eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
310 دنبال‌کننده
775 عکس
298 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
(بخش۲) 🔸جمع نيرو براى مبارزه با دشمن: در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) اشاره به يک برنامه جنگى مى کند ✅ و مى فرمايد: «اما بعد پيشتازان لشکرم را از جلو فرستادم و دستور دادم کنار فرات را رها نکنند تا فرمان من به آنها برسد». (أَمّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِي وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هذَا الْمِلْطَاطِ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرِي). 👈توضيح اين که شط عظيم «فرات» در طرف غرب «دجله» قرار دارد، و دجله در شرق آن است بنابراين مقدمه لشکر امام (عليه السلام) از کوفه که در کنار فرات قرار دارد حرکت کردند و به سوى شمال در جانب غربى فرات پيش مى رفتند و امام (عليه السلام) دستور فرموده بود که اين راه را همچنان ادامه دهند، ولى خودش از فرات به طرف شرق عبور کرد و به سوى مدائن براى جمع آورى سپاه بيشتر حرکت فرمود ✅ همان گونه که در جمله بعد مى فرمايد: من خود تصميم گرفتم از فرات بگذرم، و به سوى جمعيتى از شما که در اطراف دجله مسکن گزيده اند رهسپار شوم، و آنها را بسيج کنم، تا با شما به سوى دشمن حرکت کنند، و از آنها براى تقويت شما کمک بگيرم» (وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَقْطَعَ هذَهِ النُّطْفَةَ إِلَى شِرْذِمَة مِنْکُمْ مُوَطِّنِينَ أَکْنَافَ دَجْلَةَ، فَأُنْهِضَهُمْ مَعَکُمْ إِلَى عَدُوِّکُمْ وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ الْقُوَّةِ لَکُمْ). 👈به اين ترتيب امام (عليه السلام) به سوى شرق عراق و مدائن آمد و پيشتازان لشکر امام(عليه السلام) در حالى در غرب فرات، به پيشروى ادامه مى دادند، ولى هنگامى که به آنها خبر رسيد معاويه با سپاه عظيمى به سوى آنها مى آيد، از فرات عبور کرده و به سمت شرق به سوى امام (عليه السلام) حرکت کردند تا مبادا در محاصره دشمن قرار گيرند، در حالى که هنوز آمادگى کامل براى نبرد با سپاه شام حاصل نبود. هنگامى که اين خبر به امام(عليه السلام) رسيد کار آنها را پسنديد و با پيوستن تمام سپاهيان به يکديگر به سوى دشمن حرکت کردند. 👈قابل توجه اين که واژه «ملطاط» از ماده «مَلْط» يا از ماده «لطّ» بوده باشد، در اينجا به معنى ساحل فرات است، آرى امام (عليه السلام) مسير راه را به آنها نشان داد که از ساحل فرات پيش بروند، چون شام در طرف شمال بود و فرات نيز از شمال به جنوب مى آمد، به اين وسيله هم از نظر آب و نياز به سايه درختان🌴 لشکريان به زحمت نمى افتادند، و هم راه را گم نمى کردند، و هم پيدا کردن آنها براى گروهى که از عقب مى آمدند مشکل نبود، و به اين ترتيب پيمودن، اين راه چندين فايده داشت. 👳در اينجا سيّد رضى ـ رحمة الله عليه ـ سخنى دارد ، مى گويد: «يعنى ـ عليه السلام ـ بالملطاط هاهنا ـ السّمْتَ الذى أمرهم بلزومه، و هو شاطىء الفرات، و يقال ذلک أيضاً الشاطىء البحر، و أصله ما استوى من الأرض، و يعنى بالنطفُة ماء الفرات، و هو من غريب العبارات و عجيبها: منظور امام(عليه السلام) از «ملطاط» آن سمتى است که امام دستور داد از آن جدا نشوند و آن ساحل فرات بود و به ساحل دريا نيز ملطاط گفته مى شود و در اصل به معنى زمين صاف است، و منظور امام از نطفه در اينجا آب فرات است و اين از تعبيرات جالب و شگفت انگيز است.»
