شب چهارم
دارم امشب از گناهانم خجالت می کشم
از گناهان فراوانم خجالت می کشم
سر به زیر انداختم، از روی تو شرمنده ام
بازهم سر در گریبانم، خجالت می کشم
اشک را از من گرفته این گناه لعنتی
دارم از خشکی چشمانم خجالت می کشم
من زمین خوردم دوباره، باز دستم را بگیر
من از اینکه سست ایمانم خجالت می کشم
پر نمی گیرم به سوی آسمانت چون شده
این هوای نفس زندانم، خجالت می کشم
لطف های بی حسابت زود یادم می رود
من که قَدرت را نمی دانم خجالت می کشم
باز آوردی مرا که چوب کاری ام کنی
من از اینکه باز مهمانم خجالت می کشم
دارم از این حسرت کرببلا دق می کنم
من که از دوری جانانم خجالت می کشم
از همان روزی که بین روضه می گفتم حسین
مادرت می گفت: ای جانم ... خجالت می کشم
جان زهرا آبرویم را بخر فردای حشر
فاش گردد روی پنهانم خجالت می کشم
آمدم با سر به زیری تا مرا حُرّم کنی
من از این حال پریشانم خجالت می کشم
#مناجات
#مناجات_با_امام_حسین
#مناجات_شب_چهارم
#شب_چهارم_محرم
#شعر_ابتدای_جلسه
@aleyasein