eitaa logo
البرهان
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
478 ویدیو
243 فایل
﷽ البرهان #دفاع‌از‌مکتب‌اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و #پاسخ‌به‌شبهات‌اهل‌سنت‌و‌وهابیت مدیریت @aqesni_ya_abalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
«ولما قتل الحسين وبنو أبيه بعث ابن زياد برءوسهم إلى يزيد، فسر بقتلهم أولًا، ثم ندم لما مقته المسملون على ذلك، وأبغضه الناس، وحق لهم أن يبغضوه»[5] ؛ زمانیکه حسین(علیه السلام) و برادرانش به شهادت رسیدندابن زیاد سرهای ایشان را برای یزید فرستاد، پس یزید در ابتدای امر از کشتن ایشان بسیار خوشحال بود، اما بعد بخ خاط ملامتهای مردم پشیمان شد، مردم نسبت به وی بغض داشتند، و حق با مردم بود در بغض و کینه ورزی ایشان نسبت به یزید. نتیجه بنا بر شواهد تاریخی نه تنها یزید بن معاویه سر امام حسین (علیه السلام) را به شام طلبید بلکه بر سر مقدس جسارت نیز نمود. از این رو ادعاهای وهابیت و سلفیه در تبرئه نمودن یزید در مقابل امام حسین (علیه السلام) امری بی اساس و نشانگر درون پلید ایشان است. [1] . مسعودی، علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ص56، ناشر:المکتبة العصریة، بیروت، بی تا. [2] .ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم في تاريخ الأمم والملوك، ج5، ص343، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول،1412ق. [3] . ابن كثير دمشقي، إسماعيل بن عمر (م 774)، البداية والنهاية، ج8، ص209، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ اوّل، 1408 هـ. ق. [4] . ذهبي، محمّد بن احمد (748)، سير أعلام النبلاء، ج3، ص317، تحقيق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ سوّم، 1405 هـ.ق. [5] . سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفا، ص158، تحقیق: حمدي الدمرداش، ناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز، بی جا، چاپ اول1425. آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) برترین مخلوق نیست؟ پرسش آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) برترین مخلوق نیست؟ برخی از کسانی که خود را پیر و سلف صالح دانسته و در صراط مستقیم می پندارند مانند البانی[1] معتقد هستند که برتر بودن پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) محرز و ثابت نیست و اثبات آن نیاز به دلیل قطعی دارد. و با توجه به اینکه دلیل قطعی بر این افضلیت وجود ندارد نمی توانیم بگوییم که پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) أفضل هستند. [1]. «وأمر ثالث وأخير وهو أن الدكتور قد ادعى أن النبي صلى الله عليه وسلم أفضل الخلائق عند الله على الإطلاق. وهذه عقيدة، وهي لا تثبت عنده1، إلا بنص قطعي الثبوت قطعي الدلالة2، أي بآية قطعية الدلالة، أو حديث متواتر قطعي الدلالة، فأين هذا النص الذي يثبت كونه صلى الله عليه وسلم أفضل الخلائق عند الله على الإطلاق؟ ومن المعلوم أن هذه القضية مختلف فيها بين العلماء، وقد توقف فيها الإمام أبو حنيفة رحمه الله تعالى، ومن شاء التفصيل فعليه بشرح عقيدة الإمام أبي جعفر الطحاوي الحنفي»: الباني، محمد، التوسل أنواعه وأحكامه، تحقيق: محمد عيد العباسي، مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض، چاپ اوّل، 1421هـ.ق. ص 149. پاسخ پاسخ این سخن وهابیت همچون البانی در واقع حاکی از عدم معرفت وی به مقام نبوت پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) است و اساساً با وجود نصوص و روایاتی که تصریح به مقام افضلیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) می کند هیچ وجهی برای این شک و تردید وجود ندارد . در ادامه به برخی از این روایات اشاره خواهیم کرد و در پایان به روایتی که بنا بر آن از تفضیل دادن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بر سایر انبیا نهی شده است پاسخ داده می شود: روایت اول: روایت سیادت در حدیثی ابوهریره از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) این گونه نقل می کند که من سرور فرزندان آدم در روز قیامت هستم و من اولین کسی هستم که از قبر بیرون آمده و اولین کسی هستم که شفاعت خواهد کرد.[1] همانطور که واضح است این روایت تصریح بر افضلیت پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) بر همه مخلوقات ائمه از انسان ها و ملائکه دارد همان طور که برخی از بزرگان اهل سنت به این امر اشاره کرده اند.[2] روایت دوم: روایت سیّد الناس بودن در این روایت عباده بن صامت از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) این گونه نقل می کند که من سرور مردم هستم در روز قیامت و هیچ کس وجود ندارد که در روز قیامت زیر پرچم من منتظر فرج نباشد و ... .[3] این روایت را حاکم بنابر شرط شیخین نقل کرده است. علاوه بر این روایات خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم بر پیامبر اکرم صلوات و درود تا روز قیامت فرستاده است. " إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا"
