#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتدويستدوازدهم 🦋
🌿﷽🌿
بهت زده به بابانگاه کردم چی داشت میگفت؟ ذهنم
ازکارافتاد اونم فقط تویه لحظه کوتاه ...چی
داشتم میشنیدم چی پشت اون پرده ای بودکه هیچوقت
سعی نکردم کنارش بزنم ؟؟؟
فقط تونستم بگم:چی میگین بابا؟
باباکه انگاراین حرف هاروناخودآگاه به زبون آورده
بودخودش هم شوکه شده بودوقتی اصراربه
گفتن کردم بالاخره قفل لبهاش روشکوند:.....
یه باندکلاه
برداری بزرگ بودکه با یه سری اسنادجعلی
تهدیدم میکردن ومیگفتن اگه یه پول کلونی
رودراختیارشون قرارندم منوبه پلیس لومیدن وجالبش
اینجابودکه خودشون میگفتن نبایدبه پلیس چیزی بگم
وگرنه میکشنم اما
من ازطریق یکی ازدوستام باسرهنگ خداداد آشناشدم...ازطریق سرهنگ فهمیدم که این
باندتاحالا شرکتای خیلی زیادی روبدبخت کردن .سرهنگ
مردخوبی بودکمکم کردومنم دیگه تن به
خواسته های اونا ندادم وپلیس یه روزبرای اوناتوشرکت تله
درست کردووقتی اونامتوجه شدن به پلیس خبردادم طبق تهدیدشون میخواستن منوبکشن
.بین پلیس واوناکه درگیری پیش اومدهمه
ازمن غافل شدن یکیشون به سمت شلیک کردوسرهنگ
که تنهاآدمی بودکه حواسش به من بودمنو هل داد اما...اشک هاش جاری شدن اما متاسفانه
تیربه بابات خورد...توراه بیمارستان که بودیم توحالتی که بین مرگ وزندگی دست وپنجه نرم
میکرد بهم ازتوگفت.گفت یه دخترداره که
یکم سربه هواست ونیازبه مراقبت داره توروبه من
سپردوقسمم دادبعداون حامیت باشم واست
پدری کنم وفقط اینطوریه که میتونم دینموبهش اداکنم
آیه دخترم،منوببخش ...بابات بخاطرمن مرد...اگه من زنده
ام بخاطراینه که بابات
خودشوفداکرد...منوببخش...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتدويستسیزدهم 🦋
🌿﷽🌿
اشک هام بدون اینکه بفهمم جاری شده بودن حس
میکردم تمام سالن وآدمادارن دورسرم
میچرخن...حقیقت هایی که فهمیده بودم هضمشون خیلی
سخت بودوتوان زیادی میخواست ومنم
ناتوان ترازاین بودم که قادربه هضمشون باشم ...چندنفس
عمیق کشیدم تااکسیژن بیشتری روببلعم
اماانگارهیچ اکسیژنی برای تنفس من وجودنداشت
دستموروی گلوم گذاشتم ازطرفی تیغ تیزبغض
بودکه روی شاهرگم کشیده میشدوامانم روبریده
بودازطرفی احساس خفگی داشت عذابم
میداد...بدون حرفی بلندشدم وباقدمهای تندبی توجه به
صدای بابا ازسالن بیرون زدم وبه گوشه ای
خلوت رفتم ...پاهام سست شدن ومن حتی دیگه قادربه
ایستادن هم نبودم...روی زانوهام افتادم
ولحظه ای بعدپخش زمین شدم.یدفعه بغضم رورهاکردم
واجازه دادم اشکهای گرمم جاری بشن
وصورتم روخیس خیس کنن...خیلی سخت بودکه بااین
موضوع کناربیام ...بااین حقیقت که اگر بابا نادرنبود بابا حسینم الان کنارم بود...خیلی سخت
بودتحمل کنم باباحسینم جونشوفدای
بابانادرکرده...
