eitaa logo
آیت الله العظمی علوی گرگانی قدس سره
1.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
244 ویدیو
14 فایل
کانال رسمی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی قدس سره -اخبار -بیانات -جلسات -پیامها -تصاویر و فعالیت های فرهنگی تلفن: 02537741132 ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Tgorgani لینک کانال https://eitaa.com/alavigorgani
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت شبی عليه السلام ، از کنار زنى تهى دستْ عبور كرد كه كودكانى خردسال داشت و از گرسنگى گريه مى كردند . آن زن ، كودكان را مشغول و سرگرم مى كرد تا بخوابند ، و آتشى زير ديگى كه فقط آب داشت ، روشن کرده بود تا كودكان گمان برند كه در ديگ ، غذايى است كه برايشان مى پَزَد . اميرمؤمنان ، از حال زن آگاه شد . به سوى خانه اش راه افتاد ، در حالى كه نيز با او همراه بود . سپس زنبيلى خرما ، كيسه اى آرد ، مقدارى چربى ، برنج و نان برداشت و بر دوشش نهاد . قنبر خواست آن را بگیرد ، اما حضرت اجازه ندادند . وقتى به خانه ی زن رسيد ، اجازه ورود خواست . زن ، اجازه داخل شدن داد . سپس حضرت مقدارى برنج و چربی را در ديگی ريخت . وقتى كه از پختن آن فارغ شد ، آن را در اختيار كودكان گذاشت و از آنها خواست كه بخورند . وقتى سير شدند ، شروع كرد به دور اتاق گشتن و برای بچه ها صدایى در آوردن ، و آنها مى خنديدند . وقتى از خانه بيرون آمد ، قنبر به حضرت عرض کرد : سرورم ! امرى شگفت ديدم كه علّت بعضى از آن را دانستم و آن ، بر دوش كشيدن توشه براى كسب ثواب بود ؛ امّا علّت گشتن دور خانه و صدا درآوردن را ندانستم ! امیرالمومنین علیه السلام فرمود : «اى قنبر ! من بر اين كودكان ، وارد شدم ، در حالی كه از شدّت گرسنگى مى كردند و از [ طرفی ] دوست داشتم وقت از نزد آنان بيرون می آیم ، از سر سیری بخندند و راهى [ براى خنداندن كودكان] جز آنچه انجام دادم ، نيافتم . 🗂منبع : كشف اليقين ، ص ۱۳۶ https://eitaa.com/alavigorgani http://sapp.ir/alavigorgani