✋🏻با سلام
🎁 پست ویژه الف دزفول
🌷 *سید را دیدم*
🌐🏴 بازنشر به مناسبت اربعین حسینی
✍🏻 *تکان دهنده ترین* و *شگفت انگیزترین* کرامت شهید سیدمجتبی ابوالقاسمی در مسیر پیاده روی اربعین
🌴 وقتی شهید سیدمجتبی ابوالقاسمی در مسیر پیاده روی اربعین به کمک یکی از رفقایش می آید ...
⭕️ این روایت شگفت را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/7162
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻با سلام
🎁 پست ویژه الف دزفول
🌷 چند مدیر مثل «مش حمید» سراغ دارید
✍🏻روایت هایی عجیب و تکان دهنده از فرمانده شهید «عبدالحمید صالح نژاد» در خصوص رعایت بیت المال که از مرورش متحیر خواهید شد.
🌴برخی از این روایت ها برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود.
⚫️ مدیران امروز ، چقدر شبیه «مش حمید» دغدغه بیت المال را دارند.
⭕️🖐🏻 مطمئن باشید پس از خواندن این روایت ها، چند روزی در شوک آن خواهید بود.
🌷 الف دزفول را ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/k62k
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
⚫️🌷روایت برخی از شهدای دزفول که در اربعین حسینی به شهادت رسیدند🌷⚫️
🤲🏻فردا در الف دزفول ان شاء الله
⏳منتظر باشید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
⚫️روایت شهدایی که در اربعین حسینی به شهادت رسیدند⚫️
1️⃣🌷 ماجرای اعجاب انگیز و تکان دهنده ی یک شهید و صبوری خیره کننده ی یک پدر
🏴 *روایت سَر شهیدی که سه ماه نزد پدر ماند*
🌹مادر می گوید: در خواب سر بریده محمدرضا را روی پایم گذاشته بودم و در حال شستوشوی سر فرزندم با گلاب بودم
✅ زمانی که نبش قبر صورت گرفت و سر بریده محمدرضا کنار بدنش قرار گرفت،هنوز لباسهای محمدرضا پس از هفت سال به همان صورت قبل بود.
☀️پیکر محمدرضا برای سومین بار خاکسپاری شد.
🌷زمانی که میخواستند بدن محمدرضا را به خاک بسپارند به آن عطر زدم و هنگام نبش قبر نیز باز بوی همان عطر به مشامم رسید.
🌴 پدر ماجرای دفن سر محمدرضا را چندین سال از مادر و فرزندانش مخفی می کند.
⭕️ این روایت شگفت را در الف دزفول ببینید 👇
🌐https://alefdezful.com/626
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 انا لله و انا الیه راجعون🌷
🌴 و باز هم پدری دیگر از پدران شهدای موشکی مسجد نجفیه آسمانی شد
🏴 «حاج نبی زاهدفر( دزفولی) »پدر شهید والامقام « غلامعلی دزفولی » پس از سال ها صبوری و تحمل فراق ، به فرزند شهیدش پیوست.
🌹🌴 شهید غلامعلی دزفولی ،یکی از 13 شهید نوجوان حمله موشکی به مسجد نجفیه شهرستان دزفول است که 19 اسفندماه 1359 در مسجد نجفیه دزفول در سن 14 سالگی به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد زیارتگاه عاشقان است.
💐الف دزفول ضایعه درگذشت این پدر بزرگوار را خدمت خانواده محترم ایشان و مردم شهید پرور دزفول و بسیجیان و اعضای جلسات قرائت قرآن و نمازگزاران مسجد نجفیه تسلیت عرض می نماید.
🔅غفران و رحمت الهی برای آنمرحوم و صبر و اجر برای بازماندگان از خدای متعال مسئلت داریم .
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
⚫️روایت شهدایی که در اربعین حسینی به شهادت رسیدند⚫️
2️⃣🌷روایت تک پسری که آسمانی شد.
🌹 پدرش به او گفته بود اگر به جبهه نروی هر چه میخواهی برایت فراهم میکنم. او در پاسخ گفته بود: آن چیزی را که من میخواهم، شما ندارید و نمیتوانید برایم فراهم کنید.
