#گزارش_پژوهش_۲
☀️ریشهیابی تعریف فقهی وقف
✍ محمد متقیان تبریزی
🔹با گزارشی که از تعاریف وقف ارائه شد، روشن گشت که اولین تعریف برای وقف، از ناحیه شیخ طوسی طرح شده است و پیش از او، تعریفی برای وقف ذکر نشده است. نه در آثار شیخ مفید و نه سیدمرتضی و نه پیش از ایشان، چنین تعریفی برای وقف گزارش نشده است. با این وصف، این سؤال طرح میشود که: شیخ طوسی، تعریف مورد نظر را از کدام منبع فقهی یا روایی اخذ کرده است؟
1⃣با نظر به روایات کتاب «الوقف و الصدقات» در منابع اربعه و سایر کتب روایی، معلوم میگردد نه تنها تعابیر موجود در تعاریف، در کتب روایی امامیه یافت نمیشود، بلکه معانی نزدیک به آنها نیز موجود نیست. از سوی دیگر، شیخ طوسی در عبارات خود، در مقام بیان الفاظ صحیحه وقف، به نکتهای اشاره میکند که، گویای منبع مورد استفاده او در تعریف وقف است:
«فاما إذا قال حبست أو أسبلت رجع أيضا إلى الوقف، و صار وقفا و كان ذلك صريحا فيه لأن الشرع ورد بهما، لأن النبي صلى الله عليه و آله قال لعمر: حبس الأصل و سبل الثمرة، و عرف الشرع آكد من عرف العادة.»
(المبسوط فی فقه الامامیة، ج3 ص 291/ الخلاف، ج3 ص 538)
2⃣در منابع روایی عامه، ابوابی با عنوان «وقف» تعیین شده، لیکن اخبار منقول، هم منحصر به خبر چند شخصیت؛ سعد بن عباده، عمربن الخطاب، زبیر بن العوام، ابوطلحة است و هم اینکه، همه این اخبار بلااستثناء با لفظ «صدقه» نقل شده است، هرچند که، عناوین ابواب را با لفظ «وقف» تنظیم کرده اند. ضمن اینکه، مجموع این اخبار به ۴ روایت بیشتر نمیرسد که در این منابع به صورت مشترک نقل شده است.
3⃣روایت مورد نظر در این بحث، همان خبر صدقه عمربن الخطاب است که، در ۴ منبع از این منابع آمده است. به عنوان نمونه به نقل صحیح بخاری توجه کنید:
«حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ، حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ، قَالَ: أَنْبَأَنِي نَافِعٌ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ- رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا-: «أَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَصَابَ أَرْضًا بِخَيْبَرَ، فَأَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يَسْتَأْمِرُهُ فِيهَا، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَصَبْتُ أَرْضًا بِخَيْبَرَ، لَمْ أُصِبْ مَالًا قَطُّ أَنْفَسَ عِنْدِي مِنْهُ، فَمَا تَأْمُرُ بِهِ؟ قَالَ: إِنْ شِئْتَ حَبَسْتَ أَصْلَهَا، وَ تَصَدَّقْتَ بِهَا، قَالَ: فَتَصَدَّقَ بِهَا عُمَرأَنَّهُ لَا يُبَاعُ، وَ لَا يُوهَبُ، وَ لَا يُورَثُ، وَ تَصَدَّقَ بِهَا، فِي الْفُقَرَاءِ، وَ فِي الْقُرْبَى، وَ فِي الرِّقَابِ ، وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَ ابْنِ السَّبِيلِ ، وَ الضَّيْفِ، لَا جُنَاحَ عَلَى مَنْ وَلِيَهَا، أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا بِالْمَعْرُوفِ، وَ يُطْعِمَ غَيْرَ مُتَمَوِّلٍ. قَالَ: فَحَدَّثْتُ بِهِ ابْنَ سِيرِينَ، فَقَالَ: غَيْرَ مُتَأَثِّلٍ مَالًا.»
