السلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
🌸🌸اسعدالله ایامکم🌸🌸
🔸عارضم خدمت عزیزان که، در بارگذاری صوت جلسات #تحلیلفهرستی استاد مددی موانعی پیش آمده است. مابقی این جلسات را سعی میکنم چکیده و تقریری از آنها خدمت دوستان گرامی تقدیم کنم.
🔸دوستانی که صوتها را گوش دادهاند و با شیوه بیان استاد آشنا هستند میدانند نگارش تقریر از بیانات ایشان کار سخت و زمانبری است، فلذا امکان دارد وقفههایی پیش آید.
التماس دعا.🌹
@alfigh_alosul
#مشهورات_3
✍ محمد متقیان
💢درباره روایت مشهور؛ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ_1💢
▫بررسی مضمونی روایت؛
1⃣ترجمه روایت چنین است: به آن چیزی که گفته میشود نظر کن، نه به کسی که میگوید. عبارت «من قال» روشن و واضح است، اندکی تأمل پیرامون عبارت «ما قال» باید انجام بگیرد. مقصود از «ما قال» چیست؟ دو احتمال به ذهن میرسد؛ 1. آنچه که گفته میشود یا به عبارتی مقول قول است، صرفاً #خبر و حکایت از واقعیت است. 2. آنچه که مقول قول است، #حدس و نظر و استنباط است. برداشت عمومی این است که، به مقول قول باید توجه نمود، یعنی آن چیزی که گفته میشود و اینکه چه کسی گفته است مهم نیست، آیا بواقع چنین است؟
2⃣درباره احتمال اول؛ اگر معنای روایت چنین باشد که، به آن چیزی که به شما نقل میشود و خبری از واقع داده میشود توجه کنید و به ناقل آن توجهی نکنید، معارض بزرگ این معنا همانا #فرهنگوثاقتی است که از قرآن با آیه نبأ شروع شده و در اخبار ائمه اطهار امتداد پیدا میکند. ایشان در نقل اخبار بنایی گذاشتهاند و رجال و اصحاب امامیه هم به آن پایبند بودهاند، مانند خبر معروف «أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ»(الکشی، ج2 ص490) این فرهنگ توثیق از امام باقر(سلام الله علیه) به صورت رسمی در میان روات آغاز شده و آنها براساس همین فرهنگ رشد میکنند. روایات فراوانی برای اثبات این نکته وجود دارد، لیکن به همین مقدار بسنده میشود. پس درباره نقلیات و اخباریات باید به ناقل و مخبر توجه نمود که چه کسی است و چه اغراضی دارد، لیکن تمامالمبنا توجه به وثاقت راوی نیست بلکه توجه به مضمون خبر هم دخالت در اعتبارسنجی روایت دارد، لیکن سخن این است که، نمیتوان به صورت مطلق توجهی به شخصیت راوی نداشت.
3⃣درباره احتمال دوم؛ اگر معنای روایت چنین باشد که، به آن نظر استدلالی و عقیده و استنباطی که به شما گفته میشود توجه کنید نه به صاحب برهان و استدلال که چه کسی است، این معنا میتواند مؤیداتی از برخی روایات مانند «خُذُوا الْحِكْمَةِ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ الْمُشْرِكِين»(المحاسن، ج1 ص 230) داشته باشد. لیکن این معنا هم با برخی روایات دیگر تعارض پیدا میکند مانند خبر زید الشحام؛ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ، قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ.»(الکافی، ج1 ص 50) این روایت در تفسیر آیه شریفه میفرماید، انسان باید به علم خویش توجه داشته باشد که از چه کسی آن را اخذ میکند. شاید وجه جمع میان این دو دسته روایات این باشد که، انسان منعی از اخذ علم و حکمت نداشته باشد لیکن شخصیت آن طرف مقابلی را که از او اخذ میکند در محتوای علم و حکمت دخالت دهد، یعنی با توجه به شخصیت و وضعیت اعتقادی و روحی او به محتوای علمی و حکمی او توجه داشته باشد. و به این مبحث، اخبار فراوانی که نهی از اخذ علم از غیرمدرسه اهلالبیت(سلاماللهعلیهم) را دارند نیز باید افزود.
↩ در این مطلب، نکات بسیاری به صورت اجمالی اشاره شد که باید در مجالات اوسعی به آنها پرداخت. لیکن غرض از نوشتار حاصل میشود و آن اینکه، بدانیم روایت مذکور را نباید #علیالاطلاق معنا نمود. و توجه به این نکته که ما با دو طائفه از روایات مواجهیم؛ روایاتی که به محتوا(ما قال) توجه دارند، و روایاتی که به شخصیت(من قال) توجه دارند. باید با همدیگر جمع شوند، نه #شخصیتگرایی صرف و نه #محتواگرایی صرف بلکه ترکیبی از این دو. حال مشخصات این صورت ترکیبیه چگونه باید باشد، باید در فرصتی دیگر به آن پرداخت.
@alfigh_alosul
▫ادامه مباحث #تحلیلفهرستی حضرت استاد آیت الله سیداحمد مددی(دام عزه) با نگاهی به کتاب #میراثمکتوبشیعه نوشته؛ دکترمدرسی طباطبائی.
@alfigh_alosul
#تقریر_جلسه_هفتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی
1⃣ ایشان (نویسنده کتاب میراث مکتوب شیعه) یک تعبیری به کار می برند و آن اینکه: بعد از وفات پیامبر، پیرترین فرد را به #جانشینی برگزیدند. این تعبیر نه تنها اشتباه و غلط تاریخی است بلکه ظلم و جفا است. در مسئله جانشینی پیامبر آن چیزی که مطرح نبود پیری در قریش بود. اولاً؛ خلیفه اول از قریش نبود و از تمیم بود. و این قبیله هم از پست ترین بطون قریش بودند و دو بطن مهم قریش، بنی هاشم و بنی امیه بودند. در زمان جاهلیت هم حاضر نبودند که ریاست قریش را به تمیم بدهند و فلذا ابوسفیان با وجود اینکه مسن تر از او هم وجود داشت، ریاست قریش را داشت. ثانیاً؛ عباس عموی پیامبر از ابوبکر مسن تر بود. چون نقل این است که، عبدالله پدر بزرگوار پیامبر آخرین فرزند بود، بنابراین عباس عموی پیامبر چندسالی از حضرت رسول بزرگتر و از ابوبکر هم بزرگتر بود. اگر بنابر پیری بود، عباس را انتخاب می کردند. ثالثاً؛ خود ابوبکر هم در بحث خلافت- که البته ما تعبیر خلافت نمی کنیم چون جانشینی در کار نبود- استناد به سن و پیری خودش نمی کند.
اصل قضیه این بود که، روز دوشنبه قبل از ظهر که حضرت رسول از دنیا می روند، تا بعد از ظهر که حالت شوکه و اضطرابی در میان مردم ایجاد می شود، اینها در سقیفه جمع می شوند و رأی به حکومت ابوبکر می دهند و تا برسند به مسجد از هرکسی که در راه بود، بیعت می گرفتند و همان روز نماز مغرب و عشاء را به امامت او می خوانند. در حالیکه حضرت امیر در خانه مشغول کارهای مربوط به پیامبر اکرم بودند و در جریان این امور نبودند. یعنی اینها کارها را به سرعت به نهایت رسانیدند و آن اخباری هم که درباره شیخوخیت و سایر موارد طرح می شود، بعد از این انتصابات درست می شود.
البته خب ایشان برای این برنامه از قبل آمادگیهایی داشتند. همین قصه عقبه یا لیلة العقبه، روایت صحیحی دارد در منابع اهل سنت. خیلی عجیب است که ما روایت صحیحه نداریم آنها دارند. و اینکه، در روایات ما اسامی آن دو نفر نیست لیکن در روایت اهل سنت اسامی کسانی که در عقبه بودند آمده است و از جمله آن دو نفر. و این خیلی عجیب است. البته ایشان با اینکه این روایت را صحیحه میدانند اما آن را تکذیب مینمایند.
2⃣ بعد ایشان (نویسنده کتاب) در میان صحابه ابتدا به نام حضرت امیر(سلام الله علیه) می کنند. این کار خوبی است لیکن باید این ابتدا را توجیه علمی کنند که به چه دلیل ایشان را مقدم بر سایر صحابه طرح کرده اند. زیرا تعبیر «اول من اسلم» درباره حضرت نیاورده اند و اکتفا به این مطلب کرده اند که، حضرت امیر از نزدیکان حضرت رسول بوده است و این کفایت نمی کند. در ادامه به #مصحفعلی اشاره می کنند. باید درباره مصحف علی،کار دقیقتری انجام می دادند. یعنی نوشتارهای حضرت امیر را طبقه بندی می کردند اینکه، حضرت خواندن و نوشتن بلد بودند و از کتاب بودند از مسلمات تاریخ است.و اینکه ایشان از اول بعثت قرآن را نوشته اند و بعد از وفات پیامبر آن را از حالت صحفی درآورده و به مصحف تبدیل کرده اند، این هم مسلم است لیکن روشن نیست که آیا این عمل جمع آوری قرآن، استنساخ بوده است یا اینکه، حضرت تفسیرگونه ای نوشته اند. یعنی اضافاتی هم در هامش قرآن داشته اند. برهمین اساس، باید نوشتارهای حضرت تفکیک شود به؛ استنساخات، امالی و کتابتهای ایشان. حتی در فهرست ابن ندیم به اقاریر حضرت اشاره می کنند که نگارشهایی در قراردادهای معاملی داشته اند.
ادامه دارد....
@alfigh_alosul
#تقریر_جلسه_هفتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه)
3⃣درباره #جمعآوریقرآن توسط حضرت امیر، اخباری وارد شده است که، ایشان قرآن را جمع کردند و به میان مردم آوردند و آنها هم ابراز بی نیازی کردند. اسناد این اخبار و دلالات آنها خالی از خدشه نیست. در آنجا نقل است که حضرت امیر میفرمایند، من قرآن را به ترتیب نزول جمع کرده ام، اصل این مطلب به نظر ما ثابت نیست. اگر فقط مقصود از نگارش قرآن همین جمع کردن باشد، پس فعل حضرت استنساخ بوده است و این جای تردید ندارد اما اگرمعنای دیگری باشد و آن اینکه، حضرت علاوه بر جمع القرآن، بیان معانی و شأن نزول را هم داشته است یعنی مثل تفسیر شبر، که در این صورت می توان آن را مصحف علی نامید اما این معنا محل تردید است. آنچه که ما الآن از مجموعه شواهد احراز می کنیم این است که، ترتیب قرآن، سور و آیات از معجزات الهی است. و بعید است که حضرت امیر، ترتیب حضرت رسول را بر هم بزنند و تمام این روایات جمع القرآن چه طریق شیعی و چه طریق سنی از جهت سندی اشکال دارد. و به نظر ما حق با برخی از علمای شیعه و سنی است - مثل آقای خوئی - که معتقدند ترتیب قرآن، سو و آیات از معجزات الهی است.
درباره #تعددقرائاتقرآن هم می توان گفت که سه منشأ دارد؛ لهجه ها، قواعد نحوی و جعل. اگر یک کار تحقیقی خوبی درباره تعدد قرائات انجام شود روشن می شود که خیلی از قرائات سند مشخصی ندارند و جعلیات است. و این هم از معجزات الهی است که، با این گستردگی مسلمانان در شرق و غرب عالم، یک قرآن مورد اجماع مسلمانان وجود دارد. مورد #کربلاییکاظمساروقی هم شاهدی است بر اینکه همین قرآن موجود معجزه جاویدان الهی است.
پس دراینکه حضرت امیر قرآن را استنساخ کرده اند تردیدی نداریم اما در اینکه، قرآن حضرت امیر اضافاتی داشته است، این ابهام دارد و بهانه هم به دست دشمنان می دهد.
4⃣ اهل سنت یک بحثی دارند به این عنوان که؛ آیا بر مال صغیر و نابالغ زکات تعلق می گیرد یا خیر؟ کسانی که می گویند بله تعلق می گیرد، استناد می کنند به خبر #ابورافع که؛ وقتی ابورافع درگذشت، حضرت امیر سرپرستی اولاد او را به عهده گرفت، وقتی که بزرگ شدند مقداری از اموال آنها را برای خود برداشت به عنوان زکواتی که از جانب آنها پرداخته بود. این نقل را ایشان (نویسنده کتاب میراث حدیث شیعه) می آورد، و هم ایشان در دو صفحه بعد می گوید؛ ابورافع در حنین شرکت کرد و فرزندان او از کاتبان حضرت امیر بودند.
اصل قضیه این است که، ابورافع بعد از شهادت حضرت امیر از دنیا رفت و اساساً این قضیه درست نیست. ابورافع نزدیک به 90 سال داشت، غلام و عبد حضرت رسول بود و زنش سلمی هم قابله حضرت خدیجه بود هم قابله حضرت زهرا و او را سلمی زن ابورافع می خواندند چون رسم آن زمان این بود که، برای کنیز و عبد، از ابن و بنت استفاده نمی کردند. خود ابورافع هم دلال میان حضرت رسول و میمونه بود، چون آدم چیزفهمی بود نزد ایشان جایگاهی داشت. فرزندان او هم نزد حضرت امیر جایگاه خوبی داشتند به عنوان کاتب و دبیر.
خلاصه نویسنده میراث مکتوب شیعه، در این تعارض روایات اهل سنت درباره ابورافع گیر کرده است. صرف نقل اخبار بدون بررسی های لازم درست نیست، باید ربط میان اخبار و جوانب قضیه را در نظر گرفت.
@alfigh_alosul
✅ سلسله جلسات #تحلیلفهرستی حضرت استاد آیت الله مددی(زیدعزه) بر محور بررسی و نقادی کتاب #میراثمکتوبشیعه اثر دکترمدرسی طباطبائی شکل گرفته است.
🔸 سید حسین مدرسی طباطبایی پژوهنده، مجتهد، فقیه، استاد دانشگاه و نویسنده دینی ایرانی معاصر است. وی از ۱۹۸۳ تاکنون استاد کرسی Bayard Dodge در دانشکده مطالعات خاور نزدیک و حقوق اسلامی در دانشکده حقوق دانشگاه پرینستون است. او عضو پیوسته گلستانه در کالج سینت انتونی دانشگاه آکسفورد است و استاد مدعو کرسی خادم حرمین شریفین در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد بوده است. او عضو هیئت ویراستاری ژورنال حقوق اسلامی و خاور نزدیک یو سی ال ای است.
https://fa.wikipedia.org/wiki/
🔸به دلیلی از بارگذاری صوت جلسات معذورم، اما تقریر جلسات ان شاءالله ارائه خواهد شد. این جلسات بسیار پربار است و مطالعه آنها برای انجام تحقیقات بلند مدت راه گشا خواهد بود.
@alfigh_alosul
#تقریر_جلسه_هشتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه)
✅ وجود عقلانی و فرهنگی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)
🔹 نویسنده کتاب درباره #مصحفعلی خوب کار کرده است و انصافاً در برخی موارد تتبعات خوبی دارد. درباره این مصحف یک احتمال قوی وجود دارد که اینها اوراق پراکندهای بود که آنها را به هم متصل کردهاند و به نظر ما هم ترتیب قرآن همین است که در اختیار است و حضرت به همین شیوه جمع کردهاند. و احتمال بسیار قوی وجود دارد که، علت اینکه قرآن ایشان را قبول نکردند، به خاطر این باشد که، دستگاه خلافت نمیخواسته است که، قرآن منسوب به حضرت امیر باشد، نه اینکه با اصل کیان قرآن مخالفت بورزند که اگر چنین بود حضرت در مقابلشان میایستاد.
