eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
242 دنبال‌کننده
743 عکس
40 ویدیو
75 فایل
☑️ کسی که حرفای این کانال را جدی بگیره، خره. 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
مطالب کانال 🍀 شب اول محرم امسال (1396 شمسی، 1439 قمری) پای منبر آقای نظری منفرد نشسته بودم. بعضی نکات‌شان برایم جالب بود. امسال هم که توفیق سفر تبلیغی نداشتم، به ذهنم آمد شاید بد نباشد این نکات کوتاه و جالب را در کانال، با همراهان به اشتراک بگذارم؛ شاید مفید واقع شد! ازاین‌رو پیامی گذاشتم و قول این را دادم که: «ان‌شاءالله اگر توفیق باشد، هر شب کوتاه‌نکاتی با هشتک در کانال ارائه می‌دهم.» 🍀 تا 5شب اول که سخنران مجلس، آقای نظری بود، کار خوب پیش می‌رفت [😅]؛ اما از شب پنجم به بعد، افتاد مشکل‌ها! این کار تبدیل شد به آن برنامه‌هایی که اولش آدم فکر می‌کند یک کوچولو انرژی می‌گیرد، ولی بعدش عین توپ برفی که روی برف قِلَش بدی، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود، وقت و انرژی زیادی گرفت. 🍀 مثلا گاهی مطالب منبع درستی نداشت؛ گاهی مطلب کوتاهِ مفیدی که تلگرامی باشد پیدا نمی‌شد و گاهی مشکلات دیگر! در هر صورت برنامه را تا شب یازدهم رساندم! 😃 🍀 در این بین، گاهی متنی یا شعری هم برای روضه پیدا می‌کردم؛ آن‌ها را هم با هشتگ قرار می‌دادم. دو سه متن آخر و یکی از آن متن‌های روضه، عملا بازنویسی و تبدیل متن روایت به یک روایت داستان‌گونه بود. سخت بود ولی دوستشان دارم. احساس می‌کنم کار قشنگی شدند.😊 🍀 حالا که از اربعین هم گذشتیم، گفتم کردن این‌ها شاید برای استفاده‌های بعدی، خوب باشد. 🔹مثل همیشه، خوشحال می‌شوم از بازخورد مخاطبین و همراهان مطلع شوم💐 ✴️ لیست لینک های مطالب: 👉 t.me/aliebrahimpour_ir/434 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔻جرأت دست‌زدن بر تنِ تو، نیست مرا/ چقدر تیر در این پیکر تو جا شده است! 🔻به... چه شق‌القمری کرده عمودِ آهن/ فَرق تو تا وسط ابرویِ تو، وا شده است! ( ) 🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
🔻جرأت دست‌زدن بر تنِ تو، نیست مرا/ چقدر تیر در این پیکر تو جا شده است! 🔻به... چه شق‌القمری کرده عمود
سکینه! 🔻شرمنده‌ام ز روی تو و مادرت رباب/ شرمنده‌ام اگر نرسیده به خیمه آب 🔻قلب مرا ولی تو رها از ملال کن/ آرام جان من! ( ) 🌐 @aliebrahimpour_ir
🔻بی‌دردسر سرگرم سر بود و نشست و/ آن‌قدر دست‌وپا زدی تا اینكه پا شد 🔻یك‌بار بوسیدم گلویت را، چگونه.../ ...جایِ همان بوسه دوازده ضربه جا شد؟! [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
🏴 #محرم 🏴 🔻 زِ راه آمده از خانه‌ی خدا برگرد اگر خودم به تو گفتم بیا؛ نیا برگرد 🔻تو را به حیدر کرار بگذر از کوفه برای خاطر خیرالنساء بیا برگرد 🔻برای قامت اکبر، دو تا عبا بردار که جا نمی‌شود این تن به یک عبا برگرد 🔻خدا به خیر کُند شمر چکمه پوشیده در انتظارِ تو اِستاده بی‌حیا برگرد 🔻یزید به دستش گرفته چوب؛ منتظر است که بر لبت بزند ضربه با عصا برگرد 🔻اگر به کوفه بیایی رُباب می‌بیند که می‌رود سرِ طفلش به نیزه‌ها برگرد #شعر #روضه #مسلم 🌐 @aliebrahimpour_ir
