روایت کرونا-شب عملیات.mp3
6.32M
📻 #رادیو_روایت 📻
صدای خانه طلاب جوان
🔘 روایت کرونا - قسمت اول
🔘 شب عملیات
💠 اكنون در قرن پانزدهم هجری قمری، همانطور كه نبی اكرم(ص) پیشگویی فرموده بودند، قوم سلمان فارسی _ ایرانیان _ علم قیام انبیا را بر دوش گرفتهاند و وجودشان همچون شمسی تازه در خلأ ظلمانی جاهلیت ثانی تولد یافته است...
#رادیو_روایت
#قرارگاه_جهادگران_سلامت
🌐 برنامه های رادیو روایت را از طریق لینک زیر دنبال کنید:
https://shenoto.com/channel/radiorevayat
💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
اقتصاد هم روح دارد
✅ این حکایت از گلستان سعدی را یادتان هست؟
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی.
باری این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن.
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
✅ به نظرم در تحلیل وضعیت اقتصاد یک انسان یا یک جامعه قبل از بررسی میزان فقر و فلاکت و سرمایه و کار و هر نکته دیگری باید شاخصهای مهمتری را در نظر گرفت که اساسا سیاسی اند. محاسبه اقتصاد بدون این ویژگی محاسبه یک جسد بدون روح است.
✅ همیشه فکر میکردم چطور کشورهایی که خیلی هم دارا هستند و سرعت رشد داراییهایشان از ایران بیشتر است به اینجا رسیده اند؟
اما
⚡️اولا اراده این کشورها در چه وضعیتی نسبت به اجزا دیگر عالم است؟ چه میزان فشارهای کشورها و شرکتهای بزرگ خرپول دنیا روی آنها بوده؟ اگر نبوده چرا؟
⚡️ثانیا چه میزان از زور بازو و دانش مردمشان نان میخورند و درون زایند؟ چه میزان علم بنیاد و مردم بنیادند؟ چه میزان با فشار بیرونی حاکمیت ها و با اجبار رشد کرده اند؟
✅ نگویید فقر ذلت میآورد. چون این جمله ناقص است. هر فقری ذلت آور نیست و هر پول و درآمدی عزت آور نیست. فقر ناشی از ایستادن بر هویت و عزت، خودش تشدید کننده عزت است و عزت همان منبع سرشار و سرمایه اصلی است که موتور تولید و باعث #جهش_تولید در کشور است. اساسا «مقاومتی بودن اقتصاد» اشاره به روح اقتصاد دارد.
✅ شنیده اید این روایت امام صادق ع را که به آن فرد فقیر گفت تو پولداری. بعد توضیح داد که «ولایتت را چند میفروشی؟» ولایت صرفا یک عقیده نیست بلکه اتصال به هویت الهی و برتر خودمان و مبارزه با سلطان و طاغوت عالم است. این روح اقتصاد است. و الا چه بسا در کربلا کسی با شاخص اقتصادی محاسبه کند و کم شدن آب و خوراک و امنیت لشکر را ببیند و بگوید شکست اقتصادی خوردند و این یعنی مبارزه را در جان اقتصاد درنیابیم.
✅ اقتصاد آویزان یا بی تفاوت به اراده سلاطین عالم یا اقتصاد غیر متکی به علم و بازوی مردم، یک شبه فرومیپاشد. و وای بر کشوری که خودش را بفروشد.
✅ به این پرسش با دقت فکر کنیم که چرا عده ای برای معاملات با شرکتهای غربی چشم بسته، سوت و کف میزنند و برای معامله با شرق چشم بسته، تف و لعن میفرستند. پای نکته ای فرا اقتصادی در میان است؟
✅ از خود بپرسیم علت تحریم اقتصادی ایران چیست؟ تغییر اراده ؟ اراده چه کسی؟ همانکه فشار تحریم بر گرده او است؟ او کیست؟ مردم محروم و مستضعف؟ خوب مگر اراده اینها چیست که باید تغییر کند؟ و آیا این اراده مگر به لحاظ اقتصادی چقدر میارزد؟
@ali_mahdiyan
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساختارهای نظام اسلامی مهم است اما به شرط آنکه حاوی روح خود باشد که انقلاب است.
نقش پیشروان و رهبران یک نقش حقیقی است نه صرفا حقوقی.