🌴در روزهایی که در بیمارستان بستری بود، چند بار برای تکمیل فرم و تشکیل پرونده جانبازی به ما مراجعه کردند اما غلامعلی زیر بار نمیرفت و با این که به سختی میتوانست سخن بگوید، به ما و آنها فهماند که اجازه تشکیل پرونده ندارید.
🌷 سردار سوداگر می گفت : غلامعلی کسی بود که خیلی تلاش میکردیم او را نگه داریم. یک بار ترکش به سرش خورده بود، قسمتی از جمجمه را نداشت. تنها پسر خانواده هم بود، خیلی مراعات او را میکردیم. پدرش هم سفارش میکرد که امید ماست. کلافه شده بودم که چطور او را از خط دور نگه دارم.
⭕️ الف دزفول را ببینید:
🌐https://alefdezful.com/823
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
⚫️روایت شهدایی که در اربعین حسینی به شهادت رسیدند⚫️
3️⃣🌷روایتی که می تواند دنیا را تکان دهد
✍🏻 بیش از ده سال است که الف دزفول را می نویسم. به جرأت می گویم این روایت با همه روایت ها فرق دارد. شاید تکان دهنده تر از این ماجرا، روایتی ننوشته باشم.
🌴 روایتی از اوج حیا و عفاف و صبر و استواری زنان دزفول. روایتی بی نظیر که نمونه اش را هیچ کجای عالم ندیده اید.
⭕️ روایتی که هر گاه تصاویرش را تجسم کنید، بی اختیار دلتان می لرزد. بغض می کنید و اشک می ریزید.
🌹 عاجزانه تقاضا دارم این روایت را در خلوت و با تأمل و در فرصتی مناسب بخوانید.
✋🏻 از عموم مردم ، خصوصاً زنان و دختران، با هر اعتقاد و اندیشه و تفکری می خواهم اگر نمی خواهند تصمیم جدیدی برای مسیر زیستنشان ، برای رشد و کمالشان و برای تداوم مسیر شهدا بگیرند، به این روایت نگاه هم نکنند.
✅ الف دزفول را با شرط هایی که گفتم ببینید و گرنه بی خیال این پست شوید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/0522
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
⚫️روایت شهدایی که در اربعین حسینی به شهادت رسیدند⚫️
4️⃣🎁موتورسیکلت
✍🏻 روایتی تامل برانگیز و تکان دهنده از سردار شهید محمدرضا آل عبدی
🌹 این روایت را یک دقیقه بخوانید و یک عمر تفکر کنید
✅ این روایت کوتاه را بدهید همه مدیران و مسئولینی که ادعای خدمت به خلق الله دارند بخوانند، ببینند چند درصد شبیه محمدرضا هستند.
⚫️ درد امروز ما این است که امثال محمدرضا دیگر یا پیدا نمی شود و یا کمتر پیدا می شود.
🌷مشروح خاطره را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/089z
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
دو سال زمین و زمان را گشتم تا بالاخره پیدایش کردم . . .
به هر دری زدم. از هر کسی سراغ گرفتم.
و چه نشاطی بود در اولین مکالمه ای که با هم داشتیم
و چقدر خوشحال بود که شهدایشان در الف دزفول روایت شده اند . . .
یک ساعت حرف زدیم و چه رازهای سر به مهری که افشا شد.
قدری بیمار بود.
طبق درخواست خانواده اش قرار شد دیگر آن خاطرات را به یادش نیاورم.
چند ماهی صبر کردم تا حالش بهتر شود . . .
اما امروز
خبردار شدم که او چند هفته پیش همه ی رازهای سر به مهر روایت خانواده ی شهیدش را با خود برد . . .
چه دیر پیدایش کردم و چه زود ناگفته ها را نگفته رفت . . . .
ناگهان چقدر زود دیر می شود.
حالم اصلا خوب نیست. به زودی خواهم گفت کدام گنجینه را از دست داده ایم!!
البته برای کسانی که این آدم ها را گنجینه می دانند.
نه مسئولینی که . . . .
ولش کن!