(صحيح البخاري، ج4، ص: 437/ صحيح مسلم، ج3، ص: 1255/ سنن الترمذي، ج3، ص: 426 / سنن ابن ماجه، ج4، ص: 62)
ادامه در متن بعدی
⬇️⬇️⬇️
ادامه از متن قبلی ⬆️⬆️⬆️
4⃣و اما این روایت، هرچند بنابر مبانی رجال عامه، از صحاح محسوب میشود، لیکن به جهات عدیدهای مورد تأیید نیست؛
اول: هیچ گزارشی از صدقه خلیفه ثانی در اخبار امامیه وجود ندارد و چنین گزارشی، بدواً و استینافاً در منابع عامه یافت شده است. با وجود انتساب این گزارش به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) اگر چنین واقعهای وجود داشت، حتماً در کلمات ائمه گزارش میشد، در حالیکه چنین نیست، ولی بسیاری از صدقات ائمه در گزارشات روایی آمده است.
دوم: هیچ راوی دیگری وجود ندارد که ناقل این واقعه باشد و تنها ناقل آن، عبدالله بن عمر است که بعید نیست به قصد فضیلت سازی برای پدر خود آن را جعل کرده باشد.
سوم: روایاتی در منابع امامیه درباره صدقات ائمه و فاطمه زهراء (سلام الله علیهم) وارد شده است که، کلینی در باب مختصی آنها را نقل کرده است. در میان آنها روایتی درباره صدقه امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) وارد شده است که، متن ماجرای آن صدقه، شبیه آن ماجرایی است که درباره صدقه خلیفه ثانی گزارش شده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ عَطِيَّةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ ص الْفَيْءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً ع أَرْضاً فَاحْتَفَرَ فِيهَا عَيْناً فَخَرَجَ مَاءٌ يَنْبُعُ فِي السَّمَاءِ كَهَيْئَةِ عُنُقِ الْبَعِيرِ فَسَمَّاهَا يَنْبُعَ فَجَاءَ الْبَشِيرُ يُبَشِّرُ فَقَالَ ع بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ* لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج7، ص: 54)
همانطور که در روایت صدقه خلیفه ثانی آمده است:« أَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَصَابَ أَرْضًا بِخَيْبَرَ»، در روایت صدقه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نیز چنین آمده است:« قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ ص الْفَيْءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً ع أَرْضاً»، البته مؤخره دو گزارش متفاوت از همدیگر است. در گزارش از صدقه عمربن الخطاب، او از رسول الله(صلی الله علیه و آله) استئمار میکند و حضرت آن عبارت را میفرمایند، اما در گزارش از صدقه حضرت امیر(سلام الله علیه) چنین آمده است که: ایشان آن را صدقهای قرار میدهند برای حجاج بیت الله الحرام که نه فروخته میشود و نه هبه میشود و نه به ارث میرسد. آنچه که به نظر میرسد این است که، گزارش صدقه خلیفه ثانی، بسان سایر اخباری که برای فضایل خلفا، جعل شده است، رونوشتی است از صدقه حضرت امیر(سلام الله علیه). رونوشتی که تنها نویسنده و راوی آن هم، عبدالله بن عمر است.
@alfigh_alosul
☀️سلسله دروس خارج فقه معاصر؛ تهدید یا فرصت؟
1⃣قطعاً ورود اساتید متین و قویم فقه و اصول حوزه علمیه به عرصههای نوین و راهاندازی دروسی بر محور موضوعات مستحدثه، گامی رو به پیش است. و نشان از دغدغه حل مسائل جدید، کمک به نظام اسلامی و تثبیت نقش فعال فقه در زندگی جامعه اسلامی دارد.
2⃣اما چنانچه این ورود فقیهانه، ملازم با موضوعشناسیهای عمیق و دقیق نباشد، و مواجههای سطحی و سادهاندیشانه با موضوعات مستحدثه مدرن صورت بگیرد، خوف آن میرود که؛ نه تنها کمکی به نظام اسلامی صورت نگیرد، بلکه فقه، به انفعال گراییده و تبدیل به «ماشین امضاء» موضوعات مدرن گردد.
