eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
210 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
✅ در شب چه بخواهیم❤️ 🌹 مولای عزیزمان امام زمان عج الله زمانی از شب قدر خود را برای امام زمان(عج) بگذاریم، تا بتوانیم بگوییم «یابن الحسن ما بهترین اوقات خود را به تو اختصاص دادیم، تو هم بهترین دعاهای خود را به ما اختصاص بده.» 🌹 و همنشینی با شهدا در انتهای عمری با برکت در خدمت به اسلام و مسلمین یادمان باشد این دعا عمر ما را کوتاه نمی‌کند، بلکه بر معنویت و قدرت روحی مان می‌افزاید 💢 یادمان باشد در حق دیگران زمینه برآورده شدن آن را برای خودمان فراهم می کند.💢 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
🌷 شب_قدر_همراه_با_ابراهيم 🌸 شهدا آخر رفاقت و معرفتند، اگر دستي به سويشان برآوري و قدمی در راهشان برداری، برايت سنگ تمام خواهند گذاشت. 🌸 بياييد در این شب های قدر، ابراهيم را به مجلس خود دعوت كنيم با به یاد آوردی لحظات سخت و طاقت فرساي گردان كميل و حنظله در محاصره دشمن و تشنگي و گرسنگي آنان و تنهایی ابراهیم در حلقه دشمنان بعثی، با التماس از او بخواهيم، حال و هواي اشك و آه و گريه و انابه اي مثل حال و هواي روزها و لحظات آخر حیاتش در كانال كميل به ما بدهد. 🌸 از او بخواهيم رسم رفاقت را بجا آورده براي ما از خدا سالي پر از هدیه های معنوي و رزق الهی طلب كند و آتش عشق الهی را دل ما برافروزد. 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
✅ اميرالمؤمنين عليه السلام: 🔷🔸بر شما باد که در ماه رمضان زياد دعا و استغفار کنيد که دعا بلا را از شما دور ميسازد و طلب مغفرت و آمرزش گناهان شما را پاک ميگرداند. 📚وسائل الشيعه ج۷ ص۲۲۰ 🍃🌺🌸✨🍃🌺
💠شهید سید مرتضی آوینی : 🌹ترس ما از مرگ ، همان فاصله ی ما از کربلاست و فاصله ی ما از ڪربلا ، همان دوری ما از است...🕊 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
می‌گفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم! در نجف روال زندگی هادی ذوالفقاری همین بود. یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد. یکبار گفتم: آخه پسر این چه کاریه؟ تو پول بگیر ولی کمتر. تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا می‌کنی. نگاهی به چهره من انداخت و گفت: حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن. من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند. 🔶 یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند. مادرم یک میلیون تومان پول می خواست. شب طبق معمول رفتم حرم حضرت امیر (ع). کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت: این پاکت مال شماست. ♦️فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم. یک میلیون تومان پول داخل آن بود.... 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش. ❤️قهرمان من ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
