هدایت شده از دفتر امور اجتماعی و سیاسی حوزه های علمیه
🔷دوره تخصصی فقه المقاومه ویژه طلاب سطوح عالی، خارج و اساتید حوزه در سالن همایش های دارالشفاء همراه با اعطای گواهی شرکت در دوره، برگزار می گردد.
✅ اساتید گرانقدر حضرات آیات و حجج اسلام محسن اراکی، سید محمد علی مدرسی یزدی، محمد جواد فاضل لنکرانی، احمد مبلغی، محمد قائنی نجفی و مجتبی عبدخدائی
🧭زمان: پنجشنبه 4 آبان ماه صبح و عصر برگزار می گردد.
💠 طلاب محترم سطوح عالی، خارج و اساتید می توانند با مراجعه به سامانه پیشخوان در این دوره ثبت نام نمایند.
http://reg.ismc.ir/rules/401
✔️ دفتر امور اجتماعی و سیاسی حوزه های علمیه
@ejtemaievasiasi
هدایت شده از تنبیه الأمة
🔰موضوعات اساتید:
۱. استاد مبلغی: موضوع شناسی فقهی مقاومت فلسطین
۲. استاد فاضل لنکرانی: نظریه جهاد ذبی
۳. استاد مدرسی:حمله مقاومت به مناطق مسکونی در اراضی اشغالی و مسأله نهی از قتل نساء و صبیان در جنگ براساس فقه شیعه و اهل سنت
۴. استاد قائنی نجفی: پیامدهای فقهی رضایت به ظلم و معصیت دیگران
۵. استاد عبدخدایی: چیستی فقه مقاومت و ابعاد آن
@Tanbiholomah
❇️قاعده فقهی «من رضی شیئاً کان کمن أتاه»
📝تقریری از بیانات استاد آیت الله قائینی نجفی (زیدعزه)
1⃣اول: ضابطه مندی جنگ در شریعت اسلام
جنگ بین دو گروه ولو نامشروع، مانند جنگ با بغاة که خروج بر امام مسلمین میکنند، دارای قواعد و ضوابطی است. سیره حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) آن بود که در سرایایی که داشت مؤکداً از تمام افراد و فرماندهان سریه تعهد میگرفتند که به اموری متعهد باشند، حتی در مثل قطع درخت هم تأکید داشتند که انجام نشود تا اینکه درباره نساء و صبیان و شیخ کبیر و اهل نسک که در محل عبادت مشغول عبادتند. این بخش از مسلمات است و نمیخواهیم وارد این بخش شویم.
برخی نسبت به این بخش شبهه کرده اند که، آن هم موضوع خاص خود را دارد که همان «تترس» است و در چنین مواردی اگر مؤمنین سپر قرار بگیرند قتل ایشان مشروع است لیکن خدشه ای در آن سیره ایجاد نمیکند.
2⃣دوم: گناه بودن رضایت به گناه دیگران
مستفاد از نصوص قطعیه این است که رضایت به گناه دیگران خودش گناه است. یعنی علاوه بر عناوین اولیه مانند شرب خمر، قتل، ارتکاب فواحش که گناه هستند، بلکه رضایت به این گناهان هم «گناه» است. در این بحث، من نمیخواهم نظر شخصی خود را بگویم بلکه، میخواهم بر مدار اجماعیات حرکت کنم. یکی از آن اجماعیات و یکی از مسلمات شریعت نصاً و فتویً همین است که؛ «رضایت به گناه دیگران گناه» است. حال، اگر نهادی و شخصیت حقوقی بخواهد اعلام رضایت با آن گناه یا قتل دیگران داشته باشد، فاعل مشارک با آن اهل گناه است. اما اینکه، چنین موضوعی عقوبتش و حدش چیست، باید به این بپردازیم.
