eitaa logo
بنیاد بین‌المللی غدیر
3.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
49 فایل
✅زنده نگه داشتن غدیر، به یک معنا زنده نگه داشتن اسلام است. ♦️مقام معظم رهبری 🌹همه مبلغ غدیر باشیم🌹 ادمین کانال: @Sajjad_sa73
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱❤️♡♡♡ ﺍﻋﺘﻤﺎد کن ...! ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓـﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎک ﻏـﺮﻕ ﮐﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿـﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ☺️ 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
🌿❤️ دردناکترین محبتها آنهایی است که با ریا، تزویر و تظاهر آمیخته است ولذت بخش ترین محبتهاآنهایی هستند که درعین کوچک بودن با خلوص نیت وبابی آلایشی همراه 🌸💕🍃💕🌸💕🌸 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد «شیطان نماز صبح بیدارت میکنه‼️» شیطان با چه کسانی کار دارد ؟ 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
بنیاد بین‌المللی غدیر
کتاب #سه دقیقه در قیامت #تجربه ای نزدیک به مرگ قسمت سوم:: پایان عمل جراحی پارت:: هفتم او کنار من ا
کتاب دقیقه در قیامت ای نزدیک به مرگ قسمت سوم:: پایان عمل جراحی پارت:: هشتم همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق می دیدم! برادرم با یک تسبیح در دست، نشسته بود وذکر می گفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری می گفت. اما از ان عجیب تر اینکه ذهن او را می توانستم بخوانم! او با خودش می گفت: خدا کند که برادرم برگردد. او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد، مابا بچه هایش چه کنیم؟! یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه های من چه کند؟! کمی ان سو تر، داخل بخش اقایان، یک جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا می کرد. او را می شناختم. قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید برنگردم. این جانباز خالصانه می گفت: خدایا من راببر، اما او را شفا بده، او زن و بچه دارد، اما من نه. یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه میشوم، نیت ها و اعمال انها را می بینم و...... بار دیگر جوان خوش سیما به من گفت: برویم؟! خیلی زود فهمیدم منظور ایشان، مرگ من و انتقال به ان جهان است. از وضعیت به وجود امده و راحت شدن از درد و بیماری خوشحال بودم. فهمیدم که شرایط خیلی بهتر شده، اما گفتم: نه! مکثی کردم و به پسر عمه ام اشاره کردم. بعد گفتم: من ارزوی شهادت دا م. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اینجا و با این وضع بروم؟! همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برویم؟ بی اختیار همراه با انها حرکت کردم. لحظه ای بعد، خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم!
🍉 ما برای جلوگیری از شیوع این بیماری به وجدان و همکاری همه شهروندان متکی هستیم. ما جاودانه نیستیم و از مرگ نمی توانیم بگریزیم ، اما دست کم می توانیم کور نباشیم ، و کور نمیریم... ترس می‌تواند موجب کوری شود، حرف از این درست‌تر نمی‌شود، هرگز نمی‌شود، پیش از لحظه ای که کور شدیم کور بودیم، ترس کورمان می‌کند، ترس ما را کور نگه می‌دارد. ➖➖➖➖➖➖ 📚کوری 👤ژوزه ساراماگو 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
🌿➻امـروز•• 🌿➺ ۸ اردیبھشت ۱۴۰۲خورشيدے 🌿➺ ۷ شوال ۱۴۴۴قمرے 🌿➺ ۲۸ آوریل ۲۰۲۳میلادے ❈ اللهم صل علی محمد وآل محمد ❈ ⊱💛⊰ ⊰ ‌ 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
«فَإِنِّي‌قَرِيبٌ‌أُجِيبُ‌دَعْوَةَ..» +من‌نزدیڪم‌ ودعایِ‌دعاڪننده‌را‌هنگامۍ ‌ڪہ‌مَرا‌بخوانداجابت‌‌میکنم 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- چقد زیبا دلم آن حال و هوای بهاریه صحن هایت را می‌خواهد:)🥲
🎞 برادرشہید : سپاه‌رفتن‌بابک‌یک‌دگرگونی درزندگیش‌ایجادکرد. دوست‌شهید : بابک‌بعدسپاه‌مسیروهدف‌زندگیش ودیدش‌عوض‌شدبهش‌میگفتیم بابک‌چطوری‌اینقدرتغییر‌کردی؟!🤔 میگفت:راهم‌روپیداکردم🙂 توی‌خدمت‌کلااعتقادات‌بابک‌خیلی‌قوی‌شده‌بود انگارزندگیه‌دنیایی‌براش‌مهم‌نبود⛓🌍 روی‌گناه‌نکردن‌خیلی‌حساس‌شده‌بود بعدخدمت‌یه‌کارایی‌که‌قبلاانجام‌میداد دیگه‌انجام‌نمیداد … بابک‌پتانسیل‌این‌اعتقادودفاع‌روداشت اززمانیکه‌به‌خدمت‌رفت این‌پتانسیل‌به‌عمل‌تبدیل‌شد بابک‌آدمی‌نبودکه‌یه‌شبه‌🌔 انقلاب‌درونی‌درش‌ایجادبشه🇮🇷 بابک‌درطول‌زمان‌تغییر‌کرد⏳ حاج‌آقـا : موقعی‌که‌بابک‌سربازبود توی‌برنامه‌فصل‌شیدایی‌شرکت‌کرده‌بود واونجابهش‌نقش‌شهیددادن ومن‌شنیدم‌این‌تغییرازاونجانشات‌میگیره ⸾💫⃟‌🌸⸾↫ 💚•
_ جنگ‌ برنده‌ نداره‌ علی‌ آقا . . . اونایی‌ توی‌ جنگ‌ برنده‌ هستن‌ که اسلحه‌ میفروشن ! + تنگه‌ابوقریب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 ❤️روی مهربانی و بخشش خدا اصلا کم حساب باز نکن. خدا بی نهایت میبخشه... همش مال تو هست عزیز دلم.... بردار... 👤استاد پناهیان•.