🔹 ابن قیم جوزی در کتاب «اعلام المحققین»، بخش معظم این کتاب را به شرح نامه عمر به شریح قاضی اختصاص میدهد. من احتمال میدهم که این نامه، نامه حضرت امیر باشد، زیرا شبیه آن نامه در منابع ما موجود است. در الغارات هم نقلی است که، معاویه نامه ای را که منسوب به امیرالمؤمنین بود، به خاطر علمی بودن آن گفت این نامه را به خلفا نسبت دهید تا به نام علیبنابیطالب نخورد.
🔹 حضرت نظرشان بر این بود که، مصحف رمز اسلام است و باید حفظ شود و به همین خاطر به #جمعالقرآن اهتمام ورزیدند. اینکه گفته میشود که، قرآن قانون اساسی است درست نیست. قرآن هم اساس قانون است، هم اساس اخلاق هم اساس اعتقادات هم اساس تاریخ است. آن روح کلی انبیاء و قیام های ایشان که اساس تاریخ است یعنی محکمات تاریخی است در قرآن آمده است.
🔹 آنچه درباره حضرت امیر در این بخش باید توجه داشته باشیم این است که، این نوشتارها و کتب یکی از آثار #وجودعقلانیوفرهنگی ایشان است نه تمام شخصیت ایشان. دیگران هم کتابت بلد بودند؛ عمر حتی عبری هم بلد بود و احتمالاً ابوبکر هم کتابت بلد بوده باشد، یا معاویه از کتاب وحی بود لیکن اینها شخصیت فرهنگی نداشتند، در تمام دوران بنی امیه یک مدرسه علمیه ساخته نشد. اما حضرت امیر شخصیت فرهنگی، هنری داشتند. منظومههایی که به ایشان منتسب است یا استنادات خود ایشان در خطبه ها به اشعار هم نشان از شخصیت هنری ایشان دارد.
🔹 در کتاب «المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام» یک بحث مفصلی درباره این دارد که، خطابهخوانی یکی از مقومات عشیرهای عرب در زمان جاهلیت بود. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، خطبهای از مشهورترین خطبای عرب به نام ابننباته را در کنار خطب حضرت امیر نقل میکند و میگوید اصلاً اینها با خطب علی بن ابی طالب قابل مقایسه نیستند. در حالیکه هیچ کدام از خلفا چنین شخصیتی نداشت، حتی نقل است که عثمان در آغاز خلافت بیش از چند کلمه نتوانست صحبت کند. همیشه خط اهل بیت در مواجهه با دین، یک #خطعقلانی بود. همین الآن هم اگر نگاه کنید، شیعیان در مواجهه با فرهنگ و تمدن غرب، عقلانی تر برخورد می کنند.
ادامه دارد....
@alfigh_alosul
#تقریر_جلسه_هشتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه)
✅مصحف فاطمه
🔹 در مجموعه نوشتارهای حضرت امیر چند عنوان داریم؛ صحیفه علی، کتاب علی و مصحف فاطمه. درباره #مصحففاطمه دو معنا داریم؛ یکی املائات حضرت فاطمه است که حضرت امیر نگاشتهاند و یگی دیگری هم املاء رسول الله است به خط حضرت امیر لیکن به نام مصحف فاطمه است. روایت معنای دومی در بصائرالدرجات است و معنای اول هم در کافی. روایت بصائرالدرجات چند سند دارد لیکن یک گیری در اسناد است. چون املاء رسول الله به خط حضرت امیر، چه ربطی به حضرت فاطمه دارد تا نام آن مصحف فاطمه باشد؟ به نظرم در استنساخ مشکلاتی وجود داشته است.
