eitaa logo
الف دزفول
3.4هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
301 ویدیو
8 فایل
شهید آباد مجازی دزفول ارتباط با مدیر @alimojoudi
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️به نام خدا 3️⃣✍🏻 روایت سوم - ( آخرین قسمت ) روایت شهید جاویدالاثر محمد روغن چراغی 🌷 چهل سال است برنگشته است ( آخرین قسمت ) ✍🏻 روایت زمانه و زندگی شهیدی که می خواست جاویدالاثر باشد 🌹حتما مرا با لباس خون‌آلود در کفنم بگذارید که میخواهم با این حال به دیدار خدا بروم، شاید مورد لطف و رحمتش قرار گیرم. مرا در شهید آباد نزدیک حسین ناجی و علی دوستانی بخاک بسپارید. میخواهم نزدیک دوستان و برادرانم باشم. ✳️آخرین قسمت این روایت را در الف دزفول ببینید👇🏻 🌎https://alefdezful.com/98 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/alefdezful
☀️به نام خدا 🌴 یادی از اسوه های انقلاب اسلامی دزفول به مناسبت دهه فجر 🌹 شهید عزیز صفری ✍🏻 بازمعرفی دانشجوی شهیدی که کمتر از او شنیده ایم ⭕️ شهیدی که پس از تحمل ده روز شکنجه وحشیانه به شهادت رسید 🌴او از شهدای دو مزاره دزفول است، یک مزار در بهشت زهرای تهران و یک مزار در بهشت علی دزفول ⭕️ او را بیشتر بشناسید👇🏻 https://alefdezful.com/2710 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷🔆 *حاج پولاد ، واقعاً پولاد است* 3️⃣🎁 قسمت سوم : « *پنج منهای سه* » ✍🏻 روایت پدری که پسرهایش را یکی یکی تقدیم اسلام و انقلاب کرد 🌴بار اول علیرضایی که حاج پولاد خودش او را غسل می دهد و توی لحد می گذارد. بار دوم محمدرضایی که پیکرش قابل غسل و کفن نیست و حالا اتفاقی تلخ تر رخ داده است. خبری از پیکر حمیدرضا نیست که حاج پولاد بخواهد غسل بدهد یا ندهد. 🌹 ریاضیات چقدر می تواند بی رحم باشد ، وقتی یک تفریق یک رقمی از یک رقمی ساده اش قرار است آمار پسرهای باقی مانده ی حاج پولاد را محاسبه کند. پولاد هم ذوب می شود اینجا. 🌐 قسمت سوم این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻 https://alefdezful.com/1093 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🏴انا لله و انا الیه راجعون 🌷 دلاورمرد جانبازی دیگر از خطه قهرمان پرور دزفول به همرزمان شهیدش پیوست. 🌴 «*حاج فریدون غلامی*»رزمنده خستگی ناپذیر و جانباز 70 درصد سرافراز هشت سال دفاع مقدس شهرستان دزفول پس از سالها تحمل دردها و رنج های ناشی از جراحات دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسید. ⚫️ الف دزفول شهادت این جانباز سرافراز را حضور مردم شهیدپرور دزفول و خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می نماید و از درگاه ایزدمنان علو درجات و همنشینی با شهدا و صلحا را برای این قهرمان آسمانی آرزومند است. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 شرح کوتاهی از زمانه و زندگی جانباز قطع نخاع شهید حاج فریدون غلامی 🌴 «*حاج فریدون غلامی*» جانباز 70 درصد قطع نخاع دزفولی به شهادت رسید و به همرزمان شهیدش پیوست ⚫️ الف دزفول شهادت این جانباز سرافراز را حضور مردم شهیدپرور دزفول و خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می نماید و از درگاه ایزدمنان علو درجات و همنشینی با شهدا و صلحا را برای این قهرمان آسمانی آرزومند است. 🌐الف دزفول را ببینید 👇🏻 https://alefdezful.com/11017 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷🔆 *او تکرار شدنی نیست* 🎤 گفتگویی مفصل اما قدیمی با جانباز سرافراز حاج فریدون غلامی 🌴 «*حاج فریدون غلامی*»رزمنده خستگی ناپذیر و جانباز سرافراز قطع نخاع 70 درصد هشت سال دفاع مقدس شهرستان دزفول پس از سالها تحمل دردها و رنج های ناشی از جراحات دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسید. 