اول کلیپ رو ببینید ...
یکی میشود فرخنژاد که در ۵۳ سالگی مدافع عمر و عاص شده! و یکی میشود شهید #مولوی_عبدالواحد_ریگی
چقدر این جمله شهید بزرگوار عجیب است، چقدر خواندنی است، چقدر قابل تأمل است؛
«غیر از اسلام هیچ دینی، غیر از ایران هیچ کشوری و غیر از نظام اسلامی هیچ حکومتی نمیخواهیم ...»
#حمید_کثیری
#خطبه۴۹
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
ستايش مخصوص خداوندى است که ذات پاکش از همه چيز مخفى تر است، ولى نشانه هاى واضح و آشکار بر هستى او گواهى مى دهد و هرگز چشم بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست و به همين دليل نه چشم کسى که وى را نديده انکارش مى کند و نه قلب کسى که او را شناخته مشاهده اش تواند کرد.
در علوّ مقام بر همه پيشى گرفته و چيزى برتر از او نيست. با اين حال چنان نزديک است که چيزى از او نزديکتر نمى باشد نه مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور کرده و نه نزديکى اش با خلق او را با آنها همسان قرار داده.
عقلها را از کنه صفات خويش آگاه نکرده و با اين حال آنها را از معرفت و شناخت لازم باز نداشته است. پس او کسى است که نشانه هاى آشکار جهان هستى بر وجود پاکش گواهى مى دهد که دلهاى منکران به وجودش اقرار دارد. خداوند بسيار برتر است از گفته کسانى که موجوداتى را به او تشبيه مى کنند و يا ذاتش را انکار مى نمايند.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۴۹
🔸خطبه در يك نگاه:
اين خطبه پيرامون صفات پروردگار و گستردگى علم اوست و اشارات پر معنايى به قسمتهاى مختلفى از صفات جلال و جمال او دارد و ذات پاكش را از سخنان بى اساس منكران پروردگار و آنها كه ذات پاك او را شبيه مخلوقات مى دانند يا چيزى شبيه او قرار مى دهند (و در طرف افراط و تفريط هستند) منزّه و مبرّى مى شمرد.
💠اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم!
تمام اين خطبه پيرامون صفات جمال و جلال خدا بحث مى کند و در عباراتى کوتاه و پرمعنى به تعداد زيادى از اسماء حسناى او اشاره مى فرمايد. در قسمت اول به پنج وصف از اوصاف او که هر يک توضيحى بر ديگرى است اشاره کرده است،
✅مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است که ذات پاکش از همه چيز مخفى تر است ولى نشانه هاى واضح و آشکار بر هستى او گواهى مى دهد» (أَلْحَمْدُللهِِ الَّذِي بَطَنَ خَفِيَّاتِ الاُْمُورِ وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلاَمُ الظُّهُورِ).
✅«هرگز چشم بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست». (وَ امْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ).
✅«به همين دليل نه چشم کسى که وى را نديده انکارش مى کند و نه قلب کسى که او را شناخته مشاهده اش تواند کرد». (فَلاَ عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْکِرُهُ وَ لاَقَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ).
👈در تفسير جمله «اَلَّذى بَطَنَ خَفِيّاتِ الأُمُورِ» احتمالات گوناگونى از سوى مفسّران نهج البلاغه داده شده است.
✔️ بعضى گفته اند «بَطَنَ» در اينجا به معناى عَلِمَ است يعنى خداوندى که از اسرار نهان آگاه است.
✔️و گاه گفته شده است که بَطَنَ در اينجا به معنى مخفى و پنهان کردن است يعنى خداوندى که اسرار نهان به وسيله او پنهان شده است.
✔️ولى تفسيرى که در بالا گفتيم که بَطَنَ در اينجا به معنى پنهان شدن بوده باشد و مفهومش اين است که خدا در اسرار نهان مخفى و پنهان است و به تعبيرى ديگر کُنه ذاتش از پنهان نيز پنهان تر است تناسب بيشترى با جمله هاى بعد از آن دارد و به همين دليل ما اين تفسير را بر تفاسير ديگر ترجيح داديم و در واقع مفهوم جمله مضمون همان شعر فيلسوف معروف مى شود که مى گويد:
وُجُودُهُ مِنْ أَظْهَرِ الأَشْياءِ *** وَ کُنْهُهُ في غايَةِ الْخِفاءِ
وجود پاکش از هر ظاهرى ظاهرتر است و کنه ذاتش در نهايت پنهانى است.