3⃣سوم: استقلال عنوان «انکار قلبی» از عنوان «امربه معروف و نهی از منکر»
مرحوم شیخ حرعاملی در وسائل الشیعه، دو باب را مفتوح کرده با این عناوین: «بَابُ وُجُوبِ إِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِالْقَلْبِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ تَحْرِيمِ الرِّضَا بِهِ وَ وُجُوبِ الرِّضَا بِالْمَعْرُوف» و « بَابُ وُجُوبِ إِظْهَارِ الْكَرَاهَةِ لِلْمُنْكَرِ وَ الْإِعْرَاضِ عَنْ فَاعِلِه» مستفاد از این نصوص این است که، این عناوین غیر از عنوان امربه معروف و نهی از منکر است و ربطی به این عنوان ندارد تا مشروط به شرایط آن گردد. عده ای از بزرگان تصریح کرده اند که مشروط به شرایط امربه معروف و نهی از منکر نیست. مرحوم مقدس اردبیلی درباره اینکه «انکار قلبی» اولین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر باشد، چنین میگوید: «و هو فاسد، لان الاعتقاد القلبي ليس بأمر و لا نهى، فكيف يجعل من أول مراتبه، لانه قد اشترط فيهما شرائط فكيف يجعل أول المراتب غير مشروط بها.» شهید ثانی هم در فوائد القواعد فرموده که از عبارات علامه استفاده میشود که، انکار قلبی از مراتب امربه معروف و نهی از منکر است، در حالیکه نباید چنین باشد. از متأخرین هم حضرت امام در تحریر الوسیلة چنین فرموده است: «يحرم الرضا بفعل المنكر و ترك المعروف، بل لا يبعد وجوب كراهتهما قلبا و هي غير الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر.» و در مسئله بعدی هم فرموده: « لا يشترط حرمة الرضا و وجوب الكراهة بشرط، بل يحرم ذلك و تجب ذاك مطلقا.» الی غیر ذلک من الکلمات. مرحوم صاحب جواهر هم همین مطلب را تعقیب کرده است و فرموده انکار قلبی از شروط ایمان است نه از مراتب امربه معروف و نهی از منکر.
4⃣چهارم: قاعده «وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ»
در روایتی که صحیحه است، روایت عبدالسلام بن صالح هروی چنین آمده است: « قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاع- يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي حَدِيثٍ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع- قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ- قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهَا فَقَالَ ع هُوَ كَذَلِكَ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع- يَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ الْحَدِيثَ.»
حضرت در این روایت قاعده ای را فرمود: «وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ». و سپس در ادامه، قتل را بر «رجل» تطبیق داد که مختص به مسلمان نیست، بلکه یهودی و نصرانی را هم شامل میشود. لازم به ذکر است که، قتل این افراد توسط حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از ظهور، از قبیل حد است نه از قبیل حق قصاص، فلذا ولی دم نسبت به آن هیچ حقی ندارد. حدود هم از حق الله تبارک و تعالی است و واجب علی الامام است اجراء آن و شفاعت بردار هم نیست.
ادامه از فرسته قبلی 👆👆👆
5⃣پنجم: معناشناسی «رضایت»
احتمال اول: مقصود از رضایت، انفعال قلبی به معنای ملائمت با طبع باشد. مانند کسی که از شرب مسکر خوشش می آید، هرچند خودش اقدام به شرب نمیکند.
احتمال دوم: منظور از رضاء، رضاء اظهاری باشد مانند رضاء انشائی در معاملات. اینجا هم منظور از رضایت، رضایت اظهاری باشد که رضایت خودش را اظهار دهد یا نشان دهد یا اینکه اگر میگویید رضایت قلب منظور است، مشروط به اظهار باشد. در این صورت، شبهه «تعلیق حکم بر امرغیراختیاری» هم دفع میشود. در این معنا حرمت و ممنوعیتش هیچ محذوریتی ندارد.
با این وصف، اگر رضاء قلبی هم منظور باشد باید به گونه ای باشد که به صورت «فعل» باشد؛ یعنی فعل قلبی. مانند اعتقاد به نماز و روزه هم که نوعی فعل قلبی است که بتواند متعلق امر و نهی قرار بگیرد.
احتمال سوم: اگر رضایت به گناه را به معنای دیگری هم بگیریم موجب ارتداد و کفر است به این معنا که عمل به گناه را مستساغ بداند که موجب ارتداد است بدون فرق میان ضروریات و غیرضروریات. البته، ارتداد با انکار حکم غیر ضروری متوقف بر علم شخص هست. یعنی کسی بگوید: با اینکه علم دارم این حکم اسلام است یا پیامبر گفته، با این حال قبول ندارم.
6⃣ششم: شبهه اختصاص برخی احکام به وقت ظهور
یک شبهه ای که برخی طرح کرده اند این است که همانطور که آخوند در کفایه فرموده، شاید این احکام از مختصات عصر ظهور باشد. ما در مجال خود گفته ایم که، هیچ حکمی مختص به عصر ظهور نیست. بلکه آنچه که در روایات است این است که، حضرت آنچه را که ائمه عدل قدرت به اجراء آن را نداشتند، اقامه خواهند کرد. مانند این روایت: « وَ رَوَى أَبُو بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع سَارَ إِلَى الْكُوفَةِ فَهَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ فَلَمْ يَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلَّا هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ وَ وَسَّعَ الطَّرِيقَ الْأَعْظَمَ وَ كَسَرَ كُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِي الطَّرِيقِ وَ أَبْطَلَ الْكُنُفَ وَ الْمَآزِيبَ إِلَى الطُّرُقَاتِ وَ لَا يَتْرُكُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا...» تعبیر « وَ لَا يَتْرُكُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا » نشان میدهد که هیچ حکمی مختص به عصر ظهور نیست، درباره آن حکم حضرت به حکم داوود هم باید گفت: «حکم حضرت به قضاء داوود از این جهت هست که موضوع عمل به علم که همان علم است در حق ایشان محقق است به خلاف قضات الان که به حقایق علم ندارند»
7⃣هفتم: قاعده «لکل معصیة حد أو تعزیر»
اجماعیات در این مسئله این است که، یکی از عناوینی که در کلمات فقها مطرح شده این است: کل معصیة له حدٌ أو تعزیر. از باب نمونه، مرحوم محقق حلی در شرائع چنین گفته است: «كل ما له عقوبة مقدرة يسمى حدا و ما ليس كذلك يسمى تعزيرا. و أسباب الأول ستة الزنى و ما يتبعه و القذف و شرب الخمر و السرقة و قطع الطريق. و الثاني أربعة البغي و الردة و إتيان البهيمة و ارتكاب ما سوى ذلك من المحارم.» یا شهید ثانی در مسالک دارد: «قوله: «و كذا يعزّر من قبّل غلاما.». لأنه فعل محرّم فيستحقّ فاعله التعزير مطلقا كغيره من المحرّمات» و از مشایخ ما آقای تبریزی در اسس فرموده اند و صاحب جواهر هم گفته است: «و لو ارتكب ذلك أو غيره من المحرمات عالما بتحريمها لا مستحلا عزر كغيره من المحرمات مطلقا حتى الصغيرة».
حد به معنای عامش که شامل تعزیر هم میشود و برای هر معصیت و گناهی مترتب میگردد.
https://eitaa.com/alfigh_alosul
❇️و هلمّ جراً
🔹استاد آیت الله صادق لاریجانی (دام عزه)
«یکی از دشواری های در فقه و مخصوصاً در اصول همین است که بحثها مثل یک شبکه به هم مرتبط است و لذا وقتی حرفهای مرتبط را مسلط باشید اهل اجتهاد هستید و اینکه برخی بزرگان میگویند با دو سه سال مجتهد تربیت میکنند واقعاً روشن نیست و در همین جهت، گاهی اشکال میشود که اصحاب ائمه ع چه میکرده اند؟ اما به نظرم این نقض وارد نیست، زیرا تلاش و استنباط و استفراغ الوسع در هر زمانی یک مصداقی دارد و دلیلی ندارد که در عمود زمان در قرن چهارم یا هشتم توقف کنیم.
وقتی کسی مثل شیخ انصاری اصول را متحول کرده است اگر به نظریات ایشان یا نظریات مرحوم نائینی و... ورود نکنیم، کار صحیحی نیست و لذا چاره ای جز طرح مباحث نیست.
طلبه ای در نجف شاگرد شهید صدر (ره) بود و شهید صدر (ره) بحثی را طرح کرده و گفتند کسی این نظریه را گفته است و شخص دیگری اشکال کرده است و شخص دیگر اینگونه تصحیح کرده و بعد دیگری بر تصحیح اشکال کرده است وقتی مباحث همینطور ادامه پیدا کرد این طلبه خسته شده بود و فریاد زد: «و هلمّ جراً». و شهید صدر در جلسه بعد به این اعتراض، جواب داد که ما موظف و مسئول به ادامه این مباحث هستیم و حق نداریم در جایی توقف کنیم و حق هم همین است و شما می بیند که سبک شهید صدر چگونه است و کلام ایشان گر چه در مقام تقریر خلاصه شده است، ولی اصل کلام ایشان مبسوط است.
و لذا طرح مباحث به نحو الکلام یجرّ الکلام و مبسوط و گسترده شاید عمیق تر باشد و فایده ای هم دارد و مشکل را در موارد دیگر حل میکند.
📝درس خارج اصول، ۱۶ / ۷/ ۱۳۹۸
https://eitaa.com/alfigh_alosul
❇️نقد حضرت امام بر مقدمه «انتفاء قدر متیقن تخاطبی»
🔹یکی از نقدهای متینی که بر مقدمه «انتفاء قدرمتیقن تخاطبی» وارد گردیده، نقدی است که حضرت امام طرح کرده است:
«و أمّا انتفاء القدر المتيقّن، فعلى ما ذكرنا في معنى الإطلاق لا ريب في عدم الاحتياج إليه، بل لا معنى له، لأنّ القدر المتيقّن إنّما يكون في مورد يتردّد الأمر بين الأقلّ و الأكثر، بأن يتردّد بين تعلّق الحكم ببعض الأفراد أو جميعها، مع أنّ الأمر في باب الإطلاق دائر بين تعلّق الحكم بنفس الموضوع من غير دخالة شيء آخر فيه، أو بالمقيّد، فيدور الأمر بين كون الطبيعة تمام الموضوع، أو المقيّد تمامه، فإذا كانت الطبيعة تمام الموضوع لم يكن القيد دخيلا، و مع دخالته يكون الموضوع هو المقيّد بما هو مقيّد، و لا يكون ذات الموضوع محكوما و القيد محكوما آخر، حتّى يكون من قبيل الأقلّ و الأكثر، و كذا لو جعل المتقيّد موضوعا و شكّ في دخالة قيد آخر لا يكون من قبيلهما، فلا يدور الأمر بين الأقلّ و الأكثر في شيء من الموارد حتّى يعتبر انتفاء القدر المتيقّن.»
📚مناهج الوصول إلى علم الأصول، ج۲، ص: ۳۲۷
https://eitaa.com/alfigh_alosul
❇️اشتباه در تبیین «قدرمتیقن تخاطبی»
🔹یکی از اشتباهاتی که در برخی از تدریسها مشاهده میشود، توضیح «قدرمتیقن تخاطبی» در بستر«سؤال و جواب» است. با این توضیح اینگونه به ذهن میرسد که، اگر سائل پرسشی درباره موردی داشته باشد، اما امام در پاسخ او بدون توجه به آن مورد، علی ظاهر الاطلاق پاسخ دهد، در این صورت قدرت متیقنی در مقام تخاطب شکل میگیرد که مانع از انعقاد ظهور اطلاقی میگردد. درحالیکه، چنین تبیینی صحیح نیست.
🔹بلکه، حقیقت «قدرمتیقن تخاطبی» آن انسباق ذهنی است که به دلیل وجود قرائنی در مقام تخاطب، ذهن سامع به حصه ای یا مصداقی منتقل میگردد؛ چه در بستر سؤال و جواب باشد یا نباشد. همانطور که شیخ علی قوچانی در تعلیقه بر کفایه میگوید:
«وليعلم : انّ القدر المتيقن من خصوص مقام ، أو مقال ، أو انس ذهن ببعض الافراد يوجب تيقنه ـ غير القرينة المصطلحة....انّ المتيقن لا بد أن يكون في مقام التخاطب ، بحيث يكون الانسباق الى الذهن من اللفظ مع ما يحف به من القرائن» (ج۱ ص۵۳۷)
⁉️با این وصف، این پرسش نیز مطرح میگردد که، آیا «امکانِ» انتقال قدرمتیقن تخاطبی در بستر روایات برای روات وجود داشته است؟ با توجه به اینکه، مناشئی که سبب شکلگیری قدرمتیقن در ذهن سامع میگردد، غیر از قرائنی است که باید راوی نقل کند و اگر نقل نکند، وثاقت او مخدوش میگردد.
https://eitaa.com/alfigh_alosul
❇️شروع علم نحو از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
🔹اکثر مورخین علوم ادبی قائلند، ابوالاسوددوئلی بنیانگذار علم نحو است و هیچ تردیدی هم در اینکه دوئلی شاگرد امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) بوده و از ایشان اخذ کرده است وجود ندارد و این از مصرّحات متون تاریخی است.