3⃣و مع الاسف، در برخی از مواضع مشاهده میشود، استاد گرامی علیرغم تضلع و تسلطی که در فقه و اصول متداول دارد، به دلیل ضعف در موضوع شناسی نوین، و عدم تحرک لازم برای کشف و درک حقیقت موضوعات جدید، مبتلا به سطحینگری در تجویزات و تحریمات میگردد.
4⃣اگر عزیزانی که دغدغه تأسیس و راهاندازی این دروس را دارند، به این نکته متفطن نباشند، ای بسا که خدمت آنان، به آسیبهایی جبران ناپذیر منتهی گردد. و تنها توصیه و پیشنهاد این کمترین، احتراز از هرگونه «سطحی نگری» در موضوعات مستحدثه مدرن است.
@alfigh_alosul
#فقه_الوضوء_۱
🔹در کتب فقهی، متداول است که در بخش «افعال الوضوء»، در مبحث «غَسل الوجه»، چند مسأله را مورد بررسی قرار میدهند. یکی از آن مسائل این است که، مقصود از «غَسل» چیست؟ به بیان محقق خوئی(ره)، سه احتمال مطرح میشود:
1⃣احتمال اول: مقصود از غسل در وجه و یدین، همان غسلی است که در تطهیر متنجسات معتبر است؛ استیلاء الماء علی الوجه و الیدین، و إنفصال الغسالة عنه. صحیحه زراره که تعبیر «یجری علیه الماء» دارد، میتواند شاهد بر این معنا باشد.
2⃣احتمال دوم: آنچه که معتبر است، رسانیدن رطوبت به پوست است، هرچند این امر با کشیدن دست حاصل شود. روشن است که مقصود، مسح نیست، بلکه مسح مقدمه «ایصال النداوة» است. در استدلال این احتمال، روایات متعددی وجود دارد، از جمله صحیحه زراره که میگوید:«انما الوضوء حد من حدود اللّٰه ليعلم اللّٰه من يطيعه و من يعصيه، و أن المؤمن لا ينجسه شيء، إنما يكفيه مثل الدهن»
3⃣احتمال سوم: حد واسط میان دو احتمال پیشین است. یعنی «استیلاء الماء» معتبر است، بدون اینکه مشروط به «انفصال الغسالة» باشد. صحیحه زرارة که می گوید:« إذا مس جلدك الماء فحسبك» می تواند دلالت بر این احتمال داشته باشد.
ایشان، بههمین احتمال سوم گرایش دارند، و روایت مورد نظر را حاکم بر روایت احتمال اول میداند.
ر.ک؛ التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الطهارة ۴، ص ۵۶
----------------------------------------
🔹فتوای برخی از مراجع معاصر:
امام خمینی(ره)
اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود كافى است.
آیت الله خامنهای: س 124: آيا در صحت وضو شرط است كه آب بر همۀ قسمتهاى دست جريان پيدا كنديا آن كه كشيدن دست تر بر آن كافى است؟ج: صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هر چند به وسيله دست كشيدن باشد. ولى مسح اعضاء با دست مرطوب به تنهائى كافى نيست.
آیت الله زنجانى: به قدرى باشد كه بگويند صورت و دستها را شسته است كافى است.
آیت الله سيستانى: به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست آب، آنها را فرا گيرد كافى است. و لازم نيست كه بر آنها جارى شود.
آیت الله بهجت: بايد بنا بر احتياط ترى دست به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست، كمى آب بر آنها جارى شود.
@alfigh_alosul
☀️آیا طابقیه عمامه ابلیس است؟
✍️ علی عادلزاده
▫️منظور از «طابقیه» عمامه بدون تحت الحنک است. از احادیثی که نواخباریان بر آن تأکید بسیاری دارند، حدیث «الطابقیّةُ عِمّةُ إبلیس» است که در برخی صفحات مجازی گاهی آن را به رسول خدا ص نیز نسبت دادهاند. در این نوشتار، سنّتِ صحیح در عمامه بستن و این که آیا تحتالحنک انداختن ترجیح دارد، موضوع بحث نیست. آن چه بدان میپردازیم، تنها همین تک روایت «أنّ الطابقیة عمّة ابلیس» است.
▫️این جمله را شیخ کلینی با تعبیر «رُوِی» بدون هیچ گونه سند و حتّی انتساب مشخص به یکی از معصومان روایت کرده است (کلینی، الکافی، ج6، ص461). ظاهراً منبع شیخ کلینی کتاب احمد بن محمد بن خالد البرقی بوده که از منابع مهم کافی است. زیرا برقی نیز دقیقاً به همین نحو این جمله را روایت کرده است (برقی، المحاسن، ج2، ص378).
▫️گذشته از این که برقی سندی ارائه نکرده، خود برقی نیز - چنانکه رجالیان امامی گفته اند- در این که از چه کسی اخذ حدیث کند بی مبالات بوده (ابن غضائری، ص39)، از ضعیفان نقل میکرده، و بر مراسیل اعتماد مینموده است (نجاشی، ص76).
جالب آن که بر خلاف منابعِ شیعه، در منابع عامه سند و گوینده این سخن معیّن شده است: «أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ لَيْثٍ، عَن طَاوُسٍ، فِي الَّذِي يَلْوِي الْعِمَامَةَ عَلَى رَأْسِهِ وَلَا يَجْعَلُهَا تَحْتَ ذَقْنِهِ، قَالَ: تِلْكَ عِمَّةُ الشَّيْطَانِ» (معمر بن راشد، جامع، 1403ق، ج11، ص80، ح19978).
▫️در منابع عامه انتساب این سخن به طاوس یمانی مشهور است (برای نمونه نک: هروی، غريب الحديث، 1384ق، ج3، ص120؛ بیهقی، شعب الإيمان، ج8، ص297؛ همو، الآداب، ص210). هر چند در نقلی نه چندان مورد اعتماد به مجاهد نیز نسبت داده شده (طرطوشی، الحوادث والبدع، 1419ق، ص72) که به احتمال زیاد ناشی از خلط است. به ویژه که ظاهراً مجاهد از طاوس روایت میکرده است (نمونه: بخاری، الصحیح، 1422ق، ج1، ص53). احمد بن حنبل نیز این سخن طاوس را روایت کرده (ابن حنبل، العلل ومعرفة الرجال، ج2، ص569، ح3694) و به آن فتوا میداده است (ابن حنبل، المسائل رواية ابنه عبد الله، 1401ق، ص449، ح1629).
▫️بدیهی است این فرض که طاوس یمانی این مضمون را از حدیث پیامبر ص یا یکی از معصومان گرفته باشد، ممکن است؛ اما فعلاً قرینهای برای آن در دست نیست. اگر در منابع شیعه سندِ درستی برای این سخن یافت میشد، فرضهایی مانند تأیید و عرضه یا ریشه داشتن در حدیثی نبوی قابل دفاع بود؛ امّا در وضعیت موجود که میدانیم برقی، اخبار عامه را نیز نقل میکرده و در اینجا نیز نقلِ او کاملاً مُرسَل است و حتّی گوینده آن را مشخّص نکرده و در عین حال در منابع عامه، هم گوینده معلوم است و هم سند نقل؛ دقیقترین فرض این است که نقل برقی ریشه در سخنِ طاوس دارد.
▫️بنابراین، فارغ از این که سنّت راجح در عمامه بستن چه باشد، به نظر میرسد استفاده نواخباریان از این نقل برای کوبیدنِ علماء و فقهاء شیعه، درست نیست و حتی ممکن است به نوعی به پیروی ناخودآگاه از برخی مشایخ نخستینِ اهل سنّت بازگردد.
@alfigh_alosul
🔅فتحعلیشاه قاجار و نزاع اصولی_اخباری
▫️سعید نفیسی به نقل از قصص العلماء مرحوم تنکابنی مینویسد:
«سلطان، با امنای دولت در این باب مشاورت نمود، اعیان دولت معروض داشتند که مذهب مجتهدین مذهبی است که از زمان ائمه هدی(سلام الله علیهم) الی الآن بوده، برحقاند و مذهب اخباری مذهب نادر ضعیفی است و زمان اول سلطنت قاجار است، مردمان را نمیتوان از مذهب برگردانید و این شاید مایه اختلال حال دولت سلطان شود و مردم بر سلطان شورش نمایند»
📚تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ص ۱۳۲
@alfigh_alosul
▫️نکاتی مهم از آیتالله فاضل لنکرانی، پیرامون «شخصیت علمی آیتالله شهیدسیدمصطفی خمینی»
👇👇👇👇
@alfigh_alosul
🔹 از کتابهای حاجآقامصطفی، میتوان آراء اصولی امام را کشف کرد / ایشان ۱۶ علم لازم برای تفسیر را به میدان آورده است.
▫️آیتالله فاضل لنکرانی(زیدعزه):
1⃣شناخت امام و اندیشههای حاجآقا مصطفی، امروزه هم برای حوزه های علمیه ما و هم برای تمام حوزه های علمیه شیعیان لازم و ضروری است. اولین ویژگی حاج آقا مصطفی، جامعیت ایشان است که خود همین امر بحث مفصل و پیامی برای حوزهها دارد. شخصیتی که در کنار امام رشد کرد، باید در فقاهت، تفسیر و عرفان به مرتبه جامعیت برسد. این نکتهای است که حوزههای ما امروز دارند از آن فاصله میگیرند. امروزه لازم است که روحانیون و طلبهها به سمت جامعیت پیش بروند.
2⃣اگر بخواهیم جامعیت را تعریف کنیم، در راس همه چیز میتوانیم به فقاهت ایشان اشاره کنیم. فقاهت حاج آقا مصطفی در حد بسیار بالایی بوده است. زمانی که مرحوم والد ما در تبعید بودند، امام نیز در نجف حضور داشتند. شخصی به ایشان گفته بود: اگر برای امام حادثهای رخ دهد، بعد از امام چه کنیم؟ ایشان گفته بودند: حاج آقا مصطفی از هر جهت صلاحیت دارند. اگر کسی کتب فقهی این مرد بزرگ را ببیند، اشتراکات بسیار وسیعی بین وی و امام وجود دارد.
به طور مثال؛ امام دین را در امور فردی، شخصی و اخروی خلاصه نمیکردند؛ این نگاه در مرحوم حاج آقا مصطفی به همان جامعیت وجود دارد. در همین رساله ولایت فقیه، ایشان خطاب به مسلمانان و بزرگان میگوید، دین را تنها در امور عبادی و اخروی معنا نکنید. حاج آقا مصطفی در این مبحث به بحث خاتمیت اشاره میکند و آن را معیار و مبنایی برای اثبات وجود حکومت در اسلام قرار میدهد. این نگاه بسیار با ارزشی است. ایشان اصلا میفرمایند؛ ولایت فقیه یک بحث نظری نیست که بخواهیم به سراغ دلالت در روایات برویم و بحث بسیار روشنی در فقه است.
3⃣یکی از امور بسیار تاسفبار، این است که به نظر میرسد مکتوبات مفقود ایشان از مکتوبات موجودش بیشتر بوده است، به همین جهت ما تنها به برخی آرای ایشان دسترسی داریم.