🌐بازنشر این گفتگو را در الف دزفول ببینید 👇🏻 🌎 https://alefdezful.com/1711 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷🔆 *حاج پولاد ، واقعاً پولاد است* 4️⃣🎁 قسمت چهارم( آخرین قسمت ) : « *پنج منهای چهار* » ✍🏻 روایت پدری که پسرهایش را یکی یکی تقدیم اسلام و انقلاب کرد 🌴ما گمان می کنیم بسیاری از اتفاقات عالم اتفاقی رقم می خورد. اما در این عالم رازهایی هست که شاید هیچ گاه از اسرار آن سر در نیاوریم. مثل همین قصه ی حاج پولاد. امروز که خواستم عکس مزارش را در سایت بگذارم، متوجه شدم سالروز وفاتش است و من آخرین قسمت «حاج پولاد» را در بیست و پنجمین سالروز وفاتش دارم منتشر می کنم. 🌷پیکر «حمید رضا» پیدا شده است و حالا دیگر حاج پولاد نیست تا مثل دو پسر دیگر تدارکات تشییع و تدفینش را خودش انجام دهد. از حمیدرضا قنداقه ای بیشتر برنگشته است. شاید سبک تر از قنداقه ای که روز تولدِ حمیدرضا دست حاج پولاد دادند. 🌹 تفریق چقدر با خانواده حاج پولاد بد تا می کند. همان پنج منهای سه، خاکستری بیشتر از پدر و مادر باقی نگذاشته بود که حالا «غلامرضا» هم می رود. چهار پسر از پنج پسر «تفریق» می شود و داغ های قبل به «توان» می رسند برای این خانواده و خصوصاً مادر! و امان از دل مادر! 🌐 آخرین قسمت این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻 https://alefdezful.com/1094 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️به نام خدا 🌴 یادی از اسوه های انقلاب اسلامی دزفول به مناسبت دهه فجر 🌹 شهیدعظیم اسدی مشکال 🌷عظیم را به شهربانی منتقل کرده ، لباس هایش را از تن خارج و در هوای سرد اوایل فروردین ماه ، با آب سرد بدنش را خیس کرده و شروع می کنند با شلنگ بر بدن او زدن. ⭕️هاشم ستاری رئیس وقت ساواک دزفول بعد از اطلاع از شهادت عظیم ، به شهربانی زنگ زده و می گوید : «باید جنازه او را از بالای پل حمیدآباد به رودخانه می انداختید که جنجال به پا نشود. » 🌴بعد از تحویل جنازه شهید ، آثار شکنجه از قبیل : ضربات باتوم ، سوختگی در پشت بوسیله اتو ، خون مردگی اطراف چشم ها ، شکسته شدن دندان ها ، کبودی تمامی قسمت های بدن به دلیل ضربات شلاق کاملا مشهود بوده است. ⭕️ الف دزفول را ببینید👇🏻 https://alefdezful.com/1531 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌴 5️⃣1️⃣🌷 قسمت پانزدهم از آنها پرسيديم: «پس بچه هاي غواص گردانتان كجا هستند؟» پاسخ دادند: «هنوز نرسيدهاند.» كمي پس از رفتن آنها از آن طرفتر كسي مرا صدا زد. ديدم شهيد عبدالنبي پورهدايت است. او با سه نفر از بچه هاي اطلاعات–عمليات لشكر، نيم ساعت قبل از ما به آب زده بودند و قرار بود كه همديگر را در معبر ببينيم كه او هم راه را گم كرده و روي معبر گردان عمار، همانجايي كه ما بوديم، درآمده بود. زير پاي سنگرهاي دشمن كه قرار شده بود هيچكس سخن نگويد، دور هم جمع شديم كه ببينم چه بايد بكنيم؟ حدود ساعت نه و پانزده دقیقه بود كه تصميم گرفتيم از همانجا كار را آغاز كنيم. علت اينكه نميخواستيم از جايمان تكان بخوريم و به معبر خودمان برويم اين بود كه يك اتاق سيماني كه در داخل آن كمين عراق واقع بود درست سر راه ما قرار داشت. ما پنجاه و چهار غواص از گردان بلال بوديم كه با دوازده نفر بچه هاي اطلاعات–عمليات لشكر، شصت و شش نفر ميشديم. حدود هشت نفر از بچه هاي ما گم شده بودند كه بعدها شنيديم آنها در ساحلي درآمدهاند كه ساحل خودي بوده است، نه ساحل دشمن. چند تا از سيم خاردارها را بريديم و موانع خورشيدي را به عقب كشيديم. بچه هاي اطلاعات–عمليات لشكر با چند نفر از بچه هاي ما به جلو رفتند. من و برادر خضريان مانديم تا همه رد شدند. از موانع دوم كه