این نقش حقیقی، روح نظام یعنی انقلاب را در جان امت پمپاژ میکند.
ما انقلاب را مدیون امامان انقلاب و شهداییم. سلوک بر بستر نظام را مدیون این قله هاییم.
رفقا!
از کنار جملات حاج قاسم ساده نگذرید.
این جملات را باید به دقت گوش کنیم و مباحثه کنیم.
جانم فدای راه و مکتبش.
@ali_mahdiyan
امید صادق.pdf
143.5K
علت امیدوار بودنم به اوضاع را در این متن توضیح داده ام.
@ali_mahdiyan
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدانید چه چیزی اتصال زمین به آسمان را محکم کرده در جامعه ما
انتظار مادرانه شهدا یکیشه
نگاه کنید
@ali_mahdiyan
دماوند
🌱من اهل تهرانم اما از وقتی طلبه شدم در قم زندگی میکنم. برای همین زیاد به تهران رفت و آمد دارم. یک روز در راه قم به تهران، رفیقم که کنار دستم نشسته بود، قله دماوند را نشانم داد و گفت ، علی دماوند را دیده بودی؟ چقدر زیبا است!
🌱قله پر صلابت که از وسط همه آلودگیها و سیاهیها سر به فلک کشیده بود و قد راست کرده بود و همه سیاهیهای اطرافش تاب مقابله با قامت رعنا و با اقتدارش را نداشتند و اتفاقا در نشان دادن هیبتش بیشتر کمکش میکردند.
🌱شاید خنده دار باشد اما من از آن روز هر وقت تصویر دماوند را میدیدم یاد رفیقم میافتادم. رفیقی که مرا متوجه اقتدار دماوند کرد در مسیر پر غفلت روزمره ام.
🌱آن رفیقم را نمیشناسید. شبها وقتی همه بچه های جهادی خسته از کار روزانه خواب بودند، دیرتر از همه و خسته تر از همه از سر کار بر میگشت، گاهی میدیدیم پتویی پیدا نکرده و جایی نیافته، روی خاک خودش را جمع کرده از سرما و خوابیده.
🌱آن رفیقم را نمیشناسید، آقا زاده ای که پدرش مدیر شناخته شده نظام بود و مسوول یک مجتمع غیرانتفاعی معروف، اما این رفیقم بچه هایش را در مدرسه ای دولتی گذاشته بود که مثل بقیه درس بخوانند و زندگی کنند مثل همه ندارهای شهر.
🌱رفیقم را نمیشناسید کسی که اگر خم به ابروی رهبرش میآمد بی تاب میشد و ما برای سلامتی اش میترسیدیم. همان که آه... در راه بازگشت از اربعین، با همسرش و سه دخترش پر کشید تا بهشت و همه ما را واله و حیران مردانگیش رها کرد و رفت. #سیدمحمدساجدی
🌱امروز شنیدم بی بی سی و اذناب داخلی اش و #نادانهای_پازل_تکمیل_کن ش، غصه یک یازدهم این قله دلفریب را میخورند که دست اوقاف جمهوری اسلامی افتاده.
🌱دروغ میگویند مثل همیشه اما هدفشان معلوم است بنا است نمادهای اقتدار مردم را در این همه فشار و سختی این روزها ، جلوی چشمان پر از اشک این مردم بیاورند که بگویند نظام همه چیزتان را نابود کرد.
🌱نمیدانند یک یازدهم و دوازدهم که سهل است شش دانگ هزار هزار قله دماوند مان را که جانهای پاک حاج ق ا س م ها است، فدای نظاممان کردیم و فدا میکنیم و همه سیاهی های تبلیغاتتان مثل ابرهای سیاهی است حول قله های ما که فقط صلابتشان را بیشتر نشان میدهد.
🌱قله های دماوند برای من جان هزاران #سیدمحمدساجدی است که اطرافم در کوره چهل ساله این انقلاب آب دیده اند و قد کشیده اند و پر صلابت ایستاده اند و هزار هزار بار بکشید و زنده شان کنید جانشان را برای نظام ( تاکید میکنم همین نظام) جمهوری اسلامی میدهند.
@ali_mahdiyan
شکافنده حرفهای درست
🌱خدا رحمت کند حضرت حافظ را که میگفت: به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها. یعنی ظاهرگرا نباش. رفتار را با روح و عمقش که عشق و مستی است به جا بیاور. و الا دچار تحجر میشوی.
🌱خیلی ها فکر میکنند ظاهرگرایی و تحجر اکتفا کردن به رفتارهای خشک و بی روح است.
این هست ولی به نظرم کسانی که صرفا روحیه علمی دارند یعنی فقط در پی راست و دروغ حرفها هستند هم مبتلای به ظاهرگراییند.
🌱شکافنده علم یعنی کسی که پشت سر دانش، اراده ها را هم میبیند و تشخیص میدهد. فقط صدق و کذب اخبار را دنبال نمیکند. برای همین، فلان بحث فکری پر سر و صدای علمی را میگوید بی خیال شوید کلا سرکاری است و آن بحث دیگری را ورود علمی میکند. چرا؟ چون میداند این بحث مثلا برای تئوریزه کردن طاغوت مطرح شده.
🌱این همه توجه در روایات امام باقر علیه السلام به «منبع اخذ دانش» و این حجم روایات ایشان در بحث حاکمیت الهی و حاکمیت طاغوت، برای توجه دادن به همین روح علم یعنی اراده و جهت گیری های پشت سر حرفها و دانشها است.
🌱در دوران زندگی در فضای مجازی مثل نان شب محتاج #نگرش_باقرالعلومی هستیم. بله درست و غلط یک خبر ربطی ندارد که از زبان چه کسی بیرون میآید ولی مهمتر از درستی و غلطی خود حرف این مهم است که پروژه چه کسی دارد پیش میرود چه بسا کلمه حقی باشد که اراده باطلی پشت سر آن است.
🌱با این حساب مهم است که ببینیم مثلا فلان خبر در خراب کردن دولت که در جمع حزب اللهی ها هم عادتا مقبول میافتد، کدام پروژه را پیش میبرد. فلان دعوا درباره فلان تصمیم مجلس کدام پازل را تکمیل میکند. مطالبه گری و نهی از منکر ما با توجه به این نکته قطعا متفاوت خواهد شد و ارتقای باقرالعلومی میابد.
@ali_mahdiyan
پیر مرد داغدیده و آقای جمهوری اسلامی
❤️ پیرمردی با چشمهای نافذ و قدی کشیده چهارشانه. صورتی مردانه با سبیل سفید و بلند که ویژگی همه مردان دیارش بود. آرام ولی مهربان شبیه پهلوانان داستانها. اهل روستای "زرده" بود؛ حدود 40 کیلومتر خارج از جاده اسلام آباد به سرپل ذهاب در میانه کوههای سنگی و سخت. مردم آنجا اهل حق هستند. شیعه دوازده امامی نیستند.
❤️ زلزله آمده بود و سقف خانه اش رخته بود روی نوه ها و بچه هایش. رفتیم سری بزنیم و تسلیتی بگوییم. گفتیم پدر جان اجازه میدهی وارد خانه ات شویم با رویی گشاده پذیرفت. خانه که چه عرض کنم مخروبه. رفتیم توی چادری که گوشه حیاط خانه برایش زده بودند.
❤️ پسرش با دو تا نوه اش را زیر آوار از دست داده بود. دو تا دختر کوچک ، اسم یکیشان کوثر بود دختری پنج ساله که توی بغل مادرش زیر آوار جان داده بود. وای از دل آن مادر میگفتند مادر دخترک یعنی عروس این پیرمرد میخواسته خودکشی کند جلویش را گرفته بودند. ولی عجب از این پیرمرد که مثل کوههای زرده پرابهت و مقتدر بود.
❤️ تعریف کرد که سالها قبل با بمباران شیمیایی صدام چشمه روستا مسموم میشود. برادران و پدر همین پیرمرد از آن آب میخورند. پنج برادر و پدرش شیمیایی میشوند و اینطور آنها را از دست داده بود. عجیب بود باور نکردنی بود.