4⃣کتابهای حاج آقا مصطفی منبع ارزشمندی برای شناخت آرای امام در مباحث اصولی است. تعبیر من این است که نظریه خطابات قانونی امام شبیه نظریه حرکت جوهریهای است که ملاصدرا بیان کرده است.حاج آقا مصطفی در تحریرات خود این نظریه را یک بارقه الهی میداند و آن را تکمیل میکند. وی در تبیین مبانی اصولی امام حق بزرگی بر ایشان پیدا کرده است.
5⃣حاج آقا مصطفی ۱۶ علم لازم برای تفسیر را به میدان آورده است. علومی از قبیل لغت، بیان، فقه، علم حروف، اخلاق، قواعد فقه و... که کمتر کسی به همه آن تسلط دارد. زمانی والد ما میگفت: تفسیر از عهده یک نفر خارج است، باید چندین نفر بنشینند و معانی آیات را به تمسک به علوم مختلف استخراج کنند، اما این مرد تا چه اندازه توان داشته است که توانسته است به تنهایی تفسیر را انجام دهد. نگوییم کم نظیر، این چنین تفسیری بینظیر است. اگر بگوییم بعد از المیزان، تفسیر ایشان را باید مورد وثوق قرار داد، حرف درستی است، اما متاسفانه تفسیر ایشان ناقص مانده است. حاج آقا مصطفی در تفسیر تنها به نقل اکتفا نمیکند. تعبیری به کار میبرند که میفرماید تفسیر نیاز به یک قوه قدسیه دارد.
☀️همایش شهیدسیدمصطفی خمینی_ ۱۳۹۶
@alfigh_alosul
🔹درباره لزوم واکسن یا عدم آن سخنی نمیگوییم، اما یک پرسش: چرا بیبیسی، لزوم فقهی واکسیناسیون را ترویج میکند؟🧐
▫️در یادداشتی تحلیلی، نکاتی عرض خواهد شد.
@alfigh_alosul
🔹چرا بیبیسی، لزوم فقهی واکسیناسیون را ترویج میکند؟
الف- مسلم است که کار رسانه، تنظیم خبر است، به گونهای که هدف نهایی که مدنظر دارد با آن اخبار واقع شود، و اینگونه نیست که صرفاً خبری حکایت شود و غرضی در میان نباشد. و این امر مسلم است که، رسانه بیبیسی، هیچ گاه دلسوز مردم انقلابی ایران نبوده و نخواهد بود، و همیشه در پی فتنهسازی در درون کشور و جامعه برآمده است.
ب- تیتر برجسته از موضوع واکسیناسیون، به این معناست که این موضوع به اندازهای ظرفیت پیدا کرده است که این رسانه، برای آن پروندهای را بگشاید. و آن ظرفیت باید به گونهای باشد که بیبیسی بتواند از منفذ آن در درون جامعه ایرانی وارد شده و فتنه خود را به سرانجام برساند.
ج- به نظر میرسد، آن منفذ و دریچه، همانا انشقاق و شکافی است که به دلیل سوء مدیریت موجود، در میان بخشی از مردم، که عمدتاً نیروهای مذهبی انقلابی هستند، در موضوع واکسیناسیون ایجاد شده است.
د- برجسته سازی مقوله «فتوا» نشان از آن دارد که این تنظیم خبر، طیف خاصی را نشانه رفته است. طیفی که به فتوا حساسیت داشته و بر محور آن اقدامات اجتماعی خود را سامان میدهند. و اتفاقاً آن طیف، هم اکنون درگیر موضوع واکسیناسیون شده و در دو سر موافق و مخالف قرار گرفته است. یعنی قشری که به موضوع فتوا، حساسیت و تعلق خاطر دارد به دو بخش موافق و مخالف واکسیناسیون منشق شده است.
🔹بنابراین به نظر میرسد هدف بیبیسی از تیتر مذکور چنین باشد:
این رسانه از ظرفیت «نفرتی» که در میان بخش مذهبی انقلابی از آن رسانه وجود دارد، خبر دارد و سعی دارد با برجستهسازی «فتوا» که حساسیت این طیف را برمیانگیزاند، شکاف اجتماعی موجود را تشدید نماید. زیرا، فتوا میتواند مخالفان را به سوی تحلیلهایی سوق دهد و آنها را در مخالفت خویش مستقر و پابرجا ساخته و موجب تداوم انشقاق و شکاف گردد.