خیلی سخت بود ومن همیشه ضعیف ،نمیتونستم
زیربارسنگین این حقیقت قوی باشم ...من
نمیتونستم صاف بایستم وتظاهرکنم که همه چی مرتبه
...من نمیتونستم وانمودکنم ازاینکه پدرم بخاطریه آدمی که تاچندوقت پیش برام غریبه بودمرده
ومن بی کس شدم ناراحت نیستم.من
نمیتونستم لبخندبزنم وبگم پدرم مرد امادر ازای مرگ پدرم
یه پدرجدید یه خونه جدید یه خانواده
جدید پیداکردم ...من نمیتونستم ... بااینکه الان خوشبخت
بودم اماهمیشه توکنج این خوشبختی داغ
نبودپدرم ازگوشه قلب ترک خوردم تیرمیکشید...من
بایدبااین داغ چیکارمیکردم؟؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷
سلام صبحتون بخیر
آرزو میکنم
دقایق امروز🌷
برایتان سرشــار از عـشق
برکـت و تندرستی باشد
و به هـر آنچه آرزویش
را داریـد برسیـد 🌷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
●○●
” تولدت مبارک ” این پیام صرفاً برای این که در کیک تولد شریک باشم ارسال شده است.🤣🤣🤣🤣
@Yare_mahdii313
تولدت مبارک. امروز یک شمع به روی کیک تولدت اضافه خواهد شد و پزشک معالجی که داری نیز یک داروی جدید به دفترچه بیمه ات اضافه خواهد کرد.🤣🤣🤣
@Yare_mahdii313
آرزو می کنم روز تولدت
مثل طعم کیک خامه ای شیرین باشه
و سال جدید زندگیت
سرشار از شادی و اتفاقات خوب برات باشه
روز میلادت مبارک
@Yare_mahdii313
🥀عکس نوشته ایتا🥀
” تولدت مبارک ” این پیام صرفاً برای این که در کیک تولد شریک باشم ارسال شده است.🤣🤣🤣🤣 @Yare_mahdii313
😂😂😂ممنونم لطف کردی واسه سوپرایز تو کانال😍
🥀عکس نوشته ایتا🥀
آرزو می کنم روز تولدت مثل طعم کیک خامه ای شیرین باشه و سال جدید زندگیت سرشار از شادی و اتفاقات خوب ب
ممنون از دعای خیرت ان شاءالله هرکسی هرچیزی برام میخواد خدا اول به خودش ارزانی بداره ❤️
شاخه ات را میشکنند....
وبعد به نداشتن سایه متهمت میکنند....
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
●○●
خود را به خدا بسپار
وقتی که دلت تنگ است
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
●○●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از پایان ماجرا از چیزی مطمئن نشو!
عاقبت به خیر شدن انسان ها تا لحظه آخر هم مشخص نیست...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
●○●
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم💐
#سلام_همهی_زندگیم❤️
🌺 گرچه یک عمر من از دلبر خود بیخبرم
🌸 لحظهای نیست که یادش برود از نظرم
🌺 نه که امروز بُوَد دیده من بر راهش
🌸 از همان روز ازل منتظر منتظرم
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
#صبحتون_مهدوی❤️
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
۱۰۷.mp3
8.71M
[تلاوت صفحه صد و هفتم قرآن کریم به همراه ترجمه]
#قرآن_کریم
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتدويستچهاردهم 🦋
🌿﷽🌿
حتی دیگه سعی نمیکردم صدای گریموکنترل کنم
وزارمیزدم وفکرکنم حق داشتم که انقدربی قراربشم کم چیزی نبودمن تنهاکس وهمه کسموازدست
داده بودم ...پدرمن مرده بودوامروزفهمیده
بودم اگه خودشو سپربلای بابانادرنمیکردپدرمن الان زنده
بود...کنارم بود...بااینکه الان همه چی
داشتم یه پدرخوب یه خونه گرم یه تکیه گاه که سعی
میکردسریع ترباهم ازدواج کنیم وخوشبخت
بودم امامن حاضربودم تمام این خوشبختی هاروبدم
ودوباره کنارپدرم باشم!
