فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حُسین جـــــــان
حُسین جـــــــان
حُسین جـــــــان
@hamidkasiri_ir
@alfavayedolkoronaieh
عظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد🏴
@alfavayedolkoronaieh
سال ها گریه به تو جرم تلقی میشد
روضۀ هر شب ما برکت روحالله است...
@herman_atash
@alfavayedolkoronaieh
@sticker_mazhhabi -.mp3
6.38M
▪️خواندن زیارت امام حسین علیه السلام معروف به « زیارت عاشورا » از #اعمال_روز_عاشورا می باشد که خواندنش در این روز ثواب فراوانی دارد.▪️
🎧 #زیارت_عاشورا
با صدای #حاج_مهدی_سماواتی
💢 حجم: ۶ مگابایت
⏰ زمان: ۱۰:۴۶
نهایتا ۱۰ دقیقه وقتمون رو بگیره 👌
بسم الله...
@sticker_mazhabi|
@alfavayedolkoronaieh
من اگر روضهخوان بودم برای شام غریبان قرارِ جلسه را جایی بیرون شهر میگذاشتم، وسط یک تکه بیابانِ تاریک، کنار جاده.
بیابان همینجوریش هول دارد. شب هم که باشد دیگر جای خود دارد.
میگفتم حاشیهی جاده موکت پهن کنند، تا رد نور و صدای ماشینهایی که گاه و بیگاه از آن طرفها عبور میکنند، فضا را وهمآورتر کند!
مستمعهایم را برمیداشتم و با خودم میآوردم توی بیابان و میگذاشتم سُکر و سکوتِ صحرا رعب به دلشان بیندازد.
شام غریبان را نمیشود توی حسینیه گرفت، آخر برای آدمهایی که وسط بیابان نباشند چطوری باید روضهی بیابان خواند؟ برای زنهایی که خیالشان از بابت فرزندها تخت باشد چطور باید روضهی اضطرابِ مادرها خواند؟ جمعیتی را که هیچ دلهره و هیچ ترسی ندارند چطور باید برای ترسیدهها گریاند؟ دلِ زنهای تکیه داده به پشتی و صندلی را چطور میشود با یاد زنهای تکیه زده به چوبهای نیمسوخته سوزاند؟ آدمهای زیر یک سقف امن را چطور میشود به یاد آوارههای وسط یک بیابان گریاند؟
مستمعها را میاوردم توی بیابان و میگفتم مثل امشبی یک جایی شبیه اینجا، هشتاد زن و بچهی داغدیدهی لطمهخوردهی آواره را زینب از دور تا دور دشت جمع کرده و زیر یک چادر نیمسوخته پناه داده، این بچههای زخمی، این زنهای شلاقخورده، این طفلهای ترسیده، این مخدرههای آسیبدیده، این حرم غارتزده، این لشکر شکستخورده، این لبهای ترکبرداشته، این پاهای تاولزده، این جانهای رمق از دستداده، این آدمهای مصیبتدیده، اینها را همه باید زینب تیمار میکرده، باید نفر به نفر تسکینشان میداده، باید تسلیِ قلبِ مادرها میشده، باید بچهها را آرام میکرده، تازه باید بیرون خیمه را هم میپاییده و نگهبانی میداده...
باید از فرات هم آب میآورده و به این آدمهای از همپاشیده مینوشانده، باید توی این فاصله که تا لب فرات میرفته حواسش به قهقهی دشمن هم میبوده که یه وقت دوباره سمت حرم خیز نگیرد، تازه باید لحظه لحظه حرارتِ تنِ زینالعابدین را هم میسنجیده که یک موقع زیر تب از دست نرود.
باید بچهها را در آغوش میگرفته شاید کمی آرام شوند، باید زنها را دلداری میداده شاید کمتر بیتاب شوند.
بعد همانطور که اشک امانم را بریده بود میگفتم همهی این زنها که از قبیلِ زینب و رباب و سکینه نبودند، خیلیهایشان زن و بچهی اصحاب بودند، همین زنهای معمولیِ شهر که کمتر صبوری بلدند، کمتر از عهدهی اشکها و غمهای خودشان برمیآیند، بار همهی اینها را زینب به دوش کشیده، زینبی که خودش نباید اشک میریخته، آخر چشم همهی این هشتاد و چند زن و بچه دنبال زینب بوده، کافی بوده زینب یک ذره ضعف نشان بدهد تا اینها همه فرو بریزند.
امشب را زینب چطور به صبح رسانده؟ چطور اینهمه زن و بچهی بیتاب را آرام کرده؟
اینها را میگفتم و میگذاشتم اهل مجلسم چند دقیقه فقط به گریههای بیتاب سرکنند. نگاهشان را سمت بیابان بچرخانند و از خودشان بپرسند یک زن وسط یک بیابان چطور از عهدهی اینهمه برآمده؟!
خوب که گریههایشان را کردند باز ادامه میدادم کاش فقط همین یک شب بود، کاش فقط غصهی جراحتهای همان یک عصر بود... تازه صبح یازدهم که حرامیها شتر بیجهاز آوردهاند زینب این هشتاد و چند نفر را دانه دانه بر مرکب نشانده، حساب کنید فقط همین یک کار چقدر توان از زینب برده؟ چقدر آب دهانش را خشکانده؟
تازه اینها هنوز شروع واقعه بوده، این کاروان باید چهل منزل میرفته، زینب باید چهل منزل هر چه حادثه گرد این کاروان بوده را به دوش میکشیده، جای همهیشان کتک میخورده، خواب به چشمش حرام میکرده، گرسنگی و تشنگی به جان میخریده، باید خودش را سپر همهی بلاها میکرده...
