53.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
مادری گفت بُنَیَّ💔
همه جا ریخت بِهَم ...
(⚠️ کودکان و نوجوانان تماشا نکنند.)
جلوی چشم مادرت
غریب گیر آوردنت 😭
#امام_حسین
#محرم
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
ما را بقیه پس زده بودند هزار بار؛
ما را حسین بود که آدم حساب کرد...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
در ازدحام نیزه...
شمشیر می زنی و سپاهی برابرت
طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت
چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت
نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت
نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی
در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت
در ازدحام نیزه و باران سنگها
صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت
انگار که گلویِ پُر از لَختِههای خون
بدجور بسته راهِ نفسهایِ آخَرَت
خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان
در پیش چشمهای پُر از اشکِ خواهرت
زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود!
تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت
بیتابی رقیه امانش نمی دهد
وقتیکه میرود به سَرِ نیزهها، سَرَت...
#محسن_زعفرانیه
#امام_حسین
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
لحظههای آخر...
بیا که گریه کنم لحظههای آخر را
بخوان زِ چشمِ تَرَم حال و روزِ خواهر را
دلم قرار ندارد بیا که تا دَمِ صبح
بنالم از سرِ شب روضههای مادر را
پریده خوابِ رباب از خیالِ حرمله باز
گرفته است به چادر گلویِ اصغر را
خدا کُنَد که بمیرم در این شب و فردا
که رویِ نیزه نبینم سرِ برادر را
خدا کُنَد که نبیند دو چشمِ مبهوتم
به زیرِ بوسهی نیزه، تنی مطهّر را
خدا کُنَد که نبینم به رویِ طشتِ طلا
جسارتِ نوکِ چوب و لبان پَرپَر را...
#حسن_لطفی
#شب_دهم_محرم
#امام_حسین
#سیدالشهدا
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
غریب گیر آوردنت ... 💔🏴😭
#Story
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
آجرک الله یا صاحب الزمان
#شام_غریبان
#اسارت
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب یود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خون پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضه ی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب ، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب ، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشته اند مقاتل ، دروغ باشد کاش
برید خنجر قاتل ، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز محرم هست
چقدر روضه ی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضه ی زینب بمیر ، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
امام ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمه ها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزه ی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب ناقه زانو زد
گذشت کرببلا ، روضه ها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت ، امان ، امان از شام
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#مضطر
#عزّت
#حسین_روح_الامین
از صدایش تن بی جان تو جان پیدا کرد
پیکر بی رمقت باز توان پیدا کرد
زینب است این که پر از ناله ی یابن الزهراست
قلبت از ضجّه ی زینب ضربان پیدا کرد
ایستادی که ببینند هنوزت جان هست
مرحبا ! خیمه همین قدر امان پیدا کرد
ایستادی که بفهمانیمان عزت را
گرچه باشد ته گودال ، توان پیدا کرد
آه از مرثیهخوانی که نفهمید تو را
ولی از برکت این واقعه نان پیدا کرد
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِْمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ
#عاشورا
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#مرگ_بر_اسرائیل_کودک_کش
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
گرمْ ظهر است و هوا آتش و دشت آتش و خاک آتش و هر نیم نفس آتشِ خونبار در این بار
زمان وقت نماز است گه راز و نیاز است
امام آمدو هنگامه مهیا شدو صفها همه برپا شدو حضرت زِ نمازی به نماز دگری
