشته های دنیا و بهشت هم که جمع بشن هیچکی بابای خودم نمیشه..... همراه با یه ظرف پر از پفیال و چیپس و پفک پیش بابا رفتم و شروع به خوردن کردیم و همراه با فیلم با مزه ای که بابا گذاشته بود در حال خندیدن بودیم که پاکان لباس بیرون پوشیده از اتاقش بیرون اومد و بی توجه به ما داشت به سمت در خروجی میرفت که صدای بابا مانع برداشتن قدم بعدیش شد :کجا میری ؟بازم میری پیش دوست دخترت ؟ پاکان با غیض نگاهی به من انداخت و جواب داد :نه خیر *پاکان به یه مهمونی دعوت شده بودم ولی دلم نمیخواست چشمم به دوست دخترم بی افته دختری که چندین بارباهاش بودم و شب رو دی کنار او سپری کنم چون دلم درگروی عشق آیه بودومن نمیتونستم به عشق واحساسی که به آیه داشتم خیانت کنم من نبایدخیانت میکردم ...سوگل رو تو مهمونی دیدم اومد طرفم خودش رو به من نزدیک کرد با اخم بهش فهموندم نزدیکم نشه و اون بدون توجه به رفتار من خودش رو بهم چسبوند و چیزایم گفت که نفهمیدم خیلی مست بوداینبارمحکم زدم توگوشش چون معلوم نبودچطورمیخواست وسوسم کنه وغریزم روتحریک.سریع از مهمونی زدم بیرون وسوارماشین شدم وبه سمت خونه روندم شیشه روتااخرین حدپایین دادم تاهوای سردکمی حالم روبهترکنه وتمام طول راه خودموبخاطررفتن به اون مهمونی کذایی سرزنش کردم ساعت:1/0نصفه شب بودکه رسیدم خونه همه جاتاریک بودوفقط یه نورضعیف ازسالن به چشمم میخوردسرکی کشیدم نورچراغ قوه موبایل بودکه پشت وروروی میزگذاشته شده بود،رفتم جلو،آیه رودیدم که روی مبل درازکشیده بودوچشماش بسته بودن چشمام گردشدخرگوش کوچولوچراتوخونه ی خودش نخوابیده بود?این یه فرصت طلایی برای من بودکه یه دل سیرنگاهش کنم تاتصویرسوگل روکامل ازمقابل چشمام پس بزنم گوشه مبل نشستم وتمام اجزای صورتش روازنظرگذروندم خوشگل ترین جزصورتش چشمای تاریکش بودن که الان بسته بودن ومن نمیتونستم محودرپاکیشون بشم... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🪴 🦋 🌿﷽🌿 یدفعه سرفه کرد.فقط یه چادرروش انداخته بودکتمودراوردم وسریع انداختم روش که اروم چشمهاش بازشدن تامنودیدخواست تکون بخوره که مانع شدم وپرسیدم:چرااینجاخوابیدی? -خیلی دیرکردی تااین وقت شب مهمونی بودی? لبخندی شیطانی زدم:پس نگران من بودی؟ بشم- درسته نگران بودم هرچی باشه برادرمیا بایدم نگرانت اخمام رفت توهم وسریع گفتم:من برادرتونیستم -چراهستی ،خودت گفتی یادت رفت؟ راجب تودچارسوءتفاهم نشه- اونطوری گفتم که سامان دست برداره برای اینکه یه وقت لبهاش که کش اومدن منم ناخوداگاه لبخندزدم وگفتم:خیلی خب خرگوش کوچولوپاشوبروتوخونت بخواب وچندتاهم پتوبکش روخودت انگارداری سرمامیخوری سرفه کردوگفت:نه بابامن به این راحتیاسرمانمیخورم – کاملا مشخصه با لبخندی دلنشین از روی مبل بلند شد و کش و قوسی به بدنش داد و با آرامشی که توی چهره اش موج میزد شب بخیری گفت و به سمت خونه اش رفت با آرامش و خیال آسوده میرفت به سمت حصار امن و تنهاییش تا خوابی دلچسب رو مهمون چشماش کنه دریغ از اینکه نمیدونست با اون لبخند قشنگش مثل جرثقیلی که به قصد خرابی با شدت هر چه تمام تر به دیواره های خانه ای مخروبه میکوبه و سعی در فروپاشی دیواره های باقی مانده ی اون داره،دیواره های قلب من رو فرو می پاشونه....لبخند آیه برای من همین حکم رو داشت همون جرثقیلی که نرم نرمک و بدون هیچ هشدار قبلی ای به سمت قلب مفلوک و تنهای من هجوم آورد و با قدرت دیواره های سنگی اش رو نابود کرد همون خورشیدی که با گرمای دلنشینش دیواره های یخ بسته قلبم رو ذوب کرد .... توی اتاقم بودم و دراز کش منتظر دستای ماورایی خوابی که این روزها بدجور بهم حروم شده بود ،بودم. دلتنگ بودم برای دوباره دیدن لبخند خرگوش کوچولو و همه و همه ی این ها خواب رو از چشمهام گریزون کرده بود من تو همین مدت کوتاه به شدت دلتنگ آیه ام و کی میشه که بتونم به عنوان زن خودم سفت و سخت تو آغوشم حلش کنم ؟ با شنیدن و درک زمزمه های قلبم روی تخت نیم خیز شدم این ذهن رویا پرداز من تا کجا ها رو خیال بافی کرده بود ؟ یعنی واقعا من آیه رو به عنوان همسر آینده ام میخواستم ؟ منی که به هیچ وجه اسمی از ازدواج نمی آوردم و از زندگی مشترک بیزار بودم ،منی که با انزجار به جنس مونث نگاه میکردم و همشون رو به خاطر ذهنیت قبلی ای که از لعیا داشتم به یک چشم میدیدم و باور داشتم که این موجودات کثیف و خیانت کارند ؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیه‌السلام ...... 🌺 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
ماه ربیع الاول، بهار زندگی است ⭕️ مقام معظم رهبری: بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابی‌عبداللّه جعفربن‌محمدالصّادق ولادت یافته‌اند و ولادت پیغمبر سرآغاز همه‌ی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●
آنکه بودنش بدون منت و ابدیست، خداست❤️                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●
"                    @Aksneveshteheitaa                ●○●