﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
غزل ابتدای جلسه و گریز به
روضه شب عاشورا، محرم ۱۴٠۳
ابتدا گریه انتها گریه
می کُشد آخرش مرا گریه
گریه گریه، همیشه می چسبد
در علن گریه در خفا گریه
مدتی هست دائم الاشکم
بی صدا گریه،با صدا گریه
(زخمی ام التیام می خواهم)*
مرهمِ دردِ بی دوا گریه
غزل و اشک، یار دیرینند
به غزل می دهد صفا گریه
غزل است این؟بعید میدانم
واژه واژه هجا هجا گریه
از ازل، از همان نخست خدا
ناف مارا بریده با گریه
آخرش بی بهانه، بی علت
می رود سمت کربلا گریه
حرف گودال شد، چه باید کرد؟
در دو راهی مرگ یا گریه
شاه از روی زین زمین افتاد
شد تمامیِ ما سوا گریه
تا که افتاد، مادرش غش کرد
خواهرش ناله زد و ما گریه
چقدر کار شمر طول کشید
از سرِ ظهر تا عشا گریه
می کند کندیِ سرِ خنجر
به سری که شد از قفا... گریه
حامد محمدی
وحید محمدی
*این مصرع از آقای برقعی است.
#امام_حسین_مناجات
#غزل_ابتدای_جلسه
#امام_حسین ع
#امام_حسین_شهادت
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
@aleyasein
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
زمینه شب عاشورا
محرم ۱۴٠۳
به سبک زمینه شب هفتم
ناتوون شده اباعبدالله
خیلی وقته نیمه جون شده اباعبدالله
جگرش دوباره خون شده اباعبدالله
واسه خیمه نگرون شده اباعبدالله
حال خراب دخترش، یه طرف
وَ اضطراب خواهرش، یه طرف
غصه ی غربت حرم، یه طرف
آتیش و غارت حرم، یه طرف
چِقَدَر بی تابه
دختر سه ساله شم میون خیمه خوابه
این صدای روضه ی فراته که پیچیده
پسر فاطمه تشنه ی یه جرعه آبه
مظلوم، حسین جانم
زیر نیزه ها اباعبدالله
راضیه به قسمت و قضا اباعبدالله
تو هجومه زیر دست و پا اباعبدالله
می زنه مادرشو صدا اباعبدالله
حرمله و شمر و سنان، یه طرف
خنده ی تلخ ساربان، یه طرف
نیزه و شمشیر و عصا، یه طرف
خنجرِ کندِ بی حیا، یه طرف
نفسش سنگینه
شمر بی حیا رو سینه ی حسین میشینه
آسمونیا میگن شمر حیا کن بس کن
مادرش تو قتلگاهه و داره می بینه
مظلوم، حسین جانم
وحید محمدی
#زمینه
#امام_حسین_زمینه
#قتلگاه_زمینه
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
@aleyasein
هدایت شده از 🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
زیارت-عاشورا.mp3
13.64M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🔊 #صوتی | #ادعیه
#زیارت_عاشورا
حسین #حقیقی
#خواندن_عاشورا_به_نیت_ظهور
@aleyasein
کربلاییسجاد_محمدی_,_حاجامیر_کرمانشاهی_غریب_گیر_اوردنت_.mp3
10.73M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🔊 #صوتی | #شور
❌ تذکر: این صوت شامل روضه بسیار سنگینی از #امام_حسین میباشد. ضمن تاکید بر شنیدن این صوت، توصیه میشود با حال مناسب و در خلوت گوش کنید.
📝 غریب گیر اوردنت...
👤 کربلاییسجاد #محمدی
حاج امیر #کرمانشاهی
▪️ ویژه #عاشورا
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
ما کجا اشک کجا روضه ی ارباب کجا
پدر و مادرمان خیر ببیند #حــــــــسین
@aleyasein
53.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
مادری گفت بُنَیَّ💔
همه جا ریخت بِهَم ...
(⚠️ کودکان و نوجوانان تماشا نکنند.)
جلوی چشم مادرت
غریب گیر آوردنت 😭
#امام_حسین
#محرم
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
ما را بقیه پس زده بودند هزار بار؛
ما را حسین بود که آدم حساب کرد...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
در ازدحام نیزه...
