eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.9هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
939 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حسینیه امام خمینی
📷 امشب؛ تصویری از رهبر انقلاب در ابتدای مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی علیه‌السلام در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۰/۰۵/۲۷ 🚩 صفحه ویژه مراسم‌های حسینیه امام خمینی 💻 @hoseinie_emamkhomeini
از شب عاشورا به بعد هر شب حسین علیه السلام؛ همه را جمع میکند حتی من و تو را ! و بعد از کم کردن نور خیمه، مے گوید: ماندن یا رفتن، اختیار با خودتان است ... آهای من ، در گناه میمانی !؟ یا میروی سمت (ع) ؟! نفس ات را زمین می زنے و دلت را به آسمان بدهے ؟! °• امام ماست! ... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سکوتِ ماسه‌های داغ یعنی بسترش با من صدای بادِ سوزان می‌رسد: خاکسترش با من غریبِ زخمیِ لب‌تشنه گیر اُفتاده در گودال که حتی آفتابِ داغ گوید  پیکرش با من حرامی‌ها و قاتل‌ها همه جمع اند  می‌گویند که از این زخم خورده کَندنِ بال و پَرَش با من   یکی میگفت با نیزه که ضربِ اولش با تو یکی میگفت با تیغش که زخمِ آخرش با من زره  پیراهنش  خودش  عبا  دستار  غارت شد به نعره خولی آنجا بود: خورجینِ سرش با من سنان با شمر می‌خندد بچرخانم؟ سرش باتو که با او شمر می‌گوید بچرخان خنجرش با من نگاهِ یک زنازاده به شالِ سبز آقا بود هوارِ  ساربان آمد فقط انگشترش با من پس از عریانیِ او شد زمانِ غارتِ خیمه که یک وحشیِ شامیِ گفت گوشِ دخترش با من به خنده نانجیببی داد زد   بچه‌ها   با من سوارِ نیزه داری گفت قبرِ اصغرش با من... (حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۸) @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم   تشنه بود و به خاک‌ها خونش از رُخ و گونه و جبین می‌ریخت یک نفر خنده كرد به تشنگی‌اش پیشِ او آب بر زمین می‌ریخت نیمه‌جان بود و پُشتِ مركبِ خود بوسه‌ای سنگ ، بر جبینش زد نوبتِ تیرِ حرمله شده بود آه ، از پشتِ زین زمینش زد فاصله كم شده كمان‌داری تیرها را دقیق‌تر می‌زد یک حرامی بر آن تَنِ زخمی نیزه‌اش را عمیق‌تر می‌زد خواست تا خویش را به سینه کِشد  تا که شاید رسد به اطفالش یک نفر نیزه‌ای به کتفش کرد رفت و او را کشید دنبالش ناله‌ای می‌رسد به هركس كه به تنش تیغ می‌كشد... نزنید مادرش چنگ می‌زند به رُخش دختری جیغ می‌کشد: نزنید   آن وسط چند تا حرام‌زاده دورِ او دشنه تیز می‌کردند با لباسی كه از تنش كَندند تیغشان را تمیز می‌كردند (حسن لطفی) @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا