هدایت شده از کشکول ✧
در جنگ بدر اسرا را نزد پیغمبر آورده بودند. طبق معمول اسیر را برای این که فرار نکند میبندند. پیغمبر یک نگاهی به اینها کرد و بیاختیار تبسم نمود. آنها گفتند:
ما از تو خیلی دور میدانستیم که به حال ما شماتت کنی. فرمود: شماتت نیست، من میبینم شما را به زور این زنجیرها باید به سوی بهشت ببرم، به زور باید این عقاید را از شما بگیرم.
استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص۳۰۳
@alajino110
HamidHiraad.Goftam.Beman(320).mp3
8.47M
#حمید_هیراد ▷◉─《گفته بودم تا بمانی》(06:11)
@alajino110
شکایت از شوهر
علی علیه السلام در زمان خلافت خود کار رسیدگی به شکایات را شخصا به عهده میگرفت و به کس دیگری واگذار نمیکرد. روزهای بسیار گرم که معمولا مردم، نیمروز در خانههای خود استراحت میکردند او در بیرون دارالاماره در سایه دیوار مینشست که اگر احیانا کسی شکایتی داشته باشد بدون واسطه و مانع شکایت خود را تسلیم کند. گاهی در کوچهها و خیابانها راه میافتاد، تجسس میکرد و اوضاع عمومی را از نزدیک تحت نظر میگرفت.
یکی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق کرده به مقر حکومت مراجعت کرد.
زنی را جلو در ایستاده دید.همینکه چشم زن به علی افتاد جلو آمد و گفت شکایتی دارم:
«شوهرم به من ظلم کرده، مرا از خانه بیرون نموده، به علاوه مرا تهدید به کتک کرده و اگر به خانه بروم مرا کتک خواهد زد. اکنون به دادخواهی نزد تو آمدهام.».
بنده خدا! الآن هوا خیلی گرم است، صبر کن عصر هوا قدری بهتر بشود، خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد و ترتیبی به کار تو خواهم داد.
اگر توقف من در بیرون خانه طول بکشد، بیم آن است که خشم او افزون گردد و بیشتر مرا اذیت کند.
علی لحظهای سر را پایین انداخت، سپس سر را بلند کرد در حالی که با خود زمزمه میکرد و میگفت:
«نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت. حق مظلوم را حتما باید از ظالم گرفت و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با کمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه کند.»[1]
بگو ببینم خانه شما کجاست؟.
فلان جاست.
برویم.
علی به اتفاق آن زن به در خانهشان رفت، پشت در ایستاد و به آواز بلند فریاد کرد:
«اهل خانه! سلام علیکم.».
جوانی بیرون آمد، که شوهر همین زن بود. جوان علی را نشناخت، دید پیرمردی که در حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت با خود آورده است، اما حرفی نزد. علی علیه السلام فرمود:
عبارت این است: - «لا و الله، اویؤخذ للضعیف حقه من القوی غیر متعتع.» - این جمله از کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله اقتباس شده است. خود امیرالمؤمنین و صحابه دیگر از رسول خدا نقل کردهاند که مکرر میفرمود: « - لن تقدس امة حتی یؤخذ للضعیف حقه من القوی غیر متعتع - » (کافی، باب امر به معروف و نهی از منکر؛ ایضا نهج البلاغه، فرمان مالک اشتر) یعنی هرگز ملتی منزه و قابل احترام نخواهد شد مگر اینکه به پآیهای برسد که حق ضعیف از قوی باز ستانده شود بدون آنکه زبان ضعیف در مقابل قوی به لکنت بیفتد. ↩«این بانو که زن تو است از تو شکایت دارد، میگوید: تو به او ظلم و او را از خانه بیرون کردهای. بعلاوه تهدید به کتک نمودهای. من آمدهام به تو بگویم از خدا بترس و با زن خود نیکی و مهربانی کن.».
به تو چه مربوط که من با زنم خوب رفتار کردهام یا بد؟! بلی من او را تهدید به کتک کردهام، اما حالا که رفته تو را آورده و تو از جانب او حرف میزنی او را زنده زنده آتش خواهم زد.
علی از گستاخی جوان برآشفت، دست به قبضه شمشیر برد و از غلاف بیرون کشید. آنگاه گفت:
«من تو را اندرز میدهم و امر به معروف و نهی از منکر میکنم، تو اینطور جواب مرا میدهی؟! صریحا میگویی من این زن را خواهم سوزاند؟! خیال کردهای دنیا این قدر بیحساب است؟!».
فریاد علی که بلند شد مردم عابر از گوشه و کنار جمع شدند. هرکس که میآمد، در مقابل علی تعظیمی میکرد و میگفت:
«السلام علیک یا امیرالمؤمنین.».جوان مغرور تازه متوجه شد با چه کسی روبرو است، خود را باخت و به التماس افتاد: یا امیرالمؤمنین! مرا ببخش، به خطای خود اعتراف میکنم. از این ساعت قول میدهم مطیع و فرمانبردار زنم باشم، هرچه فرمان دهد اطاعت کنم. علی رو کرد به آن زن و فرمود:
«اکنون برو به خانه خود، اما تو هم مواظب باش که طوری رفتار نکنی که او را به اینچنین اعمالی وادار کنی.»[۱]
بحارالانوار، جلد ۹، چاپ تبریز، صفحه ۵۹۸.
@alajino110
بزرگان فرموده اند آخرین چیزی که از دل مؤمن خارج میشود، حُبّ ریاست است. [۱]
----------
[۱]: «و من کلام بعض الصالحین: آخرُ ما یَخْرُجُ مِن رئوس الصدیقین حبُ الریاسه». شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۱۸۱.
@alajino110
هدایت شده از کشکول ✧
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«انسان مؤمن با حسن خلق خویش به درجه روزه دار شب زنده دار می رسد.»
مفاتیح الحیاة صفحه ۳۳۷
@alajino110
هدایت شده از زنان طلایی 🌺
Mohammad Esfehani - Mehro Mah (320).mp3
15.44M
یک نفس ای پیک سحری؛ بر سر کویش کن گذری…
گو که ز هجرش به فغانم به فغانم!
#محمد_اصفهانی
@alajino110
هدایت شده از عقل و عشق
کاش وقتی کسی رو واگذار میکنیم به خدا یه کد رهگیری هم بهمون میداد تا...
ببینیم به کدوم مرحله رسیده 🧐😂
@alajino110