/ از این ساعت به بعد -اگر خدا توفیق بدهد- بهتر می‌توانم در رقیه‌ و روضه شش‌ماهه، به اباعبدالله دل بدهم. چقدر دلم نشستن در مجلس روضه می‌خواهد؛ بیشتر از هر زمان... السلام علیک یا اباعبدالله 🌹 🌐 @aliebrahimpour_ir [۹۹.۳.۱۹ - ۱۴:۲۵]
عقل یشمی خال‌خال پشمی
فهمیده‌ام بزرگ شدی چون که دشمنت تیر تو را شبیه عمو انتخاب کرد... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِ
لبخند آخرت جگرم را کباب کرد انگار عرش را به سر من خراب کرد با صد امید رو به حرامی زدم ولی با تیر خواهش پدرت را جواب کرد فهمیده ام بزرگ شدی چون که دشمنت تیر تو را شبیه عمو انتخاب کرد یک شعبه هم برای تو بس بود...مانده ام! این حرمله چگونه حساب و کتاب کرد...؟! کم دست پا بزن روی دست پدر... علی این دست پا زدن پدرت را عذاب کرد می میرد از فراق تو باید که زودتر فکری برای حال خراب رباب کرد من مانده ام چگونه به سمت حرم روم؟! این داغ سهم قلب مرا اضطراب کرد... 📝محمد صادق ابراهیمی ع @aliebrahimpour_ir
📌 روضه میلاد¹ 💚بچه که به دنیا می‌آید، مادر از همه خوش‌حال‌تر می‌شود. گویی لحظه‌لحظه‌ی روزهای بارداری، منتظر این لحظه بوده که « » را به کودکش هدیه بدهد. روزبه‌روز برایش نقشه کشیده؛ حتما بزرگ‌شدن بچه‌اش را هم تصور می‌کند و با هزاران آرزوی خوش‌بختی. یعنی تمام امید مادر به این است که به فرزندش « » بدهد. همین است دیگر. ❤️ اما آیه 15 سوره احقاف درباره می‌فرماید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً؛ مادرش او را با باردار شد و با ناخوشی به‌دنیا آورد»! کدام مادری با ناخوشی بچه‌اش را به دنیا می‌آورد؟ 🖤 جواب را آقا امام صادق فرموده: هیچ‌مادری در دنیا دیده نشده که پسری به دنیا آورد که او را خوش نداشته باشد؛ ولی فاطمه سلام‌الله‌علیها او (یعنی حسین) را خوش نداشت! [لَمْ تُرَ فِي الدُّنْيَا أُمٌّ تَلِدُ غُلَاماً تَكْرَهُهُ وَ لَكِنَّهَا كَرِهَتْه‏] 💛 حسن و حسین، شیربه‌شیری‌اند! ² چندروزی از به دنیا آمدن حسن نگذشت که جبرئیل نازل می‌شود. خانم فاطمه‌زهرا و آقا امیرالمومنین با تولد حسن تازه طعم شیرین پدر و مادرشدن را چشیده‌اند و زندگی‌شان رنگ تازه‌ای گرفته. جبرئیل بر تازه‌پدربزرگ –پیامبر- که او هم طعم نوه‌ی فاطمه‌اش را چشیده، نازل می‌شود و می‌گوید: محمد، خداوند تو را به مولودی مژده می‌دهد که از فاطمه به دنیا می‌آید و امتت پس از تو او را می‌کُشند. [يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِمَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ] 🧡پیامبر می‌فرماید: سلام من را به خدا برسان و بگو من را به چنین مولودی نیازی نیست. [عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي‏] جبرئیل به عالم بالا می‌رود و برمی‌گردد. همان حرف را تکرار می‌کند. پیامبر هم تکرار می‌کند. می‌رود و برمی‌گردد. این‌بار اضافه می‌کند که امامت و ولایت و وصایت هم در نسل اوست. پیامبر اعلام رضایت می‌کند. ❤️ این‌بار پیامبر مسئول خبر دادن و راضی‌کردن حضرت زهرا می‌شود: «خداوند مرا به مولودی مژده می‌دهد که از تو به دنیا می‌آید و امتم او را می‌کشند. فاطمه پیام می‌فرستد: من چنین بچه‌ای را نمی‌خواهم که امتت بعد از تو او را بکشند. پیامبر او را راضی می‌کند. 🧡 فاطمه راضی به حکم خدا می‌شود؛ ولی خب مادر است دیگر. مادری که تازه طعم مادرشدن را هم چشیده! من نمی‌دانم اینکه در چندروزگی حسن این خبر را خدا به فاطمه داد، برای فاطمه بهتر شد یا بدتر. شاید شیرینی نوزاد، وقت و ذهن مادر را پُر می‌کرده و کراهت را کم کرده؛ ولی چه می‌دانی؟ چه بسا بارها دست روی شکمش کشیده و قربان‌صدقه حسینش رفته و برای سلامتی‌اش چهارقل و آیت‌الکرسی خوانده. شاید هم گاهی یواشکی –مثلا دور از چشم کسی- گردن نوزادش حسن را وارسی و نوازش هم کرده و جگرش برای حسین در شکمش پاره‌پاره شده. 💙 فاطمه راضی به حکم خدا شده، ولی خب مادر است دیگر؛ مادر هویتش به حیات‌دادن است. لحظه‌به‌لحظه که شیره‌جانش را به جنینش می‌دهد، غصه‌ی بچه‌اش را هم می‌خورد. به‌ اجرای حکم‌الله رضایت داد ولی خب دل مادری‌اش که رضایت نمی‌دهد؛ غصه خودش می‌آید. غصه می‌شود غذای هر روز مادر و بچه! 💜 خب غصه و فشار عصبی برای مادر سمّ است؛ خطر دارد. شاید همین‌ها هم بود که حسین، شش‌ماهه به دنیا آمد؛ غصه امان نداد، بدن تحمل نکرد. [لَمْ يُولَدْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ إِلَّا ... الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع‏] مادر ما، موقع زایمان هم غصه خورد؛ «...حِينَ وَضَعَتْهُ كَرِهَتْ وَضْعَهُ؛ به دنیا آوردنش را خوش نداشت»! 💚 غصه البته شیر را هم خشک می‌کند؛ من نمی‌دانم فاطمه شیر نداشت یا حیای حسین بود که بیش از این از شیره جان مادر غصه‌دار تغذیه نکند؛ هرچه بود حسین از فاطمه شیر نخورد. شاید این هم شد غصه دیگر برای فاطمه؛ خب دوست داشت نوزادش را در دامنش شیر بدهد؛ مادر است دیگر! حسین را پیامبر به انگشت پیامبری تغذیه می‌کرد. 💔 بمیرم برایت مادر! 💔بمیرم که چقدر غصه خوردی! 💔بمیرم که شب میلاد نوزادت هم غصه خوردی... 💔بمیرم برای تو و حسینت... ¹. منبع تمامی های این روضه، کتاب اصول کافی، کتاب الحجه، باب مولدالحسین بن علی است. ². عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «كَانَ بَيْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع طُهْرٌ» @aliebrahimpour_ir