🔸ابن ندیم (قرن چهارم):
«قال محمد بن اسحاق زعم أكثر العلماء أن النحو أخذ عن أبى الاسود الدؤلى و ان أبا الاسود أخذ ذلك عن أمير المؤمنين على بن أبى طالب عليه السلام و قال آخرون رسم النحو نصر بن عاصم الدؤلى و يقال الليثى»
📚الفهرست، ص۵۹
🔸ابوالفرج اصفهانی (م 356ق):
«أخبرني عليّ بن سليمان الأخفش قال حدّثنا محمد بن يزيد النحويّ قال حدّثنا التّوّزيّ و المهريّ قالا حدّثنا كيسان بن المعرّف الهجيميّ أبو سليمان عن أبي سفيان بن العلاء عن جعفر بن أبي حرب بن أبي الأسود الدؤليّ عن أبيه قال:قيل لأبي الأسود: من أين لك هذا العلم؟- يعنون به النحو- فقال: أخذت حدوده عن عليّ بن أبي طالب عليه السلام»
📚الأغانی،ج ۱۲ص ۶۸
----------------
✍ به نقل از مقاله «تطورات مباحث زبان» از محمد متقیان تبریزی
https://eitaa.com/alfigh_alosul
❇️فقیه فقه المقاومة
🔹در این ایام که سخن از «فقه المقاومة» میرود، باید از آیت الله شیخ محمد مهدی آصفی یاد کرد که جزو پیشقراولان در این عرصه بود. عنوان کتاب ایشان «فقه المقاومة، دراسة فقهية مقارنة» بود.
گفتگوی منتشرنشده ای با ایشان وجود دارد که مطالعه آن به عزیزان پیشنهاد میشود:
https://www.mehrnews.com/news/2769081/
https://eitaa.com/alfigh_alosul
نمودار استادی و شاگردی مکاتب بصره کوفه و بغداد.pdf
370.8K
❇️سلسله استاد و شاگردی در مکاتب ادبی بصره، کوفه و بغداد
https://eitaa.com/alfigh_alosul
نمودار شاگردی و استادی مکتب آندلس.pdf
747.1K
✳ سلسله استاد و شاگردی در مکتب اندلس
https://eitaa.com/alfigh_alosul
❇️اراده تشریعی
🔸استاد آیت الله صادق لاریجانی (دام عزه)
🔹عده ای از بزرگان از جمله مرحوم امام، مرحوم خوئی و مرحوم اصفهانی و عده ای دیگری، منکر وجود اراده ی تشریعی هستند؛ یعنی اراده ی آمر متعلق به فعل غیر را منکر هستند؛ بله می گویند اراده ی تکوینی هست البته نه به فعل غیر که ممکن نیست، بلکه اراده ی تکوینی به بعث و زجر که کار خود آمر است.
🔹ما این حرف را قبول نداریم مثل خیلی از محققین دیگر مثل مرحوم آخوند و مرحوم آقا ضیاء و بزرگان قبل از ایشان مانند شیخ که ما اراده ی تشریعی داریم که عبارت است از اراده ی متعلق به فعل غیر که این خیلی بحث دارد. عده ای در اینجا بحث فلسفی می کنند که اراده به فعل غیر اصلاً نمی شود که ما می گوییم اینها خلط بحث است و می گوییم اراده ی تشریعی نوع دیگری از اراده است و دلیلش هم شهود است.
🔹توضیح اینکه؛ ما نسبت به فعل غیر، خواست داریم و مقصود از اراده ی تشریعی خواست است نه حبّ. ما خواست داریم و می گوییم؛ من فعل شما را به تمام معنا می خواهم و این خواستن حقیقت دیگری در عالم است و کی گفته که حقائق عالم منحصر در اراده ی و کراهتی است که فیلسوفان می گویند و باید متعلق به حرکت بدنی خود من باشد. اینها حرف های من درآوردی است. ما یک نحوه وجود در عالم داریم که خواست من به فعل دیگری است که این اراده ی تشریعی است. تمام حرف های آقا ضیاء که بیان کرد و ما تایید کردیم مبتنی بر این مبنا است و اگر کسی اصل اراده ی تشریعی را منکر باشد، واضح است که دیگر این بحث ها از بیخ و بُن دیگر قابل نیست.
ما هم اراده ی تشریعی را قبول داریم و هم اینکه اراده به دو گونه ابراز می شود و اگر مطابق نباشد، پوچ خواهد بود ولی در عین حال موضوع حکم عقل احراز خود اراده است اگر احتمال مطابقت بدهیم ولو اینکه به هیچ مبرزی هم ابراز نشده باشد.
📚درس خارج اصول،۲۵/ ۸/ ۱۳۹۸
https://eitaa.com/alfigh_alosul