eitaa logo
عکس‌نوشت🌿
135 دنبال‌کننده
83 عکس
3 ویدیو
0 فایل
✔ اینجادل‌نوشته‌هادرقاب‌تصاویر،قلب‌وروحت‌رابه جستجو‌در‌معنای‌زندگی‌دعوت‌می‌کنند🥀 ✔دست‌پخت‌یه‌پدر‌و‌دختر،‌یه‌دهه‌پنجاهی‌با‌یه‌دهه‌هشتادی رو امتحان‌کنید‌😊♡ آقائی♡ شنوای‌حرفاتون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16920351055585 ادمین👇🏻 @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ در درازنای تاریخ معاصر که نه در داستان‌های خیالی که نه در لابه‌لای ادبیات مدرن که نه در سینمای شرق و غرب که نه در جشنواره‌های پر زرق و برق که نه در لالایی مادربزرگ‌ها، سینه‌به‌سینه، داستانی نقل می‌شود، داستان سرزمینی اجدادی، و چکمه‌های قومی پرکینه! و مادربزرگ اشک می‌ریزد، و دردانه‌های اشکِ برگونه‌لغزیده او، با اشک‌های دیده‌ی نگرانِ کودکش همراه می‌شود، و دستان کوچک آن کودک، قطره‌قطره‌ی اشک‌های مادربزرگش را با کناره‌ی انگشت اشاره‌ی خود جمع کرده، تا آن اشک‌های انباشته، قلوه‌سنگ‌هایی در دستانش شود، و قلب دشمن را نشانه رود. و آن انگشت اشاره قدرت‌گرفته با اشک مادر، اکنون در جوانی طوفانی به پا کرده است؛ . عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ می‌گویند آه نامی از نام‌های خداست! وقتی تنها "آه" برای مظلوم می‌ماند و با تمام هستی‌اش آه می‌کشد، این نفس‌نفس‌زدنِ مظلوم است که فریاد می‌شود و او را صدا می‌زند؛ و او شنوده صدایِ بی‌تاب مظلوم است، و اینک بی‌تاب‌شده در بی‌تابی مظلوم، طوفان کرده است؛ و طوفان آه خانمان‌سوز است. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ عروسکم با آرامش در آغوشم می‌نشیند، و من چشمانم را بدرقه راه پدر می‌کنم؛ لحظه‌ای چشم در چشم عروسکم، درخششِ چشمانِ یکدیگر را به هم هدیه می‌کنیم؛ گرمای چشمان عروسکم، از شادیِ بودن با من است؛ و گرمایِ چشمان من، از نگرانیِ جدایی از پدر؛ و منِ نگران، برای نگران‌نشدنِ عروسکم، او را محکم در آغوشم می‌کشم، و در خیال خودم آخرین کلام پدر را مرور می‌کنم: "دخترم تو را به خدا می‌سپارم" و من در حالی که نگرانی‌ام، با قطرات اشک‌هایم، از وجودم جدا می‌شود، خود را در آغوش گرمِ خدای مهربان می‌بینم. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ من یک فلسطینی هستم، که دارم خانه‌یی در ساحلِ دریا! دریا که گفتم، دلم را موج گرفت، و آهی در سکوتم اوج گرفت؛ فریاد کردم، شُش‌هایم در نفس افتادند؛ و در نفس‌نفس‌‌زدن‌هاشان، شمردند آنان را که در قفس‌ها افتادند؛ قفس‌هایی از جور و ستم، که بنا گشتند بر زر، بر زور، بر نامردی؛ که بنا گشتند بر تزویرِ حاکمان دنیایی؛ که بنا گشتند ... بر اسلام آمریکائی. و منِ دلتنگ، گوشه‌ای رفتم، نشستم تا بگیرم در بغل زانوانم را، که ناگاه یکی آمد از شرق، با درفشی در دست با نقشی از ثارالله، و نامش بود قاسمِ سلیمانی، از تبار خمینی، در صفِ یارانِ سیّد خراسانی؛ و من او را خوب بشناختم، نه از سینه پرنشان‌هایِ پر زرقش، که از سینه‌ی پر آهُ پردردش، و او جنگید، اما نکشت جز نامردی؛ و زانوهایِ در آغوشم، قوّت گرفتند از مردیِ مردی؛ و من به پاخواستم، با زانوانِ قوّت‌گرفته، با دستانی که دیگر زانو در بغل نگرفته، که سلاحی از ایمان، از غیرت، در بغل بگرفته؛ و آن مرد رفت، و من ماندم با غیرتی که از او آموختم، و اکنون بنگر، که طوفانی گشتمُ موجی ویرانگر، تا ویران کنم آنکه کرد ویران خانه‌ی درساحلم. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora