🌟ندبه های انتظار🌟
🔴 مثل معتادها نباشید!
🔰اینطور نیست که فقط هروئینی ها معتاد باشند. ماها هم ممکنه معتاد باشیم.
♻️یکی معتاد به قدرت است، یکی معتاد به اسم است، یکی معتاد به شهرت است. انسان وقتی معتاد اسم و شهرت شد، وقتی از او تعریف می کنی، کِیف می کند! #نشئه می شود! مثل اینکه مواد به او رسیده است...
وقتی هم که از او تعریف نمی کنی، مثل این است که مواد به او نرسیده و #خمار است. اینها همه اش اعتیاد است.
🌺انبیاء مثل کسانی هستند که می خواهند انسان را ببرند بیمارستان و او را مداوا کنند تا اعتیادش را ترک کند.
🌿 یک دوره ای باید بگذرد تا مواد از بدن او خارج شود. معتاد را وقتی می برند برای مداوا، هفتۀ اول، ده روز اول، خمار است؛ گیج است. تمام این دست و پا و بدنش درد می کند؛ چون عادت کرده به مواد. نمی تواند بنشیند. نمی تواند راه برود و حوصلۀ هیچ چیز را ندارد.
⚡️به ما گفته اند وقتی می روید #مسجد،حرف دنیا نزنید!
اما انسان مثل خمارها دلش می خواهد آنجا هم یک کسی را پیدا بکند و حرف دنیا با او بزند! یعنی مثل اینکه می خواهد مواد بکشد!
🔅 به آدم می گویند وقت نماز خواندن، بازی نکن و حواست به نماز باشد سخته اما این دوای تو است. روزی پنج مرتبه این #قرص را بخور. این نماز، مثل همان قرص و دوایی است که خدا داده برای این که ما اعتیادمان را ترک بکنیم...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
📘از بیانات آیت الله حائری شیرازی
🌟ندبه های انتظار🌟
🔴 مثل معتادها نباشید!
🔰اینطور نیست که فقط هروئینی ها معتاد باشند. ماها هم ممکنه معتاد باشیم.
♻️یکی معتاد به قدرت است، یکی معتاد به اسم است، یکی معتاد به شهرت است. انسان وقتی معتاد اسم و شهرت شد، وقتی از او تعریف می کنی، کِیف می کند! #نشئه می شود! مثل اینکه مواد به او رسیده است...
وقتی هم که از او تعریف نمی کنی، مثل این است که مواد به او نرسیده و #خمار است. اینها همه اش اعتیاد است.
🌺انبیاء مثل کسانی هستند که می خواهند انسان را ببرند بیمارستان و او را مداوا کنند تا اعتیادش را ترک کند.
🌿 یک دوره ای باید بگذرد تا مواد از بدن او خارج شود. معتاد را وقتی می برند برای مداوا، هفتۀ اول، ده روز اول، خمار است؛ گیج است. تمام این دست و پا و بدنش درد می کند؛ چون عادت کرده به مواد. نمی تواند بنشیند. نمی تواند راه برود و حوصلۀ هیچ چیز را ندارد.
⚡️به ما گفته اند وقتی می روید #مسجد،حرف دنیا نزنید!
اما انسان مثل خمارها دلش می خواهد آنجا هم یک کسی را پیدا بکند و حرف دنیا با او بزند! یعنی مثل اینکه می خواهد مواد بکشد!
🔅 به آدم می گویند وقت نماز خواندن، بازی نکن و حواست به نماز باشد سخته اما این دوای تو است. روزی پنج مرتبه این #قرص را بخور. این نماز، مثل همان قرص و دوایی است که خدا داده برای این که ما اعتیادمان را ترک بکنیم...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
📘از بیانات آیت الله حائری شیرازی
🌟ندبه های انتظار🌟
🔴 مثل معتادها نباشید!
🔰اینطور نیست که فقط هروئینی ها معتاد باشند. ماها هم ممکنه معتاد باشیم.
♻️یکی معتاد به قدرت است، یکی معتاد به اسم است، یکی معتاد به شهرت است. انسان وقتی معتاد اسم و شهرت شد، وقتی از او تعریف می کنی، کِیف می کند! #نشئه می شود! مثل اینکه مواد به او رسیده است...
وقتی هم که از او تعریف نمی کنی، مثل این است که مواد به او نرسیده و #خمار است. اینها همه اش اعتیاد است.
🌺انبیاء مثل کسانی هستند که می خواهند انسان را ببرند بیمارستان و او را مداوا کنند تا اعتیادش را ترک کند.
🌿 یک دوره ای باید بگذرد تا مواد از بدن او خارج شود. معتاد را وقتی می برند برای مداوا، هفتۀ اول، ده روز اول، خمار است؛ گیج است. تمام این دست و پا و بدنش درد می کند؛ چون عادت کرده به مواد. نمی تواند بنشیند. نمی تواند راه برود و حوصلۀ هیچ چیز را ندارد.
⚡️به ما گفته اند وقتی می روید #مسجد،حرف دنیا نزنید!
اما انسان مثل خمارها دلش می خواهد آنجا هم یک کسی را پیدا بکند و حرف دنیا با او بزند! یعنی مثل اینکه می خواهد مواد بکشد!
🔅 به آدم می گویند وقت نماز خواندن، بازی نکن و حواست به نماز باشد سخته اما این دوای تو است. روزی پنج مرتبه این #قرص را بخور. این نماز، مثل همان قرص و دوایی است که خدا داده برای این که ما اعتیادمان را ترک بکنیم...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
📘از بیانات آیت الله حائری شیرازی
🌷ندبه های انتظار🌷
🔴جزای سخت ترجیح دادن پول دنیا، بر #نماز_ _اول_وقت!
🔵قحطی و کمبود غذا همه جا را فرا گرفته بود، فشار شدید گرسنگی و سختی بر مردم مدینه وارد شده بود.
🎋در این صورت اگر کاروانی آذوقه و غذا به مدینه می آوردند، روشن بود که مردم از هر سو هجوم می آوردند تا برای خود غذا تهیه کنند.
✅معمول بود وقتی کاروان تجارتی می آمد مردم مشتاق ، طبل کوبان به استقبال آن می رفتند.
🌴روز #جمعه بود، #مسلمانان برای #نماز_جمعه پشت سر پیامبر جمع شدند و #پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول ایراد خطبه های نماز جمعه شد.
⚡️خبر آمد که یک قافله تجارتی به مدینه آمده است.
💥مسلمانان از ترس بی غذا ماندن، با عجله برای تهیه طعام از #مسجد بیرون آمدند و تنها چند نفر با پیامبر صلی الله علیه و آله ماندند...
🌟در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
⛔️سوگند به خدایی که جانم در اختیار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید، و کسی در مسجد نمی ماند...
🔥 آتش (قهر الهی ) سراسر بیابان را فرا می گرفت و شما را به کام خود فرو می کشید
و به نقل دیگر فرمود: اگر اینها نمی ماندند، از آسمان سنگ بر سر آنها می بارید.
🍃در این وقت بود که آیه 11 سوره جمعه نازل گردید:
و چون تجارتی ببینند یا آهنگ (طبلی بشنوند) به سوی آن بشتابند و تو را (ای پیامبر) تنها ایستاده بگذارند،
🌸 بگو آنچه نزد خداست از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان می باشد...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌿🌸🌿🌺🌿🌷🌿🌹🌿🌸🌿🌺🌿🌷
📚1- (نورالثقلین ج 5ص 329)
2- اقتباس از تفسیر کشاف جلد 4 ص 329
#امام_زمان #ظهور
🌺ندبه های انتظار🌺
🔴داستان عبرت آموز در مورد فواید #استغفار!
✅آیت الله فهرى نقل مى کنند که جناب رجبعلی خیّاط به ایشان فرمودند :
روزى براى انجام کارى روانه بازار شدم اندیشه مکروهى در مغزم گذشت ، ولى بلافاصله استغفار کردم.
✅در ادامه راه شترهایى که از بیرون هیزم مى آوردند ، قطار وار از کنارم گذشتند ، ناگاه یکى از شترها سنگى به سوى من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب مى دیدم.
🌑به #مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امرى سرچشمه مى گیرد و با اضطراب عرض کردم خدایا این چه بود ؟
🔹در عالم معنا به من گفتند : این نتیجه ی آن فکرت بود که کردى. گفتم : گناهى که انجام ندادم!
گفتند که : آن سنگ هم که به تو نخورد ..!
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🍀🔆🔆🔆🌺🔆🔆🔆🍀
🔅ندبه های انتظار🔅
🛑سه دقیقه تا قیامت! (قسمت اول)
🍀کتاب #سه_دقیقه_تا_قیامت داستان زندگی یک مدافع و جانباز حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد.
🔴اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...
🔆در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم:
💠پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم.
🍃در خانوادهای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
♻️سالهای آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود.
💠 با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم.
من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند..
🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و میدانستم که #شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند
♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به #مسجد میرفتم سرم پایین بود که نگاهم با #نامحرم برخورد نداشته باشد.
💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم...
در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتیها و گناهان نشوم و به حضرت #عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...!
ادامه دارد...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
♦️♦️🔹♦️♦️🔹♦️♦️🔹
✨ندبه های انتظار✨
🔴شوخی طبعی تا کجا!
✳️روزی مخرمه بن نوفل که از بزرگان انصار بود و صد و پانزده سال از خدا عمر گرفته بود، در #مسجد احتیاج به قضای حاجت پیدا کرد.
💠 اما چون #نابینا شده بود، از اطرافیان خواست تا او را به محلی امن هدایت کنند، تا او رفع حاجت کند.
💥نعمان بن عمرو انصاری که خود یکی از صحابه پیامبر و مردی بسیار شوخ طبع بود، دست او را گرفت و اندکی گردانید و در نهایت او را به مکانی نزدیک صحن مسجد در میان مردم برد و گفت: همین جا بنشین.
✨و بعد خودش گریخت!
💠مخرمه تا خواست مشغول بشود، مردم از هر طرف فریاد برآوردند، او شرمسار شد و گفت: چه کسی مرا فریفت؟
گفتند: این کار نعمان بود. گفت: واللّه اگر دستم به او برسد، با این عصا چنان به سرش می زنم که تاکنون چنین ضربتی نخورده باشد!
🌾چند روز بعد مخرمه و نعمان هر دو در مسجد بودند که عثمان بن عفّان وارد مسجد شد و در محراب نماز ایستاد.
⚡️ نعمان برخاست و در گوش مخرمه گفت: ای پدر، نعمان اینک در محراب ایستاده و نماز می خواند. مخرمه گفت: ای فرزند مرا به او برسان که از او دلی پر خون دارم.
✅نعمان دست او را گرفت، نزدیک محراب آورد و خود فرار کرد. مخرمه با قدرت تمام، عصای خود را بر فرق عثمان زد، چنان که سر او شکست!
❗️ اطرافیان پیش آمدند و گفتند که ای مخرمه چه کار کردی؟ ولی افسوس که کار از کار گذشته بود و سر شکسته!
🔰بعد هم بستگان مخرمه از عثمان عذرخواهی کردند...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
📕کتاب خزائن، اثر مرحوم ملا احمد نراقی، ۳۹۷٫ (با اندکی تصرف)
🌸ندبه های انتظار🌸
🛑توجه خاص آقا #امام_زمان عج به مادرشان نرجس خاتون....
☀️حضرت #بقیه_الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند.
🌸مثلاً یک ختم #قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به #مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون..
✅حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم.
🔰طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم.
💠 حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت.
🌸خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم..
🌺آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید»
✳️یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند.
🌼بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله».
♻️یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم:
«اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...»
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌾🌾🌷🌷🌷🌷🌾🌾
📒منابع
کمال الدین، ج 2، ص 670.
بحارالأنوار، ج 68، ص 96.
🌟ندبه های انتظار🌟
🔴کشیدن طرح مسجد امام حسن توسط امام زمان عج(قسمت دوم و آخر)
🌹فرمود: پشت اینجا مى شود کتابخانه تو کتابهایش را مى دهى؟
💠 گفتم: پسر پیغمبر به سه شرط:
شرط اوّل اینکه من زنده باشم.
🌹 فرمود: انشاء اللّه.
شرط دوّم این است که اینجا مسجد شود .
🌹فرمود: بارک اللّه.
شرط سوّم این است که به قدر استطاعت ولو یک کتاب شده براى اجراى امر تو پسر پیغمبر بیاورم؛ ولى خواهش مى کنم برو درست را بخوان آقاجان این هوا را از سرت دور کن!
☘خندید دو مرتبه مرا به سینه خود گرفت.
✳️گفتم: آخر نفرمودید اینجا را کى مى سازد؟
🌹فرمود: ... یَدُ اللّه فَوْقَ اَیْدیهِمْ ... (سوره مبارکه فتح، آیه 10)
✳️گفتم: آقاجان من این قدر درس خوانده ام یعنى دست خدا بالاى همه دستهاست.
🌹 فرمود: آخر کار مى بینى وقتى ساخته شد به سازنده اش از قول من سلام برسان.
در مرتبه دیگر هم مرا به سینه گرفت فرمود: خدا خیرت بدهد.
🔵من آمدم رسیدم سر جادّه دیدم ماشین راه افتاده است. گفتم: چه شده بود؟ گفتند: یک چوب کبریت گذاشتیم زیر این سیم وقتى آمدى درست شد.
☘گفتند: با کى حرف مى زدى؟
گفتم: مگر سیّد به این بزرگى را با نیزه ده مترى که دستش بود ندیدید! من با او حرف مى زدم.
گفتند: کدام سیّد؟
خودم برگشتم دیدم سیّد نیست، زمین مثل کف دست پستى و بلندى نداشت و از هیچ کس هم خبرى نبود.
💠من یک تکانى خوردم آمدم توى ماشین نشستم، دیگر با آنها حرف نزدم به حرم حضرت معصومه (علیها السّلام) مشرّف شدیم نمى دانم چگونه نماز ظهر و عصر را خواندم.
بالاخره آمدیم #جمکران ناهار خوردیم؛ نماز خواندیم گیج بودم،
♻️ رفقا با من حرف مى زدند من نمى توانستم جوابشان را بدهم.
در مسجد جمکران یک پیرمرد یک طرف من نشسته و یک جوان طرف دیگر، من هم وسط ناله مى کردم، گریه مى کردم، نماز مسجد جمکران را خواندم مى خواستم بعد از نماز به سجده بروم، صلوات را بخوانم،
دیدم آقائى که بوى عطر مى داد فرمود: آقاى عسکرى سلام علیکم و نشست پهلوى من.
🌟تُن صدایش همان تُن صداى سیّد صبحى بود به من نصیحتى فرمود، رفتم به سجده ذکر صلوات را گفتم، دلم پیش آن آقا بود، سرم به #سجده، گفتم سر بلند کنم بپرسم شما اهل کجا هستید؟ مرا از کجا مى شناسید؟ وقتى سر بلند کردم دیدم آقا نیست.
⚡️به پیرمرد گفتم: این آقا که با من حرف مى زد کجا رفت او را ندیدى؟ گفت: نه. از جوان پرسیدم او هم گفت: ندیدم. یک دفعه مثل این که زمین لرزه شد، تکان خوردم فهمیدم که #حضرت_مهدى (علیه السّلام)🌸 بوده است.
