✴پاسخ:
در تفسير «صَنَائِعُ لَنَا» بعضى راه افراط را پوييده اند و مردم را مصنوع پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه هدى(عليهم السلام) يا برده آنها دانسته اند 😳
در حالى که اين سخن با آيات قرآن سازگار نيست; ❌
📖قرآن درباره موسى در يک جا مى فرمايد: «(وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسي); و من تو را براى خودم پرورش دادم»طه/۴۱
و در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَأَلْقَيْتُ عَلَيْکَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلى عَيْني); و من محبّتى از خودم بر تو افکندم، تا تحت مراقبت پرورش يابى».طه/۳۹
📛متأسّفانه تفسير بالا بهانه اى به دست مخالفان داد و جالب اينکه در حديثى معتبر از عيون اخبار الرضا(عليه السلام) مى خوانيم که اباصلت خدمت آن حضرت عرض کرد: اى فرزند رسول خدا اين چيست که مردم از شما نقل مى کنند؟
امام(عليه السلام) فرمود: چه چيز؟
عرض کرد: مى گويند: شما ادعا مى کنيد که همه مردم بردگان شما هستند (إِنَّکُمْ تَدَّعُونَ أَنَّ النَّاسَ لَکُمْ عَبِيدٌ). 😮
امام(عليه السلام) سخت برآشفت و فرمود: «خداوندا تو که آفريدگار آسمان ها و زمين هستى و از پنهان و آشکار آگاهى تو خود گواهى که من هرگز چنين سخنى نگفتم و از هيچ يک از پدران و اجدادم هرگز نشنيدم پروردگارا تو به ظلم هايى که از اين امّت بر ما رفته است آگاهى و اين تهمت نيز يکى از آنهاست».
بسم الله
🔸 #امروز شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸ و #۲۹_ذی_الحجة_۱۴۴۰، #آخرین_روز_سال_قمری است؛
امروز نمازی دارد که در مفاتیح الجنان و إقبال الأعمال آمده، وقتی آن را انجام دادی #شیطان میگوید وای بر من هر چه زحمت کشیدم بر علیه او در این یکسال همه کارهای شیطانیِ مرا خراب کرد!
شیطان با این کلمات شهادت میدهد که شما سال گذشته ات را ختم به خیر نمودی.
⬇️
🙌 نماز روز آخر ماه ذیالحجة👇:
🔻سيّد در كتاب [اقبال] براساس يك روايت ذكر كرده است، هر كه
#دو_ركعت نماز بجا آورد:
در هر ركعت #یک سوره حَمد
+ و #۱۰_مرتبه سوره «قُل هُوَاللهُ اَحَد»
+ و #۱۰_مرتبه «آيتُ الکرسی» (بقره، ۲۵۵)
بخواند، و پس از نماز بگويد:
🙏 اَللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِي هَذِهِ اَلسَّنَهِ مِنْ عَمَلٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ
خدايا آنچه در اين سال انجام دادم، از عملي كه مرا از آن نهي كردي، و به آن راضي نبودي،
🙏 وَ نَسِيتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِي إلَي التَّوْبَهِ بَعْدَ اجْتِرَائِي عَلَيْكَ
و من آن را فراموش كردم، ولي تو فراموشش ننمودي، و پس از گستاخي ام بر تو، مرا به توبه دعوت كردي،
🙏 اَللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِي
خدايا من از تو آمرزش مي خواهم، پس مرا بيامرز،
🙏 وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُنِي إلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنِّي وَ لاَ تَقْطَعْ رَجَائِي مِنْكَ يَا كَرِيمُ
و آنچه انجام دادم از عملي كه به تو نزديكم كند، از من قبول كن، و اميدم را از خودت قطع مكن اي كريم.
#التماس_دعای_فرج
#شرح-نامه۲۸(بخش۳)
🔸نکات مهم ديگر از فضايل اهل بيت(عليهم السلام):
امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکات مهم ديگرى اشاره مى کند;
نخست اينکه به معاويه هشدار مى دهد تصور نکن اگر طايفه بنى هاشم با بعضى از بنى اميّه در آميخته و ازدواج کرده اند، دليل بر يکسان بودن آنهاست، بلکه اين نوعى تفضل و ايثار بوده است😏
✅ مى فرمايد: «هرگز عزت ديرين و عطاياى پيشينِ ما بر قوم و قبيله شما مانع نشد که ما با شما آميزش و اختلاط داشته باشيم; به همين دليل ما از طايفه شما همسر گرفتيم و از دختران قبيله خويش به شما همسر داديم همچون اقوامى که هم طراز همند در حالى که شما هرگز در اين پايه نبوديد»; (لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَلاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا; فَنَکَحْنَا أَنْکَحْنَا، فِعْلَ الاَْکْفَاءِ، وَلَسْتُمْ هُنَاکَ!).
👈امام(عليه السلام) اين سخن را از اين جهت مى گويد که لحن نامه معاويه اين بوده که بنى اميّه را هم طراز بنى هاشم مى دانست ❗در حالى که بنى هاشم کانون نبوّت و ولايت و بنى اميّه سردمدار کفر و شقاوت بودند; ولى هنگامى که ظاهراً مسلمان شدند، اسلام با آنها معامله هم طراز و اَکفاء کرد; به همين دليل پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با ام حبيبه که دختر ابوسفيان بود ازدواج نمود و پيغمبر دخترش ام کلثوم را به ازدواج عثمان در آورد.
آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن براى اينکه با دليل روشن و برهان دندان شکن، تفاوت بنى هاشم و بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها را روشن سازد
✅مى فرمايد: «چگونه مى توان اين دو گروه را با هم يکسان دانست در حالى که از ميان ما پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برخاست و از ميان شما تکذيب کننده (اى همچون ابوجهل)،
از ميان ما شير خدا (حمزه) و از ميان شما شير پيمان هاى ضد اسلامى (ابوسفيان)
از ميان ما دو سرور جوانان بهشت (حسن و حسين(عليهما السلام)) و از ميان شما کودکان آتش🔥 (اولاد مروان يا فرزندان عقبة بن ابى معيط)
از ما بهترين زنان جهان 🧕(فاطمه(عليها السلام)) و از شما حمالة الحطب (ام جميل همسر ابولهب و خواهر ابوسفيان)
و امور فراوان ديگر از فضايلى که ما داريم و رذايلى که شما داريد»; (وَأَنَّى يَکُونُ ذَلِکَ وَمِنَّا النَّبِيُّ وَمِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ، وَمِنَّا أَسَدُ اللهِ وَمِنْکُمْ أَسَدُ الاَْحْلاَفِ وَمِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَمِنْکُمْ صِبْيَةُ النَّارِ، وَمِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، وَمِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ، فِي کَثِير مِمَّا لَنَا وَعَلَيْکُمْ!).
⬅به اين ترتيب امام(عليه السلام) با بيان اين اسنادِ زنده موقعيت خاندان بنى هاشم و رسوايى هاى بنى اميّه و هم پيمانان آنان را بر شمرده به گونه اى که جاى انکار براى کسى باقى نمى ماند و اين است معناى فصاحت و بلاغت در سخن.👏
✴در اينکه منظور از «مکذّب» کيست، شارحان نهج البلاغه نظرات متفاوتى داده اند و گاه افرد گمنامى را به عنوان مکذّب بر شمرده اند که انسان را به تعجب مى آورد 😮در حالى که روشن ترين مصداق مکذّب در تاريخ اسلام همان ابو جهل است چه او را از بنى اميه بدانيم و چه ندانيم، زيرا امام(عليه السلام) فضيحت هاى بنى اميّه و اقوام وابسته به آنها را بيان مى کند که هم عقيده و هم پيمان آنان بودند.