با دل مشتاقتری
ایستادهاست خودش رو به خودش حضرت قبله که کنَد روی به کعبه
عرش مبهوت حضور شبه ظهورش همه نورش
جبرئیل آمده سجادهی او پهن کند و بوسه به خاک کف پایش بزند
منتظر بود جهان منتظر بود علیاکبر اذان گفت باز هم فاطمه ، جان گفت
ایستاده است حسین این طرف و دور تا دور سیاهی است تباهی است سپاهی است پُر از تیرو کماندار پُر از دشنهی خونبار پُر از نیزهی خونریز
ناجوانمردترین قوم
همه آماده پیکار
ستمکار نه رحمی نه نفهمی
چه بیعار همگی منتظر غفلت سردار
ایستادهاست حسین و سپری پیش رویش داشت سری پیش رویش داشت جگری پیش رویش داشت
سعید است سعید ابن عبدلله است خاک ثارالله است دیوانه
تا به لبهای حسینبنعلی واژهی تکبیر نشست
به روی سینهی سوزان سعید اولین تیر نشست
چشم را لیک نبست
سورهی حمد که آقا به لبش جاری شد دومین تیر دَمش کاری شد دومین تیر پَر خویش که چرخاند بر آن سینه نشست و جگر فاطمه سوزاند باز هم گفت سعید شُکرلله اباعبدالله
قل هو الله احد گفت حسین باز هم نام صمد گفت حسین ایستاده است سعید باز هم تیر زدند تیر سوم زد و بد خورد به تَن یاد میکرد زِ تابوت حسن یادش اُفتاد که اُفتاد نوک تیر به تن دوخت کفن
رفت آقا به رکوع با تمامیِ خشوع و در آن داغ شدید با همه صبر و خضوع ایستاده است سعید
خواند سبحان و سبحان و سبحان حسین کرد تکرار سعید
تیر چهارم زد و پهلوش درید اشک از گوشه چشمش که چکید زیر لب زمزمه کرد
یاد دیوار و در و فاطمه کرد لحظهای هم نشکست لحظهای هم نَخَمید
در سجود آقا گفت ربی الاعلی گفت
روی زانوست سعید
تیر پنجم زد و بر کتف نشست استخوانی که شکست زیر لب خواند دعا که خدا بود و خدا
رکعت بعدی شد
ششمین تیر درِ سینه او را وا کرد رد شد و تیزی خود را به قلبش جا کرد داغ را معنا کرد
در قنوت است حسین از خدا آکنده از علایق کنده باصدای حیدر آه مانند علی مثل آن روز که در اوج نبرد مثل آن روز که در وقت نماز تیر کندند زِ پای حیدر
تیرها سوی حسین اما نه، سپری هست عجب مردانه ایستاده است سعید
گفت من مات عَلی حب علی مات شهید
تا تشهد را خواند زیر لب خواند سعید به شهودش بردند تیر بعدی به گلو زد ملکوتش بردند تیر بعدی به رخش زد جبروتش بردند
همه جمعاً ملائک دورش
غرق حیرت جبریل مات حالات سعید است خلیل مست حالش عیسی محو رویش موسی همه جمعند ولی چشم سعید جز حسینش به خدا هیچ ندید ابن عبداللهی حال عبدالله و همهاش الله است همهاش گرم نگاه تیرِ بعدی آنگاه یا اباعبدالله
گاه گاهی نیزه میرسد هر لحظه
مثل یک کوه ستبر مثل یک صخرهی پُر صبر سعید گاه با بازویش گاه با سینهی خود گاه با حنجرهاش چه شگفت است خدا منظرهاش لشکری حیران است ابن سعد است که سرگردان است
بزنیدش که بیافتد از پا تیرها خورد به پا تیرها خورد بر آن گونه بگو تو همه جا
ایستاده است سعید لشکری در بُهت و
غرق حیرت همهی جانبازان مات این چهرهی پرپر شده تیراندازان
حضرت صوم و صلات تا که کشتی نجات تا که آیینه ذات السلامش را گفت به سلامش که رسید تیر آخر به گلوگاه سعید
خون اگر میجوشید سیزده تیر سراپاش برید
او ولیکن نبرید
جان به لبهاش سرانجام رسید
یاعلی از لبش آرام دمید
گفت جبریل هلا عاش سعید مات سعید
آه افتاد سرش روی دامان حسین خیره مانده است به او چشم گریان حسین
آخرین جملهی او
ای عزیزم
بی کسم بی چیزم
هیچ کاری که نکردم آقا کاش میشد که به دور تو بگردم آقا
عشق شد نوش سعید خون در آغوش سعید گفت در گوش سعید
بعد از این تا به ابد در بهشت ابدی نه به پشتم هستی نه کنارم هستی
همه جا پیش رویم خواهی ماند تا ابد روبرویم خواهی ماند
ولی افسوس هنوز
آرزویی به دلش داشت سعید
غصهای داشت مگو
هرقدر تیر که اینجاست
همه خرجش میشد کاش میخورد به او ولی افسوس به جا مانده هنوز تیر و سرنیزه و شمشیر و عصا و دشنه
یک طرف یک تشنه
بین آنها اما
آتشی در جگر قافله هست
چهار تا تیر سهشعبه است که با حرمله است
خوب شد رفت و ندید خوب شد عصر نبود وای از قلب حسین وای از حال رُباب آه از قحطی آب
اولی سهم علیاصغر شد از لبِ او میگفت
آه مُنوا میگفت
به همه رو زدم اما چه کنم خندیدند
در عوض حرمله هم
بچه را دوخت به دستان پدر سوخت چشمان پدر
بچهاش تیری خورد که سعید و که زهیر و که حبیب و وهب و عابس و حُر نیز نخورد
نه گلو ماند از او نه که رو ماند از او..
حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۶
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
دومین تیر به چشم عموی قافله زد
بازهم حرمله زد
کارِ سقا پیچید چشم هم تا پیچید
زرهاش پُر خون شد تیر از پشت سرش بیرون شد
دست افسوس نداشت ساقهاش را آقا بین زانو بگذاشت
سرِ خود را به عقب زود کشید چقدر تیر درید
چشم افسوس که ریخت در مدینه کمر امبنین تیر کشید
فاطمه زد به سرش
ناله کشید
خوب شد رفت و ندید ، خوب شد رفت و نبود
تک و تنهاست حسین ، فکرِ زنهاست حسین
زخمی و تشنه و بیکس نه جوانی نه عبایی
نه امیری نه برادر
هرطرف یک نفر اُفتاده تنی چاک و این خاک
چه خالی است زِ یاران
عوضَش خیمهی دارالشهدا پُر زِ بدن ، غرق شهید یک طرف خفته سعید
یک طرف اکبر پاشیده زِ هم پیش او قاسم پیچیده بهم
دشت خالی است ، حسین است پر از زخم ولی بر روی زین
دورهاش کردهاند ای وای به کین
سنگی از دور شکست آینه را خورد جبین
چهراش خون و محاسن همه خون
ابتدا آه کشید
خواست با دامنِ پیراهن خود پاک کند
حرمله دید عجب فرصت خوبی دارد
نیست اینبار سعید ، نیست عباسِ رشید
قلب آقا را دید و کمان را که کشید
چارمین تیرِ سهشعبه زود رسید
دور خود چرخزنان سینه درید
فاطمه ضجه کشید
خواست بیرون کشد از سینه، لبههایش نگذاشت
بیشتر رفت فرو ، خم شد از پشت کشید
ساقهی تیر بلند
همه بیرون آمد
باز فوارهی خون باز خونابه به جوش مصطفی رفت زِ هوش
نفسش رفت زِ دست خواهرش بدحال است
ذوالجناحِ پُرخون ذوالجناحِ پُر زخم به لب گودال است
از روی زین اُفتاد مجتبی آمده بود
ریختند از همهجا هرکه با هرچه که میشد میزد
پدرش آنجا بود همه با هرچه که دارد میزد
مادرش آنجا بود یک نفر خواست که با تیغ تمامش بکند سپرش شد آنجا پسرش عبدالله بدنش شد سپر ثارالله
بود بر روی عمو
به زمین ولوله بود همهجا هلهله بود ، باز هم حرمله بود باز هم زیر گلو
آخرین تیرِ سهشعبه به کمانش بگذاشت
ولی اینبار بگو
فاصله اندازهی یک نیزه نه یک تیر نبود
دوخت با ضرب سهشعبه دو گلو
اخنس و اشعث و شمر....
همه بودند
سنان آمد و زد نیزهی خود را به گلو
به روی دامن زهراست سرش
مادرش مُرد برش
خواهرش داد کشید دخترش جیغ کشید نزنیدش نزنید
جان من زود خلاصش بکید
حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۵
@aleyasein
4_5812340994993034079.mp3
5.72M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
آه ریان؛
بعد اسمت بنویس عطشان
جد ما به خاک و خون غلطان🩸
📌با نوای نریمان پناهی
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
@aleyasein
30.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
آه ریان؛
ناله میزنم براش از جان
حتی از شریعه خورد حیوان
جلو چشمامه همین الان😭
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
@aleyasein
4_5798508782233327498.mp3
33.19M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🎧 | بشنوید
🎵 | آه ریّان
🎤 | #کربلایی_حسین_طاهری
#امام_حسین
[ به احترام ذکر مصائب ذوات مقدسه،
بامعرفت و در شرایط مناسب بشنوید.]
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله 🩸
#پیشنهاد_دانلود
@aleyasein
خواهش کردم پیرهنت رو پس بدن ندادن.mp3
6.34M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🔊 #صوتی | #شور
خواهش کردم پیرهنت رو پس بدن ندادن
کربلاییحسین #ستوده
🏴 ویژه #عاشورا ؛ ۱۴۰۳
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بیـن ازدحـام... بمـاند بقیّه اش
#محمد_رسولی
#امام_حسین
#سیدالشهدا
#عاشورا
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
شام غریبان
او می دوید و من میدویدم
او سوی خیمه من سوی دختر
او میرسید و من میرسیدم
او دارد آتش من دست بر سر
او میکشید و من میکشیدم
او موی طفلان من آه یکسر
او شعله مارا من دستِ دختر
او گوشواره من وای مادر
او میکشانَد طفلِ تو بر خار
من میکشاندم خود را مکرر
او مینشانَد سر را به نیزه
من مینشاندم بوسه به حنجر
او میزند باز من میزدم باز
او خیزران را من دادِ دیگر
او حرفِ غارت من آه عباس
او خنده بر ما من وای معجر
او مانده آنجا من ماندم اینجا
او با لباست من بی برادر
او رفت آخر من رفتم آخر
او پشت خیمه من سمت پیکر
در هول آتش سمت رُباب است
بر روی نیزه چشمان اصغر
حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۶
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#عصرعاشورا
#شام_غریبان
عصرعاشورا ، شام غریبان
یادم نرفته گَشتند حائل
بین من و تو جمع قبائل
تو مانده بودی من مانده بودم
تو بین مقتل من با ارازل
تو آب گفتی او آب را ریخت
پیش لبانت تا خاک شد گِل
آنها شکستند سرنیزهها را
من هم شکستم در پیش قاتل
زیر گلو را بوسیدم افسوس
این سر بریدن خورده به مشکل
از مقتل آمد از هوش رفتم
وقتی گرفت او سر را مقابل
بین حرامی فکرِ رُبابم
بر روی ناقه بی پرده محمل
دیدم که دزدید در کیسه سر را
میبُرد خولی منزل به منزل
حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۶
@aleyasein
Download.mp3
15.61M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
واسه نفس گرفتن تا خیمه برنگشته
کمتر بهش بخندید، سنی ازش گذشته
📌سید مهدی حسینی
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله 🩸
@aleyasein