eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
"شڪستن" فعلی که‌صرف می شود گاهی برای سَــر گاهی... برای پهلـو...! #شعر_فاطمی 🥀 @aksneveshteheitaa
گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته‌ام مردمان این زمانه سنگسارم می‌کنند #کانال_عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
4_270538606995571405.mp3
1.22M
#دعای_عهد آغاز روز با دعای عهد👆 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏🙏 https://eitaa.com/hebye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️با آغاز هر صبح شاد باش دوست بدار فراموش کن و مهربان باش …💕 ☀️هر صبح خورشید فریاد میزند: آی آدمها، کتاب زندگی چاپ دوم ندارد❗️ صبح بخیر زندگی...✨🌺 #کانال_عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به همه ی مادران سرزمینم 💞💞💞💞💞💞💞💞 #کانال_عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
#بدون_شرح #کانال_عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
‏یه وقت زشت نباشه که ‏به هوس یه غریبه میگیم عشق ورزیدن ‏ولی به دلواپسی مادر میگیم گیر دادن . 🌹🍃🍃😊😊😊 @aksneveshteheitaa
دنیا هم که مال تو باشد تا زمانی که درون قلبِ یک زن جایی نداشته باشی، تا درون آوازهای عاشقانه ی زنی زندگی نکنی و سهمی از دلشوره هایش نداشته باشی، فقیرترین مرد دنیایی... "شکسپیر" #کانال_عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
🌹 #عکس_نوشته_ایتا ❇️ @aksneveshtehEitaa
🌹 #عکس_نوشته_ایتا ❇️ @aksneveshtehEitaa
🌹 #عکس_نوشته_ایتا ❇️ @aksneveshtehEitaa
💖💖💖💖💖 😍✋ سعی می کردم آرامش داشته باشم... دستم سر خورد و چنگ شد روی چادرم و نفهمیدم کی یک قطره اشک بی هوا از چشمهام چکید درست جلوی پای من و امیر علی! دیگه کنترل بغض و صدام دست من نبود: _میدونم اگه بگم به خاطر من،حرف مسخره ایه!! پس بزار به خاطر مامان بزرگ باشه دور گردنت! کلافه پوفی کشید وزیر لب آروم گفت : ‌_برو تو خونه درست نیست اینجایی! نفهمیدم با چه قدمهایی دور شدم از دید امیر علی... که حتی دیدن اشکم و صدای پر از بغضم تغییرنداد اخم پیشونیش رو! رو به قبله نشستم و تکیه دادم به لبه ی تخت... امشب فقط دلم تنهایی می خواست! که بشکنم این بغضهایی رو که دونه دونه میبستن راه گلوم رو... صدای: 💓 السلام علیک یااباعبدالله(ع)💓 طنین انداخت تو همه خونه و من بی اختیار دستم رو با احترام گذاشتم روی سینه ام و با ادامه سلام زمزمه کردم این زمزمه عاشقی رو که برام پر از حرمت بود! نفهمیدم کی اشکهام روی گونه هام سر می خوردن... فقط بازم داشت یادم می اومد چه قدر موقع زمزمه همین دعا هر ساله آرزو می کردم امیر علی رو که حالا مال من بودو ولی نبود! زانوهام رو بغل کردم و سرم روش گذاشتم و با خودم فکر کردم یعنی اون روز باید به حرف امیر علی گوش میکردم؟؟! جون میگرفت تصویر اون روزها توی ذهنم و قلبم، مهر تایید میزد که من اشتباه نکردم! برام مثل یک خواب گذشت.. یک خواب شیرین! که با شیرینی قبولیم توی دانشگاه یکی شده بود! نمی دونم مامان بود یا بابا که مطرح کرد خواستگاری امیر علی ازمن رو... ولی هر چی که بود قلب من این قدر داشت با