eitaa logo
کتاب شهیدان حاج قاسم و حاج جمال
620 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
27 فایل
هدفمون تفحص سیره شهید سلیمانی هست. انشاالله که مورد توجه و عنایت این شهید عزیز قرار بگیریم. @Aminiasl88
مشاهده در ایتا
دانلود
نظر کرده‌ی حسین بودی، همه چیزت شبیه حسین شده؛ حتی این وصف: إِنَّ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ تَبْرُدُ أَبَداً ! ما ماندیم و داغی که آرام نخواهد... 🏴 @alamdarehosein
🔴 شهید حاج نقل می‌کند یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال‌ها به دنبالش بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می‌کرد و هم تعداد زیادی از بچّه‌های ما را شهید کرده بود را با روش‌های پیچیده اطّلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آن‌ها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود. در جلسه‌ای که خدمت رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس‌العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا باید این کار را می‌کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» گفتند: «مگر نمی‌گویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام شیعه این است که کسی را که می‌کنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی. 📙خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی در کتاب «ذوالفقار» 🏴 @alamdarehosein
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ |"ما به سوی میدان پرواز می‌کنیم 🌹رجزخوانی حماسی 🏴 @alamdarehosein
🔴 خانم کم‌حجابی که به شیشه‌ی ماشین می‌زند... 💠 نقل می‌کند یکبار با دخترم زینب رفته بودیم که میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی که پوشش مناسبی نداشت، با شک و تردید من را نگاه می‌کرد و به همراهش می‌گفت: او سردار سلیمانی است؟ همراهش می‌گفت: مگر ممکن است که چنین شخصیتی بدون گارد و حفاظت بیاید و انکار می‌کرد. تا آن که نزدیک آمدند و به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند که شما سردار سلیمانی هستید؟ گفتم بله. با تعجب از من خواستند که چیزی به آنها به عنوان یادگاری بدهم. من هم تسبیح دستم را به آنها هدیه کردم. اما دیدم دارند سر آن با هم مجادله می‌کنند. انگشترم را هم به آن‌ها بخشیدم. 🔴 راوی سرهنگ حمزه‌ای 🏴 @alamdarehosein
ای شهـید ؛ من ازچشمان تـو ، چیـزی نمی‌ خـواهم به جـز گاهـی نگاهـی ... 🏴 @alamdarehosein
✍شهید قاسم سلیمانی: من در آن لحظه آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است. آنجا با خنده به من گفت که بیا با هم یک عکسی بگیریم؛ شاید این آخرین عکس من و تو باشد.... خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند مثلاً بخواهد عکسی بگیرد؛ چه از خودش چه با کسی... من وقتی این حرف را زد تکان خوردم، خواستم بگویم که شما نروید، به همان جایی که او می‌خواست برود، من داشتم برمی‌گشتم، ولی یک حسی به من گفت خوب چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم. حیف که نگفتم... 🏴 @alamdarehosein
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنج ماه است یک نقاش مشغول نقاشی چهره شهدای مدافع حرم روی دیوار کوچه منتهی به حرم حضرت زینب (س) است حالا ببینید قرعه قابِ روبروی درب اصلی حرم نصیب چه کسی شد... 🏴 @alamdarehosein
چهل روز گذشت از طلوع آن صبح جدایی... فراق ما امروز به رسید.‌‌.. 🏴 @alamdarehosein