eitaa logo
بنیاد بین‌المللی غدیر
3.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
49 فایل
✅زنده نگه داشتن غدیر، به یک معنا زنده نگه داشتن اسلام است. ♦️مقام معظم رهبری 🌹همه مبلغ غدیر باشیم🌹 ادمین کانال: @Sajjad_sa73
مشاهده در ایتا
دانلود
دو‌پارت‌از تقدیم‌نگاهتون🌝🖇
بنیاد بین‌المللی غدیر
✨﷽✨ #داستان_مذهبی♥️ #رمان_عاشقانه_دو_مدافع🚶‍♀️♥️ #پارت38 بعد از قضیہ‌ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود
✨﷽✨ ♥️ 🚶‍♀️♥️ چشمکے بہ زهرا زدم رو بہ اردلاݧ گفتم: إ داداش سوغاتے خانومت چے⁉️ دوباره اخمے😖 بهم کرد و گفت: اسماء جاݧ دو ماه نبودم حس کنجکاویت تقویت شده‌ها ماشالا چپ چپ نگاهش👀 کردم و گفتم: خوب بگو میخوام تو خونہ بدم بهش چرا بہ مݧ گیر میدے؟؟؟سوالہ دیگہ پیش میاد... ماماݧ و بابا کہ حواسشوݧ نبود اما علے و زهرا زدݧ زیر خنده .😂 علے رو بہ اردلاݧ گفت : اردلاݧ جاݧ مݧ و اسماء انشااللہ آخر هفتہ راهے کربلاییم🍃 اردلاݧ ابروهاشو داد بالا...😳 و گفت:جدے؟؟با چہ کاروانے؟؟ علے سرشو بہ نشونہ‌ے تایید تکوݧ داد و گفت :با کارواݧ یکے از دوستام إ خوب یہ زنگ بزݧ📱 ببیݧ دوتا جاے خالے ندارݧ؟؟؟ براے کے میخواے؟؟ براے خودمو خانومم زهرا با تعجب بہ اردلاݧ نگاه کرد و لبخند زد 😳😁 باشہ بزار زنگ بزنم . اردلاݧ زنگ زد اتفاقا چند تا جاے خالے داشتݧ🤔 قرار شد کہ اردلاݧ و زهرا هم با ما بیاݧ داشتݧ میرفتݧ خونشوݧ کہ در گوشش👂 گفتم :یادت باشہ اردلاݧ نگفتے قضیہ بازو بند و.. خندید😂 و گفت: نترس وقت زیاد هست. بعد از رفتنشوݧ دست علے و گرفتم و رفتم تو اتاقم علے بشیݧ اونجا رو تخت🛏 براے چے اسماء ⁉️ تو بشیـݧ روبروش نشستم چادرو باز کردم یہ جعبہ🎁 داخلش بود در جعبہ رو باز کردم دو تا انگشتر عقیق توش بود علے عاشق انگشتر عقیق بود 😍 اسماء ایـݧ چیہ ؟؟؟ اینارو اردلاݧ آورده براموݧ... یکے از انگشترارو💍 برداشتم و انداختم دست علے واے چقد قشنگہ علے بدستت میاد علے هم اوݧ یکے رو برداشت و انداخت تو دستم درست اندازه‌ے دستم بود☺️ دوتاموݧ خوشحال بودیم و بہ هم نگاه میکردیم ...😍 اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت. ساکهاموݧ دستموݧ بود و میخواستیم سوار اتوبوس🚎 بشیم ... دیر شده بود واتوبوس میخواست حرکت کنہ. اردلاݧ و زهرا هنوز نیومده بودݧ هرچقدر هم بهشوݧ زنگ📱 میزدیم جواب نمیدادݧ روے صندلے نشستم و دستم و گذاشتم زیر چونم و اخمهام رفتہ بود توهم 😣 نگاهے بہ ساعتم انداختم اے واے چرا نیومدݧ؟؟؟؟ هوا ابرے بود بعد از چند دیقہ باروݧ نم نم شروع کرد بہ باریدݧ 🌧 علے اومد سمتم ساکهارو برداشت و گذاشت داخل اتوبوس🚎 مسئول کارواݧ علے و صدا کرد و گفت کہ دیر شده تا ۵ دیقہ دیگہ حرکت میکنیم نگراݧ بہ ایݧ طرف و اونطرف نگاه میکردم اما خبرے ازشوݧ نبود😳😔 ۵دیقہ هم گذشت اما نیومدݧ علے اومد سمتم و گفت: نیومدݧ بیا بریم اسماء إ علے نمیشہ کہ خوب چیکار کنم خانوم نیومدݧ دیگہ بیا سوار شو خیس شدے دستم و گرفت و رفتیم بہ سمت اتوبوس🚎 لب و لوچم آویزوݧ بود کہ باصداے اردلاݧ کہ ۲۰متر باهاموݧ فاصلہ داشت برگشتم بدو بدو با زهرا داشتݧ میومدݧ و داد میزدݧ ما اومدیم 😊 لبخند رو لبم نشست دست علے ول کردم و رفتم سمتشوݧ. کجایید پس شماهاااا؟؟؟بدویید دیر شد تو ترافیک گیر کرده بودیم . سوار اتوبوس شدیم اردلاݧ از بخاطر تاخیري کہ داشت از همه حلالیت طلبید🍃 تو اتوبوس رفتم کنار اردلاݧ نشستم لبخندے زدمو گفتم :سلام داداش با تعجب نگاهم کرد😳 و گفت: علیک سلام چرا جاے خانوم مݧ نشستے⁉️ کارت دارم اخہ اهاݧ هموݧ فوضولے خودموݧ دیگہ خوب بفرمایید إ داداش فوضولے ݧه کنجکاوے. اردلاݧ هنوز قضیہ‌ي بازو بنده رو نگفتیا... بیخیال اسماء الاݧ وقتش نیست 😳 📝 ... ✍️ [•➩@Beheshtf
بنیاد بین‌المللی غدیر
✨﷽✨ #داستان_مذهبی♥️ #رمان_عاشقانه_دو_مدافع🚶‍♀️♥️ #پارت39 چشمکے بہ زهرا زدم رو بہ اردلاݧ گفتم: إ د
✨﷽✨ ♥️ 🚶‍♀️♥️ لباسشو کشیدم گفتم بگو دیگه خیله خب پاره شد لباسم ول کـݧ میگم اوݧ بازوبند واسہ یکے از رفیقام بود کہ شهید شد.🌷 ازم خواستہ بود کہ اگہ شهید شد اوݧ بازو بند و همراه با حلقه‌اش💍، برسونم بہ خانومش وقتے شهید شد بازو بندش و تونستم از رو لباسش بردارم اما حلقش...😔 آهےکشید و گفت انگشتش قطع شده بود پیداش نکردم.😭 بازو بندو دادم بہ خانومش و از اینکہ نتونستم حلقشو بیارم کلے شرمندش شدم😔 همیـݧ دیگہ تموم شد بے هیچ حرفے بلند شدم و رفتم کنار علے نشستم سرمو گذاشتم رو شونشو تو دلم گفتم: هیچ وقت نمیزارم برے چقدر آدم خودخواهے بودم...😔 مݧ نمیتونم مثل زهرا باشم،نمیتونم مثل خانم مصطفے باشم،نمیتونم خودم و بزارم جاے خانوم دوست اردلاݧ، یہ صدایےتو گوشم👂 میگفت: نمیخواے یا نمیتونے⁉️ آره نمیخوام ،نمیخوام بدݧ علے و تیکہ تیکہ برام بیارݧ نمیخوام بقیہ‌ے عمرمو با یه قبر و یہ انگشتر زندگے کنم ،نمیخوااام😔 دوباره اوݧ صدا اومد سراغم: پس بقیہ چطورے میتونݧ⁉️ اوناهم نمیخواݧ اونا هم دوست ندارݧ... اما... اماچے؟؟؟ خودت برو دنبالش ... با تکوݧ‌هاے علے از خواب😴 بیدارشدم اسماء ؟؟؟اسماء جاݧ رسیدیم پاشو ... چشامو به،هوا تاریک شده بود از اتوبوس🚎 پیاده شدیم باد شدیدے می‌وزید🌬💨 و چادرم و بہ بازے گرفتہ بود لب مرز خیلے شلوغ بود .. همہ از اتوبوس‌ها پیاده شده بودݧ و ساک بدست میرفتݧ بہ سمت ایستگاه بازرسے تا چشم کار میکرد آدم بود ،آدمهایے کہ بہ عشق امام حسیـݧ❤️ با پاے پیاده قصد سفر کرده بودݧ ،اونم چہ سفرے🍃 شلوغے براشوݧ معنایے نداشت حاضر بودݧ تا صبح هم شده وایسـݧ ،آدما مهربوݧ شده بودݧ و باهم خوب بودݧ عشق ابے عبدللہ چہ کرده با دلهاشوݧ❤️ یہ گوشہ وایساده بودم و بہ آدمها و کارهاشوݧ نگا👀 میکردم باد همچناݧ میوزید🌬 و چادرمو بالا و پاییـݧ میبرد علے کنارم وایسادو آروم دستشو گذاشت رو شونم :بہ چے نگاه میکنے خانومم⁉️ یکمے بهش نزدیک شدم با لبخند😊 گفتم :بہ آدما،چہ عوض شدݧ علے علے آهے کشید و گفت: صحبت اهل بیت🍃 کہ میاد وسط حاضرے جونتم بدے هییی روزگار ... اردلاݧ و زهرا هم اومدݧ کنار ما وایسادݧ اردلاݧ زد بہ شونہ‌ے علے و گفت: إهم ببخشید مزاحم خلوتتوݧ میشما، اما حاجے ساکاتون و نمیخواید بردارید⁉️ علے دستشو گذاشت رو کمرشو گفت:دوتا کولہ پشتیہ دیگہ 🎒🎒 خوب مـݧ هم نگفتم دویستاست کہ نکنہ انتظار دارے مـݧ برات بیارم؟؟ هہ هہ ݧه بابا شوخے کردم حواسم هست الاݧ میرم میارم😁 زدم بہ بازوے اردلاݧ و گفتم :داداش خیلے آقاے مارو اذیت میکنیا...😡 صداشو کلفت کرد و گفت: پس داماد شده براے چے⁉️ دستم وگذاشتم رو کمرم و گفتم :باشہ باشہ منم میتونم خواهر شوهر خوبے باشماااااا 😁 خیلہ خوب حالا تو هم بیاید بریم تو صف داداش شما برید مـݧ وایمیسم باعلے میام چند دیقہ بعد علے اومد از داخل ساک چفیہ‌ے مشکیشو درآوردم و بستم دور گردنش زل زده بود تو چشمامو نگاهم میکرد😳 چیہ علے ؟؟؟چرا زل زدے بہ مـݧ⁉️ اسماء چرا چشمات غم داره ؟؟؟چشماے خوشگل اسماء مـݧ چرا باید اشک😭 داشتہ باشہ؟؟از چے نگرانے؟؟؟ بازهم از چشمام خوند،اصلا نباید در ایـݧ مواقع نگاهش میکردم.😔 بحثو عوض کردم ،یکےاز ساک هارو🎒 برداشتم و گفتم بیا بریم دیر شد. دستم و گرفت و مانع رفتنم شد منو نگاه کــݧ اسماء نمیخواے بگے چرا تو خودتے؟؟چرا نگرانے؟ ببیـݧ هیچکے نیست پیشموݧ بغضم گرفت و اشکام دوباره بہ صورتم هجوم آوردݧ😭 نمیتونستم بهش بگم کہ میترسم یہ روزے از دستش بدم .چوݧ میدونستم یہ روزے میره.با رضایت منم میره. یقیـݧ داشتم داره میره پیش آقا کہ ازش بخواد لیاقت نوکرے خواهرشو بهش بده.