✴در مورد «اسدالله» هيچ گفتگويى در ميان مفسّران نيست که منظور حضرت حمزه است که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) او را به اين لقب مفتخر ساخت ☑و در مورد «اَسَد الأحْلاف» نيز احتمالات متعدّدى داده شده در حالى که روشن ترين تفسير آن ابوسفيان است که در جنگ هايش بر ضد اسلام از طوايف مختلف مشرکان پيمان مى گرفت که آخرين جنگ احزاب بود.😡
✴همچنين در مورد تفسير «صِبْيَةُ النَّارِ» (کودکان دوزخ) نظرات مختلفى از سوى شارحان نهج البلاغه ابراز شده ولى از همه مناسب تر اين است که منظور بچه هاى عقبة بن ابى معيط باشند که وقتى در روز جنگ بدر ضربات هولناکى بر بدن اين مرد خطرناک سنگ دل وارد شد، چشمش به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) افتاد و با صدايى ترحم آميز گفت: «مَنْ لِلصِبْيَةِ يا مُحَمّد; يا محمد من مى روم تکليف فرزندانم چه خواهد شد؟» پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «النّارُ; آتش دوزخ».🔥
👈اشاره به اينکه شما مسلمانان را به قتل مى رسانيد و هيچ فکر فرزندان آنها نيستيد; اما اکنون به فکر فرزندان خود افتاده ايد فرزندانى که در آينده مسير شما را طى مى کنند و در صف دشمنان اسلام خواهند بود. تاريخ هم به ما مى گويد که فرزندانى از او پا گرفتند که منشأ شرارت بودند از جمله وليد بن عقبه بود.😱
✴منظور از «خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» به اتفاق همه شارحان نهج البلاغه و ساير علماى اسلام بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) است،
زيرا همان گونه که در صحيح مسلم آمده پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هنگام بيمارى وفات خود براى
آرامش بخشيدن به دخترش فاطمه فرمود: «يَا فَاطِمَةُ أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَکُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ أَوْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الاُْمَّة؟».شبيه همين حديث در صحيح بخارى جلد 7 صفحه 142 و در مسند احمد و مستدرک حاکم به جاى اين تعبير «سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِين» آمده که فراگيرتر است.👌
👈اما «حمّالة الْحَطَب» که در قرآن در سوره مسد به او اشاره شده به اتفاق شارحان نهج البلاغه و مفسّران قرآن منظور ام جميل همسر ابولهب، خواهر ابوسفيان و عمه معاويه است.💥
♻از مجموع آنچه آمده به خوبى موقعيت خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بنى هاشم و موقعيت خاندان بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها روشن مى شود و امام(عليه السلام) با بيان خود که از ذيل آن استفاده مى شود، مسائل زياد ديگرى نيز بوده است و روى ملاحظاتى بيان نفرموده، پاسخ کوبنده اى به معاويه در برابر ادعاهايش داد.😏💪
✅آن گاه امام(عليه السلام) براى تأکيد آنچه گذشت مى افزايد: «بنابراين دوران اسلام ما به گوش همه رسيده و کارها و شرافت ما در عصر جاهليّت نيز بر کسى مخفى نيست»; (فَإِسْلاَمُنَا قَدْ سُمِعَ، وَجَاهِلِيَّتُنَا لاَ تُدْفَعُ).
👈اشاره به اينکه اسلام از ما آغاز شد و نخستين مسلمانان ما بوديم و همواره مدافع اسلام و قرآن بوديم. در زمان جاهليّت نيز به نيک نامى و درست کارى و امانت در ميان همه مردم معروف بوديم همان گونه که در روايتى در حالات جعفر خوانديم که خداوند براى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) او را به سبب چهار فضيلت برجسته در زمان جاهليّت ستود
↪به عکس بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها که معروف به حيله گرى و شيطنت و فساد و خون ريزى بودند.😈
📚مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود از کتاب عبقرية محمد از نويسنده معروف مصرى «عقاد» نقل مى کند که بنى هاشم همواره صاحبان عقيده و فضايل اخلاقى و حسن ظاهر بودند و بنى اميّه حيله گرانى با ظواهر ناپسند و ما در تمام صفات، اين اختلاف را بين بنى هاشم و بنى اميّه مى بينيم.
⛔جالب اينکه ابن ابى الحديد در بيان اين تفاوت ها بحثى طولانى در حدود يکصد صفحه در سه فصل دارد: در فصل نخست فضايل بنى هاشم را نسبت به بنى اميّه (فرزندان عبد شمس) نقل مى کند و در فصل دوم از امورى که بنى اميّه به آن افتخار مى کردند سخن مى گويد و در فصل سوم از اين افتخارات موهوم پاسخ مى دهد.❎
آن گاه امام(عليه السلام) بعد از اين دلايل قوى تاريخى به سراغ قرآن مجيد مى رود و با دو آيه از آن حقانيّت و اولويت بنى هاشم را اثبات مى کند
✅مى فرمايد: «کتاب خدا آنچه را (دشمن) از ما دور ساخته و جدا کرده براى ما جمع نموده است و آن سخن خداوند متعال است که فرموده: «خويشاوندان در کتاب الهى نسبت به يکديگر سزاوارترند و نيز فرموده: «سزاوارترين مردم به ابراهيم کسانى هستند که از او پيروى کردند، و همچنين اين پيامبر (که راه پر افتخار او را ادامه داد) و کسانى که به او ايمان آورده اند و خداوند، سرپرست و ياور مؤمنان است»; (وَکِتَابُ اللهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا، وَهُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى (وَأُولُوا الاَْرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض فِي کِتابِ اللهِ) وَقَوْلُهُ تَعَالَى: (إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)).
