حکیمه با عجله به خونه ی امام حسن اومد و پیش امام حسن رفت و پرسید: آیا به راستی امشب آن فرزند متولد میشود؟😃
امام حسن گفتن : آری😄🍃
حکیمه که داستان نرگس رو میدونست و بشارت امام هادی رو درباره ی اون شنیده بود ، برای اطمینان بیشتر پرسید : ای آقای من🌸فدایت شدم❤️مادر این فرزند بلند مرتبه کیست ؟ امام پاسخ داد : نرگس🦋
حکیمه علاقه ی زیادی به نرگس داشت و نرگس هم متقابلا در احترام به او از کوششی دریغ نمیکرد ، به اندازه ای که هروقت حکیمه رو میدید میومد و دستاش رو میبوسید و با دستش کفش های ایشون رو در می اوردن✨💚
وقتی که امام حسن خبر داد امشب شب ولادت اون فرزند از نرگس هست ، حکیمه وارد اتاق نرگس شد☘ نرگس به استقبالش اومد و گفت : فدایتان شوم😍حالتان چگونه است؟🌱
حکیمه گفت : من و تمام عالم فدای تو شویم!😇🌸
نرگس گفت : اجازه دهید کفش های شما رو از پایتان در بیاورم و در خدمت شما باشم . و خم شد اما حکیمه خودشو بر قدم های نرگس انداخت و پاهای نرگس و بوسید و گفت: تو سرور من هستی!❤️
به خدا قسم نمیگذارم کفش هایم را در بیاوری . خود نیز با تمام وجود در خدمتگذاری تو آماده ام...☺️🌹
اینم از قسمت امشب😄🌸
توصیه میکنم بخش بعدی که فردا ان شاءالله میذاریم رو به هیچ عنوان از دست ندید چون...
دیگه دیگه🤪😂👋🏻
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
بچہ شیعہ باید طورے درس بخونہ و برنامہ ریزی کنہ کہ همہ بهش غطبہ بخورن...!
تا بشہ سرباز واقعے امام زمان!!😍❤️
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامہ امام زمان بہ مردم !(:
ترسم این است فراموشم کرده باشید...!💔🙂
#امام_زمان
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
خواهرم!
سیاهیچادرتو
ازسرخیخونمن،کوبندهتراست...!
+ازآرمانبهدخترانایرانزمین
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهدا_شر_منده_ایم
«💙📘»
-
عَشقیَعنےاُستخٰوانویِڪپِلآك
سآلہاتنہاۍتنھازیرخآك…(:
-
‹ #شهیـدآنهッ ›
ازَشپُـرسیدَم؛
اینهَمہبِہفقـیرانکمکمیکُنۍ
چیزۍبَراۍخودتبـٰاقۍمیمـٰانَد؟!
خیلۍآرامگُفـت؛
مَنکـٰارِهاۍنیستَـممَنفَقطوَسیلہهَستـم/:
روزۍدَھَندهخُداسـت❤
(شَھیداِبـراھیمھـٰادۍ)
#شهیدانه🌿
••|⛔️‼️|••
#تلنگر❗️
#منتظرانه
گفتم:یا صاحب الزمان بیا...
گفت: مگر منتظری
گفتم:بله آقا منتظرم
گفت: چه انتظاری نه ڪوششی نه تلاشی فقط میگویی آقا بیا
گفتم: مگر بد است آقا
گفت: به جدم حسین هم گفتن بیا اما وقتی آمدڪشتنش
گفتم : پس چه ڪنیم
گفت: مرا بشناسید
گفتم: مگر نمیشناسیم
گفت : اگر میشناختید ڪه این_طور_گناه نمیڪردید
گفتم : آقا تو ما را میبخشی ؟
گفت: من هر شب برای شما تا صبح گریه میڪنم
گفتم : آقا چه ڪنم به تو برسم؟
گفت: ترڪ محرمات...
انجام واجبات...
#همین.ڪافیست
#گره_کور_ظهور💔
روزی استاد در یکی از دانشگاه های خارجی
به شاگردانش میگوید:✋🗣
_بچه ها تخته را میبینید🤨
همه میگن:_بله🙄
میگه:_منو میبینید🤨
همه میگن:_بله🙄
میگه:_در رو میبیند🤨
همه میگن :_بله🙄
میگه:_ خدا رو میبینید🤨
همه میگن:_نخیر😐
میگه:پس خدا وجود نداره🤭🙃
یه ایرانی بلند میشه و میگه:🙋♂
_بچه ها منو میبینید🤨
میگن:_بله🙄
میگه:_استاد رو میبیند🤨
میگن:_بله🙄
میگه:_مغز استاد رو میبینید🤨
میگن:_نخیر😐
میگه:_پس استاد مغز نداره😄😂
#اندکی_تفکر