📌 سلطان غم؛ حسین گفت: حسین، مگه چند ساله‌ای؟ حسین گفت: مگر نمی‌دانی زود محاسنم سفید شد. بمیرم برایت حسین که سلطان غم عالمی... در شکم مادر، مادر غصه‌ات را می‌خورد؛ تو غصه مادر را می‌خوردی. پدربزرگ، گریه که می‌کرد؛ تو می‌رفتی جلو و بغلش بالا می‌رفتی و نوازشش می‌کردی. پدربزرگ رحلت کرد، غم او ترکیب شد با غم مادر. بمیرم برایت، برای صورتت که با کف پای مادر، ناله کردی. بمیرم برایت که پدر ضربه خورد و تو در کنار برادر، دست زیر کتف پدر بردی و به بستر در خانه رساندی. بگردم مظلومیت و غربتت را؛ در برابر جهل به جایگاهت، که حتی عموزاده‌ها به علم‌ت محل نمی‌دانند و تکذیبت می‌کردند. بمیرم برایت دلت، آن‌گاه که زخم خنجر بر ران برادر را دیدی و دست کشیدی. بمیرم برای دل دریایی‌ات، آن وقت که تشت پر از خون جگر برادر را می‌شستی. بمیرم برای غرور خش‌برداشته‌ات که حتی نتوانستی وصیت برادر را برای محل دفن کنار پدربزرگ، اجرا کنی. غرورت را خون‌دل کردی و فروبردی. بمیرم برای نامردی نامردها و برای مردانگی تو. بمیرم به خاطر محبتت، حتی به اسب‌های لشکر مزاحم. بمیرم به خاطر تکرار پشت تکرار حجت. بمیرم برای غم فداکردن برادرزاده‌های ریز و درشت و برای خجالتی که ته قلبت داشتی. بمیرم برای پسر رشیدی که بزرگ کردی، قدکشیدنش را تماشاکردی، آورده‌ای راهی‌اش کنی؟ بمیرم برای حرکتت مثل باز شکاری... بمیرم برای صبرت. برای تحملت حسین. بمیرم برایت حسین. بمیرم برایت حسین، آن وقتی که کمرت شکست که لشکر تک‌نفره‌ات بی دست افتاد و تو از هول نامردهای حرامی، بدنش را رها کردی. بمیرم برای غصه‌ات. بمیرم برایت حسین! این نوزاد را هی در بغل می‌گرفتی و می‌بوسیدی، برای چنین روزی؟ تو چه قلبی داری حسین؟ تو چه موجودی هستی حسین؟ حسین! ریش سفید کردی! ریش براق کردی اینجا رنگ کنی؟ بمیرم برای خضاب کردنت؛ آن‌وقت که عبدالله در حال دست‌وپازدن بود و تو دست از خونش پر کردی و به محاسن مالیدی! چه می‌کنی حسین؟ این دل چقدر جا دارد؟ منفجر نمی‌شود؟ تو از کجا آمده‌ای حسین؟ بمیرم برایت حسین! بمیرم به خاطر غمت، به خاطر اینکه دلت به حال خودت سوخت؛ وقتی روی برگشت به خیمه نداشتی. ای کاش حسین؛ ای کاش مقتل، اشتباه نوشته باشد؛ ای کاش فقط عبدالله شش‌ماهه بوده... ای کاش... حسین! بمیرم که سلطان غم عالمی، غم همه اهل عالم. حسین، حسین، حسین، حسین، ... @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۳.۱۱.۱۱
عقل یشمی خال‌خال پشمی
#توییت / #علی_بابا از این ساعت به بعد -اگر خدا توفیق بدهد- بهتر می‌توانم در #روضه رقیه‌ و روضه شش‌
دلشکستگی دل اسما - عاشورا ۱۴۰۴.ogg
زمان: حجم: 91.1K
دخترم جان! ✨ این اولین‌بار است که از همان روز اول سفرم، اینطور و بی‌قراری می‌کنی... ☘جانم به قربان تو و سلمی؛ که آیت خدایید و مجسم! ❤️ تو که به دنیا آمدی، خدا را کردم که روضه‌های اباعبدالله برایم بهتر معنا پیدا می‌کند. 💖 تو ارزشمندترین چیز من در دنیایی، 🌿 الهی تو و سلمی، فدای یک‌تار موی رقیه حسین شوید! 🌿 الهی خادم فرزندان باشید. ❤️‍🔥 تو اینطور قلبم را پاره‌پاره می‌کند؛ ... پس چه گذشت بر قلب و زینب کبری؟ 🖤 السلام علی الحسین 🖤 @my_sahjadieh شب عاشورا @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۴.۰۴.۱۴