eitaa logo
گروه فرهنگی جهادی علی بن موسی الرضا ع
873 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
72 فایل
ادمین و خادم گروه محمد عمادی @MReza98
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌زنان ایرانی قبل و بعد از انقلاب 🇮🇷 اگر انقلاب نشده بود همین مسیح علینژاد الان پدرش تو روستاشون درو روش قفل کرده بود. نه اینکه خبرنگار پارلمانی شه...😉😉 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
24.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدار یلدایی جمعی از خانواده شهدا با مادر شهید محمدمهدی دباغی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی از وداع فرزند شهید حمید رضا اسداللهی 😭😭😭 بابا جون من مراقب مامان و احمد هستم 😔😔😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درخواست ابوالفضل پورعرب در برنامه زنده: این بچه‌ها را عفو عمومی بدهید؛ ببخشیدشان؛ یک آشتی ملی برقرار کنید دهن را ببند برااین زمان هست......
حضرت زهرا (س) هیچ وقت از همسرش چیزی را درخواست نمی کرد. روزی بانو در بستر بیماری افتادند. امام علی بر بالین ایشان آمدند و فرمودند:«زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟» حضرت زهرا(س) مانند همیشه فرمودند:«من از شما چیزی نمی خواهم، ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود.» امام علی (ع) فرمودند: « ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم.» پس از پافشاری امام علی(ع) ، بانو(س) فرمودند:« اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است.» امام برای به دست آوردن انار خانه را ترک کردند. در راه از مردم می پرسیدند:«در این فصل از سال کسی میوه انار دارد؟» مردم با تعجب به امام (ع) نگاه می کردند، زیرا فصل انار گذشته بود اما یکی از مسلمانان گفت:«یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود.» امام(ع) به در خانه شمعون رفت. شمعون وقت ی که چشمش به علی علیه السلام افتاد با تعجب به امام (ع) نگاه کرد و پرسید :« چه شده است علی؟» امام ماجرای خانه را تعریف کرد و درخواست خرید انار کرد. شمعون گفت: «چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام.» همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: «من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگ ها پنهان کردم.» آنگاه رفت و انار را آورد و به امام(ع)داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم امام فرمود: «همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت.» امام در حال برگشت به خانه بود که با صدای ناله ی فقیری رو به رو شد. ایشان به دنبال صدا رفتند تا ببیند چه اتفاقی برای آن بنده خدا افتاده است. امام(ع) دیدند مرد فقیر و غریب و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است. امام فرمودند:« تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟» گفت:« ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرض هایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است -» امام (ع) نگاهی به انار کردند و فرمودند:« من یک انار دارم که برای مریض در خانه ام می برم، بیا تا نصف این انار را به تو بدهم» امام (ع) انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: «اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود!» امام علی (ع) نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد. سپس امام راه خانه را در پیش گرفت اما از خجالت بر پیشانی اش عرق نشسته بود و نمی دانست چطور دست خالی به خانه رود، از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه (س) خواب است یا بیدار. مشاهده کرد همسرش به دیوار تکیه داده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست. پرسید:« فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟» فاطمه (س) گفت: «ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است.» ایده ای جالب برای شب یلدا
خبر مهم اینکه عوامل اصلی حادثه تروریستی ایذه و شهادت دستگیر و دو نفر هم کشته شدند. جالبه بدونید که در زمان عملیات دستگیری نزدیک به ۳ هزار تیر به سمت ماموران شلیک شده، دوربین دید در شب حرفه ای و سلاح لیزری هم همراه‌شان بوده! اینها مردم بودند؟ اینها معترض بودند؟! 🗣اسماعیل معنوی
19.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی این کلیپ برای من انگیزشی بود ☺️ و در اولین روز زمستون سال جون گرفتم گفتم بذارم تو کانال تو هم ببینی: داستان سیدحسن نصرالله که میگه گاهی خسته می شدم و کم می‌آوردم اومدم پیش رهبری توصیه ای بهم کرد که هر وقت عمل می کنم جون میگیرم و پر قدرت ادامه میدم ... اما اون توصیه رهبری چی بود؟👆 رفیق دل بده گوش کن حالت بهتر میشه😌
🇮🇷 📝 ماجرای درگذشت فرزند سردار حاج قاسم سلیمانی در غیاب او! 🍃🌹🍃 🔻حاج قاسم پسرش بیمار شده بود و باید بین ماندن در کنار فرزند و ماموریت یکی را انتخاب می‌کرد. شهید سلیمانی ماموریت را انتخاب کرد و برای رهایی گروگان‌های ایرانی به افغانستان رفت. 🔹حاج قاسم سلیمانی نتوانست بالای سر پسرش باشد و پسرش هم در اثر بیماری در بیمارستان فوت شد. حتی حاجی بالای سر پدر و مادرش هم در زمانی که در بستر بودند، نتوانست برسد چون در سوریه بود و بعد از فوت آنها رسید. 🔺مقایسه کنید از خود گذشتگی حاج قاسم برای امنیت مردم را با فرخ‌نژاد که گفت پسرم را ترجیح میدهم به کل ٨٠میلیون ایرانی!