شمشیر می زنی و سپاهی برابرت
طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت
چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت
نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت
نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی
در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت
در ازدحام نیزه و باران سنگها
صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت
انگار که گلویِ پُر از لَختِههای خون
بدجور بسته راهِ نفسهایِ آخَرَت
خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان
در پیش چشمهای پُر از اشکِ خواهرت
زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود!
تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت
بیتابی رقیه امانش نمی دهد
وقتیکه میرود به سَرِ نیزهها، سَرَت...
#محسن_زعفرانیه
#امام_حسین
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
لحظههای آخر...
بیا که گریه کنم لحظههای آخر را
بخوان زِ چشمِ تَرَم حال و روزِ خواهر را
دلم قرار ندارد بیا که تا دَمِ صبح
بنالم از سرِ شب روضههای مادر را
پریده خوابِ رباب از خیالِ حرمله باز
گرفته است به چادر گلویِ اصغر را
خدا کُنَد که بمیرم در این شب و فردا
که رویِ نیزه نبینم سرِ برادر را
خدا کُنَد که نبیند دو چشمِ مبهوتم
به زیرِ بوسهی نیزه، تنی مطهّر را
خدا کُنَد که نبینم به رویِ طشتِ طلا
جسارتِ نوکِ چوب و لبان پَرپَر را...
#حسن_لطفی
#شب_دهم_محرم
#امام_حسین
#سیدالشهدا
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
غریب گیر آوردنت ... 💔🏴😭
#Story
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
آجرک الله یا صاحب الزمان
#شام_غریبان
#اسارت
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب یود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خون پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضه ی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب ، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب ، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشته اند مقاتل ، دروغ باشد کاش
برید خنجر قاتل ، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز محرم هست
چقدر روضه ی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضه ی زینب بمیر ، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
امام ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمه ها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزه ی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب ناقه زانو زد
گذشت کرببلا ، روضه ها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت ، امان ، امان از شام
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#مضطر
#عزّت
#حسین_روح_الامین
از صدایش تن بی جان تو جان پیدا کرد
پیکر بی رمقت باز توان پیدا کرد
زینب است این که پر از ناله ی یابن الزهراست
قلبت از ضجّه ی زینب ضربان پیدا کرد
ایستادی که ببینند هنوزت جان هست
مرحبا ! خیمه همین قدر امان پیدا کرد
ایستادی که بفهمانیمان عزت را
گرچه باشد ته گودال ، توان پیدا کرد
آه از مرثیهخوانی که نفهمید تو را
ولی از برکت این واقعه نان پیدا کرد
#محسن_ناصحی
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِْمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ
#عاشورا
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#مرگ_بر_اسرائیل_کودک_کش
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
گرمْ ظهر است و هوا آتش و دشت آتش و خاک آتش و هر نیم نفس آتشِ خونبار در این بار
زمان وقت نماز است گه راز و نیاز است
امام آمدو هنگامه مهیا شدو صفها همه برپا شدو حضرت زِ نمازی به نماز دگری
با دل مشتاقتری
ایستادهاست خودش رو به خودش حضرت قبله که کنَد روی به کعبه
عرش مبهوت حضور شبه ظهورش همه نورش
جبرئیل آمده سجادهی او پهن کند و بوسه به خاک کف پایش بزند
منتظر بود جهان منتظر بود علیاکبر اذان گفت باز هم فاطمه ، جان گفت