✅ زندگینامه شهید هادی ذوالفقاری از زبان خودش 🌺🌸 من محمد هادی ذوالفقاری ... 🌸 بهمن سال 1367 در یک شب جمعه چند روز بعد از فاطمیه به دنیا آمدم. روزی که مادرم مرخص شد شهادت امام هادی (ع) بود، برای همین اسمم را گذاشتند محمد هادی. 🌸 بعد از دوره تحصیل وارد فضای کار شدم و در یک فلافل فروشی که خانواده ی صاحبش اصالتاً اهل کاظمین بودند مشغول شدم. اسم مغازه را هم گذاشته بودند الجوادین. اصلا انگار زندگی ام همه جوره با امام هادی گره خورده بود. 🌸 خیلی اهل کار بودم، کار کردن را دوست داشتم. مثلا دیوار طبقه ی بالا ی مسجدمان را گچ کاری کردم و لوله کشی هم می کردم. دوست داشتم کارهام خالصانه و فقط برای خدا باشه و کسی از کارهام سر در نیاره، 🌸 برای مردم محروم هم کارمی کردم بدون اینکه مزدی بگیرم. آخه مگه کار رو برای مردم می کردم که بخواهم از آونها پول بگیرم. مطمئن بودم هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا کمکم می کنه. یکبار از تهران مادرم زنگ زد و یک میلیون تومان پول می خواست. شب طبق معمول رفتم حرم. کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت: این پاکت مال شماست. فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم. یک میلیون تومان پول داخل آن بود.... 🌸 اهل ورزش بودم، فوتبالم خیلی بود! بچه ها بهم میگفتن هادی دل‌پیرو! 🌸 خیلی دلم برای جوان هایی که اسیر گناه و خام حرف های دروغ دشمن شده بودند می سوخت. هیچ جوره زیر بار اهانت به رهبری نمی رفتم! عاشق شهدا بودم و این عشق را با طراحی عکس هاشون ابراز می کردم. 🌸 به علاقه ی ویژه ای داشتم و تو همه‌ی زمینه ها ایشونو الگوی خودم قرار می دادم. مثلاْ دوست داشتم مثل شهید هادی خالصانه کار کنم و جیبم همیشه پر از پول باشه تا به کسی که نیاز داره کمک کنم تا خداوند ان شاءالله اون دنیا دستم رو بگیره... 🌸 اعتقاد داشتم، هر نگاه به نامحرم شهادتم رو به تاخیر میندازه برای همین سعی می کردم خیلی مراقب چشم هام باشم. یه بار نزدیک بود به گناه بیفتم بعد از این موضوع برای تنبیه نفس خودم ، با آتش پشت دستم را داغ کردم. 🌸 سال 90 تصمیم گرفتم برم حوزه با اینکه همه میگفتند حوزه رفتن در نجف خیلی سخته. در حوزه به تحصیلات پرداختم و شب ها میرفتم به وادی السلام و در یک قبر خالی عبادت میکردم البته جز عبادت برای پا گذاشتن روی ترسم نیز به آنجا میرفتم. درطول تحصیلم در حوزه یک روز یکی از دوستان پیش من امد و به من گفت که شهریه طلبه ها از سهم امام زمان هست. این حرف من را به فکر فرو برد و از ان به بعد شهریه نگرفتم. در همان سال بود که عازم کربلا شدم این سفر تحول اساسی در من ایجاد کرد به طوری که بعد این سفر احساس کردم به گم شده ام نزدیکتر شدم. توی بهمن همون سال برای شرکت در عملیات شهر بلد، اعزام شدم منطقه. احساس میکردم دفاع از حرم حال و هوای روزهای دفاع مقدس رو داره . 🌸 بار آخری که به تهران سفر کردم، کاملا آماده شهادت بودم وصیت نامه‌ام رو کامل کردم و از اونایی که باهاشون رفت و آمد داشتم حلالیت گرفتم. دوست نداشتم کسی از من ناراحت باشه. شب های آخر حال و هوای متفاوتی داشتم. شوق پرواز در وجودم زبانه می کشید. وقتی به نجف برگشتم ، تا حرم با خدا مناجات می-کردم. بعد به سامراء رفتم. احساسم این بود که دیگه دوست ندارم در این دنیایی که رنگ گناه داره زنده بمانم. 🌸 در بهمن 93 در سامرا با حمله انتحاری بولدوزر تکفیری ها در حالی که برای شهادت لحظه شماری می کردم، به آرزویم رسیدم و به دیدار خدا رفتم. 🌸 پیکرم سه روز بعد، ده ها متر آن طرف تر پیدا شد و در سامرا، کاظمین، کربلا و نجف طواف داده شد و در مزاری که بارها در داخل آن قرآن و دعای کمیل خوانده بودم در وادی السلام نزدیک حرم امیر مومنان به خاک سپرده شدم. 🌺 دوست من، دست یابی به قله رفیع انسانیت آسان است. کافی است کمی همت و اراده به خرج دهی. بیا امشب با هم، هم قسم شویم و دست در دست یکدیگر بگذاریم تا از یاران آخر الزمانی مولایمان باشیم. یاعلی – دوست آسمانی تو - محمد هادی 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش ❤️قهرمان من ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
📚 کتاب پسرک فلافل فروش ؛ زندگینامه و خاطرات شهید محمد هادی ذوالفقاری
4_6003563152443180112.pdf
3.73M
📚 متن کتاب پسرک فلافل فروش ؛ زندگینامه و خاطرات شهید محمد هادی ذوالفقاری
امام رضا علیه السلام خداوند روزه را واجب کرد تا درد تشنگی و گرسنگی را بچشید و فقرا را دریابید. 📚:علل الشرایع/ص۱۹ 🔺در این روزها بیشتر به یاد فقرا باشیم🔻 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil
🌹 شهادت مولی الموحدین حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بر همه شیعیان عزیز تسلیت باد. 👉 @AlamdarKomeil 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شب های قدر در کلام سید شهیدان اهل قلم 🌹 شب قدر؛ شب تقدیر شهادت 🌹 🌸 ‌‌اگر شب قدر شبی باشد كه تقدیر عالم در آن تعیین مي‌گردد، همه‌ی شب‌های جبهه شب قدر است و از همین‌ جاست كه تاریخ آینده‌ی كره‌ی زمین تقدیر مي‌شود 🌸 شب‌هایی كه ملائكه‌ی خدا نازل مي‌گردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی كه با نور فرش شده است به معراج مي‌برند. 🌸 شاید آن شب، شب قدر رضا نیز باشد؛ همان شبی كه شهادت او تقدیر مي‌گردد. خدا مي‌داند.... 💠 #شهید_سید_مرتضی_آوینی 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
✅ ارتباط با امام علی(ع) 🌸 خواب دیده بود که خواب است و یکی آمده دارد تکان تکانش می دهد و بیدارش می کند. پرسید تو کی هستی؟ گفت من عثمان بن حنیف هستم. استاندار علی (ع). 🌸 گفت با من چه کار داری؟ گفت من را امام علی (ع) فرستاده، به تو بگویم نماز شب بخوانی. 🌸 یک دفعه از خواب بیدار شد. رفیق هم حجره اش، شیخ مرتضی داشت تکان تکانش می داد. می گفت : پاشو، پاشو نماز شب بخونیم. 🌹 شادی روح شهید مرتضی مطهری، صلوات 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸خوب که به چشمانش نگاه کنی در برق نگاهش می‌بینی خیلی حرف دارد... حرف هایی از جنس خدا ... از جنس مردانگی ... از جنس شهادت ... 🌸 خوبتر که نگاه کنی ... شرمنده می‌شوی از اینکه همیشه نگاه مهربانش به تو بوده و تو از آن غافل بوده‌ای... 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
🌷 ❤️ 🌸 امشب شب قدر است و من با تو احیا گرفته ام 🌸 با تو به حرم مولایم علی بن موسی الرضا (ع) آمده ام 🌸 آمده ام از خدا بخواهم که بعد از خودش، مرا به دست تو بسپارد... 🌸 و دنیا و آخرتم را در کنار تو باشم ... ۱۳۹۸ - احیاء شب ۲۱ - حرم علی بن موسی الرضا ع ؛ ‌🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
