#خاطرات_شهدا🙃🍃
پـس ازشروع زنـدگـے مشترکـمان
یـڪ میهمانے گرفتـیم؛😇
و عده اے از اقوام را بہ خانہمـــان دعوت ڪردیم😊
این اولین مهـمانے بود کـہ
بعد از ازدواج مےگرفتیم و بـہ قولے؛هـنـر آشپزے عـروس خانـم مشخص مـےشد😃
اولیـن قاشق غـذا را کـہ چشیـدم،
شـورے آن حلقم را سوزاند!😖
از این کـہ اولین غذاے میہمانے ام شور شده بود،
خیلے خجالت ڪشیدم😢
سفره را کـہ پہن ڪردیم، محمد رو بہ مہمان هـا گفت:
قبل از اینڪـہ غذا رو بخورید،
بـایـد بگویـم این غـذا دستپخت دامـاد است😀
البتـہ بـاید ببخشید کـہ کمے شور شده اسـت😅
آن وقت کمے نـاݧ پنیر سـرسفـره آورد و بـا خنده ادامہ داد:
البتـہ اگـہ دست پختم را نمےتوانید بخورید، نـاݧ و پنیر هم پیـدا مےشـود😉
#شهیدسیدمحمدعلےعقیلے
#بنیاد_مهدویت_استان_البرز
@alborzmahdaviat
💠شهیدیکهبرایآبنامه مینوشت!!
شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد
در ۶ ماهگی پدرش را
در ۶ سالگی مادرش را
در ۸ سالگی مادر بزرگش را
و برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد...
زمان شهادتش هم غریبانه دفنش می کنند🖤🥀
همرزم یوسف میگوید:
هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هرروز؟
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟
دست مرا گرفت و کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم ، کسی را ندارم که..
بیاییم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و به هرکس که میتوانیم ارسال کنیم تا سِیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم
تا ابد مدیون شهداء هستیم..
🕊#شهــیدانه🥀📿
#خاطرات_شهدا
#بنیاد_مهدویت_استان_البرز
@alborzmahdaviat