❤️ با چفیش اشکام و پاک کردو گفت :باشہ نگو ،فقط گریہ نکـݧ میدونے کہ اشکات😭 و دوست ندارم بریم ... یک ساعت تو صف وایساده بودیم... پاسپورتهامونو تحویل دادیم و از مرز رد شدیم دوباره سوار اتوبوس🚎 شدیم هوا تقریبا روشـݧ شده بود.بہ جایے رسیدیم کہ همہ داشتـݧ پیاده میرفتـݧ د تموم ایـݧ مدت و سکوت کرده بودم و داشتم فکر میکردم🤔😐 ازاتوبوس پیاده شدیم بہ علے کمک کردم وکولہ پشتے🎒 و انداخت رو دوشش هوا یکمے سرد بود چفیہ رو ،رو گردنش سفت کردم و زیپ کاپشنشو کشیدم بالا لبخندے زدو تشکر کرد بعد هم از جیبش یہ سربند درآوردو داد دستم .🍃 📝 ... ✍️ [•➩@Beheshtf
به‌نام‌او!🌻
🌿 چہ‌شقایق‌باشد… چہ‌گل‌نرگݜ‌و‌یاس🍃 جا؎یڪ‌گل‌… همچنان‌خالیسټ🌱! و‌ او‌خواهد‌آمد🚶‍♀️🎻 °•اللهُم‌عَجل‌لوَلیِڪَ‌الفَرج‌•° [•➩@Beheshtf
🚶‍♀️ 🌿 •┈••✾•✨💙✨•✾••┈• اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.﴾ @Beheshtf
💯 دوسټ‌دارم‌نماز‌بخونم‌‌؛اما‌رفیقام‌مسخره‌میکنن🚶‍♀️ دوست‌دارم‌حجاب‌داشتھ‌باشم‌اما‌ ا‌طرافیان‌‌نمیپسندن… امام‌کاظم‌؏‌میفرمایند: اگه‌تو‌دستت‌یڪ‌تیکه‌طلا‌باشه‌؛ همھ‌مردم‌بگن‌این‌سنگ‌باور‌میکنی؟ اگه‌یھ‌تیکه‌سنگ‌دستت‌باشه‌همه‌مردم‌بگن‌ طلاست‌‌باور‌میکنی؟‌نه‌دیگه… پس‌حرف‌مردم‌رو‌بزار‌کنار‌،هیچ‌وقت‌‌ نمیتونۍ‌همه‌رو‌راضی‌کنی‌! یادمون‌باشه‌فقط‌حرف‌خدا‌وخواست‌او🚶‍♀️ [•➩@Beheshtf
‼️' بھ‌مؤمنان‌‌بگو‌چشمهای‌خود‌را‌ از‌نگاه‌نامحرمان‌‌فرو‌گیریند🚶‍♀️💯! منهاج∫
دو‌پارت‌از تقدیم‌نگاهتون🌝🖇
بنیاد بین‌المللی غدیر
✨﷽✨ #داستان_مذهبی ♥️ #رمان_عاشقانه_دو_مدافع🚶‍♀️♥️ #پارت40 لباسشو کشیدم گفتم بگو دیگه خیله خب پاره
✨﷽✨ ♥️ 🚶‍♀️♥️ اسماء ایـݧ سربندو برام میبندے⁉️ نگاهے بہ سربند انداختم روش نوشتہ بود:"لبیک یا زینب" لبخندے تلخے زدم ،میدونستم ایـݧ شروع هموݧ چیزے کہ ازش میترسیدم.😰 سربندو براش بستم،ناخدا گاه آهے کشیدم کہ باعث شد علے برگرده سمتم چیشد اسماء ؟؟؟🤔 ابروهامو دادم بالا و گفتم هیچے بیا بریم اردلاݧ و زهرا رفتـݧ . بعد از مدت زیادے پیاده روے رسیدیم نجف دست در دست رفتم زیارت🕌 حس خوبے داشتم اما ایـݧ حس با رسیدݧ بہ کربلا بہ ترس تبدیل شد . وارد حرم شدیم... حس عجیبے داشتم 😍سرگردوݧ تو بیـݧ الحرمیـݧ وایساده بودیم نمیدونستیم اول بریم حرم امام حسیـݧ یا حرم حضرت عباس بہ اصرار اردلاݧ اول رفتیم حرم اما حسیـݧ ♥️ دست در دست علے وارد شدیم چشمم کہ بہ گبند افتاد بے اختیار اشک از چشمام👀 جارے شد و روزمیـݧ نشستم علے هم کنار مـݧ نشست و تو اوݧ شلوغے شروع کرد بہ روضہ🎤 خوندݧ چادرمو کشیدم روصورتمو و با تموم وجودم اشک😭 میریختم نمیدونم چرا تمام صحنہ هاے اوݧ ۴سال،مث چادرے شدنم اوݧ خوابے کہ دیدم پیرزنے کہ منتظر پسرش بود ،نامہ اے 💌کہ پسرش نوشتہ بود، خواستگارے علے شهادت مصطفے ،خانومش و ...