#حضرت_علی_اکبر_سلام_الله_علیه
گفت یارب خود تسلای دلی پر آه باش
در کنارم شاهد این لحظه جانکاه باش
بازهم در جنگ با شب ماه دارد میرود
اکبر است این یارسول الله دارد میرود
اینکه دارد سوی میدان میرود جان من است
روز عاشورا گمانم عید قربان من است
خوب میدانم که در این رفتنش برگشت نیست
هیچ بویی جز جدایی در هوای دشت نیست
داغ سنگینی ست اما چون تو میبینی خوشاست
چون تو میبینی مرا هر داغ سنگینی خوشاست
تکه تکه میپسندی ساغرم را ای به چشم
کشته میخواهی ببینی اکبرم را ای به چشم
اکبرم را میدهم آب آورم را میدهم
اینکه چیزی نیست حتی اصغرم را میدهم
کیست اینکه مثل زهرا، راه دارد میرود
اکبر است این یا رسول الله دارد میرود
بر جبین لشکر کفار چین انداخته
عده ای را با نگاه خود زمین انداخته
عده ای با دیدنش گفتند او پیغمبر است
دیگری فریاد میزد حیدر است این حیدر است
او دلش میخواست باشد پیش بابا سربلند
آن قدر شمشیر زد، شد ضجه لشکر بلند
خواست در آغوش خود گیرد پیمبر را ولی
نیزه آمد جای پیغمبر در آغوش علی
آه این مرکب چرا گمراه دارد میرود
اکبر است این یا رسول الله دارد میرود
با چه حالی می رود حالا پدر بالاسرش
دیده گریان مو پریشان قد کمان چون مادرش
ای جوان مگذار با داغ غمت پیرم کنند
خیز از جا قبل از آنی که زمینگیرم کنند
پر پرت کردند ای شاخه گل زیبای من
پیکرت پاشیده از هم خوش قد و بالای من
بی تو دیگر موسم پرده نشینی سر رسید
عاقبت داغت گوهر را از صدف بیرون کشید
عمه ای که در تمام عمر خود مستور بود
دیدنش از آرزوهای محال حور بود
دور تا دورش همیشه هاله ای از نور بود
چشم خورشید از تماشای جمالش کور بود
حال بنگر سایه او بر زمین افتاده است
آه زینب پیش این لشکر زمین افتاده است
#علی_ذوالقدر
@ali_zolghadr