حالم اصلاً خوب نیست! دقیقا مثل همان روزی که «حاج عبدالعلی سید عطاری» تنها بازمانده یک خانواده ی موشکی با 12 شهید را از دست دادم
حالم اصلا خوب نیست.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹منَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا ﴿۲۳﴾ لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا ﴿۲۴﴾
⚫️او صبوری را از پنج سالگی آغاز کرد و پنجاه سال ادامه داد و در هر مقطع از زیستنش ، یکی از عزیزانش آسمانی شد. اسوه بود و الگو. کسی که هیچ گاه شناخته نشد و کسی نامش را هم نشنید و من کمتر بانویی را چون او صبور دیده بودم.
🎤او فقط یک ساعت زمانه و زندگی اش را برایم روایت کرد و من هنوز مبهوت صبری هستم که خداوند در وجود او ریخته بود. کاش می ماند و مابقی ماجرا را می گفت. اما امان از این ای کاش های بی ثمر. باید تسلیم تقدیر خدا باشم ، همانگونه که او در مقابل هفت داغ پیاپی تسلیم بود.
🌷 روحش شاد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 انا لله و انا الیه راجعون🌷
7️⃣🔴 هفت داغِ «فرزانه»
🏴 «فرزانه کلابی » تنها بازمانده خانواده ی شهدای کلابی به خانواده ی شهیدش پیوست.
🌹🌴 فرزانه ، خواهر معلم شهید «ناهید کلابی» آن «بانوی شهید چادر به خود پیچیده» است که چندی پیش دارفانی را وداع گفت.
⚫️ هیچ وقت گمان نمی کردم این ماجرایی که قریب دو سال برای روشن شدن زوایای پنهانش دوندگی کردم، اینچنین دردناک و غم آلود پایان یابد.
🎁 اولین بار که صدای فرزانه را شنیدم، انگار تمام خستگی آن همه دوندگی و یأس و ناامیدی دو ساله از تنم بیرون رفت و او بی مقدمه در همان گفتگوی اول از ناهیدگفت. از مظلومیتش. از مجروحیتش. از ترکش هایی که به شکمش خورد و من همانجا تمام احتمالاتم به یقین تبدیل شد که «آن بانوی چادر به خود پیچیده» قطعا ناهید است.
🌷 انگار ناهید در گوش من زمزمه می کرد: « قصه ی من که روایت شد، برو و قصه ی «فرزانه» را روایت کن. روایت فرزانه داغ خیزتر از من است.
✍🏻چقدر دیر پیدایش کردم و چقدر زود ناگفته ها را نگفته با خودش برد. چه گنجینه ها که درسینه داشت و می توانست برای عالم و آدم درس باشد. چه خاطراتی که در این سالها در صندوقچه اسرارش نهفته بود و نگفته رفت.
🌷مشروح ماجرا را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/43zu
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🖐🏻با سلام
🤲🏻از همه مخاطبان بزرگوار الف دزفول خواهشمندم هر کدام جهت شادی روح « سرکار خانم فرزانه کلابی » در این شب عزیز حداقل یک تسبیح صلوات هدیه کنند.
🌴 بانوی صبوری که :
🌹 در سال 1349 برادرش فرشید را از دست داد
🌷در سال 1359 برادرش جمشید در آبادان به شهادت رسید
🌷🌷🌷در سال 1360 مادر و دو خواهرش در حمله هوایی به پل قدیم دزفول به شهادت رسیدند
🌹در سال 1370 داغ پدر دید
🌷و در سال 1381 برادر جانبازش فرشاد به شهادت رسید.
و از یک خانواده ی شلوغ و با نشاط ، فقط خوش ماند و خودش.
🌴بانویی که تاکنون از او هیچ روایتی نشنیده اید و به یاری خدا ان شالله به زودی بخشی از زمانه و زندگی اش را که برای من تعریف کرد به صورت مستند داستانی و در چند قسمت، تقدیمتان خواهم کرد.
افسوس که دست تقدیر اجازه نداد ، بیشتر با او گفتگو کنم.
روحش شاد
✳️ لازم به ذکر است که پیکر پاک و مطهر برادر، مادر و خواهران شهید ایشان و نیز پدر و برادرشان در گلزار شهدای بهشت علی دزفول و پیکر برادر جانباز شهید ایشان و نیز پیکر خود ایشان در اصفهان به خاک سپرده شده است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻باسلام
☀️ به زودی نزد ما خواهی آمد
🌴شهیدی که بشارت شهادتش را در دعای کمیل گرفت.