بزرگی‌میگفت: همه‌مردم‌نسبت‌به‌همدیگه‌حق‌الناس‌دارن!! پرسیدم‌ینی‌چی‌ڪه‌نسبت‌به‌هم؟ فرمودن‌وقتی‌یڪی‌زار‌میزنه‌‌ تا‌امام‌زمانش‌روببینه. یڪیم‌بی‌خیال‌داره‌گناه‌میڪنه! این‌بزرگترین‌حق‌الناسیه‌ڪه‌باهر‌گناه‌...! میفته‌به‌گردنمون(:💔" حواسمو‌ن‌هست‌داریم‌چیڪار‌میڪنیم؟ 🌿
🌿❤️🌿❤️🌿 عـــــلامه تهرانی (ره) : 🌺اگــر دنیا و آخرت و رشد علمی و معنوی می‌خواهید باید پدر و مادرتان را تڪریم ڪنید. 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
🌿❤️🌿❤️🌿 *امیرالمؤمنین عليه السلام:* ميوه خردمندى، رهانيدن جان از زرق و برق دنيا است رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنيا ثَمَرَةُ العَقلِ 📚غررالحكم حدیث 5399 ‌‌‌ 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
•🌼🕊• میـــگم‌قبول‌دارۍ! هیچڪس‌نمیتونـه‌مثـل‌خـدا اینقـدر‌ زیبا و‌آروم‌ آدمـو‌ببخشـه؟ تـازه‌به‌روت‌ھم‌نمیـآره. . . ڪه‌گاھـۍکۍبودۍو‌چـۍشـدۍ! هیچوقـت‌ا‌‌ز توبـه نترس:) 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
بدون شرح...🙂🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱بسیار آموزنده 🌱 عاقبت فرد کینه ای و آخرت وحشتناک او ... 📚استاد مجتهدی(ره) 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
بنیاد بین‌المللی غدیر
کتاب #سه دقیقه در قیامت #تجربه ای نزدیک به مرگ قسمت سوم:: پایان عمل جراحی پارت:: هشتم همان لحظه ن
کتاب دقیقه در قیامت ای نزدیک به مرگ قسمت سوم:: پایان عمل جراحی پارت:: نهم این را هم بگویم که زمان، اصلا مانند اینجا نبود. من در یک لحظه صد ها موضوع را می فهمیدم و صد ها نفر را می دیدم! ان زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم امده. اما احساس خیلی خوبی داشتم. از ان درد شدید چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمویم در کنارم حضور داشتند و شرایط عالی بود. من شنیده بودم که دو ملک از سوی خداوند همیشه با ما هستند، حالا داشتم این دو ملک را می دیدم. چقدر چهره انها زیبا و دوست داشتنی بود. دوست داشتم همیشه با انها باشم. ما با هم در وسط یک بیابان کویری و خشک و بی اب و علف حرکت می کردیم. کمی جلو تر چیزی را دیدم! رو بروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت ان نشسته بود. اهسته اهسته به میز نزدیک شدیم! به اطراف نگاه کردم. سمت چپ من در دور دست ها، چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما انچه می دیدم سراب نبود، شعله اتش بود! حرارتش را از دور حس می کردم. به سمت راست خیره شدم. در دور دست ها یک باغ بزرگ و زیبا، یا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود. نسیم خنکی از ان سوی احساس می کردم. به شخص پشت میز سلام کردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد. این دو جوان که در کنار من بودند، هیچ عکس العملی نشان ندادند. حالا من بودم و همان دو جوان که در کنارم قرار داشتند. جوان پشت میز یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد!
رفته پیوی واسه تبادل فرداش پیام میده خواهرم/برادرم کجا زندگی میکنی؟! اسمت‌چیه؟ چیکاره‌ای؟ بعد‌ تو‌ کاناش‌ تلنگر‌ میزاره دم‌ میزنه‌ از‌ زندگی‌ عاشقانه از شهادت..... فک کن‌ اون‌ تو‌ آینده‌ زن‌ خودت‌ باشه....! ناراحت نمیشی با نامحرم چت کنه؟ داداش چی میزنی اینقدر معنوی میشی‌؛ تلنگر‌ میزاری‌ ولی‌ عمل‌ نمیکنی؟:/ 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
از‌تصـادف‌جـۅݩِ‌سـاݪـم‌بہ‌در‌بُـرده‌بـۅد، میگفـت‌زندگیـشـۅ‌مدیـون‌مـاشیـݩِ مـدݪ‌بـالاشہ! و‌خــدا‌همـچنـاݩ‌ݪـݕخـند‌می‌زد:)... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💌 | @Menhaj_salehin| 💌
📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید: 🍃سردار حاج حسین کاجی می گوید: بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌ طرز غیرعادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود. 📜در وصیت‌نامه نوشته بود : من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم... پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند... من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم و جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه می‌ماند. بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. و... بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است. ✨شهدا را یاد کنیم با صلواتی بر محمد و آل محمد