eitaa logo
از هر دری سخنی
577 دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
7.3هزار ویدیو
428 فایل
آشفتگیه،بایدببخشید... ارتباط با مدیر @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنها علاج
#ارسالی_از_مخاطبین 📚 کتاب «ما بعد الحسین» وقتی امام حسین وارد معادلات زندگی میشوند 📚 کتاب «پرواز با بال مگس» درنگی فقه الحدیثانه در ماجرای "اشکی به اندازه بال مگس" #زیر_خیمه_حسین #حجت_الاسلام_علوی #ما_بعد_الحسین #پرواز_با_بال_مگس #نشر_معارف @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
#ارسالی_از_مخاطبین 📚 «ما بعد الحسین» #زیر_خیمه_حسین #حجت_الاسلام_علوی #ما_بعد_الحسین #نشر_معارف @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
یکی می گفت: نزديكاي افطار يه كاري پيش اومد كه مجبور شدم برم بيرون و تا ديروقت نتونستم بيام. بچه ها براي افطار نون و پنير خورده بودن. وقتي رسيدم خونه حدود ساعت 11و نيم شب بود داشتم از خستگي جون مي دادم ولي نمي شد به بچه هايي كه افطار درستي نخورده بودن سحري هم حاضري بدم. بايد يه غذاي خوب ميخوردن كه جون روزه گرفتن داشته باشن… تصمیم گرفتم آبگوشت درست کنم. دست به كار شدم و تا ساعت 12 كارام تموم شد اما حالا بايد بيدار مي موندم تا بپزه! اما اونقدر خسته بودم كه ناي بيدار موندن رو نداشتم ازقهوه هم كاري برنمي اومد حتي ممكن بود ايستاده خوابم ببره. با خودم گفتم اشكال نداره زيرش رو حسابي كم مي كنم و مي خوابم .چه فكر خوبي. تا سحر خودش آروم آروم مي پزه. چراغها رو خاموش كردم و راحت خوابيدم. تا چشمهام رو بستم خوابم برد اما يهو با ترس اينكه نكنه تا صبح آبش كم بشه و بسوزه از جا پريدم. دوباره رفتم آشپزخونه و در زودپز رو باز كردم و يه كم آب اضافه كردم و دوباره رفتم خوابيدم. همينكه داشتم از خواب چرتی عبور مي كردم كه برم تو خواب عميق يهو گفتم نكنه زيرش رو خيلي كم كرده باشم تا سحر نپزه.! پا شدم و كمي شعله رو بيشتر كردم… خوابيدم نكنه بسوزه پاشدم و …. نكنه نپزه….. نكنه … نكنه…. بالاخره ساعت به وقت سحر زنگ زد و اين بي قراري و بيدارخوابي و رفت آمد شبانه به پايان رسيد… بسم الله گفتم و در ديگ رو بازكردم واي چه عالي پخته! چه خوب جا افتاده! چه روغني انداخته! چه عطر و بويي! يه كم چشيدم هووووووم عاليه! از ته دل گفتم: الحمدلله! يهو تو ذهنم تداعي شد “و نحن نقول الحمدلله رب العالمين” … انگار يهو برق گرفتم! فراز دعاي ندبه بود اونجا كه مي گيم” ليت شعري” كاش ميدونستم كجايي” عزيزعلي …عزيزعلي…سخته برام …. “والي متي احارفيك يا مولاي” تا كي حيرون باشم و ندونم كجايي و در چه حالي! بعد ميگيم “متي ترانا و نراك. كى بشه ما تو رو ببينيم تو هم ما رو، چشم توچشم هم …دور تو جمع بشيم درحاليكه ظالمان رو ازبين برده باشيم و زمين رو پر از عدل كرده باشيم، بگيم الحمدلله رب العالمين! اين فرازها به سرعت نور از ذهنم گذشت اشكهاي شرمندگي بود كه توي ديگ مي چكيد. كدوم احارفيك! كدوم تحير و سرگردوني! كدوم دل نگروني! يعني تو مدت عمرت به قدر يه كاسه آبگوشت! براي امام زمانت دل نگرون نبودي؟ اگر بودي خوابت نمي برد…. اگه بودي خستگي برات معنا نداشت… اگه بودي بي قرار مي شدي…. اگه بودي…. چه ادعاي بزرگيست اينكه ما منتظريم…. و چه درديست كه فرمود: شيعيان من به قدر يك ليوان آب مشتاق من نيستند وگرنه مرا مي يافتند….. ؟ @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
ببخشید بابت این عکس این لحن و دارم به کار میبرم اینطور صحبت می کنم حاجی ایول داری بابت این تیکه دمتون گرم هربار میخونم حال می کنم بازهم ایول داری حاجی @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
مادرم آشپز بزم عزاخانه توست و میان دار صف سینه‌زنانت پدرم موکبی در منزل برگرفته از کتاب @tanhaelaj