✍🏻 یادی از شهید سیدعلیرضا(سیدکریم) کریم زاده محسنی به مناسبت سالروز شهادتش
🌷 الف دزفول را ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/knmy
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 توی گوش هایش پوکه فرو کرده بود...🌷
✍🏻روایت هایی از «شهید محمدرضا شاه حیدر»
✅محمدرضا شاه حیدر حق اسلحه اش را ادا کرد .
☀️ تانک های عراقی و عراقی ها چهل متري ما بودند، اما او ايستاده بود و به آنها شلیک مي كرد و نارنجك می انداخت. آر پي جي مي زد. وقتي به او در حين عمليات گفتم: «محمد رضا چطوري؟» گفت: «مگر آنها از روي جنازه ما بگذرند كه پايشان را به اينجا بگذارند! ما مُشتي شير هستیم كه برای جنگیدن آمده ایم!»
🌷مادر مشرف شده است حج تمتع. هنگام طواف ناگهان چشمش می افتد به محمدرضای شهیدش که احرام بسته در حال طواف است. محمدرضا چند قدمی از مادر جلوتر است. . .
🌍 مشروح خاطرات را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/12122
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان.
❤️ سلمان داستانی است در 22 قسمت که به صورت سریالی در الف دزفول منتشر خواهد شد
⏳ بزودی در الف دزفول
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🔅#سلمان🔅
🌷1️⃣قسمت اول
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان.
✍️ هر روز یک قسمت از قصه ی «سلمان» در الف دزفول منتشر می شود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلمان روی ویلچر کنار تخت بابا نشسته است و دست سرد و بی رمق بابا را بین دو دستش ماساژ می دهد. فکر و ذکرش حرف های دیروز دکتر است. جملات دکتر مثل صدای انفجار در گوشش صدا می کند و حال و روزش را می ریزد به هم.
- بحث تخصص نیست پسرم! بحث امکاناته! من می تونم با یکی از همکارام تو آلمان هماهنگ کنم. فقط شما سریع باید کارای اعزام بابا رو راست و ریست کنید و برسونیدش اونجا!
- یعنی هیچ راه دیگه ای نیست؟!
- نه! اگر اینجا بمونه ظرف یکی دو هفته همین بخش کوچیکی از ریه اش که سالم مونده هم از کار میفته و ...
سلمان که سعی می کند بغض مانده در گلویش را از چشم های دکتر مخفی کند، آب دهانش را قورت می دهد و آرام می گوید:
- کار سختیه دکتر! آخه ما کسی رو اونجا نمیشناسیم. یه نفرم که حتماً باید همراه بابا باشه! حال و روز منو که می بینی دکتر! با این ویلچر و وضعیتی که دارم یکی باید کمک حال خودم باشه! سارا هم که بدتر از من! فقط می مونه مامان که ....
تازه اگر اونم بخواد همراه بابا بره، با کدوم پول؟! ما تو پول دوا و درمون بابا و سارا موندیم! حالا این وسط این نسخه ای که شما پیچیدین که آب از چند ده میلیون تومن میخوره!
سلمان سرش را می اندازد پایین و بغضش مقابل دکتر ترک بر می دارد.
- بنیاد! چرا سراغ بنیاد نمیرین! مگه بابات جانباز نیست!
سلمان خنده ی تلخی روی لبهایش می اندازد و بغضش را دوباره قورت می دهد. سیبک گلویش چندین بار بالا و پایین می رود و می گوید:
- بنیاد؟! چی چی رو بنیاد دکتر! سه چهار ساله کمیسیون پشت کمیسیون! آزمایش پشت آزمایش! هی میریم و میایم اما دریغ از یه روی خوش! دریغ از یه دلگرمی!
اونا شیمیایی شدن بابا رو تأیید نمی کنن! صد جور سند و مدرک بردیم براشون، اما انگار نه انگار! میگن مشکل ریه های بابات از شیمیایی نیست! میگن برید خدا رو شکر کنید که واسه ترکشای تو بدنش کمیسیون بهش 20 درصد جانبازی داده!