💥حالم بهم خورد رفقا مرا بردند آب به سر و رویم ریختند. گفتند: چه شده.
خلاصه نماز را خواندیم و به سرعت به سوى تهران برگشتیم.
🌾یکى از علماى تهران را در اوّلین فرصت ملاقات کردم و ماجرا را براى ایشان تعریف کردم او خصوصیّات را از من پرسید. گفت: خود حضرت بوده اند حالا صبر کن اگر آنجا #مسجد شد درست است.
🌴مدّتى قبل روزى پدر یکى از دوستان، فوت کرده بود به اتّفاق رفقا که در مسجد آن روز با من بودند جنازه او را آوردیم قم،
به همان محل که رسیدیم دیدم در آن زمین دو پایه بالا رفته است،
🍃 خیلى بلند پرسیدم: اینجا چه مى سازند؟ گفتند: این مسجدى است به نام امام حسن مجتبى (علیه السّلام) که پسران حاج حسین سوهانى مى سازند ...
🌿 رفتم سوهان فروشى پسرهاى حاج حسین آقا، به پسر حاج حسین آقا گفتم: اینجا شما مسجدى مى سازید؟ گفت: نه، گفتم: این مسجد را کى مى سازد؟ گفت: حاج ید اللّه رجبیان...
تا گفت: ید اللّه قلبم به تپش افتاد.
💥گفت: آقا چه شد؟ صندلى گذاشت نشستم خیس عرق شدم، با خود گفتم: یداللّه فوق ایدیهم. فهمیدم حاج یداللّه است ... من بعد از آنکه چهار صد جلد کتاب خریدارى کردم دوباره رفتم قم آدرس حاج یداللّه را پیدا کردم ...
🔷گفتم: از تهران آمده ام چهارصد جلد کتاب وقف این مسجد کرده ام کجا بیاورم.
♦️فرمود: شما از کجا این کار را کردید و چه آشنائى با ما دارید؟ …
گفتم: پشت تلفن نمى شود. ایشان گفت: من اینطور قبول نمى کنم جریان را بگو. بالاخره جریان را گفتم وکتابها را تقدیم کردم، رفتم در مسجد هم دو رکعت نماز حضرت خواندم و گریه کردم.
🔵مسجد و حسینیّه را طبق نقشه اى که حضرت کشیده بودند حاج ید اللّه به من نشان داد و گفت: خدا خیرت بدهد تو به عهدت وفا کردی.
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
📙بخش مهدویت تبیان
📘کتاب پاسخ به ده پرسش. آیة اللّه صافى گلپایگانی
http://seeiran.ir/wp-content/uploads/2013/09/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86.jpg
🌟ندبه های انتظار🌟
🔴راهنمایی آقا امام زمان(عج)برای توسل به حضرت اباالفضل علیه السلام...
✳️به نقل از آیت الله العظمی مرعش نجفی (ره) نقل شده است که فرموده اند: یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که:
💠من مشکلی داشتم به مسجد #جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان (عج) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
🔆برای این منظور، مکرر به #مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم .
☘روزی هنگام #نماز دلم شکست و عرض کردم:
مولا جان! آیا جایز است که در محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟
🌺شما #امام زمان من می باشید، آیا زشت نیست با وجود شما حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم (علیه السلام) متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
💥از شدت تأثّر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم.
ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) مواجه شدم.
بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم،
🌼حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:
🌹نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی.
💐چون خواستی از حضرت ابوالفضل (علیه السلام) حاجت بخواهی، این چنین بگو:
یا "ابالغوث ادرکنی" (ای آقا پناهم بده)...
*کانال ندبه های انتظار*
🆔 @ale_yaasin
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📗کتاب«مسجد جمکران میعادگاه دیدار»