eitaa logo
سید جواد مولانا
212 دنبال‌کننده
547 عکس
39 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی دام ظله فرمودند: 👌 وقتی پدرم تصمیم مهاجرت به قم می گیرند، خانمی به نام خانم احتجاب السلطنه از اهالی زنجان متعهد میشود مخارج ایشان را بپردازد. دو سال بدین منوال می گذرد، مرحوم پدرم در این دو سال از گرفتن شهریه خودداری می کند. سپس این خانم از دنیا می رود. . 🔸 ورّاث خانم این کار را ادامه نمیدهند، پدرم از آن به بعد شهریه گرفت؛ ولی تا آخر عمر خود، خدمت آن خانم را فراموش نمی کرد و در عصر هر پنج شنبه برای او فاتحة الكتاب می خواند و طلب مغفرت می کرد. . 🔸 پدرم فرمود: در یکی از این پنج شنبه ها فراموش کردم برای آن خانم قرائت فاتحة الكتاب و طلب مغفرت کنم. شب در عالم خواب دیدم آن خانم لب تنور نشسته و در آنجا نان می پزد و او آنها را تقسیم میکند. . 🔸 و می گوید: این نان را ببرید برای فلانی یعنی من؛ چون ایشان هر وقت نان می پزد، برای من هم می فرستد، مگر دیشب که فراموش کرد و نان نفرستاد. من از خواب بیدار شدم، دیدم درست است و من فراموش کردم برای او قرائت فاتحه و طلب مغفرت نمایم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹️کرامتی از امیر المومنین در حق مرحوم آیت الله حاج سید علی مولانا . تولد ۱۲۸۱ش نجف اشرف وفات۱۳۵۱ ش. تهران ♦️ «در دومين سفرم به عتبات عاليات با يكي از منسوبين همراه بودم. او چند جفت قاليچه براي فروش در بغداد و كاظمين با خود آورده بود و تعدادي از آن ها را فروخت. من نيز در نجف منزلي براي خود تهيه كردم و به قصد تحصيل ماندم. ♦️ روزي به منزلم آمد و با اصرارِ تمام از من خواهش كرد كه پنج ليره عثماني به من قرض بدهد تا من لوازم زندگي فراهم آورم و من قبول نمي كردم؛ چون مي دانستم آدمي، غيرمتعارف است. ♦️بالاخره پنج ليره داد تا پس از بازگشتن به تبريز، از والد معظم عوض آن ها را دريافت نمايد. من هم آن ها را براي خريد لوازم منزل خرج كردم. ♦️ بعد از چند روز آمد و گفت: من عازم تبريزم و پنج ليره اي كه به شما داده بودم، اكنون برايم لازم است، آن ها را تحويل بده . ♦️من گفتم: آن ها را خرج كرده ام. اصرار كرد كه بايد بدهي. در خاطر دارم روز پنجشنبه بود. عصر براي زيارت اهل قبور به وادي السلام رفتم و هنگام بازگشت، از بازار بزرگ وارد صحن مبارك حضرت شدم و مقابل حرم شريف ايستادم و با حضور قلب به حضرت عرض كردم: ♦️يا اميرالمؤمنين! من تازه وارد هستم و در اين شهر كسي را نمي شناسم. و عرايضم را به حضرت گفتم و روانه منزل شدم. هنوز ننشسته بودم كه درِ منزل را زدند. در را باز كردم. شخص ناشناسي بود. پنج ليره به من داد و گفت: اين پنج ليره براي شما است. و خداحافظي كرد و رفت. ♦️ شكر خدا كردم و فرداي همان روز، پنج ليره را به همسفرم دادم و فكرم آسوده شد». 🔷️ مجموعه یادداشت ها و خاطرات مرحوم آیت الله حاج سید علی مولانا به نقل از فرزندشان مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن مولانا https://eitaa.com/alemolana1 https://www.alemolana.ir https://www.youtube.com/@alemolana
🖌📃یاد داشتی از دکتر عبدالله جعفری پیرامون مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن مولانا ✅ گلها که حرف نمی زنند . عطرها هم نه می نویسند و نه سخن می رانند . ✅ دیده اید که غنچه ها و یا شکوفه ها خودستایی کنند یا حتی کسی آنان را تبلیغ کنند . ✅ برخی انسانها نیز همچون شکوفه لازم نیست حرف بزنند . رسانه ها را پر از فریاد کنند . زمین و زمان را بهم بدوزند که من خیلی مهم هستم و ...برخی انسانها چنین هستند . ✅ 18سالم بود و روزی گذرم به مرکز شهر افتاده بود . دنبال خانه ای برای خدا بودم تا تکبیر غروب به جا آورم . ✅ استاد شاگرد (مسجد) را نشانم دادند . اسمش چه با مسمی بود . همه هستی و جهان ،استاد و من شاگرد این هستی . اصلا عالم همه شاگردند و استاد علی . ✅ همان دم در مسجد رسم استاد را دیدم . ناگاه با تواضع و ادب روبرو گشتم . مرا که دیدند منتظر ، دم در ایستادند و فرمودند : بفرمایید . خجل از ادبشان دست به سینه گشتم . ✅ بله ، انسان زمانی انسان می شود که از خود رها گشته به غیرش متوجه گردد . جاری اخلاق بود در جامعه و نه محصور در کتب . ✅ گهگاه مسیرم به این استاد شاگرد ( مسجد) کشیده می شد به محبتش . وجودش همه سخن بود . ✅ خودش کتاب بود باید می خواندیدمش. تا نماز فرصتی بود و بین جوانان می نشست . با نگاهش مهر و با کلامش آرامش و نور به دلها و گاه لبخندی به لبها هدیه می داد . به مردم توجه داشت و در رفتار با ایشان متواضع . https://eitaa.com/alemolana1 https://www.alemolana.ir https://www.youtube.com/@alemolana
کرامت امام رضا علیه السلام برای ایت الله میرزاعبدالله مجتهدی تبریزی اززبان آیت الله میرزاعبدالرضاکفایی خراسانی نواده صاحب کفایه
المحسن السبط، مولود أم سقط - السيد محمد مهدي السيد حسن الموسوي الخرسان.pdf
16.41M
📚 کتاب محسن السبط مولود ام سقط 🖋 تالیف مرحوم علامه سید محمد مهدی خِرسان
فهرست آثار مرحوم آقا عزیز طباطبایی " محقق طباطبایی" 👇👇👇👇🌹