ميگذشتيم، تمام مينها و تله هاي انفجاري را خنثي كرديم تا اينكه به موانع سوم رسيديم. اين حركت از ساعت 9:15 تا 9:55 دقيقه طول كشيد. بچه ها به جاي مهم و حساس، يعني بيست متري دشمن، رسيده بودند. صداي نگهبانان عراقي به خوبي شنيده ميشد و از سخنانشان كه «عَدّد، عَدّد» ميگفتند، مشخص بود كه بو بردهاند. تيربار عراق در بالاي سرمان كار ميكرد و ما در زير پاي سنگرها خوابيده بوديم. آنچه پيش از آن به ما گفته شده بود اين بود كه در آن محل، سراشيبياي وجود دارد كه ميبايست از آن بالا بكشيم و به راحتي پايين برويم، ولي وقتي به آنجا رسيديم، ديديم يك ديوار بسيار بلند قرار دارد. چون نفرات اول وضعيت ديوار را نميدانستند با سر و كله از بالا به زمين خورده بودند، از جمله شهيد حميد كياني كه وقتي رفت و آنگونه افتاد، گفت: «واقعاً چقدر بلند است!» خدا رحمت كند شهيد عبدالنبي پورهدايت را كه حدود سه - چهار قدم رسيده به آن ديوار با انفجار نارنجك دشمن به شهادت رسيد. در همانجا درگيري سختي شروع شد كه برادر جمال قانع و چند نفر به سمت چپ رفتند و يك سنگر مهمات دشمن را منهدم كردند. گلوله به سر جمال خورد و زخمي شد و به حالت اغما افتاد كه بعد از چند دقيقه شهيد شد. قرار شد كه زياد به طرف چپ نرويم. حدود چهل- پنجاه متر برويم سمت چپ تا حفاظ محورمان باشد و با بقية بچه ها به سمت راست برويم تا به محور خودمان برسيم؛ يعني هم مسير گردان عمار را پاكسازي كنيم و هم مسير خودمان را. پنجاه نفر از بچه ها تا آخر سمت راست رفتند و من پس از چند دقيقه به آنها رسيدم. در موانع سوم و در داخل آب، در كنار برادر خضريان بودم. يكدفعه چند گلوله به طرفمان آمد. برادر خضريان چرخي خورد و گفت: «محمود! تير نخوردي؟» گفتم: «نه. گفت: فكر ميكنم تير خوردهام.» بيسيم هم خراب شده بود و او به شدت احساس ناراحتي ميكرد. خط شكسته شده بود و ميبايست قايقهايي كه حامل بچه هاي خشكي بودند، ميرسيدند. از پنجاه نفر ما حدود چهار يا پنج نفر شهيد شده بودند و بيست نفر زخمي. ⭕️⭕️ ادامه دارد ... ✳️«مردان دریایی » به همراه تصاویر و صوت خاطره گویی شهید دوستانی با گویش دزفولی در الف دزفول 👇 🌐https://alefdezful.com/4304 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️به نام خدا 5️⃣✍🏻 روایت پنجم - روایت «شهید علیرضا روغنی» که پس از 38 سال به شهر و دیارش برگشت 📢روایت انتظار پدر و مادری که به آرزویشان نرسیدند 🌴 یک تصویر غریبانه که سنگ را به گریه وا می دارد 🌹مادر عصرها می رود روی پشت بام مشرف به کوچه و نگاهش را می دوزد به انتهای کوچه تا شاید خبری از «علیرضا» یش شود. در خلوت تنهایی اش مویه می کند و اشک می ریزد و با پسرش حرف می زند. ☀️چه استقبال عجیبی. چه دیدار دردآوری. چه وصال تلخی و شاید هم شیرین. شیرین بخاطر اتفاقاتی که پشت پرده های غیب رقم می خورد و ما از آن بی خبریم. ✅و این تصاویر برای ثبت در تاریخ برای همیشه می ماند. . . 🌷 تصاویر مربوط به این روایت را در الف دزفول ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/1117 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻با سلام 🎁 پست ویژه - *اختصاصی الف دزفول* (بازنشر) 🌷 وسایل کشف شده به همراه پیکر *شهید علیرضا روغنی* توسط گروه تفحص 🔆 تصویر پلاک ، آورکت، گرمکن، خودکار ، کلاه ، پیشانی بند و سایر وسایلی که به همراه پیکر شهید کشف گردیده است 🌹 شهید نامش را با ماژیک روی لبه آورکت نوشته بود که براحتی قابل خواندن بود 🔅 🏴برادرش که مغنا (شال سیاه ) را دید ، با حیرت و بغض گفت: این مغنا را روز آخر خودم گردنش انداختم ... ☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/513 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌴 6️⃣1️⃣🌷 قسمت شانزدهم تعداد كمي سالم بوديم و مجروحيني را كه از ناحيه پا زخمي شده بودند، به گونهاي نشانديم كه اسلحه هايشان به طرف دشمن بود تا اگر دشمن بيايد، بتوانند با تيراندازي نشسته او را سركوب كنند. مشكل اين بود كه چگونه به نيروهاي خشكي كه در قايقها بودند بگوييم تا به طرف ما بيايند. چند چراغ دستي با ما بود، ولي همة آنها نزد كساني مانده بود كه گم شده بودند، جز يكي كه به كمر برادر خضريان بود. به او گفتم: «بگذار آن را باز كنم!» گفت: «خودم باز ميكنم.» آن را از كمر باز كرد و تا آمد به من بدهد، در آب افتاد. آنجا من و او با هم به گريه افتاديم. هر چه در آن سرما زير آب ميرفتم، نميتوانستم چراغ دستي را پيدا كنم. در اين فاصله هم درد برادر خضريان بيشتر شده بود و ميگفت: «زخمم سوز ميزند.» نميدانستم چه كنم و از طرفي هم ميبايستي قايقها را با علامت چراغ دستيها خبردار ميكرديم. برادران تخريبچي، كه قرار بود قبل از ما موانع خورشيدي را بردارند تا قايقها بتوانند به خشكي برسند، هم گم شده بودند. ارتش عراق به ذهنش هم نميرسيد كه نيرويي بتواند به اينجا بيايد. موانع خورشيدي را براي قايقها گذاشته بود تا با برخورد با آنها سوراخ شوند. چند تا از آن موانع خورشيدي را خودمان برداشته بوديم. حدود يكصد متر آن طرفتر در سمت چپ ما هنوز عراقيها بودند. در كنارم يك نفر از واحد تخريب ايستاده بود. به او گفتم: «ميتواني تله- منورها را خنثي كني؟» گفت: «بله.» سر نيزهام را به او دادم و شروع به كار كرد كه در حين خنثي كردن، يكي از آنها منفجر و فضا روشن شد. همه در آب نشستيم و فقط سرهايمان از آب بيرون بود. با روشن شدن منور، تيربار دشمن بر روي ما آتش گشود. ما هم به خيال اينكه تير نخوريم، سرمان را پشت ميله هاي ششپرها، كه يك سانتيمتر عرض داشتند، ميگرفتيم، چون هيچ پناهگاهي بجز همان ميله ها نداشتيم. ما به اين اميد كه اگر تير بيايد، به اين ميله هاي يك سانتيمتري ميخورد و كمانه ميكند، پشت آنها سنگر گرفته بوديم. نميدانم در آنجا چه شده بود كه بيسيمها چند دقيقه كار ميكردند و پس از آن چند دقيقه از كار ميافتادند. اتفاق ميافتاد كه بارها با التماس كردن به بيسيم با عقب تماس ميگرفتم و ميگفتم كه نيروها را بفرستند، ولي از آن طرف بيسيم صدا ميآمد كه: «تكرار كن.» اين تكراركردنها بسيار ناراحتم ميكردند. در آن جهنم آتش دشمن، تازه وقتي ميخواستي تكرار كني، بيسيم خراب ميشد و كلافه ميشدی. بعد از مدت زيادي، چند قايق از دور پيدا شدند. خط هنوز پاكسازي نشده بود. دشمن هم، كه متوجه جريان شده بود، به شدت روي آنها آتش ميكرد. بچه ها در قايقها به پيش ميآمدند كه بارها دشمن منور ميزد و آن عزيزان به اميد این كه مثلاً دشمن آنها را نبيند يا گلوله نخورند، در قايقها درازكش ميشدند كه اين خود باعث ميشد عراقيها فكر كنند كه داخل قايقها نيرو نيست، ولي دشمن به شدت تيراندازي ميكرد. كاري از دست ما برنميآمد، چون تعداد كمي از بچه هاي غواص سالم مانده بودند و اميدمان بعد از شكستن خط به نيروهاي خشكي بود كه برسند. قايقها در آب مانده بودند كه چه كنند. من و يكي از بچه هاي خودمان و آن برادر تخريبچي هر چه صدا ميكرديم و تكبير ميگفتيم و فرياد ميزديم: «سكاني! قايق! قائم! فتح! بياييد اينجا!» و ميخواستيم آنها را به طرف خودمان هدايت كنيم، موفق نميشديم، چون اصلاً صدا به صدا نميرسيد. پس از مدتي حدود سيزده نفر از رزمندگان به ما ملحق شدند. پرسيدم: «شما از كجاييد؟» پاسخ دادند: «از لشكر 19 فجر.» ⭕️⭕️ ادامه دارد ... ✳️«مردان دریایی » به همراه تصاویر و صوت خاطره گویی شهید دوستانی با گویش دزفولی در الف دزفول 👇 🌐https://alefdezful.com/4305 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc