eitaa logo
الفباي مہدویت
814 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
8.4هزار ویدیو
177 فایل
#سخن_مقام_معظم_رهبری امروز همه دنیای اسلام باید قضیه فلسطین را قضیه خود بداند، #این_کلید_رمز_الود_است که #درهای_فرج را به روی امت اسلامی می گشاید. #صلوات_برای_سلامتی_پسرفاطمه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🍃 #خودسازی 🌾
مشاهده در ایتا
دانلود
1_4180979017.mp3
3.39M
اللّٰهُمَّ هٰذَا شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ استاد: عالی ــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــ 💚 『 ♥️』 ____[•🌹 ‌⇣•]______ @alfbaymahdaviat_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن چادری که نیمی از آن سوخت پشت در امشب برای بستن این سر بیاورید...🖤:)" ــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــ 💚 『 ♥️』 ____[•🌹 ‌⇣•]______ @alfbaymahdaviat_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیار کلنجار رفت ... با مرغابیها و بعد با میخ در .... هر کدام می پرسیدند : چرا ؟؟؟ آرام ... درِگوشی می گفت : دل تنگ فاطمه ام 💔 ــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــ 💚 『 ♥️』 ____[•🌹 ‌⇣•]______ @alfbaymahdaviat_313
شبهای‌قدر که فرا می‌رسید حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) همیشه یک توصیه‌ای داشتند. می‌فرمودند: در این شب‌ها درخواست ما از پروردگار دو چیز باشد: ترمیم گذشته ، ترسیم آینده ــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــ 💚 『 ♥️』 ____[•🌹 ‌⇣•]______ @alfbaymahdaviat_313
6959952291934.mp3
10.31M
قسم‌به‌زخمِ‌سرحیدر،الهی‌العفو.. به‌سجده‌ی‌آخرحیدر،الهی‌العفو🖤:) ــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــ 💚 『 ♥️』 خیلی قشنگه خیلی زیاد ____[•🌹 ‌⇣•]______ @alfbaymahdaviat_313
شروع تبـادلات پـر جذب یـاس✨🌸 ادتـب ڪانال تون میـشم آمار تون+60🌨 ڪانالـتون مذهبۍ درسۍ یا گاندویۍ باشـہ🍀 براۍ اطلاعـات بیشتـرو دیدن جذب هـا عضـو اینـفوتبادلات یـاس بشیـد🪐💦 https://eitaa.com/joinchat/166920416Cc502712b28 آیـدی براۍ شرڪت در تبـادلات☂ @CUKWHK
پروفایل های جـذاب و محجبھ👌🏻🙂 https://eitaa.com/joinchat/1378156710C66d34a82c6 پست های فوق دخترونھ🌧👀 آخ! ایدھ های درسیشو دیـدی؟!😳♥️ کلیک کن تا دیر نشدھ!'🦋😌
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