تا اینجا نصف کار حل شده بود؛ یعنی من تصمیم به ازدواج گرفته بودم😎 البته هدفمم از ازدواج معلوم بود👌
نصف دیگه ی کار مونده بود؛ پیدا کردن یک #روح_ازدواجی_عزیز که در کنار هم بتونیم برای رسیدن به «بهترین هدف از زندگی انسان» همراه هم باشیم و همدیگه رو کمک کنیم😃
حالا من یه پسر ۱۶ ساله بودم که نه خونه داشتم، نه ماشین داشتم، نه جای رسمی شاغل بودم، نه سرمایه داشتم، نه بابام پولدار بود؛ یعنی کوفتم نداشتم😆
البته یه چیز ارزشمند داشتم؛
واقعا #امید_به_خدا داشتم و خیلی دعا میکردم🤲
کانال علی طیبیان (پدر ۲۸ ساله با ۵ فرزند)