🌷 ❤️ 🍃 شب قدر داشتم از اطاق بیرون میرفتم برای رفتن به مراسم احیا، به دلایلی دلم خیلی گرفته بود، از شهید ابراهیم خواستم میشه امشب برام یک کاری کنی که شب قدر رو درک کنم و برم بغل خدا، دلم میخواد حداقل امشب عاشق و معشوق خدا بودن رو حس کنم، بی تاب بودم و شرمنده از گناهانم 🌷 رفتم مفاتیح رو بردارم یکدفعه تقویم ابراهیم افتاد بیرون از قفسه کتابها، گفتم حتما قسمتی است ، با خودم گفتم، این رو با خودم می برم و زیارت عاشورا رو از این تقویم میخونم، با این اتفاق مطمئن شدم، شهید با من همراه شد 🌸 مونده بودم برم حرم یا هیأت، قسمت شد بریم هیات، شروع کردیم به خوندن جوشن کبیر. به ابراهیم گفتم امشب من شما آوردم هیات و میخوام در احیا مهمان ما باشید و شریک بشید، برام کاری کن امشب برم تو بغل خدا 🌻 مراسم احیا خیلی خوب برگزار شد حس حضور همه وجودم رو گرفته بود، و داشتم بک یا الله، یا ... رو میگفتم رسید به بالحجه با دل شکسته از شهید هادی خواستم دستشو بالا بگیره و برای فرج دعا کنیم دیگه امسال سال ظهور باشه، مطمئن هستم اوهم دعا کرد چون فرج آرزوی اونم بود 🌷 همین موقع بلند گو اعلام کرد همه به احترام شهید گمنام بایستید و شروع شد خواندن کجایید ای شهیدان خدایی، کجایید ای سبک بالان عاشق 🌱 او آمد، واقعی آمد، با تابوت آمد، در شب شهادت حضرت علی ع، شب قدر آمد، چه زیبا بود لحظه عاشقی، 🌺 تابوت شهید گمنام روی دستهای جمعیت میرفت و من دست در دست رفیق شهیدم، در آغوش خدای مهربانم بودم... ❤️وقتی به خود آمدم شهید رفته بود، و مداح داشت از زینب س میخواند. 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸 پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌: آنچه بيش از هر چيز ديگری بر شما می‌ترسم شرک اصغر است، گفتند: ای پيغمبر خدا شرک اصغر چيست؟ حضرت فرمود: ریا 📚 بحار الأنوار، ج ٧٢، ص٣٠٣ 🍃🌺🌸✨🍃🌺
کانال شهید ابراهیم هادی
، به وقت حلب : 🌸 پدر شهید دانشگر: پس از شهادتش، نیمه‌های شب که همه خواب بودند، با صدای اذان بی‌موقع از خواب بیدار شدم و به حیاط خانه رفتم تا ببینم اذان مسجد است یا نه! صدا از جای دیگر بود . پس از جستجوی صدا، تلفن همراه عباس را که در چمدانش بود یافتم و آن صدای اذان از این تلفن بلند می‌شد. 🌸 ساعت اذان نیمه شب به وقت حلب سوریه بود. 🌸 عباس مقید به شرعیات و فرائض بود و هیچگاه ندیدم که اول وقتش ترک شود. همیشه به این موضوع اهمیت میداد و خانواده را برای خواندن نماز اول وقت تشویق و ترغیب می‌کرد. صدای اذان همیشه اول وقت از تلفن همراهش پخش میشد 🌺 خدا را بخاطر این قربانی پاک شکر کردم و با خودم گفتم «یا قابل القربان...» ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
کانال شهید ابراهیم هادی
؟؟ 🌸 رفقا شهدا همین‌جوری شهید می‌شدند، من با چشم خودم می‌دیدم. در یک جلسه یک هوس می‌کرد، هوای دلش آن‌طرفی می‌شد. خدا می‌فرمود ملائکه پا داد، گفت بد نیست ها! رویش کار کنید. 🌸 خدا می گوید یادت هست آن شب ماه رمضان یک آه کشیدی؟ مگر من می‌گذارم تو بروی! 🌸 بعد دیگر هی خودش می‌گفت نه حالا ما نمی‌خواهیم هم شهید بشویم. دیگر می‌پیچاندش زندگی‌اش را خدا می‌بُرد، می‌بُرد، عاشق‌تر و عاشق‌ترش می‌کرد... تا اینکه زار می‌زد خدایا پس کِی من را می‌بری ؟ 🌸 یادت هست در آن جلسه گفتی کاش من هم موقع زمین خوردن آقا می‌آمد سرم را به زانو می‌گرفت! تمام شد دیگر! یک نور در تو هست! 🌸 در روایت می‌فرماید خدا بخواهد یک بنده‌اش را آباد کند از نقطۀ کوچولوی نورانی شروع می‌کند. 🌸 رفقا خودتان را بیچاره کنید برسانید به یک مجلسی که یک آه در شما برانگیزد، همین. استاد پناهیان ؛ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #شهدا_چطوری_شهید_می‌شدند ؟؟ #شب_قدر؛ شب یک آه شهدایی 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @AlamdarKomeil 👈