راست میگه! واسه بیست ترکش...
چشم های خسته و همیشه قرمز بابا آرام باز می شود و نیم نگاهی به چهره ی غم گرفته ی سلمان می اندازد و سلمان به راحتی می تواند، درد پیچیده بین لبخند مصنوعی بابایش را از پشت ماسک اکسیژن تشخیص دهد. بابا آرام و بریده بریده می گوید:
- سلمان! تویی بابا! مگه امروز نرفتی دانشگاه؟!
سلمان که معلوم است حال و روز مناسبی ندارد و بغض راه گلویش را بسته است، با ناراحتی می گوید:
- دانشگاه؟! درس و دانشگاه چه به دردم می خوره وقتی تو اینطوری افتادی رو تخت و هیچ کس نیست به دادت برسه! اونایی که باید برات یه کاری بکنن، که خودشون رو زدن به اون راه! انگار نه انگار که میشناسَنت! انگار مثل یه بار سنگین روی دستشون موندی و نمی دونن باهات چیکار کنن!
انگار نه انگار که هر چی میز و مقام دارن بخاطر تو و اون رفیقاته که یا مثل تو زمین گیرن و یا مثل این بچه ها شهید شدن.
می دونی چرا بابا؟؟!
آخه نه براشون نون داری و نه به درد پست و مقامشون می خوری! البته چرا! یه وقتایی به کارشون میای! اون وقتایی که میان باهات عکس میگیرن و میرن!
به فرض که مهندسیمم گرفتم! منو با این وضعیت استخدام می کنن یا قوم و خویشای خودشونو؟
بابا که سعی دارد دست بی رمقش را از لای دست های سلمان بیرون بکشد و بگذارد لای موهای سلمان و نوازشش کند ، به آرامی می گوید:
- سلمان بابا! باز چی شده عزیزم! بازم اتفاقی افتاده؟! کسی چیزی گفته!
سلمان کمی عصبانیت چاشنی بغضش می کند و می گوید :
- حتماً باید کسی چیزی بگه؟! حتماً باید اتفاقی بیفته بابا! یه نگاهی به دور و برت بنداز! ....
⚠️ ادامه دارد .....
🔅سلمان را در «الف دزفول» هم می توانید بخوانید👇
🌷https://alefdezful.com/330
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🎁 پست ویژه الف دزفول
📩 روایت یک نامه
✍🏻انتشار سندی از مظلومیت و مقاومت مردم دزفول برای اولین بار پس از ۴۱ سال
🌷 توصیف مقاومت اسطوره ای مردم دزفول با قلم مرحوم «مریم کاظم زاده» ، همسر سردار شهید اصغر وصالی و اولین عکاس و خبرنگار زن دفاع مقدس
🌹تصویر نامه اولین عکاس و خبرنگار زن دفاع مقدس به یک دختر نوجوان دزفولی به تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۰
📖 تصویر نامه و شرح ماجرا را در الف دزفول بخوانید👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/3010
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 جنازه ام را برگردانید عقب🌷
✍🏻روایت هایی از «شهید سیداحمد سیدنظرزاده»
🎥 به همراه تکه فیلمی از مصاحبه با شهید که برای اولین بار پس از 41 سال منتشر می شود
✅همیشه دور برش می پلکیدیم. از همان قبل جنگ که مسجد کرناسیون می رفتیم و سید احمد با شوخی هایش بچه ها را توی مسجد جمع می کرد.
☀️ از نظر سنی از همه بچه ها بزرگتر بود. متأهل بود و چندتا بچه داشت. سید احمد در مسجد که بود وقت نهار یا شام بعد از شکر نعمت خدا می گفت: «خدایا این غذا رو قطع کن!» گفتیم:«سید این چه دعاییه دیگه؟!»
🌷خیلی جدی برگشت توی صورتم نگاهی کرد و گفت:« رضا! یتیم امشو شو آخـــره. اَر شهید بیسُم نَهِلی جنازه ام منه زمین. جنازه مَه سی دل بچونم اُوری عقب!
🌍 مشروح خاطرات را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌐https://alefdezful.com/4e7e
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc