...
باز این چه شورش است که در راه کربلاست
باز این چه شورش است، چه شوق زیارتی!
کم نیست بغض های گره خورده بر ضریح
اما به غیر اشک نداریم حاجتی
#علی_اصغر_شیری
#اربعین
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
از نامههای اهل محل کولهها پر است
بر شانه میبریم چه بار امانتی
سینی به سر نشسته پر از التماس و اشک
طفلی که نیست هستی او غیر شربتی
هر خانه موکبیست که بیتوتهگاه ماست
بر روی ما گشوده شده باب رحمتی
پای عمود روضهٔ سقا شنیدنی است
باید قلم به دست نوشت از شهامتی...
باز این چه شورش است که در راه کربلاست
باز این چه شورش است؟ چه شوق زیارتی!
کم نیست بغضهای گره خورده بر ضریح
اما به غیر اشک نداریم حاجتی
#علی_اصغر_شیری
#اربعین
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
باز این چه شورش است که در راه کربلاست
باز این چه شورش است؟ چه شوق زیارتی!
━━━━💠🌸💠━━━━
#علی_اصغر_شیری
#اربعین
@sherhaye_nab
دود اسفند در فضا پیچید،
سفرت بیبلا، خداحافظ
مادرش با صدای لرزان گفت:
در پناه خدا، خداحافظ
کاسهی آب تشنهی اشک است،
در دل کاسه جرعهای مشک است
اشکها بیقرار بدرقهاند،
التماس دعا، خداحافظ
کوچه را جمعیت قرق کرده است،
بین همسایهها کسی میگفت:
کاش میشد که ما به همراهت...
کاش میشد که ما... خداحافظ
با نگاهی به سمت جمعیت،
از خم کوچه داشت میپیچید
یک قدم مانده بود، با خود گفت:
آی همسایهها!...
ناگهان، بیهوا پرید از خواب،
تشنهاش بود... سمت کاسۀ آب...
اشک میریخت... رو به مادر گفت:
میروم کربلا، خداحافظ
دود اسفند در فضا پیچید،
اشکها بیقرار بدرقهاند
مادرش با صدای لرزان گفت:
در پناه خدا، خداحافظ
#علی_اصغر_شیری
#اربعین