کوبشش شادی می کرد، که از یاد صورتم بره سرخ و سفید شدنو... جلسه اولیه خواستگاری طبق رسم و رسوم انجام شد و اون شب کسی از من وامیر علی نظرنخواست... انگار اومدن امیر علی به خواستگاری و جواب مثبت من برای اومدنشون مهر تایید بود به همه چیز... که همه چی همون شب انجام شد حتی بله برون! نمیدونم کی بود‌، که یادش اومد باید من و امیرعلی هم باهم حرف بزنیم!! قبلِ تصمیماتِ بقیه... شایدهم پیشنهاد خود امیر علی بود.. که منصرفم کنه! چون من که مطمئن بودم اگه نظرمم رو هم نپرسن من راضیم به رسیدن آرزوی همیشگی ام... یک روز صبح که به خاطر اومدن محرم، همه عجله داشتن و یک هفته دیگه قرار عقدمون بود... عمه و امیرعلی اومدن خونمون تا مادوتا هم باهم حرف بزنیم! چه استرسی داشتم.... تو شهرستان کویری ما رسم نبود که عروس شب خواستگاری چایی ببره .. باید سنگین و رنگین فقط یک سلام بکنه و تا آخر هم تو اتاقش بمونه.. ولی امروز مامان سینی چایی رو داده بود دست من چون خواستگاری نبود و عمه آشنا! با همه استرسی که داشتم خوشحال بودم که مثل فیلمها و قصه ها دستهام نمیلرزه! عمه با دیدنم کلی قربون صدقه ام رفت و من مطمئن بودم لپهام سرخ شده چون حس غریبی داشتم و امروز عمه رو مامان امیر علی میدیدم! امیرعلی بایک تشکر ساده چاییش رو برداشت ... اما عمه مهلتش نداد،برای خوردن و بلندش کردودنبال من اومد تا توی پذیرایی باهم صحبت کنیم! سرم رو پایین انداخته بودم همیشه نزدیک بودن به امیر علی ضربان قلبم رو بالا میبرد و حالا بدترهم شده بودم... دستها و پاهام یخ زده بود ... برای آروم کردن خودم دستهام رو که زیر چادر رنگی ام پنهون کرده بودم بهم فشار میدادم ... شک نداشتم که الان انگشتهام بیرنگ و سفیدشده ... _ببینید محیا خانوم؟! لحن آرومش باعث ریختن قلبم شدوسرم که پایین تر اومد و چسبید به قفسه سینه ام! 💖💖💖💖💖💖💖 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من سراغ هرکسے رفتم دلم‌ را زد شڪست...! غالبا این لحظه ها مادر به دادم میرسد...!💔 #مادرم_زهرا 🥀 #عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
رسید خسته و خاکی، اما شاد که توی کوچه نیفتاد چادرش از سر 🥀 @aksneveshteheitaa
هنر عشق فراموشی عمر است، ولی خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست @aksneveshteheitaa
عاشق زنی تک تیرانداز در جبهه دشمن شده ام ببینمش میمیرم... نبینمش میمیرم... #عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
4_270538606995571405.mp3
1.22M
#دعای_عهد آغاز روز با دعای عهد👆 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏🙏 https://eitaa.com/hebye110
اول صبح هرکسی یک جوری به خیر میشود گاه با یک نگاه گاه با یک پیام گاه با یک صدا یک صدا وای از آن صدا 💞💞🍃🍃 @aksneveshteheitaa
دشمن دوست نما را، نتوان كرد علاج! شاخه را مُرغ چه داند كه قفس خواهد شد!؟ #صائب_تبریزی @aksneveshteheitaa
👌عشق واقعی تاریخ انقضاء نداره❤️ 🌹 #عکس_نوشته_ایتا ❇️ @aksneveshtehEitaa
#مذهبی @aksneveshteheitaa
#مذهبی #فاطمیه #کانال_عکس_نوشته_ایتا @aksneveshteheitaa
#تلنگرانه @aksneveshteheitaa
#صبح بخیر @aksneveshteheitaa