جمله «دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلامُ الظُّهُورِ» اشاره به اين دارد که نشانه هاى او همه جا آشکار است آرى در آسمانها و ستارگان و کهکشانها، در زمين و صحراها و درياهاو...
👈و هنگامى که (موسى) از سوى (بنى اسرائيل) با جمله «رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ اِلَيْکَ»; «پروردگارا خودت را به من نشان ده تا تو را ببينم👀»، درخواست شهود حسّى مى کند با خطاب «لَنْ تَراني» «هرگز مرا نخواهى ديد»مواجه مى شود و در اين ميان پرتو کوچکى از جلوه پروردگار به صورت صاعقه⚡️ اى عظيم بر کوه⛰ مى خورد و آن را يکباره از هم متلاشى مى سازد و موسى و يارانش بر خاک مى افتند، هنگامى که موسى به هوش مى آيد عرض مى کند: «سُبحانَکَ تُبْتُ اِلَيْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤمِنينَ»; «خداوندا منزهى تو (از اين که با چشم ديده شوى) من توبه کردم و نخستين مؤمنانم (و به خوبى دانستم جايى که توان ديدن گوشه کوچکى از جلوه ذات تو را در جهان مخلوقات نداريم کجا مى توان تو را ديد)!
👈و در جمله هاى بعد (فَلا عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ...) در يک نتيجه گيرى روشن به اين معنى اشاره شده که هيچ انسان آگاه و با انصافى با وجود اين همه دلائل روشن نمى تواند ذات پاک او را انکار کند هر چند از دائره مشاهده حسّى بيرون است و آنها که مؤمن به وجود او هستند نبايد انتظار مشاهده او را داشته باشند حتى مشاهده قلبى، درست است که با چشم دل مى توان او را ديد همان گونه که در کلام معروف مولى آمده است: «لاتُدْرِکُهُ الْعُيُونُ بِمُشاهَدَةَ الْعِيانِ وَلکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الإِيمانِ»; «چشمها هرگز او را آشکارا نمى بيند ولى قلبها ❤️با نيروى حقيقت ايمان وى را درک مى کند»، ولى اين مشاهده نيز مشاهده اسما و صفات است نه مشاهده کنه ذات، و در اين مرحله نه تنها انسانهاى عادى، بلکه برترين شخصيت عالم خلقت نغمه «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ»; «هرگز تو را آنچنانکه شايسته اى نشناخته ايم» سر مى دهند.👌
✅سپس امام(عليه السلام) در چهارمين توصيف از خداوند به موضوع مهم ديگرى اشاره کرده، مى فرمايد: «در علوّ مقام بر همه پيشى گرفته و چيزى از او برتر نيست، با اين حال چنان نزديک است که چيزى از او نزديکتر نمى باشد». (سَبَقَ فِى الْعُلُوِّ فَلا شَىءَ أَعْلى مِنْهُ وَ قَرُبَ في الدُّنُوِّ فَلا شَىءَ أَقْرَبُ مِنْهُ).
✅و در يک نتيجه گيرى از اين بيان، چنين مى افزايد: «نه مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور کرده است و نه نزديکيش با خلق، او را با آنها همسان قرار داده»; (فَلاَ اسْتِعْلاَؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْء مِنْ خَلْقِهِ وَ لاَقُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِي الْمَکَانِ بِهِ).
👈تصديق بايد کرد که فهم و درک اين صفات براى ما که هميشه با صفات ممکنات سر و کار داريم آسان نيست; ولى با کمى انديشه و استفاده از مثال ـ هر چند مثالهايى ناقص باشد ـ مى توان آنها را به ذهن نزديک کرد، مثلا در برابر اين سؤال که چگونه مى تواند وجودى همه و در هر زمان باشد و در عين حال زمان و مکان نداشته باشد؟ مى توانيم از مثالهاى ناقص مانند بعضى از فرمولهاى رياضى بهره بگيريم
⬅️ همه مى دانيم: «دو بعلاوه دو مساوى با چهار مى شود» اين رابطه نه تنها در زمان که در آسمان و در هر جا برويم برقرار است نه تنها در عصر و زمان ما که در هر عصر و زمانى حاکم است، در عين حال نه مکانى دارد و نه زمانى.☑️
👈و اين که مى فرمايد: بلندى مقام و هستى اش او را از اشيا دور نمى کند و نزديکى اش آنها را همسان با مخلوقات نمى سازد نتيجه روشنى از همان حقيقتى است که در بالا گفته شد بعضى از شارحان نهج البلاغه در تشبيه ناقص اما مناسبى چنين گفته اند که
⬅️ امواج نور به شيشه ها مى تابد و در درون آنها نفوذ مى کند و آنها را روشن مى سازد و در عين حال که به آنها از همه چيز نزديکتر است همسان با آنها نيست وجودى است بسيار لطيف و برتر و بالاتر، و شايد تعبير قرآن مجيد از ذات خداوند به نور نيز اشاره به همين معنى باشد، (اَللهُ نُورُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ...)
✅در پنجمين توصيف به حقيقت مهمّ ديگرى اشاره کرده، مى فرمايد: «عقلها را از کُنه صفات خويش آگاه نکرده، و با اين حال آنها را از معرفت و شناخت لازم باز نداشته است»; (لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ و لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ).
⬅️در يک مثال ناقص اما گويا: همه ما مى دانيم که روح وجود دارد و زمان يک واقعيت است اما پى بردن به حقيقت روح و زمان کار آسانى نيست، همه مى دانيم موجود زنده با مرده متفاوت است اما کنه و حقيقت حيات چيست؟ فهم آن بسيار مشکل است. به تعبير ديگر: ما به اين امور علم اجمالى داريم نه تفصيلى⚠️
✅سپس در يک نتيجه گيرى دقيق مى فرمايد: «پس او کسى است که نشانه هاى آشکار جهان هستى بر وجود پاکش، گواهى مى دهد که دلهاى منکران به وجودش اقرار دارند»! (فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلاَمُ الْوُجُودِ عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِي الْجُحُودِ).
👈در حقيقت منکران ذات پاک او در زبان انکارش مى کنند ولى در دل به برکت آثار صنع او به وجودش اقرار دارند. حتى ممکن است خويش را در صف منکران پندارند در حالى که نور وجود او در اعماق جانشان پرتو افکن است همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللهُ فَأَنّى يُؤْفَکُونَ... وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللهُ قُلِ الْحَمْدُللهِِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لايَعْقِلُونَ); «هرگاه از آنان بپرسى چه کسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخّر کرده است؟ مى گويند: الله، با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى سازند... و اگر از آنان بپرسى چه کسى از آسمان آبى فرستاده و به وسيله آن زمين را پس از مردنش زنده کرده است؟ مى گويند: الله، بگو حمد و ستايش مخصوص خدا است، ولى بيشتر آنها نمى دانند»عنکبوت/۶۱_۶۳
👈 به گفته بعضى از دانشمندان غرب اگر کسى بخواهد خدا را منکر بشود بايد چشم بر هم بگذارد و هيچ يک از موجودات جهان طبيعت را نبيند.😏
👈همچنين به گفته دانشمند ديگرى هر کشف تازه علمى در جهان آفرينش راه تازه اى به سوى خدا مى گشايد و به اين ترتيب با پيشرفت علم و دانش بشرى راه خداشناسى روز به روز هموارتر مى گردد.☑️
✅سرانجام در پايان اين خطبه مى فرمايد: «خداوند بسيار برتر است از گفته کسانى که موجوداتى را به او تشبيه مى کنند و يا ذاتش را انکار مى نمايند»! (تَعَالَى اللهُ عَمَّا يَقولُ الْمُشَبِّهُونَ بِهِ وَالْجَاحِدُونَ لَهُ عُلوّاً کَبِيراً).
👈مشبّهه (گروه تشبيه کنندگان) به دو معنى اطلاق مى شود:
1⃣ کسانى که خدا را به بندگانش تشبيه مى کنند و مثلا براى او جسم و اعضاء و دست و پا قائل مى شوند
2⃣و کسانى که موجودات ديگر را به او تشبيه مى کنند و شريک و همتا قرار مى دهند، مثلا به جاى عبادت خداوند در برابر بتها سجده مى کنند.