👈حضرت در تفسير و تطبيق اين آيه مى افزايد: «پس ما از يک طرف به سبب قرابت و خويشاوندى (پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)) از ديگران سزاوارتريم و از سوى ديگر به سبب اطاعت (از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله))»; (فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ، وَتَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ).
در واقع، امام(عليه السلام) با ذکر اين دو آيه تمام راهها را بر معاويه مى بندد که اگر معيار در جانشينى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)، قرابت با او باشد، ما از همه سزاوارتريم، چرا که نزديک تريم و اگر معيار، آشنايى با تعليمات و اطاعت از دستورات آن حضرت باشد ما از همه آشناتر و نسبت به آيين او مطيع تريم در حالى که خاندان بنى اميّه و کسان ديگرى که بر کرسى خلافت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نشستند هيچ يک از اين دو اولويت را ندارند.
سپس امام(عليه السلام) به توضيح بيشترى درباره آنچه در بالا به آن اشاره کرد پرداخته
✅مى فرمايد: «آن روز که مهاجران، در سقيفه در برابر انصار (براى اثبات حقانيّت خود نسبت به خلافت) استدلال به قرابت و خويشاوندى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) کردند، بر آنها پيروز شدند اگر اين دليلِ پيروزى است، پس حق با ماست نه با شما (چرا که ما از همه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزديک تريم) و اگر دليل ديگرى دارد ادعاى انصار بر جاى خود باقى ست (و آنها هم در خلافت حقى دارند که آن را به عنوان «مِنّا أميرٌ وَمِنْکُمْ أميرٌ» مطالبه مى کردند)»; (وَلَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى
الاَنْصَارِ يَوْمَ السَّقِيفَةِ بِرَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) فَلَجُوا عَلَيْهِمْ، فَإِنْ يَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ، وَإِنْ يَکُنْ بِغَيْرِهِ فَالاَْنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ).
سوال امشب:
❓❓❓ مگر خويشاوندى به تنهايى مى تواند دليل بر صلاحيت جانشينى پيغمبر اکرم گردد؟که حضرت به آن استدلال کردند؟
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 فیلم مداحی محمود کریمی در نخستین شب از ماه محرم سال ۱۴۴۱
🏴قاسم بن الحسن🏴
من در بارۀ قاسم سؤال دارم
اما همین جا اگر میشود پاسخم را بده
تو هم قبول داری
که هفتاد و دو سرباز بیشتر
در لشگر حسین نبود؟
اهل تاریخ نکند هزار را از کنار هفتاد و دو انداختهاند
نکند هفتاد و دوهزار پا در رکاب حسین بودهاند
و ما خبر نداریم؟
و شاید سی هزارِ آن طرف درست نیست
و شاید آن سوی لشکر حسین
فقط سی نفر بودهاند و این هزار، اضافی است؟
من آخر چطور قبول کنم
که امام زمان
پسر رسول خدا
پسر امیر مؤمنان
پسر فاطمه را
فقط هفتاد و دو نفر همراه شوند
و پسر ابوسفیان
پسر معاویه
پسر هند جگرخوار را
سی هزار نفر؟
تو توانستهای این غربت را
برای خودت هضم کنی
بگو چطور
تا من هم حل کنم
این حیرت گلوگیر را برای خودم.
فعلا میگذارم و میگذرم از این غربت
ولی باز هم باز میگردم به سوی آن
حالا بیا و پرسشهایم را
در بارۀ قاسم جواب بده.
قصۀ شب عاشورا
و «آیا من در میان کشته شدگان هستم» چیست؟
قصّۀ «مرگ در کام تو چگونه است»
و «أحلی من العسل» چیست؟
یک بار ابتدا تا انتها برای من بگو
تا من بچشم
شیرینی عسلی را که قاسم
از نوک شمشیرها چشید.
و کسی میگفت
قاسم، یادگار برادر حسین بود
قاسم برادر زادۀ حسین بود؟
کدام برادر؟
من شنیدهام که به او میگویند قاسم بن الحسن
یعنی قاسم
حضور مجتبای مدینه بود
در کربلای حسین؟
قاسم
امانتی بود در دستان حسین
که وقتی که نگاهش میکرد
حسن زنده میشد برایش
ولی چطور میشود
امانت را به میدان فرستاد
من قصّهای شنیدم امّا
تو بگو درست است یا نه؟
قصّۀ التماس و اشک و غش چیست؟
تو هم شنیدهای؟
راستی قاسم که رفت به میدان
بعدش چه شد؟
کِی برگشت؟
چگونه برگشت؟
یادگار مجتبی
یادگار کربلا هم شد؟
چند سال بعد از عاشورا زنده ماند؟
چرا کسی از قاسمِ پس از عاشورا حرفی نمیزند؟
این که دیگر معلوم است
وقتی نوجوان سیزده ساله به میدان میرود
کسی کاری به او ندارد؟
در رسم کدام قبیله است
که با نوجوان سیزده سالۀ بدون زره بجنگند؟
ولی چرا هر چه میگردم
کسی از احوال قاسمِ پس از عاشورا
چیزی ننوشته؟
جایی دیدم که چیزی از قاسم نوشته بود
اما به گمانم آن قاسم
قاسم دیگری بود
قاسمِ مجتبی نبود
قاسمی که در بارهاش نوشته بودند
به قاسمی میخورد
که مسلمان نباشد
قاسمِ حسن که محو خدا بود!
قصّۀ آن قاسم
به قاسمی میخورد
که جوانی رشید
یا میانسالی پهلوان باشد.
قاسمِ کربلا
سیزده سال که بیشتر نداشت
آن قصّه برای قاسمی بود
که کشته شده باشد
مگر قاسمِ حسین را کسی کشته بود؟
آن قاسم را
روی نی دیده بودند
قاسمی که من میشناسم
آرامگاهش آغوش حسین بود
نه جای دیگری.
#بهانه_بودن
#کربلا
#محسن_عباسی_ولدی
@alafvalafv
5b1106cc7d6acc6503875f1b_-4838789027031608290.mp3
6.07M
🎙 مداحیِ هنرمندانه و خوشمعنای سیّدرضا نریمانی با شعری که محتوای آن با اقتباس از نامِ #کتاب های رهبر معظّم انقلاب سروده شده است...
- آفتاب در مصاف
- همرزمان حسین (علیهالسلام)
- انسان ۲۵۰ ساله
- از ژرفای نماز
- واجب فراموششده
- جاودانه تاریخ
- پیشوای صادق
- طرح کلی اندیشه اسلامی
- بانوی تراز
- اقدام و عمل
- اندیشه مقاومت
- چهار گفتار
@alafbalafv
پاسخ :
پاسخ امام(عليه السلام) ناظر به استدلالى است که در سقيفه بنى ساعده از سوى طرفداران خليفه اوّل شد; آنها قرابت با پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دليل بر اولويت خود دانستند. امام(عليه السلام) مى فرمايد که اگر معيار اين باشد ما از همه آنها اقربيم.
به يقين معيار اصلى همان است که امام(عليه السلام) در جمله دوم گفته است و از آن تعبير به طاعت نموده، طاعتى زاييده از علم و ايمان. کسى که نسبت به مکتب پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از همه آگاه تر و ايمانش به آن بيشتر باشد، شايستگى بيشترى براى خلافت او دارد. به همين دليل ما امير مؤمنان على(عليه السلام) را از همه شايسته تر مى دانيم و از آن بالاتر اينکه خداوند به موجب شايستگى هاى بى نظيرى که در آن حضرت بود خودش او را برگزيد.
🌿 در واقع امام(عليه السلام) پاسخ ضمنى به سخنان معاويه در مورد خليفه اوّل و دوم مى دهد که معاويه در نامه اش آنها را به رخ کشيده بود مى فرمايد: نه تنها بنى اميّه شايستگى براى خلافت پيامبر(صلى الله عليه وآله) ندارند، زيرا نه از مهاجران بودند و نه از انصار، بلکه از طلقا يعنى همان مشرکان آزاد شده روز فتح مکّه بودند.😏
خلفاى نخستين نيز به استناد سخنان خودشان شايستگى براى اين کار نداشتند، زيرا از آنها شايسته تر وجود داشت. اگر معيار شايستگى ـ طبق استدلال آنها ـ قرابت باشد على(عليه السلام) از همه آنها به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نزديک تر بود; هم پسر عموى پيامبر بود و هم داماد او. اگر ديگران شاخ و برگ اين شجره نبوّت باشند، على(عليه السلام) ميوه آن درخت بود و همچنين امامان اهل بيت(عليهم السلام).
مجدداً تکرار مى کنيم که اين استدلال
⬅در واقع استدلال به مسلّمات خصم است که در منطق از آن به عنوان استدلالات جدلى تعبير مى کنند; يعنى آنچه را او مسلم داشته از او مى گيرند و به او باز مى گردانند و خلع سلاحش مى کنند.