🔰چند نکته جالب تاريخى: بعضى از شارحان نهج البلاغه در ذيل اين خطبه نکات تاريخى مشروحى را ذکر کرده اند که در ذيل به بعضى از آنها اشاره مى شود: 1⃣در کاخ کسرى امام در مسير راه به ايوان مدائن و کاخ کسرى رسيد يکى از اصحاب آن حضرت با مشاهده ويرانى آن کاخ اين شعر معروف عرب را زمزمه کرد: جَرَتِ الرّياحُ عَلى مَحَلِّ دِيارِهِمْ *** فَکَأَنَّما کانُوا عَلى ميعاد»! بادها بر ويرانه هاى کاخ آنها وزيد گويى همه آنها وعده گاهى داشتند که به سوى آن شتافتند». امام (عليه السلام) فرمود، چرا اين آيات را نخواندى (که از آن گوياتر است): «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّات وَ عُيُون ...». «چه بسيار باغها و چشمه ها که از خود به جاى گذاشته اند، و زراعتها و قصرهاى زيبا و گرانقيمت، و نعمتهاى فراوان ديگر که در آن غرق بودند، آرى اين گونه بود ماجراى آنان و ما اينها را براى اقوام ديگر ميراث قرار داديم، نه آسمان به حال آنها گريست و نه زمين! و نه در موعد مقرّر به آنها مهلتى داده شد!»نحل/۱۶ 2⃣ در سرزمين کربلا امام (عليه السلام) در اين مسير از سرزمين کربلا گذشت، در آنجا توقّفى فرمود و نگاهى به آن سرزمين خاموش کرد، حوادث آينده اين سرزمين در برابر چشمان او نمايان گشت😭، با يارانش در آنجا نماز خواندند، هنگامى که سلام نماز را داد کمى از خاک کربلا را برداشت و بو کرد; سپس فرمود: «آه اى خاک کربلا! از خاک تو گروهى محشور مى شوند که بدون حساب وارد بهشت مى شوند، سپس جايگاه شهيدان و محل خيمه ها را با اشاره نشان داد (هيهُنا مَوضِعُ رِحالِهِمْ وَ مَناخُ رِکابِهِمْ ثُمَّ أَومَأَ بِيَدِه اِلى مَکان آخَر وَ قالَ: «هيهُنا مِراقُ دِمائِهِمْ»); اينجا بار انداز و محل نزول آنهاست، سپس به جاى ديگرى اشاره کرد و فرمود: و اينجا محل ريختن خون آنان است».😭 3⃣ در سرزمين انبار هنگامى که امام (عليه السلام) از سرزمين «انبار» (يکى از شهرهاى شمالى عراق) مى گذشت گروهى از کشاورزان و دهداران را ديد که از مرکبهاى خود پياده شده و در رکاب امام به عنوان تواضع و احترام شروع به دويدن کردند، امام آنها را از اين کار منع کرد و فرمود: اين چه کارى است که مى کنيد؟ عرض کردند: اين برنامه اى است که زمامداران خود را با آن، بزرگ مى داريم. فرمود: زمامداران شما از اين کار بهره نمى گيرند، و شما با اين کار بى جهت به خود زحمت مى دهيد، ديگر اين گونه کارها را تکرار نکنيد. در ذيل اين داستان مى خوانيم که مردم انبار هدايايى از چهار پايان و مواد غذايى خدمت امام آوردند. امام فرمود: چهار پايان را قبول مى کنم و جزء خراج شما حساب خواهم کرد، و اما غذايى را که براى ما درست کرده ايد دوست ندارم جز در مقابل قيمت از آن استفاده کنم، و هر چه اصرار کردند که امام هديه آنها را بپذيرد امام نپذيرفت😏 (اين در حالى بود که غالب زمامداران دنيا در آن زمان هزينه لشکر خود را بر شهرهاى مسير راه تحميل مى کردند). 4⃣ در کنار دير راهب در مسير راه به جايى رسيدند که لشکريان از نظر آب در مضيقه افتادند و سخت تشنه شدند، امام (عليه السلام) در آن بيابان گردش کرد و در کنار صخره اى قرار گرفت و فرمود اين صخره را بلند کنيد! هنگامى که آن را از جاى برکندند، آب گوارايى از زير آنجارى شد، و همه مردم سيراب شدند، سپس فرمود: سنگ را به جاى اوّل بازگردانيد، مقدار کمى که حرکت کردند، فرمود: آيا کسى از ميان شما جاى آن چشمه را مى داند؟ گفتند: آرى، اى اميرمؤمنان! سپس گروهى از سواره و پياده بازگشتند ولى اثرى از آن نديدند! راهبى را در آن نزديکى يافتند از او سؤال کردند: چشمه آبى که نزديک تو بود کجاست؟ گفت در اينجا چشمه آبى نيست! گفتند: کمى قبل از آن نوشيديم با تعجب گفت: شما از آن نوشيديد؟! گفتند: بلى، راهب گفت: به خدا قسم! اين عبادتگاه من در اينجا به خاطر يافتن همين آب بنا شده، و آن را جز پيامبر، و يا وصى پيامبرى استخراج نکرده است❗️ 👈گويا امام مى خواست با اين گونه معجزات قلب يارانش را محکم کند و در مسير جنگ با دشمن خونخوار به آنها قوّت، قدرت و نيرو بخشد. 🔅مرحوم علامه مجلسى بعد از ذکر اين حديث به اين نکته نيز اشاره مى کند و مى افزايد: راهب بعد از مشاهده اين موضوع خدمت امام آمد و شهادتين بر زبان جارى کرد و مسلمان شد و در صف ياران آن حضرت قرار گرفت و در ملازمت آن حضرت بود و در شام، در شب معروف به «ليلة الحرير» در ميدان نبرد شربت شهادت نوشيد و هنگام صبح امام بر او نماز خواند و با دست خود او را در قبر گذاشت سپس فرمود: «به خدا سوگند! گويى او را مى بينم و جايگاهش را در بهشت مشاهده مى کنم».
5⃣ در شهر رقّه نکته ديگر اين که هنگامى که على (عليه السلام) به «رقّه» (يکى از شهرهاى شمال غربى عراق) رسيد به اهالى آنجا دستور داد که روى فرات پلى بزنند تا حضرت و لشکريانش عبور کنند و راه شام را پيش گيرند، آنها خوددارى کردند و حاضر نشدند کشتيهاى🚢 خود را به هم پيوند دهند و پلى بسازند 😳 امام از آنجا حرکت کرد تا در نقطه ديگرى از فرات عبور کند و مالک اشتر را مأمور مراقبت از اهل «رقّه» نمود. مالک مردم را تهديد کرد و گفت: به خدا سوگند! اگر پلى بر فرات در کنار اين شهر نبنديد تا على (عليه السلام) از آن عبور کند شما را شديداً مجازات خواهم کرد، اهل رقّه که مى دانستند مالک در گفتار خود جدّى و صادق است گفتند: مانعى ندارد ما پل را خواهيم ساخت. مالک به سراغ اميرمؤمنان على (عليه السلام) فرستاد که اهالى رقّه آماده ساختن پل هستند، امام بازگشت پل ساخته شد و همگى از آن عبور کردند.
یک شماره بین ۱ تا ۱۸ انتخاب کنید و روی پیوند زیر بزنید و ببینید.... ۱. digipostal.ir/cofa3zi ۲. digipostal.ir/cmdgvds ۳. digipostal.ir/cu961hs ۴. digipostal.ir/cabb62c ۵. digipostal.ir/c87kide ۶. digipostal.ir/ceiv42d ۷. digipostal.ir/csenas8 ۸. digipostal.ir/cezkkiq ۹. digipostal.ir/c0enl2t ۱۰. digipostal.ir/ck0hv4j ۱۱. digipostal.ir/cfir815 ۱۲. digipostal.ir/cjt5fhz ۱۳. digipostal.ir/cwbze98 ۱۴. digipostal.ir/cwpcc6j ۱۵. digipostal.ir/cjarjqv ۱۶. digipostal.ir/cpexi3q ۱۷. digipostal.ir/cufmm0j ۱۸. digipostal.ir/c3fxydo 🌷اگه شب یلدا فال نگرفتی بزن رو اعداد👆
اول کلیپ رو ببینید ... یکی می‌شود فرخ‌نژاد که در ۵۳ سالگی مدافع عمر و عاص شده! و یکی می‌شود شهید چقدر این جمله شهید بزرگوار عجیب است، چقدر خواندنی است، چقدر قابل تأمل است؛ «غیر از اسلام هیچ دینی، غیر از ایران هیچ کشوری و غیر از نظام اسلامی هیچ حکومتی نمی‌خواهیم ...»
🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 ستايش مخصوص خداوندى است که ذات پاکش از همه چيز مخفى تر است، ولى نشانه هاى واضح و آشکار بر هستى او گواهى مى دهد و هرگز چشم بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست و به همين دليل نه چشم کسى که وى را نديده انکارش مى کند و نه قلب کسى که او را شناخته مشاهده اش تواند کرد. در علوّ مقام بر همه پيشى گرفته و چيزى برتر از او نيست. با اين حال چنان نزديک است که چيزى از او نزديکتر نمى باشد نه مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور کرده و نه نزديکى اش با خلق او را با آنها همسان قرار داده. عقلها را از کنه صفات خويش آگاه نکرده و با اين حال آنها را از معرفت و شناخت لازم باز نداشته است. پس او کسى است که نشانه هاى آشکار جهان هستى بر وجود پاکش گواهى مى دهد که دلهاى منکران به وجودش اقرار دارد. خداوند بسيار برتر است از گفته کسانى که موجوداتى را به او تشبيه مى کنند و يا ذاتش را انکار مى نمايند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
🔸خطبه در يك نگاه: اين خطبه پيرامون صفات پروردگار و گستردگى علم اوست و اشارات پر معنايى به قسمتهاى مختلفى از صفات جلال و جمال او دارد و ذات پاكش را از سخنان بى اساس منكران پروردگار و آنها كه ذات پاك او را شبيه مخلوقات مى دانند يا چيزى شبيه او قرار مى دهند (و در طرف افراط و تفريط هستند) منزّه و مبرّى مى شمرد. 💠اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم! تمام اين خطبه پيرامون صفات جمال و جلال خدا بحث مى کند و در عباراتى کوتاه و پرمعنى به تعداد زيادى از اسماء حسناى او اشاره مى فرمايد. در قسمت اول به پنج وصف از اوصاف او که هر يک توضيحى بر ديگرى است اشاره کرده است، ✅مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است که ذات پاکش از همه چيز مخفى تر است ولى نشانه هاى واضح و آشکار بر هستى او گواهى مى دهد» (أَلْحَمْدُللهِِ الَّذِي بَطَنَ خَفِيَّاتِ الاُْمُورِ وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلاَمُ الظُّهُورِ). ✅«هرگز چشم بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست». (وَ امْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ). ✅«به همين دليل نه چشم کسى که وى را نديده انکارش مى کند و نه قلب کسى که او را شناخته مشاهده اش تواند کرد». (فَلاَ عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْکِرُهُ وَ لاَقَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ). 👈در تفسير جمله «اَلَّذى بَطَنَ خَفِيّاتِ الأُمُورِ» احتمالات گوناگونى از سوى مفسّران نهج البلاغه داده شده است. ✔️ بعضى گفته اند «بَطَنَ» در اينجا به معناى عَلِمَ است يعنى خداوندى که از اسرار نهان آگاه است. ✔️و گاه گفته شده است که بَطَنَ در اينجا به معنى مخفى و پنهان کردن است يعنى خداوندى که اسرار نهان به وسيله او پنهان شده است. ✔️ولى تفسيرى که در بالا گفتيم که بَطَنَ در اينجا به معنى پنهان شدن بوده باشد و مفهومش اين است که خدا در اسرار نهان مخفى و پنهان است و به تعبيرى ديگر کُنه ذاتش از پنهان نيز پنهان تر است تناسب بيشترى با جمله هاى بعد از آن دارد و به همين دليل ما اين تفسير را بر تفاسير ديگر ترجيح داديم و در واقع مفهوم جمله مضمون همان شعر فيلسوف معروف مى شود که مى گويد: وُجُودُهُ مِنْ أَظْهَرِ الأَشْياءِ *** وَ کُنْهُهُ في غايَةِ الْخِفاءِ وجود پاکش از هر ظاهرى ظاهرتر است و کنه ذاتش در نهايت پنهانى است. جمله «دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلامُ الظُّهُورِ» اشاره به اين دارد که نشانه هاى او همه جا آشکار است آرى در آسمانها و ستارگان و کهکشانها، در زمين و صحراها و درياهاو... 👈و هنگامى که (موسى) از سوى (بنى اسرائيل) با جمله «رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ اِلَيْکَ»; «پروردگارا خودت را به من نشان ده تا تو را ببينم👀»، درخواست شهود حسّى مى کند با خطاب «لَنْ تَراني» «هرگز مرا نخواهى ديد»مواجه مى شود و در اين ميان پرتو کوچکى از جلوه پروردگار به صورت صاعقه⚡️ اى عظيم بر کوه⛰ مى خورد و آن را يکباره از هم متلاشى مى سازد و موسى و يارانش بر خاک مى افتند، هنگامى که  موسى به هوش مى آيد عرض مى کند: «سُبحانَکَ تُبْتُ اِلَيْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤمِنينَ»; «خداوندا منزهى تو (از اين که با چشم ديده شوى) من توبه کردم و نخستين مؤمنانم (و به خوبى دانستم جايى که توان ديدن گوشه کوچکى از جلوه ذات تو را در جهان مخلوقات نداريم کجا مى توان تو را ديد)! 👈و در جمله هاى بعد (فَلا عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ...) در يک نتيجه گيرى روشن به اين معنى اشاره شده که هيچ انسان آگاه و با انصافى با وجود اين همه دلائل روشن نمى تواند ذات پاک او را انکار کند هر چند از دائره مشاهده حسّى بيرون است و آنها که مؤمن به وجود او هستند نبايد انتظار مشاهده او را داشته باشند حتى مشاهده قلبى، درست است که با چشم دل مى توان او را ديد همان گونه که در کلام معروف مولى آمده است: «لاتُدْرِکُهُ الْعُيُونُ بِمُشاهَدَةَ الْعِيانِ وَلکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الإِيمانِ»; «چشمها هرگز او را آشکارا نمى بيند ولى قلبها ❤️با نيروى حقيقت ايمان وى را درک مى کند»، ولى اين مشاهده نيز مشاهده اسما و صفات است نه مشاهده کنه ذات، و در اين مرحله نه تنها انسانهاى عادى، بلکه برترين شخصيت عالم خلقت نغمه «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ»; «هرگز تو را آنچنانکه شايسته اى نشناخته ايم» سر مى دهند.👌 ✅سپس امام(عليه السلام) در چهارمين توصيف از خداوند به موضوع مهم ديگرى اشاره کرده، مى فرمايد: «در علوّ مقام بر همه پيشى گرفته و چيزى از او برتر نيست، با اين حال چنان نزديک است که چيزى از او نزديکتر نمى باشد». (سَبَقَ فِى الْعُلُوِّ فَلا شَىءَ أَعْلى مِنْهُ وَ قَرُبَ في الدُّنُوِّ فَلا شَىءَ أَقْرَبُ مِنْهُ). ✅و در يک نتيجه گيرى از اين بيان، چنين مى افزايد: «نه مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور کرده است و نه نزديکيش با خلق، او را با آنها همسان قرار داده»; (فَلاَ اسْتِعْلاَؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْء مِنْ خَلْقِهِ وَ لاَقُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِي الْمَکَانِ بِهِ).
👈تصديق بايد کرد که فهم و درک اين صفات براى ما که هميشه با صفات ممکنات سر و کار داريم آسان نيست; ولى با کمى انديشه و استفاده از مثال ـ هر چند مثالهايى ناقص باشد ـ مى توان آنها را به ذهن نزديک کرد، مثلا در برابر اين سؤال که چگونه مى تواند وجودى همه و در هر زمان باشد و در عين حال زمان و مکان نداشته باشد؟ مى توانيم از مثالهاى ناقص مانند بعضى از فرمولهاى رياضى بهره بگيريم ⬅️ همه مى دانيم: «دو بعلاوه دو مساوى با چهار مى شود» اين رابطه نه تنها در زمان که در آسمان و در هر جا برويم برقرار است نه تنها در عصر و زمان ما که در هر عصر و زمانى حاکم است، در عين حال نه مکانى دارد و نه زمانى.☑️ 👈و اين که مى فرمايد: بلندى مقام و هستى اش او را از اشيا دور نمى کند و نزديکى اش آنها را همسان با مخلوقات نمى سازد نتيجه روشنى از همان حقيقتى است که در بالا گفته شد بعضى از شارحان نهج البلاغه در تشبيه ناقص اما مناسبى چنين گفته اند که ⬅️ امواج نور به شيشه ها مى تابد و در درون آنها نفوذ مى کند و آنها را روشن مى سازد و در عين حال که به آنها از همه چيز نزديکتر است همسان با آنها نيست وجودى است بسيار لطيف و برتر و بالاتر، و شايد تعبير قرآن مجيد از ذات خداوند به نور نيز اشاره به همين معنى باشد، (اَللهُ نُورُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ...) ✅در پنجمين توصيف به حقيقت مهمّ ديگرى اشاره کرده، مى فرمايد: «عقلها را از کُنه صفات خويش آگاه نکرده، و با اين حال آنها را از معرفت و شناخت لازم باز نداشته است»; (لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ و لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ). ⬅️در يک مثال ناقص اما گويا: همه ما مى دانيم که روح وجود دارد و زمان يک واقعيت است اما پى بردن به حقيقت روح و زمان کار آسانى نيست، همه مى دانيم موجود زنده با مرده متفاوت است اما کنه و حقيقت حيات چيست؟ فهم آن بسيار مشکل است. به تعبير ديگر: ما به اين امور علم اجمالى داريم نه تفصيلى⚠️ ✅سپس در يک نتيجه گيرى دقيق مى فرمايد: «پس او کسى است که نشانه هاى  آشکار جهان هستى بر وجود پاکش، گواهى مى دهد که دلهاى منکران به وجودش اقرار دارند»! (فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلاَمُ الْوُجُودِ عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِي الْجُحُودِ). 👈در حقيقت منکران ذات پاک او در زبان انکارش مى کنند ولى در دل به برکت آثار صنع او به وجودش اقرار دارند. حتى ممکن است خويش را در صف منکران پندارند در حالى که نور وجود او در اعماق جانشان پرتو افکن است همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللهُ فَأَنّى يُؤْفَکُونَ... وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللهُ قُلِ الْحَمْدُللهِِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لايَعْقِلُونَ); «هرگاه از آنان بپرسى چه کسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخّر کرده است؟ مى گويند: الله، با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى سازند... و اگر از آنان بپرسى چه کسى از آسمان آبى فرستاده و به وسيله آن زمين را پس از مردنش زنده کرده است؟ مى گويند: الله، بگو حمد و ستايش مخصوص خدا است، ولى بيشتر آنها نمى دانند»عنکبوت/۶۱_۶۳ 👈 به گفته بعضى از دانشمندان غرب اگر کسى بخواهد خدا را منکر بشود بايد چشم بر هم بگذارد و هيچ يک از موجودات جهان طبيعت را نبيند.😏 👈همچنين به گفته دانشمند ديگرى هر کشف تازه علمى در جهان آفرينش راه تازه اى به سوى خدا مى گشايد و به اين ترتيب با پيشرفت علم و دانش بشرى راه خداشناسى روز به روز هموارتر مى گردد.☑️ ✅سرانجام در پايان اين خطبه مى فرمايد: «خداوند بسيار برتر است از گفته کسانى که موجوداتى را به او تشبيه مى کنند و يا ذاتش را انکار مى نمايند»! (تَعَالَى اللهُ عَمَّا يَقولُ الْمُشَبِّهُونَ بِهِ وَالْجَاحِدُونَ لَهُ عُلوّاً کَبِيراً). 👈مشبّهه (گروه تشبيه کنندگان) به دو معنى اطلاق مى شود: 1⃣ کسانى که خدا را به بندگانش تشبيه مى کنند و مثلا براى او جسم و اعضاء و دست و پا قائل مى شوند 2⃣و کسانى که موجودات ديگر را به او تشبيه مى کنند و شريک و همتا قرار مى دهند، مثلا به جاى عبادت خداوند در برابر بتها سجده مى کنند. 👈جمعى از مفسران (نهج البلاغه) جمله بالا را اشاره به معنى اول دانسته اند، در حالى که بعضى ديگر ناظر به معنى دوم مى دانند و با توجّه به تعبير (اَلْمُشَبِّهُونَ بِهِ) معنى دوم صحيح تر به نظر مى رسد هر چند هر دو گروه در اشتباهند; زيرا نه او صفات مخلوقات را دارد که در اين صورت ذات پاکش دستخوش حوادث بود، و نه مخلوقى مى تواند در جايگاه و مقام او قرار گيرد، چرا که هيچ يک از صفات او را ندارد.
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام مادرم سلام مهربون...🥀 دعا کن واسه نجات جهان برای ظهور امام زمان (عج)
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترِ پولدارِ آلمانی که حضرت فاطمه(س) رو دید و شفا گرفت! می‌خواید بدونید حضرت فاطمه چطوری‌ان و به این دختر چی گفتن؟ پس کلیپ رو تا آخر ببینید✨ + ما بچه‌های مادرِ پهلو شکسته‌ایم🖤