همچنین روایاتی دالّ بر افضلیت پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) وجود دارد مانند اینکه همه انسان ها از آدم تا خاتم در روز قیامت در زیر پرچم من هستند و همچنین روایت من پیامبر بودم در حالی که آدم بین آب و گل بود و همچنین روایاتی که بیان می‌دارد جبرئیل در شب معراج رکاب پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) را گرفته بود، همگی این روایات این ذهنیت را تقویت می کند که بعد از خداوند تبارک و تعالی افضل و اشرف موجودات حضرت محمد (صلوات الله علیه وآله وسلم) است. [4] اشکال روایت "لا فضلونی" و جواب آن اما روایتی مانند روایت «لاتفضلونی» که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از تفضیل خود بر سایر انبیا و بنا بر برخی از نقل ها بر حضرت یونس علیه السلام نهی کرده است با اشرفیت و افضل مخلوقات بودن پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) منافاتی ندارد و جواب به آن از چند وجه ممکن است: اول: پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) این سخن را قبل از آنکه بدانند سرور همه موجودات هستند بیان کرده‌اند. دوم: این سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از روی ادب و تواضع نسبت به سایر انبیا بوده است . سوم: آنچه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از آن نهی کرده است فضیلت و برتری دادنی است که منجر به کوچک شمردن سایر انبیا شود. چهارم: پیامبر اکرم از برتری جستننی که منجر به فتنه و خصومت شود نهی کرده اند. پنجم: در این روایت پیامبر اکرم در واقع اینگونه بیان می دارند که مرا بر حضرت یونس تفضیل ندهید چرا که نبوت امری واحد و یکسان است و تفضیل در آن معنا ندارد اما تفاوت و تفاضل به حسب خصایص و ویژگی‌های افراد در قرآن نیز به آن اشاره شده است.[5] "فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ"[6] ششم: آیه ۴۸ سوره قلم به ما می فهماند که پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) از حضرت یونس علیه السلام برتر هستند چرا که خداوند در این آیه پیامبرش را از اینکه همانند حضرت یونس باشد نهی می کند: "فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ" بنابراین معلوم می شود که نهی پیامبر از تفضیل دادن نهی حقیقی و دالّ بر عدم برتری نیست. هفتم: پیامبران الهی یک جنبه وحیانی و نبوت دارند و یک جنبه انسانی، پیامبر اکرم روایات سیادت را بنا بر جنبه وحیانی بیان کرده‌اند و روایت لاتفضلونی را بنا بر جنبه انسانی و تواضع.[7] هشتم: این روایت دلالت بر این ندارد که پیامبر اکرم افضل از حضرت یونس نیست بلکه دلالت بر افضلیت حضرت دارد امّا از تفضیل و برتری دادن نهی کرده است.[8] نهم: در این روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) قصد دارند به مردم بفهمانند تفضیل بین انبیاء فعل مکلّف و مربوط به آنها نیست لذا هیچ کس حق تفضیل دادن بین انبیا را ندارد.[9] دهم: مذهب اهل سنت این است که انسان ها افضل از ملائکه هستند و پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) أفضل انسانها.[10] یازدهم: یکی دیگر از قرائنی که می‌توان بنابر آن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را افضل خلایق دانست این است که در هیچ جای قرآن خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را به اسم مخاطب قرار نداده است و حتما او را با صفت نبوت و یا رسالت خطاب کرده است برخلاف سایر انبیا[11] . همچنین بسیاری از بزرگان اهل سنت تصریح دارند بر اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) افضل خلائق هستند کسانی همانند: شافعي در "الأم" (4/167)، عبد الرازق الصنعاني در مصنف (2/419)، ابن تيمة در "مجموع الفتاوى" (1/313) و (5/127، 468)، ابن القيم در تهذيب السنن حديث شماره (1787) از عون المعبود، ابن حجر در "فتح الباري" شرح حديث شماره (6229)، مرداوي در " الإنصاف" (11/422)، ألوسي در"روح المعاني" (4/284)، طاهر بن عاشور در تفسيرش (2/420)، سعدي در تفسيرش (51، 185، 699)، محمد أمين الشنقيطي در "أضواء البيان" (9/215)، عبد العزيز بن باز در "مجموع الفتاوى" (2/76 ، 383).[12] بنابر این با ملاحظه روایات و قرائن و همچنین سخن بزرگان اهل سنت می‌توان به وضوح فهمید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) افضل خلائق هستند و منکر این امر یا بی‌سواد است و یا مغرض می باشد. [1] . مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، صحيح مسلم، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4 ، ص 1782- أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، المصنف في الأحاديث والآثار، دار النشر مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، چاپ اول ، تحقيق : كمال يوسف الحوت ج 7، ص 270. [2] . قاري، علي بن محمد، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، دار الفكر، بيروت، چاپ اوّل، 1422 هـ.ق. ج 9، ص 3672.
وهابی ها زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) را ضرر بر بدن می دانند و غیر جایز، در حالیکه اگر پیاده روی برای این امور جایز نبود و ضرر بر بدن محسوب می شود پس پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و صحابه نیز به بدنشان ضرر رسانده اند و نعوذ بالله کار غیر مشروعی را انجام داده اند. چرا که در روایات متعدد نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پیاده به قبا رفته اند و بخاری نیز باب مستقلی در این باب آورده است.[3]، همچنین به پیاده روی برای حج نیز تاکید کرده اند، و این چیزی است که صحابه نیز بر آن پایبند بوده اند تا جایی که امام حسین علیه السلام نیز برای حج خود را به مشقت انداخته اند و با وجود اینکه می توانستند سواره بروند با این وجود پیاده رفتند[4] حال سوال این است مگر پیاده رفتن از مدینه تا مکه مشقت نداشت؟؟؟ با این وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و صحابه پیاده رفته اند. در حال حاضر نیز مسافت بین نجف تا کربلا نیز تقریبا به همین اندازه است. نتیجه با توجه به موارد بیان شده اثبات شد که اولا ضرر مبتلا به در پیاده روی اربعین به خاطر پیاده رفتن به اندازه ای نیست که موجب ضرر به بدن شود خودآزاری به حساب آید، ثانیا در منابع معتبر شیعه روایات متعددی در فضیلت پیاده روی به سوی قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد، پس این اقدام شیعیان پشتوانه روایی دارد و مورد تایید مذهب می باشد. ثالثا با مراجعه به سیره پیامبر و صحابه می توان دریافت که ایشان خودشان پیاده به حج و مسجد قبا رفته اند که این بیانگر موضوعیت داشتن پیاده رفتن می باشد. پس اقدام شیعیان خلاف شرع نمی باشد. [1] . ابن قولویه، جعفر، کاملات الزیارات، ص133؛ تحقیق: امینی، عبدالحسین، ناشر: دار المرتضویة، نجف، چاپ اول، 1357ش [2] . ابن قولویه، جعفر، کاملات الزیارات، ص134؛ تحقیق: امینی، عبدالحسین، ناشر: دار المرتضویة، نجف، چاپ اول، 1357ش [3] . بخارى، محمّد، صحيح البخاري، ج2، ص61، تحقيق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق. [4] . طبراني، سليمان، المعجم الكبير، ج3، ص115، تحقيق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، مكتبة ابن تيمية، القاهرة، چاپ دوّم، بي تا اگر شیعیان قصد زیارت امام حسین (علیه السلام) دارند چرا وقتشان را صرف پیاده روی می کنند؟؟؟ پرسش از جمله شبهاتی که وهابی ها در شبکه های ماهواره ای وصفحات اجتماعی خود مطرح می کنند این است که اگر شیعیان در ایام اربعین، قصد زیارت امام حسین(علیه السلام) را دارند چرا وقت خود را صرف پیاده روی می کنند، و به جای اینکه خود را زودتر به حرم برسانند در حال پیاده روی هستند. پاسخ در جواب از این شبهه که بیانگر بی سوادی و تلاش وهابیت در مقابل حرکت عظیم مسلمانان بر ابراز ارادت به خاندان کرامت و عصمت (علیهم السلام) است می توان اینگونه جواب گفت: الف. موضوعیت داشتن پیاده روی توجه به این نکته لازم و ضروری است که بدانیم زیارت امام حسین (علیه السلام) دارای دو بُعد است یک بُعد آن سفر و پیاده رفتن این مسیر و مشقت دادن به نفس می باشد، که یادآور حرکت پرمشقت اهل بیت امام حسین (علیهم اسلام) است. بُعد دیگر آن همان زیارت مضجع شریف امام (علیه السلام) است. یقینا پیاده روی در زیارت و سفرهای معنوی مورد توجه است، چرا که در سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سلف نیز اینگونه وارد شده است که ایشان برای سفر حج و یا سفرهایی که به قصد زیارت قبر نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) می رفتند این مسیر را پیاده طی طریق می نمودند برای نمونه چند مورد اشاره می گردد: 1ـ پیاده رفتن پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) به سمت مسجد قبا در سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شده است که ایشان همراه صحابه خود شنبه ها به سوی قبا پیاده می رفتند و در آنجا نماز می خواندند و عبادت می کردند، همانگونه که ابن سعد نقل می دارد: «وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آله وَسَلَّمَ ) يَأْتِيهِ كُلَّ سَبْتٍ مَاشِيًا؛ [1]پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هر شنبه به سوی قبا پیاده می آمدند». 2ـ پیاده روی امام حسن (علیه السلام) به حج یکی از موارد مشهور در منابع تاریخی و روایی فریقین پیاده رویی امام مجتبی (علیه السلام) به قصد سفر حج است، ایشان بیش از پانزده مرتبه این سفر را پیاده رفتند همانگونه که ابن سعد در تاریخ خود تصریح دارد:« حج الحسن بن علي خمس عشرة حجة ماشيا»؛[2] حسن بن علی (علیه السلام) پانزده مرتبه حج را پیاده به جا آورد. 3ـ پیاده رویی عبدالله بن عمر به سوی قبا
[3] . محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، چاپ اول، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 1، ص 83. [4]. فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، دار النشر دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، چاپ اول، ج 6، ص 169. [5] .عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري، تأويل مختلف الحديث، دار النشر دار الجيل - بيروت - 1393 - 1972 ، تحقيق : محمد زهري النجار، تأويل ج 1، ص 116. [6] . سوره بقره آیه ۲۵۳ و سوره اسراء آیه ۵۵. [7] .أبو الفرج عبد الرحمن ابن الجوزي، كشف المشكل من حديث الصحيحين، دار النشر دار الوطن - الرياض - 1418هـ - 1997م. ، تحقيق : علي حسين البواب، ج 2، ص 116. [8] . محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري، لسان العرب، دار النشر : دار صادر - بيروت ، چاپ اول، ج 10، ص 452. [9] .نظام الدين الحسن بن محمد بن حسين القمي النيسابوري، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، دار النشر دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1416هـ - 1996م ، چاپ اول ، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ج2، ص 7. [10] . نووي، يحيى بن شرف، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوّم، 1392 هـ.ق. ج 15، ص 37. [11] . أبو عاصم، نبيل بن هاشم، فتح المنان شرح وتحقيق كتاب الدارمي، ناشر دار البشائر الإسلامية - المكتبة المكية ج1، ص397. [12]. https://b2n.ir/389930. آیا پیاده روی اربعین خود آزاری نیست؟؟؟ پرسش با شروع ایام اربعین حسینی و پیاده روی عظیم اربعین در عراق شبکه های ماهواره ای وهابیت اقدام به شبهه افکنی می نمایند از جمله این شبهات این است که این پیاده روی موجب به سختی افتادن انسان و به تبع آزار رساندن به بدن است، و این امر از نظر شرعی جایز نیست پس پیاده روی اربعین کاری مضر و نامشروع است. پاسخ در جواب از این شبهه مطرح شده از سوی شبکه های معاند وهابیت که در راستای کم رنگ کردن شور این اجتماع است می توان اینگونه جواب داد: الف. پیاده روی اربعین خودآزاری نیست. با توجه به اینکه همه ساله در ایام اربعین شمار قابل توجهی از مسلمانان در این اجتماع عظیم شرکت می کنند و مسافت طولانی را پیاده می روند با این وجود می بینیم که در بین ایشان، زنان، کودکان، انسانهای مُسن و حتی کسانیکه پا یا دستشان قطع شده است در این مسیر طی طریق می کنند و اصلا احساس ضعف و ناتوانی نمی کنند، افزون بر اینکه خیرین در طی مسیر امکانات رفاهی زیادی را فراهم آورده اند که هر کجا شخص احساس گرسنگی، تشنگی، خستگی کرد می تواند از این امکانات استفاده کند و بعد از آن دوباره به مسیر ادامه دهد. پس کسانیکه در این مسیر طی طریق می کنند ضرر قابل توجهی به جان خود وارد نمی کنند. که بگوییم این عملشان خلاف شرع است. ب. تاکید روایات بر مشقت در سفر برای زیارت امام حسین (علیه السلام) با مراجعه به روایات وارده از اهل بیت (علیهم السلام) در باب زیارت امام حسین (علیه السلام) به خوبی می توان روایاتی را در تاکید پیاده رویی برای زیارت امام حسین (علیه السلام) که نوعی مشقت انداختن نفس است بیان شده است از جمله این روایات: 1.« عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ يَقُولُ‏ مَنْ أَتَى‏ قَبْرَ الْحُسَيْنِ‏ ع مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَة»[1] از ابی صامت از امام صادق (علیه السلام): امام (علیه السلام) فرمودند: کسی که برای زیارت امام حسین (علیه السلام) پیاده برود، خداوند برای او به ازای هر قدم هزار حسنه می نویسد و از وی هزار گناه را محو می نماید. 2.« سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يقُولُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَينِ ع مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ وَ بِكُلِّ قَدَمٍ يرْفَعُهَا وَ يضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيل؛[2] از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: کسی که پیاده به سوی زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) بیاید خداوند برای او به ازای هر قدمش درجه می دهد و ثواب آزاد کردن بنده از فرزندان اسماعیل را می دهد.» ج. تاکید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر تحمل مشقت پیاده روی برای حج
پرسش از جمله اقداماتی که یزید بن معاویه بعد از واقعه کربلا انجام داد، دستور اسیر کردن خانواده امام حسین(علیه السلام) و فرستادن ایشان به همراه سرهای مقدسِ شهدای کربلا به شام بود، وی نه تنها این ظلم را در حق خاندان نبوت نمود، بلکه بنا بر نقل تاریخ جسارتهایی هم به سرهای مقدس شهدا از جمله سر امام حسین(علیه السلام) کرد، و با حالتی مست بر سر، لب و دندان امام حسین(علیه السلام) با چوب می زد. در حالیکه وهابی و سلفیه با تاثیر پذیری از اندیشه ابن تیمیه حرانی در صدد تبرئه یزید بر آمده و می گویند اینها تهمتهایی است که به یزید نسبت می دهند. ابن تیمیه حرانی در این باب تصریح دارد: «ورأس الحسين حمل إلى قدام عبيدة الله بن زياد ؛ وهو الذي ضربه بالقضيب على ثناياه.., وأما حمله إلى عند يزيد فباطل»[1]؛ سر حسین (علیه السلام) نزد عبید الله زیاد برد شد و او کسی است که با چوب به لب و دندان وي زد، و بردن سر نزد یزید قول باطل و غلطی است. و این قول ابن تیمیه همان چیزی است که امروز وهابیت بدان معتقد است و در کتب، شبکه های تلویزیونی و فضاهای مجازی خود بدان تاکید دارند. [1] . ابن تيميه، احمد بن عبد الحليم ، منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، ج8، ص141،تحقيق: محمد رشاد سالم، ناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، چاپ اوّل، 1406 هـ. پاسخ با مراجعه به منابع تاریخی معتبر می توان نقش معاندانه یزید در شهادت امام حسین (علیه السلام) و اسارت و جسارت به خاندان نبوت و سرهای مقدس و همچنین کذب گفتار ابن تیمیه و وهابیت را اثبات نمود. که در کتب شیعه این امر مسلم دا نسته شده و از بدیهیات تاریخی شناخته می شود اما برای اسکات خصم با تکیه بر منابع تاریخی معتبر اهل سنت این واقعه هولناک تاریخ اثبات می گردد، برای نمونه به برخی از منابع که بیانگر این اقدام یزید است اشاره می گردد: 1. مروج الذهب مسعودی تاریخ نگار معتبر اهل سنت در قرن چهارم در مورد حمل سر امام حسین(علیه السلام) به سوی یزید تصریح دارد: « من قتل مع الحسين: فبعث به ابن زياد إلى يزيد بن معاوية ومعه الرأس، فدخل إلى يزيد وعنده أبو بَرْزَه الأسلمي، فوضع الرأس بين يديه، فأقبل ينكت القضيب في فيه..... ارفع قضيبك فطال والله ما رأيت رسول اللّه صلى الله عليه وسلم، يضع فمه علىِ فمه يلثمه»[1]؛ کسانیکه با حسین (علیه السلام) کشته شدند: ابن زیاد آن شخص را به همراه سر به سوی یزید فرستاد، پس آن شخص بر یزید وارد شد در حالیکه ابو برزة اسلمی در حضور یزید بود، پس سر در مقابل یزید قرار داد، پس یزید با چوب به لب امام حسین علیه السلام زد..... در این هنگام ابو برزه خطاب به یزید گفت: چوبت را بردار به خدا قسم دیدم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را که لبهایش را بر این لبها قرار می داد و می بوسید. 2. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ابن جوزی از علمای قرن ششم در باب حمل سر امام حسین (علیه السلام) به سوی شام و جسارت وی به سر مقدس ایشان آورده است: « عن مجاهد قال: جيء برأس الحسين بن علي، فوضع بين يدي يزيد بن معاوية »[2]؛ از مجاهد نقل است که وی گفت: سر حسین بن علی (علیه السلام) نزد یزد بن معاویه آورد شد در مقابل او قرار داده شد. 3. البدایة والنهایة ابن کثیر دمشقی از علمای قرن هشتم که بسیار مورد قبول سلفیه و وهابیت است در مقابل اندیشه استادش ابن تیمیه که منکر این حقیقت شوم تاریخ است آینگونه آورده است: «لما وضع رأس الحسين بين يدي يزيد وعنده أبو برزة وجعل ينكت بالقضيب فقال له: " ارفع قضيبك فلقد رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يلثمه»[3] زمانیکه سر حسین (علیه السلام) را نزد یزید بردند در کنار او ابوبرزة بود، یزید با چوب به سر می زد، ابوبرزة به او گفت: چوبت را بردار من خودم دیدم که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) لبش را می بوسید. 4. سیر اعلام النبلاء ذهبی مورخ بزرگ اهل سنت در مورد اقدام عبدالله زیاد در فرستادن سرهای مقدس شهدا به سوی یزید تصريح دارد: «لما قتل عبيد الله الحسين وأهله، بعث برؤوسهم إلى يزيد، فسر بقتلهم أولا»[4]؛ زمانی که عبدالله حسین (علیه السلام) و اهل بیتش را به شهادت رساند سرهای ایشان را به سوی یزید فرستاد و یزید ابتدای امر از این کارش خوشحال شد. 5.تاریخ الخلفا سیوطی یکی دیگر از بزرگان اهل سنت است که کتاب تاریخ الخلفا وی مورد اعتماد بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران علمی می باشد، وی درباره فرستادن سر امام حسین (علیه السلام) به دربار یزید و جسارت ووی به سر مقدس آورده است:
[4] طبرانی المعجم الأوسط ج 6 ص 218 ، نشر : دار الحرمين - القاهرة - 1415 ، مناقب علي بن أبي طالب ( ع ) لابن مردويه (ت 410) ص 235، نشر دار الحديث. تخريج الأحاديث والآثار للزيعلي (762) ج 1 ص 410 ، نشر ابن خزيمة – الرياض. الدر المنثور، ج 3 ص 105 دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993 حاکم نیشابوری معرفة علوم الحديث ج 1 ص 102، نشر : دار الكتب العلمية - بيروت . تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ص 356، ، نشر : دار الفكر - بيروت جصاص أحكام القرآن ، ج 4 ص 102 ، ، تحقيق ، ج محمد الصادق قمحاوي ،نشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. ثعلبی تفسير الثعلبي: ج4 ص80، الناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت. واحدی أسباب النزول: ص133ـ 134، الناشر: مؤسسة الحلبي وشركاه ـ القاهرة.. الشجری الجرجانی الأمالى وهى المعروفة بالأمالى الخميسية، ج 1 ص 181 ، تحقيق ، ج محمد حسن اسماعيل، ناشر ، ج دار الكتب العلمية - بيروت ص لبنان، الطبعة ، ج الأولى، 1422 هـ - 2001م .. قرطبی الجامع لأحكام القرآن، ج 6 ص 221 ، ناشر ، ج دار الشعب – القاهرة. سیوطی لباب النقول ، ج 1 ص 93 ، دار النشر ، ج دار إحياء العلوم – بيروت [5] ونقم عليه إفتاؤه بمقالات ابن تيمية، ثم أظهر الرجوع عن ذلك فنافره التيميون فلم يكن مع هؤلاء ولا مع هؤلاء. إنباء الغمر بأبناء العمر ج 1ص 460 [6] ومع أن الذهبي قد خالف رفيقه وشيخه " في مسائل أصلية وفرعية (5) " وأرسل إليه نصيحته الذهبية (6) التي يلومه، وينتقد بعض آرائه وآراء أصحابه بها. سير أعلام النبلاء ص38 [7] وَأَنا لَا أعتقد فِيهِ عصمَة بل أَنا مُخَالف لَهُ فِي مسَائِل أَصْلِيَّة وفرعية. الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة ج1 ص 176 [8] فما أظنك في ذلك تبلغ رتبة ابن تيمية ولا والله تقربها، وقد رأيت ما آل أمره إليه من الحط عليه، والهجر والتضليل والتكفير والتكذيب بحق وبباطل. زغل العلم ص 42 [9] أعيان العصر وأعوان النصر ج1 ص 235 [10] ابْن تَيْمِية عبد خذله الله وأضلَّه وأعماه وأصمه وأذلَّه، وَبِذَلِك صرح الْأَئِمَّة الَّذين بينوا فَسَاد أَحْوَاله وَكذب أَقْوَاله. الفتاوى الحديثية، دار الفکر ابن حجر الهيتمي ص 83 [11] تفسير الألوسي = روح المعاني دار الکتب العلمیه ، ج 1ص 19 [12] ولو قلنا لم یبل الاسلام فی الادوار الاخیره بمن هو اضر من ابن تیمیه فی تفریق کلمه المسلمین لما کنا مبالغین فی ذلک. کوثری، محمد زاهد، الأشفاق على أحكام الطلاق، ص 67. [13] كشميرى، محمد انور شاه، فيض الباري على صحيح البخاري، تحقيق: محمد بدر عالم الميرتهي، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1426ق. ج6 ص 404 اعتراض نویسنده وهابی نسبت به لقب (صادق) و پاسخ به آن پرسش "تبدید الظلام و تنبیه النیام إلی خطر التشیع علی المسلمین و الإسلام" عنوان کتابی است که توسط نویسنده وهابی علیه تشیع نگاشته شده است. مؤلف در این کتاب تلاش کرده در لقب صادق تشکیک کند و به گونه ای قدح و جرح بر امام جعفر صادق (ع) وارد کند. وی می نویسد: «این نامگذاری یا بهتر بگوییم تطهیر از دروغ، شایسته کسی که در مورد او شبهات بسیاری وجود داشته و سخنان الحادی به وی نسبت داده شده، نمی باشد. زیرا اگر چنین سخنانی از وی صادر شده (البته امیدواریم چنین چیزی صحیح نباشد)، پس نامگذاری او به صادق صحیح نمی باشد و اگر این سخنان از وی نباشد و او مبرای از آنها باشد، دلیلی برای تزکیه او باقی نمی ماند».[1] سؤال این است که آیا این شبهه در مورد لقب حضرت صادق (ع) وارد است؟ [1] جبها‌ن‌، ابراهیم‌ سلیما‌ن‌، تبدید الظلام و تنبیه النیام إلی خطر التشیع علی المسلمین و الإسلام، قا‌هره‌، دارالسقیفه‌، ۱۴۱۹‌ هـ، ص5. پاسخ
1-2. بیان ویژگی برجسته امام صادق(ع): لقبِ «صادق» نه برای تطهیر حضرت جعفر بن محمد از اتهام های دروغین، بلکه برای نشان دادن یکی از ویژگی های شخصیتی برجسته ایشان (یعنی راستگویی در گفتار) به آنحضرت داده شده است. همچنان که راستگویی، از صفات بارز رسول خدا (ص) بود و خداوند در شان ایشان فرمود: ﴿وما ينطق عن الهوى؛ پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی گوید﴾.[1] 2-2. وجود تهمت ها باعث سلب القاب نمی شود: تهمت در واقع سخنانی اثبات نشده است که به طور دروغین به کسی نسبت داده می شود و لذا عقلا بر آنها ترتیب اثر نمی دهند. از طرفی وجود تهمت ها اگر باعث سلب امتیاز و القاب شود، پس برجسته ترین شخصیت ها نیز از القاب خود محروم می مانند، به عنوان نمونه بیشترین تهمت های مستشرقان امروزه رسول خدا ص را نشانه گرفته است.[2] آیا با توجه به این شبهات صحیح است که در شخصیت و القاب ایشان نیز تشکیک شود؟ 3-2. صداقت و جایگاه علمی امام جعفر (ع) نزد بزرگان اهل سنت: نویسنده وهابی تشکیک در فضایل اهل بیت علیهم السلام را از امام خود ابن تیمیه آموخته و در صداقت کسی شبهه وارد کرده که بزرگان اهل سنت، از شاگردان[3] او بوده و علمای اهل سنت وی را ستوده و از او با عناوینی همچون: «كبير الشأن، من أئمة العلم، فقیه، امام، صادق، ثقة اهل الحديث و صدوق» یاد کرده اند. در ادامه جایگاه علمی و صداقت امام صادق (ع) در کلام بزرگان و علمای اهل سنت مورد بررسی قرار می گیرد تا مشخص شود شکی در لقب صادق وجود ندارد و انکار فضیلت ایشان بی مورد است: ابن حبان (354): جعفر بن محمد از بزرگان اهل بیت از نظر فقهی، علمی و فضیلتی است و روایات او از غیر طریق فرزندانش مورد قبول است.[4] السمعاني (562): «صادق» لقب جعفر بن محمد است و این لقب به خاطر صداقت گفتارش به او داده شده است.[5] ابن المستوفي (637): جعفر بن محمد امام و صادق است و اهل حدیث وی را به خاطر علم و فقاهتش ستوده اند.[6] ابن خلکان (681): جعفر الصادق از بزرگان اهل بیت است و به سبب صداقت در گفتار و فضیلت وی، لقب صادق به وی داده شده است.[7] ذهبی (748): جعفر صادق دارای شأنی والا و از امامان علم است[8] و ابن عقده از حسن بن زیاد نقل کرده که ابوحنیفه گفته است: فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده ام.[9] ابن حجر عسقلانى (852): جعفر بن محمد الصادق،[10]صدوق، فقيه و امام است.