👈جمعى از مفسران (نهج البلاغه) جمله بالا را اشاره به معنى اول دانسته اند، در حالى که بعضى ديگر ناظر به معنى دوم مى دانند و با توجّه به تعبير (اَلْمُشَبِّهُونَ بِهِ) معنى دوم صحيح تر به نظر مى رسد هر چند هر دو گروه در اشتباهند; زيرا نه او صفات مخلوقات را دارد که در اين صورت ذات پاکش دستخوش حوادث بود، و نه مخلوقى مى تواند در جايگاه و مقام او قرار گيرد، چرا که هيچ يک از صفات او را ندارد.
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام مادرم
سلام مهربون...🥀
دعا کن واسه نجات جهان
برای ظهور امام زمان (عج)
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترِ پولدارِ آلمانی که حضرت فاطمه(س) رو دید و شفا گرفت!
میخواید بدونید حضرت فاطمه چطوریان و به این دختر چی گفتن؟ پس کلیپ رو تا آخر ببینید✨
+ ما بچههای مادرِ پهلو شکستهایم🖤
#فاطمیه
#خطبه۵۰
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
آغاز پيدايش فتنه ها پيروى از هوا و هوسها و بدعتهايى است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهى (چشم و گوش بسته يا هواپرست آگاه) به پيروى آنان برمى خيزند و برخلاف دين خدا از آنها حمايت مى کنند.
اگر باطل از آميختن با حق جدا مى گرديد بر کسانى که طالب حقّند پوشيده نمى ماند.
و اگر حق از آميزه باطل پاک و خالص مى شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مى گشت.
ولى بخشى از اين گرفته مى شود و بخشى از آن و اين دو را به هم مى آميزند !
و اينجا است که شيطان بر دوستان و پيروان خود مسلّط مى شود. و «تنها کسانى که مشمول رحمت خدا بودند» از آن نجات مى يابند.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۵۰
🔸خطبه در يك نگاه:
امام عليه السّلام در اين خطبه روى يكى از مهمترين عوامل فساد جوامع انسانى انگشت مى گذارد، به ويژه بر انحرافاتى كه در جامعه اسلامى بعد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به وجود آمد تأكيد مى كند و به بيان اين حقيقت مى پردازد كه چگونه شيطان و پيروان او براى فريفتن مردم ساده دل حق و باطل را به هم در مى آميزند تا به مقاصد شوم خود نايل گردند.
در اين که تاريخ صدور اين خطبه چه زمانى بوده و در چه شرايط و حال و هوايى امام(عليه السلام) اين خطبه را ايراد فرموده است در ميان دانشمندان گفتگو است.
👈بعضى معتقدند که اميرمؤمنان على(عليه السلام) شش روز پس از رسيدن به خلافت اين خطبه را ايراد فرمود
👈 در حالى که بعضى آن را مربوط به زمانى مى دانند که نتيجه حکميت در ماجراى صفّين اعلام شد و البته محتواى خطبه با هر دو سازگار است، هم با آغاز خلافت و هم با پايان زشت و ننگين مسأله حکميت.
🔸آغاز فتنه ها
امام(عليه السلام) در آغاز اين خطبه به سرچشمه پيدايش فتنه ها در جوامع اسلامى مى پردازد که هم، زمان بعد از رحلت رسول الله را شامل مى شود و هم ماجراهايى همچون واقعه جمل و صفّين و نهروان را، و دقيقاً دست روى سرچشمه و نکته اصلى مى گذارد،
✅ مى فرمايد: «آغاز پيدايش فتنه ها پيروى از هوى ها و هوسها و بدعتهايى است که با کتاب خدا مخالفت دارد»; (إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا کِتابُ اللهِ)،
👈 ريشه اصلى فتنه ها دو چيز است:
پيروى از هواى نفس❌
و احکام دروغين خودساخته که مخالف کتاب خداست❌
و بى شک اگر احکام قرآن در ميان مردم حاکم باشد و اصالت قوانين اسلام حفظ شود و بدعتهاى ناروا در دين خدا نگذارند و همچنين در اجراى قوانين ناب الهى هوى و هوس را حاکم نکنند فتنه اى پيدا نخواهد شد; چرا که اين قوانين مجرى عدالت و حافظ حقوق همه مردم و بيانگر وظائف است،
🔥 فتنه آن زمان شروع مى شود که فزون طلبى ها آشکار گردد و قوانين الهى در مسير مطامع شخصى تحريف شود. حق و عدالت زير پا بماند و افراد و گروهها وظائف الهى خود را فراموش کنند و به بدعتها روى آورند.