با خودتان حساب کنید زینب چطوری اینهمه را از سرگذرانده؟!
بعد همینجور که اشک میریختم از جا برمیخاستم رو به بیابان با گریههای بلند میگفتم یک جایی شبیه اینجا، نَه خیلی بدتر و ترسناکتر از اینجا زن و بچهی ابیعبدالله آواره و بیکس شب را سرکردهاند، گِل به سر بگیرید و برای بچههای حسین از غصه بمیرید...
اینها را میگفتم و میرفتم سمتِ تاریکی تا مستمعها هم از جا برخیزند و همان حوالی پراکنده شوند، هر کدام نزدیک یک بوته خار بنشینند و تا خود صبح دم یا زینب بگیرند...
✍ملیحه سادات مهدوی
اجر این روضه و اشکهایش تقدیم به آن مجللبانویی که ابیعبدالله به قنوت نماز شبِ او توسل جسته...
❌ با احترام به جهت رعایت حق مولف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱
@sharaboabrisham
@alfavayedolkoronaieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب شام غریبان حسین است
تمام عرش در دامان حسین است
دگر این شب سحر از پی ندارد
که خورشید جهان بی سر #حسین است…😭
🏴 شام غریبان حسینی تسلیت باد 🏴
#امان_از_دل_زینب #شام_غریبان
#ویدیو_استوری #استوری_مذهبی
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
@STORY_MAZHABI
@alfavayedolkoronaieh
😢 همه رفتند فقط... مادر تو مانده و من...
#استوری
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها
🌿 @motigraphic
@alfavayedolkoronaieh
سلام و روشنی🌱
الحمدلله ربالعالمین که یک دههی محرم به ما ارزانی شد و نفس زدن در عزای حسینی روزی ما شد.
اول صبح یازدهم یادی کنیم از همهی آنها که برای رسیدن محرم به ما رنجها بردند و زحمتها کشیدند:
همهی مادرها و پدرهایی که ما را با محبت اهلبیت آشنا کردند.
همهی مادربزرگهایی که این ایام روی تنورها را میپوشاندند، دیگها را چپه میگذاشتند، حناها و سفیدآبها را در پستویی پنهان میکردند و نسل به نسل حرمتداری یادمان دادند.
همهی پدربزرگهایی که مقید بودند مشکی بپوشند، گِل به سر بگیرند و این روزها خنده به لب نیاورند.
همهی آنهایی که از گذر تاریخ سینه به سینه یاد حسین را به ما رساندهاند.
همهی آنهایی که صَدّام زبان و دست و گوش و پایشان را برید ولی دست از زیارت کربلا نکشیدند و از بیابانها و گریزگاهها خودشان را به کربلا رساندند و راه برای ما هموار کردند.
همهی آنهایی که در اختناق و فشار دورهی پهلویِ اول زیر چکمههای پاسبانهای شهربانی جان دادند اما ذکر حسین را رها نکردند. همهی آن گردانندگانِ تکیهها و حسینیههای زیرزمینیِ دورهی رضاخانی.
همهی آنهایی که وقت اِشغالِ وطن زیر یوغ استمعار باز دم حسین گرفتند و اجازه ندادند علمها و کتلها زیر یورش قوای روس و انگلیس لگدمال شوند.
همهی آنهایی که در دورهی اختناق خلافت عباسی در ملاقاتهای پنهانی با امام جعفر صادق از ایشان نسخههای تشیع را گرفتند و حقیقت کربلا را زنده نگه داشتند.
همهی آنهایی که در زندانهای متوکل به دار آویخته شدند اما مقابل خلیفهی عباسی ایستادند تا نگذارند بقعهی حسین را به آب ببندد و شخم بزند!
همهی آن شیعیانی که صدای نالههایشان از لای جرز دیوارهایی که حجاجابنیوسف با گوشت و تنِ محبین حسین بنا کرده بود شنیده میشد و آواز لبیک یا حسینشان از بالای منارهای که حجاج از سرهای بریدهی شیعیان بالا برده بلند بود.
همهی آنهایی که در مبارزهای سخت، رنجِ این ۱۴۰۰ سال را به دوش کشیدند تا نگذارند دمی یاد و نام حسین خاموش شود.
همهی شهدا از شهدای فخ تا شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، دانهدانه قیامکنندگانِ تاریخ از زید شهید تا امام خمینی که به خونخواهی حسین قیام کردند تا نگذارند یاد حسین به دست امویها و عباسیها خاموش شود.
روضهی صبح یازدهم باشد برای یاد کردن از همهی آن جانهای شریفی که در خاک شدند و همهچیز را فراهم کردند تا حالا ما در مهیاترین شرایطِ تاریخ به عزای حسین بنشینیم.
همهی آن نگاههای حسرتزدهای که حالا از برزخ به تماشای ما نشستهاند و تمنای یک یا حسین دارند که نثار روحشان شود.
آدم واقعا صبح یازدهم بعد از یک دهه عزاداری، باید یک فرصتی به خودش بدهد و به این پیچ و خم تاریخ فکر کند، نفسی بکشد و به یاد همهی رفتهها اشکی بریزد و از اباعبدالله تمنا کند همهی آنها را بر سفرهی کرمش میهمان کند و برای روزگاری هم که دیگر خودش در این دنیا نباشد، بخواهد که ابیعبدالله مرحمت کند و یادش را در دلی بیندازد...
روا مباد که دنیا محرمهایی به خود ببیند و حتی قدر یک یاد، اسم ما در آن نباشد...
همهی آنهایی را که عمری یاد و نام حسین را زنده نگه داشتند و حالا چهره در خاک بردند، به ذکر صلوات و فاتحهای شاد کنیم.🙏
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
@alfavayedolkoronaieh