🔹 یکی از شخصیتهای فرهنگی عبداللهبنعمروبنالعاص بود که بالکل از سیاست بیرون بود، لیکن شخصیت فرهنگی او هم محدود به نوشتار بود. اسم کتاب او الصحیفة الصادقة است و امام صادق(سلام الله علیه) کتابی را به حضرت امیر نسبت میدهند با عنوان #الصحیفةالجامعة که به الجامعة معروف بود. لذا بنده اعتقاد دارم که روایات بصائر الدرجات تحریف شده است، یا در مرحله استنساخ یا در مرحله روایت.
در عهدنامهای که حضرت رضا(سلام الله علیه) مرقوم فرمودند که، اربلی در کشف الغمه میگوید: من به خط حضرت آن را دیدهام و همانجا نقل میکند. حضرت می فرمایند: مأمون مرا به ولیعهدی می خواند در حالیکه جفر و جامعه خلاف آن را می گویند. این خیلی عجیب است که، جفر و جامعه در دنیای اسلام آن روز شهرت داشته است. این روایت در آن روز که هارون بزرگترین حکومت اسلامی را تشکیل داده بود که تابحال چنین حکومتی تشکیل نشده است، چنین عهدنامهای نوشته شود و در خطب جمعه خوانده شود و جفر و جامعه هم در آن ذکر شود خیلی عجیب است.
🔹 یک نقلی است که، نشان میدهد که شهرت کتاب حضرت امیر از زمان خلافت ایشان است که در سنن نسائی همه چنین روایتی آورده شده است.
🔹 کتاب #القضایاوالسننوالاحکام که زیدیها به حضرت امیر نسبت میدهند نکتهای که ماداریم این است که، ائمه از آن کتاب زیاد نقل نکرده اند. از شواهدی که جمع میکنیم به دست می آید که این کتاب، کتاب معروف حضرت امیر در کوفه بوده است و احتمال قوی این است که، قضایای محمد بن غیث بخشی از آن است که، حضرت باقر(سلام الله علیه) به محمد بن غیث نقل کرده اند. این کتاب به احتمال زیاد تا زمان کلینی وجود داشته است، قاضی نعمان که میان کلینی و صدوق است از این کتاب نقل دارد و البته اسم آن کتاب را کتاب القضایا گذاشته است لیکن سند آن عین سند نجاشی به القضایا و السنن و الاحکام است. با این وضعیت، خیلی عجیب است که چرا این کتاب میان شیعه جا نیافتاد؟ به نظر میرسد که ائمه از این کتاب استفاده نکردهاند، و از کتاب صحیفة الجامعه استفاده کردهاند که کتاب سری بود و آن کتاب هم عمومی بود و در اختیار عموم قرار داشت و احتمال هم دارد که حضرت امیر در کتاب القضایا در پوشش تقیه حرف زدهاند.
خلاصه آن چیزی که ما میتوانیم بگوییم این است که، نوشتارهای حضرت یکی جفر است و دیگری جامعه، و کتاب علی یا صحیفه علی هم روشن نیست.
@alfigh_alosul
🌺 أَیهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیکمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ🌺
🔹به لطف خداوند متعال امیدداریم و آرزوی مغفرت و بخشش در این ماه مبارک را داریم. برای همگان دعا کنیم و در رأس همه ادعیه و دعای واجب بر اهل ولایت، دعا به وجود نازنین حضرت حجة(ارواحناله الفداء) است.
🔹ان شاءالله در این ماه مبارک، تقریرات بحث استادمددی(زیدعزه) ادامه پیدا خواهد کرد. در کنار این تقریرات، بهتر است به #سیره_عبادی (قول، فعل) علمای امامیه نیز پرداخته شود تا انگیزههای خودیابی و خودسازی در درون ما زنده گردد. بمنه و کرمه تبارک و تعالی.
@alfigh_alosul