حتے رفتـݧ علے بہ سوریہ میومد جلوے چشمم و باعث شدت گریہ ام 😥شده بود. واے اماݧ از روضہ اے کہ علے داشت میخوند روضہ ے بے تابے حضرت زینب بعد از شهادت ا🌷مام حسیـݧ قلبم داشت از سینم میزد بیروݧگریہ آرومم نمیکرد داشتم گریہ میکردم اما بازهم بغض داشت خفم میکرد 😔 نفسم تنگ شده بودو داشتم از حال میرفتم تو هموݧ حالت چند تا نفس عمیق کشیدم و زیر لب از خدا 💞کمک میخواستم چادرمو زدم کنار تا راحت تر نفس بکشم مردم دور تا دور ما جمع شده بودݧ با روضہ ے علے اشک میریختـݧ😭 اشکام و پاک کردم کہ واضح تر اطرافمو ببینم بہ علے نگاه کردم👁 توجهے بہ اطرافش نداشت روضہ میخوندو با روضہ ے خودش اشک میریخت یاد غریبے حضرت زینب و روضہ اے کہ خودش براے خودش میخوند🗣و اشک میریخت افتادم بغضم بیشتر شد ونفسم تنگ تر بہ زهرا کہ کنارم نشستہ بود با اشاره گفتم کہ حالم بده 🤕 زهرا نگراݧ بطرے آب و از کیفش درآورد و داد بہ مـݧ و بعد شونہ هامو ماساژ داد روضہ ے علے تموم شد 💯 اطرافموݧ تقریبا خلوت شده بود علے کہ تازه متوجہ حال مـݧ شده بود با سرعت اومد 😱سمتم و با نگرانے دستم و گرفت:چیشده اسماء حالت خوبہ؟ هنوز اشکاش رو صورتش بود دلم 💔میخواست کسے اونجا نبود تا اشکاشو پاک میکردم و براے بودنش ازش تشکر میکردم لبخندے زدم و گفتم:چیزے نیست علے جاݧ یکم فشارم افتاده بود دستات یخہ اسماء مطمعنے خوبے؟‼️ سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم بهش نزدیک شدم و در گوشش گفتم:علے چہ صدایے دارے تو ،ببیـݧ منو بہ چہ روزے انداخت ☹️ با تعجب بهم نگاه کردواز خجالت سرشو انداخت پاییـݧ چند روزے 📆گذشت ،سخت هم گذشت از طرفے حرم آقا و روضہ هاش از طرف دیگہ اشکهاے علے کہ دلیلش و میدونستم میدونستم کہ بعد از شهادت مصطفے یکے از دوستاش 👥براے ردیف کردݧ کارهاے علے اومده بود پیشش میدونستم کہ بخاطر مـݧ تا حالا نرفتہ الاݧ هم اومده بود از آقا بخواد کہ دل❤️ منو راضے کنہ با خودم نمیتونستم کنار بیام،مـݧ علے و عاشقانہ دوست داشتم ،دورے و نداشتـنشو مرگ خودم میدونستم😢 ،علے تمام امید و انگیزه ے مـݧ بود اما نباید انقدر خودخواه باشم❌ من وقتے علے و میخوام باید بہ خواستہ هاشم احترام بزارم تصمیم گیرےخیلے سخت بود تو هموݧ حرم🕌 بہ خدا توکل کردم و از آقا خواستم بهم صبر بده تا بتونم تصمیم درست بگیرمـ نمیدونم چرا احساس میکردم آخریـݧ کربلایی💞 کہ با علے اومدم . همہ جا دستشو محکم میگرفتم و ،ول نمیکردم دل کندݧ از آقا سخت بود 💔. ما برگشتیم اما دلموݧ هنوز تو بیـݧ الحرمیـݧ مونده بود . اشک چشماموݧ 👀خشک نشده بود و دلموݧ غم داشت رسیدیم خونہ بہ همیـݧ زودے دلتنگ حرم شدیم. حال غریب و بدے بود انگار مارو از مادرموݧ بہ زور جدا کرده بودݧ..😔 📝 ... ✍️ 𖣘@Beheshtf
بنیاد بین‌المللی غدیر
✨﷽✨ #داستان_مذهبی ♥️ #رمان_عاشقانه_دو_مدافع🚶‍♀️♥️ #پارت41 اسماء ایـݧ سربندو برام میبندے⁉️ نگاهے بہ
✨﷽✨ ♥️ 🚶‍♀️♥️ علے بے حوصلہ و ناراحت یہ گوشہ‌ے اتاق نشستہ بود و با تسبیح📿 بازے میکرد رفتم کنارش نشستم نگاهش نمیکردم تسبیح و ازش گرفتم و گفتم:چرا ناراحتے⁉️ آهے کشید و گفت: اسماء خدا کنہ زیارتموݧ قبول شده باشہ و حاجتامونو بگیریم🍃 میدونستم منظورش از حاجت چیہ با بغض تو چشماش👀 نگاه کردم و گفتم: علے؟ جانم اسماء؟ چشمام پراز اشک شد😭 و گفتم: حاجت تو چیہ؟ با تعجب بهم نگاه کرد😳 بهم نزدیک شد و اشکامو پاک کرد: اسماء مگہ نگفتم دوست ندارم چشمات و خیس ببینم😔 چشمامو بستم😑 و دوباره سوالمو تکرار کردم ازم فاصلہ گرفت و گفت: خوب مـݧ خیلے حاجت دارم🍃 قابل گفتݧ نیست چپ چپ بهش نگاه کردم😒 و گفتم: آهاݧ قابل گفتݧ نیست دیگہ باشہ بلند شدم برم کہ دستم و گرفت و کشید سمت خودش و کنارش نشوند. بینموݧ سکوت بود😐 سرمو گذاشتم رو سینش و بہ صداے قلب مهربونش گوش دادم.💗 نتونستم طاقت بیارم اشکام سرازیر شد😭 چطورے میتونستم بزارم علے بره ، چطورے در نبودش زندگے میکرم. اگہ میرفت کے اشکام و پاک میکرد😔 و عاشقانہ تو چشمام زل میزد کے منو در آغوش میگرفت تا تمام غصه‌هامو فراموش کنم⁉️😔 پنج شنبہ‌ها باید با کے می‌رفتم بهشت زهرا؟🌹🍃 دیگہ کے برام گل یاس سرمو گرفتم و پیشونیمو بوسید😘 تو چشمام زل زد و گفت : اسماء چیشده؟ چرا چند وقتہ اینطورے بہ علے نمیخواے بگے❓ میخواے با اشکات قلبمو آتیش بزنی؟💔 مـݧ میدونم کہ میخواے برے فقط بگو کے؟؟؟ چیزے نگفت زدم بہ شونش و گفتم :علے با توام 🙁 اشک تو چشماش حلقہ زده😢 و گفت:وقتےکہ دل تو راضے باشہ برگشتم، پشتم و بهش کردم و گفتم: إ جدے؟؟پس هیچوقت نمیخواے برے دستشو گذاشت رو شونم و منو چرخوند سمت خودش😶 اومد چیزے بگہ کہ انگشتمو گذاشتم رو لباشو گفتم: هیس نگو علے تو کہ میخواستے برے چرا اصلا زن گرفتے؟؟؟