همینطورگریه میکردم که یدفعه به خودم اومدم ودیدم
فرهود مقابلم روزانوهاش نشسته نگاهش
کردم که باتعجب پرسید:چی شده؟چراداری گریه میکنی؟ یه باردیگه بغضم شکست ومن هم صدای شکستنش
رو رهاکردم که فرهودپرسید:پاکان ناراحتت
کرده آره ؟
حتی توان اینونداشتم که باسرم جواب منفی بدم یدفعه
فرهودخواست بلندشه ومن فهمیدم که
میخوادبه دنبال پاکان بره بخاطرهمین سریع گوشه استین
کتش روگرفتم ومانعش شدم دوباره به
حالت قبل برگشت واینباردستشوجلوآوردکه اشکهام
روپاک کنه ومن نمیدونم چراصورتش هم
جلومیومد!!؟؟؟حتی قدرت اینونداشتم که پسش بزنم
یاحداقل خودموکناربکشم چون میدونستم
نیت خوبی نداره...تودلم خداخدامیکردم که یه بلای
آسمونی روسرش نازل بشه یابه هرجوردیگه ای
ازمن دوربشه چون من خشکم زده بودواونقدرذهنم
درگیرحقیقت های آشکارشده بودکه حتی دیگه
قادرنبودم خودم رو از خطراحتمالی
فرهوددورکنم...دستشوکشیدعقب اماصورتش همچنان
نزدیک
میومدخیلی آروم ...وچشماش هم آروم آروم بسته میشدن
ومن هم هنوزمثل یه مجسمه سنگی
خشکم زده بود...تمام فاصله هاداشت ازمیون میرفت ومن
چراتکون نمیخوردم؟همیشه درمقابل
پاکان گاردمیگرفتم حالا اماهمینطورنشسته بودم؟حالا حتی قدرت تکون خوردنم نداشتم وفقط
منتظربودم که خودخدانجاتم بده ازکابوسی که
فرهودتوسرش داشت ...یدفعه فرهودعقب کشیده
شد.نگاهم روپاکان ثابت موند...به لحظه نکشیدکه مشت
محکمی حوالی صورت
فرهودکردوفریادزد:داشتی چه غلطی میکردی؟....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتدويستپانزدهم 🦋
🌿﷽🌿
مشت دوم ...مشت سوم...وفرهودکه شوکه شده بودحتی
نمیتونست ازخودش دفاع کنه ومن هم که
هنوزبی رمق روی زمین افتاده بودم وهیچ کس هم اون
اطراف نبودوشایدهم بابت این موضوع
بایدخداروشکرمیکردم چون حداقل جشن نامزدی بهترین
دوستم خراب نمیشد...مدتی
بعدفرهودهم به پاکان حمله ورشدومن هم باچشمایی که
کم کم دیدشون تارمیشدبه
اوناودرگیریشون خیره شده بودم که یدفعه همه چی سیاه
شدودیگه نفهمیدم چی شد...
چشماموکه بازکردم وبه اطراف نگاه انداختم خودموتواتاق
پاکان وروتخت خواب پاکان دیدنم
چشمام گردشد...من اینجاچیکارمیکردم؟اولش ترسیدم
اماوقتی نگاه نگران باباوپاکان
روبالا سرخودم دیدم خیالم راحت شد...ولحظه ای بخاطربی
اعتمادی نسبت به مردی که دیوانه
وارعاشقش بودم ازخودم بدم اومد...به محض بازشدن
چشمام هردوسریع پرسیدن:حالت خوبه؟
گفتم:خوبم
وسعی کردم لبخندبزنم امانمیدونم چقدرموفق بودم
وآیااین لبخندمن بیشترشبیه دهن کجی نبود؟؟
بابا بانگاهی مغموم گفت:ازدست من ناراحتی بابا؟
شماکه تقصیری ندارین-
نه بابایی فقط یکم هضم این موضوع برام سخته وگرنه
بابا آه پرحسرتی کشیدوگفت:اگه میتونستم زمانوبه عقب
برمیگردوندم ونمیذاشتم بابات طوریش
بشه اماحیف که نمیتونم
بعدگفتن این حرف ازاتاق بیرون رفت که پاکان
گفت:بابا جریانو برام گفت خیلی ناراحت شدم
سعی کردم لرزش چونم روپنهون کنم اماازچشم پاکان
دورنموندولی هیچی نگفت تا راحت باشم
یدفعه یادفرهودودرگیری بینشون افتادم بانگرانی
پرسیدم:جشن فرنوش خراب شد؟
-نه نذاشتم کسی بفهمه
نفس راحتی کشیدم وانگارکه تازه قرمزی گونش رودیدم
.گفتم:الهی بمیرم
اخم کردوگفت:خدانکنه دیگه این حرفونزن
لبخندزدم به این عشق بزرگ که در ازای مرگ پدرم به
دست آورده بودم...به این مردخوب که سعی داشت جای پدرموپرکنه امانمیدونست
جای پدرمن جزباخودش پرنمیشه...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیهالسلام ...... 🌺
🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸یکی از بهترین خیراتی میتوانیم که برای امواتمان بدهیم....
🔸آیا گل گذاشتن سر قبرها کار درستی هست؟
🔸حجتالاسلام حسینی قمی
به نام خدا
هر وقت دانش آموزان سر کلاس حاضر شوند
معلم نیز میآید ...
غیبت از ماست نه او
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•––––––☆––––––•
@delneveshte_hadis110