❤️ بعد از جنگ پسر جوان دیگرش حین سربازی پایش روی مین میرود و شهید میشود. یعنی ده داغ که هر کدام میتواند یک مرد را از درون ویران کند. باور کنید اگر نمیدیدم باورم نمیشد. مگر امکان دارد؟
❤️ وقتی شروع کرد به نالیدن و از کم کاری و ضعفهای مسوولین برای ما گفت و اینکه باید چگونه این همه سختی را خود تدبیر کند. ما همه آرام به صحبتهای او گوش میدادیم و فکر میکردیم چه باید کرد چه طور کمکش کنیم و دلداریش دهیم.
❤️ ناگهان گویا چیزی به ذهنش رسیده باشد. خیال کرد نکند ما از دردهایش چیز دیگری برداشت کنیم. یک لحظه سکوت کرد و بعد با همان لهجه با صلابت کردی اش گفت، بگذارید یک چیزی را به شما بگویم. ده تا داغ دیده ام اگر دهها داغ دیگر ببینم اجازه نمیدهم کسی چپ به #جمهوری_اسلامی نگاه کند مراقب یک وجب از این خاک هم هستم خودم و خانواده ام.
❤️عجب! ما اصلا حرفی نزدیم. این حرفها را وقتی میزد که نه دوربینی بود و نه ضبطی. چند تا جوان که مسوول هم نبودند. وسط این همه داغ و گرفتاری او چطور یاد جمهوری اسلامی افتاد؟ الله اکبر...
❤️ عجب کوههای زرخیزی هستند این کوههای گمنام. پیرمردی که هم مذهب ما هم نبود. چطور دلداده جمهوری اسلامی است. وسط این همه مشکلات خانوادگیش؟ این #آقای_جمهوری_اسلامی کیست مگر؟ چرا و چطور با همه سختیها و دردها اینقدر دلداده دارد؟
@ali_mahdiyan
کهنه ترین زخم مفسر همه زخمهای دیگر بود
🔻دو سه سخنرانی است که رهبری با تعابیر مختلف و به زبانهای گوناگون درخواست میکند ، توصیه میکند، دستور میدهد، که بچه هایی که موج اول را شکل دادید، نوبت موج دوم است. نمیدانم چرا اثاقلتم الی الارض شدیم، چرا نمیشنویم، مگر او با ما سخن نمیگوید؟
🔻این فاصله معنا دار بین دستور رهبری با حرکت امثال خودم ، خیلی دردناک است. امروز با دوستانم در #خانه_طلاب_جوان_قم سخنان رهبری را مباحثه میکردیم. احساس جمع این بود که این فرمان رهبری برای ما وجوب عینی درست میکند. فرد فرد بچه ها درگیر بودند ولی صحنه حرکت جمعی و جریان سازی نیاز دارد. خیلی ها هنوز مشغول خدمت در بیمارستانها و پخش کمک های مومنانه اند اما این مقدار کافی نیست. نیاز داریم به گفتمان سازی و جریان سازی. باید بنویسیم باید بگوییم. باید همه را به حرکت درآوریم.
🔻باید بچه هایی که در غسالخانه ها مشغولند بگویند چه میبینند از نزدیک. بگویند چه جوانهایی را میشویند چه خانواده هایی داغدارند چطور در مدت یک هفته عزیزشان را از دست میدهند. شاید همه ماجرا را جدی بگیرند.
🔻باید بچه هایی که در بیمارستان ها هستند بنویسند چطور کادر درمانی نیاز به مدد رسانی دارد. چطور زیر فشار کار هستند. چطور بیماران زیادتر میشوند و میآیند و چطور درد میکشند.
🔻کرونا باید باعث یک حرکت اجتماعی و خدمت رسانی جدی شود که فشار های اقتصادی دشمن به مردم کمتر احساس شود. باید به داد هم برسیم. انقلابی گری به معنای نق زدن و ناامیدی پراکندن و سیاه نمایی و تهمت و تحریف نیست انقلابی گری یعنی خدمت یعنی در میان میدان بودن .
🔻نمیدانم کسی صدای مرا میشنود یا نه. نمیدانم لااقل آن جمع چهل نفره که پارسال خدمت آقا بودیم صدای مرا میشنوند یا نه. بچه ها! رهبر صدایمان کرده. عاقبت به خیر نمیشویم اگر بلند نشویم.
🔻من محرم را اینطور میفهمم. امسال عزاداری معنایش نصرت امام است. و نصرت امام مدد به آقا سیدعلی است. مدد به مردم است.
امسال شاید بیش از هر زمان باید روضه ی کاری ترین و عمیقترین و کهنه ترین زخم اباعبدالله را بخوانیم همان زخمی که روی شانه اش مانده بود. زخم #کمک_مومنانه. زخمی که همه زخمهای دیگر را معنا میکرد. زخم #درد_مردم.
@ali_mahdiyan
موبایل و کرونا
از مجموعه روایت های «موج دوم»
۱
🌱از کنار یک اتاق عبور میکردم همین که به روبروی در اتاق رسیدم صدایی از درون اتاق مرا به خود متوجه کرد. مردی حدودا پنجاه ساله، روی تخت، با یک هیجان و محبتی به سختی نیم خیز شده بود که با موبایل صحبت کند.
🌱در چند لحظه سه جمله از او را شنیدم،
سلام بابا ....
جان بابا....
(بعد کمی مکث کرد و با حالتی بغض آلود ادامه داد)
کجا بیام بابا جان....
🌱دلم سوخت. چند روز باید روی این تخت زیر دستگاه اکسیژن باشد. دلش برای پسرش یا دخترکش تنگ میشود لابد. خانواده چه حالی دارند. نگرانند و کاری از دستشان بر نمیآید. تنها راه ارتباطشان همین موبایل است که با همین چند جمله غصه هایشان را با هم مرور کنند. جان بابا... کجا بیام بابا جان؟
🌱این جزییات را دقت نکنیم علت رفتار بیمارها را نمیفهمیم. مثل تخت شماره یک. آن هم مردی پنجاه و چند ساله بود. نفسش به سختی بیرون میآمد. برای همین صورتش سرخ شده بود. به من اشاره کرد و گفت این دستگاه اکسیژن کار نمیکند چرا؟ آمدم چیزی بگم که بیمار تخت کناری مثلا میخواست دلداریش دهد، گفت نگران نباش اصلا نگران نباش هول نشو، من هم اول که آمدم داشتم خفه میشدم نمیمیری غصه نخور.
🌱مرد آرام نگاهش کرد و به روی خود نیاورد و ساکت شد. گفتم برادر! میخواهی کمی پشتت را ماساژ بدهم و به پشتت بزنم؟ (کاری که پرستارها یادم داده بودند) گفت زحمت میشه. گفتم نه چه زحمتی؟ کمی ضربه زدم و ماساژ دادم. بعد پرسیدم بهتری ؟ گفت ممنون
🌱رفتم و دوری زدم در اتاقهای دیگر و بر گشتم. دیدم همین آقا نگران دارد میگردد. گفتم چی شده؟ گفت موبایلم. موبایلم نیست. دیده بودمش یک موبایل ساده و مشکی و ارزان قیمت. وقتی با موبایل صحبت میکرد حالش بهتر بود. میگفت با این صفحه کلید کوچکش نمیتوانم پیامک بدم. ولی از لحنش معلوم بود دوست دارد حرف بزند نه اینکه پیامک بدهد. حالا همین موبایل را گم کرده بود.
🌱همان مرد آرام که سختی بیماری اش را به رو نمیآورد دنبال موبایل ارزان قیمت خود بود. از نیروی خدماتی پرسید او هم با بی محلی گفت چه میدانم مگه من دست میزنم. (شاید بد متوجه شد) دوباره گشت. من هم شروع کردم به گشتن. چندین دقیقه اطراف و زیر تخت و داخل پتو و همه جا را گشتم. نبود . نگران بود. معلوم بود نگران است. آخر سر از تخت به سختی پایین آمد دیدم موبایل زیرش بوده. موبایل را برداشت و در دست گرفت و آرام خوابید.
🌱دل است دیگر. دلهایی که به خانواده ای متصل است و نگران که دیگر بر نگردد.
🌱آن شب وقتی در خیابان خانواده هایی را دیدم که بدون مراعات شرایط فاصله و ماسک با هم در خیابان های شلوغ میگردند و میخندند یاد این صحنه ها میافتادم و دلم میگرفت.
یاد این جمله های ساده و دردآور
سلام بابا
جان بابا
کجا بیام بابا جان...
🌱بچه ها دعاشون کنید دعا کنید همه این بیمارهای نگران به خانواده هاشون برسند، هر چه زودتر... به حق صاحب ماه محرم
@ali_mahdiyan