eitaa logo
بنیاد بین‌المللی غدیر
3.1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
51 فایل
✅زنده نگه داشتن غدیر، به یک معنا زنده نگه داشتن اسلام است. ♦️مقام معظم رهبری 🌹همه مبلغ غدیر باشیم🌹 ادمین کانال: @Sajjad_sa73
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿❤️ ❤ فاصفح اللهم عما کنت اجرمته ❤ خدایا از آنچه در گذشته مرتکب شدم ، چشم پوشی کن 💖 فرازی از دعای صباح 💖 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿❤️ 🔸 پاداش کسی که ، ولی انجام نمی‌دهد چیست....؟؟ 🎙[استاد مسعود عالی] 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍افطاریِ ساده حرم امام رضا(ع)💛🌱 أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
ولی خوشبحالِ عجب عمویی دارد:)'💔 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یَا عَلِیُ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ 🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی 🌙 از ادعیه ماه مبارک 🌙 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
••• 🦋یَا مَنْ لا یُنْظَرُ إِلا بِرُّهُ ای آنکه جز به نیکی‌اش چشم ندوزند🤗💕..! |📖دعای جوشن کبیر🔖| 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
🌿❤️ از فشار زندگی نترسید؛ به یاد داشته باشید فشار ، توده زغال سنگ را به الماس تبدیل می کند... 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
دوستان عزیز به دلیل درخواست های مکرر شما عزیزان.. کتاب سه دقیقه در قیامت شبی یک قسمت در کانال قرار میگیرد‼️🔥
کتاب دقیقه در قیامت ای نزدیک به مرگ قسمت:: گذر ایام پارت اول پسری بودم که در مسجد و پای منبر ها بزرگ شدم. در خانواده ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. در دوران مدرسه و سال های پایانی دفاع مقدس، با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجام توانستم برای مدتی کوتاه، حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم. راستی، من در ان زمان در یکی از شهرستان های کوچک استان اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند. اما از ان روز، تمام تلاش خودم را در راه کسب معنویت انجام می دادم. می دانستم که شهدا، قبل از جهاد اصغر، در جهاد اکبر موفق بودند، لذا در جوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم، وقتی به مسجد می رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم. در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من الوده به دنیا و زشتی ها و گناهان نشوم. بعد از التماس از خدا خواستم که مرگم را زودتر برساند. گفتم من نمیخواهم باطن الوده داشته باشم. من میترسم به روزمرگی دنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم. لذا به حضرت عزرائیل التماس می کردم که زود تر به سراغم بیاید! چند روز بعد، با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم. با سختی فراوان، کار های این سفر را انجام دادم و قرار شد، با خستگی زیاد از مسجد به خانه امدم. قبل ار خواب، دوباره به یاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع به دعا برای نزدیکی مرگ کردم. البته ان زمان سن من کم بود و فکر می کردم کار خوبی می کنم. نمی دانستم که اهل بیت ع ما هیچگاه چنین دعایی نکرده اند. ان ها دنیا را پلی برای رسیدن به مقام عالیه می دانستند. خسته بودم و سریع خوابم برد. نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم. با ادب سلام کردم. ایشان فرموند:«با من چیکار داری؟؟ چرا انقدر طلب مرگ می کنی؟! هنوز نوبت شما نرسیده.» فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است. ترسیده بودم. اما با خودم گفتم: اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است، پس چرا مردم از او می ترسند؟! می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند، التماس های من بی فایده بود. با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم! در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم. راس ساعت 12ظهر بود هوا هم روشن بود! موقع زمین خوردن، نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت در همان لحظات از خواب پریدم. نیمه شب بود می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیدا درد می کرد!!! خواب از چشمانم رفت. این چه رویایی بود؟ واقعا من حضرت عزرائیل را دیدم!؟ ایشان چقدر زیبا بود؟!
یـــه مــرد عـاقل بــهم گفت: از شــروع دوبـــاره نـــترس..... 💌 | @Menhaj_salehin| 💌