ایستاده است حسین این طرف و دور تا دور سیاهی است تباهی است سپاهی است پُر از تیرو کماندار پُر از دشنهی خونبار پُر از نیزهی خونریز
ناجوانمردترین قوم
همه آماده پیکار
ستمکار نه رحمی نه نفهمی
چه بیعار همگی منتظر غفلت سردار
ایستادهاست حسین و سپری پیش رویش داشت سری پیش رویش داشت جگری پیش رویش داشت
سعید است سعید ابن عبدلله است خاک ثارالله است دیوانه
تا به لبهای حسینبنعلی واژهی تکبیر نشست
به روی سینهی سوزان سعید اولین تیر نشست
چشم را لیک نبست
سورهی حمد که آقا به لبش جاری شد دومین تیر دَمش کاری شد دومین تیر پَر خویش که چرخاند بر آن سینه نشست و جگر فاطمه سوزاند باز هم گفت سعید شُکرلله اباعبدالله
قل هو الله احد گفت حسین باز هم نام صمد گفت حسین ایستاده است سعید باز هم تیر زدند تیر سوم زد و بد خورد به تَن یاد میکرد زِ تابوت حسن یادش اُفتاد که اُفتاد نوک تیر به تن دوخت کفن
رفت آقا به رکوع با تمامیِ خشوع و در آن داغ شدید با همه صبر و خضوع ایستاده است سعید
خواند سبحان و سبحان و سبحان حسین کرد تکرار سعید
تیر چهارم زد و پهلوش درید اشک از گوشه چشمش که چکید زیر لب زمزمه کرد
یاد دیوار و در و فاطمه کرد لحظهای هم نشکست لحظهای هم نَخَمید
در سجود آقا گفت ربی الاعلی گفت
روی زانوست سعید
تیر پنجم زد و بر کتف نشست استخوانی که شکست زیر لب خواند دعا که خدا بود و خدا
رکعت بعدی شد
ششمین تیر درِ سینه او را وا کرد رد شد و تیزی خود را به قلبش جا کرد داغ را معنا کرد
در قنوت است حسین از خدا آکنده از علایق کنده باصدای حیدر آه مانند علی مثل آن روز که در اوج نبرد مثل آن روز که در وقت نماز تیر کندند زِ پای حیدر
تیرها سوی حسین اما نه، سپری هست عجب مردانه ایستاده است سعید
گفت من مات عَلی حب علی مات شهید
تا تشهد را خواند زیر لب خواند سعید به شهودش بردند تیر بعدی به گلو زد ملکوتش بردند تیر بعدی به رخش زد جبروتش بردند
همه جمعاً ملائک دورش
غرق حیرت جبریل مات حالات سعید است خلیل مست حالش عیسی محو رویش موسی همه جمعند ولی چشم سعید جز حسینش به خدا هیچ ندید ابن عبداللهی حال عبدالله و همهاش الله است همهاش گرم نگاه تیرِ بعدی آنگاه یا اباعبدالله
گاه گاهی نیزه میرسد هر لحظه
مثل یک کوه ستبر مثل یک صخرهی پُر صبر سعید گاه با بازویش گاه با سینهی خود گاه با حنجرهاش چه شگفت است خدا منظرهاش لشکری حیران است ابن سعد است که سرگردان است
بزنیدش که بیافتد از پا تیرها خورد به پا تیرها خورد بر آن گونه بگو تو همه جا
ایستاده است سعید لشکری در بُهت و
غرق حیرت همهی جانبازان مات این چهرهی پرپر شده تیراندازان
حضرت صوم و صلات تا که کشتی نجات تا که آیینه ذات السلامش را گفت به سلامش که رسید تیر آخر به گلوگاه سعید
خون اگر میجوشید سیزده تیر سراپاش برید
او ولیکن نبرید
جان به لبهاش سرانجام رسید
یاعلی از لبش آرام دمید
گفت جبریل هلا عاش سعید مات سعید
آه افتاد سرش روی دامان حسین خیره مانده است به او چشم گریان حسین
آخرین جملهی او
ای عزیزم
بی کسم بی چیزم
هیچ کاری که نکردم آقا کاش میشد که به دور تو بگردم آقا
عشق شد نوش سعید خون در آغوش سعید گفت در گوش سعید
بعد از این تا به ابد در بهشت ابدی نه به پشتم هستی نه کنارم هستی
همه جا پیش رویم خواهی ماند تا ابد روبرویم خواهی ماند
ولی افسوس هنوز
آرزویی به دلش داشت سعید
غصهای داشت مگو
هرقدر تیر که اینجاست
همه خرجش میشد کاش میخورد به او ولی افسوس به جا مانده هنوز تیر و سرنیزه و شمشیر و عصا و دشنه
یک طرف یک تشنه
بین آنها اما
آتشی در جگر قافله هست
چهار تا تیر سهشعبه است که با حرمله است
خوب شد رفت و ندید خوب شد عصر نبود وای از قلب حسین وای از حال رُباب آه از قحطی آب
اولی سهم علیاصغر شد از لبِ او میگفت
آه مُنوا میگفت
به همه رو زدم اما چه کنم خندیدند
در عوض حرمله هم
بچه را دوخت به دستان پدر سوخت چشمان پدر
بچهاش تیری خورد که سعید و که زهیر و که حبیب و وهب و عابس و حُر نیز نخورد
نه گلو ماند از او نه که رو ماند از او..
حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۶
@aleyasein