😳😔 چرا موقع خواستگارے بهم نگفتے؟؟ اصلا چرا مݧ؟؟؟ علے چرا؟؟؟ دستمو گرفت تو دستشو گفت: اجازه هست حرف بزنم⁉️ اولا کہ هر مردے باید یه روزے زݧ بگیره دوما کہ اسماء تو کہ خودت میدونے مـݧ عاشقت شدم😍 و هستم باز میپرسے چرا مـݧ⁉️ اوݧ موقع خبرے از رفتـݧ نبود کہ بخوام بهت بگم. الانش هم اگہ تو راضے نباشے مـݧ جایے نمیرم😔 آره مـݧ راضے نباشم نمیرے اما همش باید ببینم ناراحتے‼️ بادیدݧ عکس یہ شهید🌷 بغضت میگیره?? ینے مـݧ مانع رسیدݧ بہ آرزوت بشم؟ مـݧ خودخواهم علے؟؟ نه نه اسماء چرا اینطورے میکنے⁉️ نمیدونم علے ،نمیدونم بس کـݧ اسماء دستم گذاشتم رو سرمو بہ دیوار تکیہ دادم...😑 علے از جاش بلند شد رفت سمت در، یکدفعہ وایساد و برگشت سمت مـݧ بہ حرکاتش نگاه میکردم اومد پیشم نشست و با ناراحتے گفت: اسماء یعنے اگہ موقع خواستگارے💞 بهت میگفتم کہ داره برم سوریہ قبول نمیکردے⁉️ نگاهم و ازش دزدیدم و بہ دستام دوختم قلبم بہ تپش افتاده بود 💓 نمیدونستم چہ جوابے باید بدم .. 📝 ... ✍️ 𖣘@Beheshtf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
! 🚶‍♀️💔 سو‌ز‌همیشه‌؎جگرم‌باش‌یا‌حسین💔 من‌سینہ‌‌میزنم‌سپردم‌باش‌یاحسین🍃 شب‌جمعھ‌هوایټ‌نکنم‌میمیرم🚶‍♀️💔' منهاج∫
147.4K
[📻⛓] ‌حتی‌شیطان‌هم‌ڪم‌میاره‌وفرار‌میکنہ🚶‍♀️☝️! ! منهاج∫
یڪۍ‌از‌جمعہ‌هآ‌جان‌خواهد‌آمد بہ‌درد‌؏ـشق‌درماڹ‌خواهد‌آمد غباࢪ‌از‌منزل‌دݪھآ‌بگیࢪید ڪہ‌بࢪ‌این‌منزل‌مهماڹ‌خواهد‌آمد . . . @Beheshtf
چہ‌شقایق‌باشد… چہ‌گل‌نرگݜ‌و‌یاس🍃 جا؎یڪ‌گل‌… همچنان‌خالیسټ🌱! و‌ او‌خواهد‌آمد🚶‍♀️🎻 °•اللهُم‌عَجل‌لوَلیِڪَ‌الفَرج‌•° [•➩@Beheshtf
🚶‍♀️ 🌿 •┈••✾•✨💙✨•✾••┈• اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.﴾ @Beheshtf
بچہ‌شیعہ‌گناه‌باید‌واسش‌تلخ‌باشھ! مثݪ‌زهࢪ‌ماࢪ‼️https://eitaa.com/Beheshtf
چہ‌شقایق‌باشد… چہ‌گل‌نرگݜ‌و‌یاس🍃 جا؎یڪ‌گل‌… همچنان‌خالیسټ🌱! و‌ او‌خواهد‌آمد🚶‍♀️🎻 °•اللهُم‌عَجل‌لوَلیِڪَ‌الفَرج‌•° [•➩@Beheshtf
🚶‍♀️ 🌿 •┈••✾•✨💙✨•✾••┈• اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.﴾ @Beheshtf
سلام‌رفقا✋🏻🦋 ‌داریم‌کم‌کم‌به‌غدیر‌نزدیک‌میشم🌿! بقول‌رفیقمون‌کم‌کم‌داره‌صدای‌: مَنْ‌کُنْتُ‌مَولاهُ‌فَهذا‌عَلِی‌مَولاهُ🖇 میپچه‌توگوش‌هامون🐚🎈! پس‌برای‌اینکه‌ثابت‌کنیم‌‌: علی‌امام‌من‌است‌ومنم‌غلام‌علی🌱.. ومبلغ‌غدیر‌باشیم‌‌کمترین‌کار‌عوض‌کردن پروفایل‌هامونہ! اگه‌هستی‌رفیق‌اگه‌میخوای‌مبلغ‌غدیر‌باشی پروفایل‌‌خودتو،‌گروه‌تو،‌کانال‌تو عوض‌کن‌✨! 🌿! 💛! 🖇!