و چه ثمرهای مهمتر از تداوم انشقاق در جامعه ایرانی.
@alfigh_alosul
#فقه_الوضوء_۲
🔹یکی دیگر از مسائل وضوء در بخش غسل الوجه «وجوب الابتداء بالاعلی» است. اثبات وجوب در این مسئله با چالش مواجه شده و این چالش در تعلیقه اعلام بر عروه نیز ظهور یافته است. اما مناشی چالش:
1⃣ اطلاق آیه «إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلٰاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرٰافِقِ» با جواز نکس نیز سازگار است و از آن وجوب البدأة من الأعلی استفاده نمیشود.
2⃣در اخبار بیانیه که در مقام بیان کیفیة وضوء النبی(صلی الله علیه و آله) وارد شده اند، هیچ دلالتی بر اینکه شروع از اعلی الوجه واجب است، وجود ندارد و تنها به بیان کیفیة وضوء اکتفا شده است و اگر دلالتی بر ابتداء بالأعلی داشته باشد، لعل که از باب افضلیة باشد.
3⃣روایتی که از ابی جریر الرقاشی در قرب الاسناد آمده است: «فقال: لا تعمق في الوضوء و لا تلطم وجهك بالماء لطما و لكن اغسله من أعلى وجهك إلى أسفله بالماء مسحا، و كذلك فامسح الماء على ذراعيك و رأسك و قدميك» هرچند دلالت این روایت بر وجوب تمام است، لیکن مناقشه سندی در آن وجود دارد به دلیل اهمال موجود در ابی جریرالرقاشی.
4⃣با عدم تمامیت دلالت ادله در این باب، تنها مستمسکی که باقی میماند، تسالم فقهائیه است که محقق خوئی درباره آن چنین میگوید:
«فلم يبق الا تسالم الفقهاء الأقدمين و سيرة أصحاب الأئمة عليهم السلام حيث جرت على غسل وجوههم من الأعلى إلى الأسفل، فإن المتقدمين متسالمون على وجوب ذلك و لم يخالفهم في ذلك الا السيد المرتضى «قده» كما ان أصحاب الأئمة- ع- لم ينقل عنهم خلاف ذلك فلو لم يكن هذا على وجه الإلزام و الوجوب لظهر و شاع فنطمئن من عدم ظهور ذلك بان الغسل من الأعلى إلى الأسفل أمر واجب لا محالة.و على الجملة أن التسالم بين الفقهاء «قدهم» ان تم و ثبتت سيرة أصحابهم- ع- فهو و الا فللمناقشة في وجوب غسل الوجه من الأعلى إلى الأسفل مجال واسع. غير ان النفس مطمئنة من سيرتهم و تسالم فقهائنا الأقدمين على وجوبه.»
▫️التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة۴، ص: ۶۸
@alfigh_alosul
#فائدة_رجالية
🔅استاد آیت الله شهیدی(زیدعزه):
▫️به دو دلیل نمیشود به مراسیل جزمیه صدوق اعتماد کرد:
۱. معلوم نیست در عرف صدوق میان «قال الصادق» با «روی عن»، تفاوتی باشد تا بگوییم مراسیل جزمیهاش کمسانیده. همانطور که حضرت امام و محقق داماد به این نکته (مراسیله کمسانیده) اعتقاد دارند.
۲. آنچه که در مقدمه الفقیه آمده که اخبار این کتاب، حجت بین من و خدای من است، ملازم با این نیست که حجت برای ما هم باشد.
▫️درس روز یکشنبه، ۲۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
🔹پیرامون این موضوع، مطالبی از سایر اعلام تقدیم خواهد شد.
🆔https://eitaa.com/alfigh_alosul/1276