[11] زرکلی (1396): جعفر بن محمد ملقب به «صادق»، از بزرگان تابعین است و منزلت رفیع در علم دارد. ابوحنیفه و مالک شاگردان او بودند. به خاطر آنکه از او هرگز دروغی شنیده نشد، به صادق ملقب گردید.[12] [1] سوره نجم آیه 3 [2] برای مطالعه بیشتر به این آدرس مراجعه شود: http://ensani.ir/file/download/article/20120326104703-1100-167.pdf [3] الشيخ أسد حيدر، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، دار التعارف، 1422 هـ، ج1، ص72. [4] ابن حبان دارمي، محمّد، الثقات، دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد، دكن هند، الطبعة الأولى، 1393 هـ، ج6 ص131. [5] السمعاني، عبد الكريم بن محمد، الأنساب، المحقق: المعلمي وغيره، مجلس دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد، الطبعة الأولى، 1382 هـ.، ج8 ص250. [6] ابن المستوفي، المبارك بن أحمد، تاريخ إربل، المحقق: سامي بن سيد خماس الصقار، دار الرشيد للنشر، العراق، 1980 م، ج2 633. [7] ابن خلكان برمكي اربلي، احمد، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، تحقيق: احسان عبّاس، دار صادر، بيروت، ج1 ص327. [8] الذهبي، محمد بن أحمد، سير أعلام النبلاء، دار الحديث، القاهرة،1427 هـ، ج13 ص120. [9] همان، ج6 ص257. [10] ابن حجر عسقلانى، احمد، تهذيب التهذيب، مطبعة دائرة المعارف النظامية، هند، چاپ اوّل، 1326 هـ ج2 ص103. [11] ابن حجر عسقلاني، أحمد، تقريب التهذيب، تحقيق: محمد عوامة، دار الرشيد، سوريا، چاپ اوّل، 1406 هـ، ص141. [12] خير الدين زركلي، الأعلام، دار العلم للملايين، الطبعة الخمسة عشرة، 2002 م، ج2 ص126.
آیا اعتقاد به نفع و ضرر به اذن الله، موجب شرک می شود؟ پرسش برخی از وهابی ها در فضای مجازی می گویند: «معتقد بودن به اینکه مدعوها (به فریاد خوانده شده ها) می توانند مستقیما یا به واسطه اذن الهی، نفعی برسانند یا ضرری را دفع کنند، شرک است. آیا چنین کلامی صحیح است؟ پاسخ این نوشته نشان از شرک نویسنده وهابی دارد. چرا که معنی قول او این است که خداوند متعال قادر نیست واسطه ها را به گونه ای بیافریند که نفع و ضرر برسانند. و این محدود دانستن قدرت الهی و شرک است. در حقیقت متسلفین «معنی اذن» را متوجه نشده اند. چرا که اذن همان واسطه بودن است که اصل کار را خداوند انجام می دهد و آن موجودات تنها واسطه انجام گرفتن کار قرار گرفتند. مانند قبض ارواح (میراندن) که یکی از بزرگترین امور است و الله تعالی آن را به واسطه حضرت عزرائیل (علیه السلام) انجام می دهد اما همان کار را به خود نیز نسبت می دهد: خداوند قبض ارواح را به خودش نسبت می دهد: ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها﴾[1]. خداوند قبض ارواح را به ملائکه نسبت می دهد: ﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ﴾[2]. حال با این نظام واسطه که خداوند در امور خلقت دارد، اگر کسی معتقد باشد که پیامبر یا ولی به اذن الله تعالی می تواند صدای من را بشنود و درخواست مرا اجابت کند، چه وجهی برای مشرک دانستن او است. نهایت چیزی که یک وهابی می تواند بگوید که این است که اذنی برای آن پیامبر یا ولی برای شنیدن وجود ندارد که در این صورت اعتقاد تو صحیح نیست. اما هیچگاه نمی تواند نسبت شرک به این اعتقاد بدهد. چرا که شرک زمانی است که بگوید کسی به طور مستقل می تواند کاری را انجام دهد که در این صورت قدرت جداگانه ای را به غیر الله نسبت داده و این شرک است. بنابراین این ادعای مدعیان سلفیت که اعتقاد به نفع و ضرر رساندن به اذن الهی، موجب شرک می شود، سخنی باطل و منافی قرآن است. [1]- سوره زمر، آیه 42. [2]- سوره نحل، آیه 32.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید | تحلیل رهبر انقلاب از طراحیِ عناصر پشت صحنه‌ی اغتشاشات: بدون شک این بساط شرارت جمع خواهد شد / میخواستند مردم را بیاورند در صحنه، حالا که نتوانستند، میخواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولین کشور را و دستگاه را خسته کنند 💻 Farsi.Khamenei.ir