👈در واقع آنجا که با تحريف و تفسيرهاى غلط به هوى و هوس خود مى رسند به سراغ آن مى روند و هر جا نياز به جعل احکام تازه اى ديدند دست به دامن بدعت مى زنند،
👈درست است که آن بدعتها نيز از هوى و هوسها سرچشمه مى گيرد ولى هوى و هوس و تمايلات شيطانى گاه در نحوه تفسير و اجراى احکام الهى نفوذ مى کند و گاه به صورت بدعتها و احکام مجعول. و به همين دليل در کلام امام(عليه السلام) از يکديگر جدا شده اند.
✴️به عنوان مثال مى توان به فتنه «بنى اميّه» که در اسلام از بزرگترين فتنه ها محسوب مى شود اشاره کرد.📛
آنها براى رسيدن به حکومت خود کامه خويش بر مرکب هوى و هوس سوار شدند و تا آنجا که توانستند در احکام اسلام تفسير و توجيه نادرست روا داشتند و آنها را به سود منافع شخصى خود توجيه نمودند و هر جا امکان نداشت دست به بدعت جديدى زدند.😱
«معاويه» خلافت اسلامى را با نيرنگ به چنگ مى آورد و بر اساس بدعتى جديد آن را در خاندان خود موروثى مى کند، «زياد» را برادر خود مى خواند و براى يزيد در حيات خود از مردم بيعت مى گيرد و سبّ و دشنام اميرمؤمنان على(عليه السلام) را که پاکترين و آگاهترين و بزرگترين شخصيت اسلام بعد از پيغمبر خدا بود در قلمرو حکومت خود، سنّت مى شمرد، خود و يارانش در ريختن خون عثمان شرکت مى کنند و سپس به خونخواهى او برمى خيزند😢
✅سپس مى افزايد: «و گروهى چشم 👁و گوش👂 بسته و نادان، يا هواپرست آگاه به پيروى آنان برمى خيزند و از هوى ها و هوسها و بدعتهاى آنان برخلاف دين خدا حمايت مى کنند». (وَيَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللهِ)،
در جمله بعد اشاره به ابزار اين کار شده. ابزارى که در تمام طول تاريخ از سوى همه هواپرستان و جنايتکاران مورد استفاده قرار گرفته
✅ مى فرمايد: «اگر باطل از آميختن با حق جدا مى گرديد بر کسانى که طالب حقّند پوشيده نمى ماند، و اگر حق از آميزه باطل پاک و خالص مى شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مى گرديد». (فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ، وَ لَو أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ);
👈چه تعبير جالب و گويايى، باطل اگر در شکل اصليش نمايان شود خريدارى ندارد و حق اگر به صورت خالص عرضه شود زبان بهانه جويان را قطع مى کند;
👈لذا بديهى است نه حق خالص مشکل هواپرستان را حل مى کند، چرا که منافع آنها در باطل نهفته است، و نه باطل خالص آنها را به مقصد مى رساند; چرا که مردم از آنها حمايت نخواهند کرد و اينجاست که به سراغ آميختن حق وباطل مى روند; همان چيزى که تمام سياستهاى مخرّب دنيا را مى توان در آن خلاصه کرد.☠
✅امام(عليه السلام) در اين مورد مى فرمايد: «ولى بخشى از اين گرفته مى شود و بخشى از آن، و اين دو را به هم مى آميزند، و در اينجا است که شيطان بر پيروان و دوستان خود مسلّط مى شود و تنها کسانى که مشمول رحمت خدا بوده اند از آن نجات مى يابند»❗️(وَلکِن يُؤْخَذُ مِنْ هذَا ضِغْثٌ، وَ مِنْ هذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ يَسْتَوْلِي الشَّيطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ، وَ يَنْجُو «الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنَى»).
👈اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که آميختن حق و باطل به يکديگر مانع از شناخت باطل نيست هر چند به دقّت و کنجکاوى يا پرسش از آگاهان نياز دارد.👌
به همين دليل امام(عليه السلام) مى فرمايد: در گيرودار آميزش حق و باطل شيطان بر دوستان و پيروانش چيره مى شود و خداجويان حق طلب از خطر گمراهى در اين گونه جريانات درامانند.👌
در واقع آميزش حق و باطل چراغ سبزى است براى هوى پرستان و بهانه