eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
246 دنبال‌کننده
702 عکس
33 ویدیو
75 فایل
☑️ کسی که حرفای این کانال را جدی بگیره، خره. 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 یک پیشنهاد دوستانه 🙂 🔸یادگرفتن ، شاید کمتر از بیست دقیقه وقت بگیرد، اما تحولی شگرف در خوانِش متن شما ایجاد می‌کند. به تصریح همه‌ی اهل قلم و ادب، یادگیری و استفاده از علائم نگارشی اول از همه وظیفه‌ی است و در ویرایش فنی-صوری صرفا قرار است بر صحت کاربست نویسنده از این علائم، داشته باشد؛ چنان‌که بر صحت استفاده از حروف در ساختار کلمات نظارت می‌کند! 🔸علائم نگارشی، نقشی هم‌وزنِ خودِ حروف دارند! چنان‌که از حروف الفبا، علائمی قراردادی برای تفهیم و تفاهم‌اند، علائم نگارشی نیز چنین‌اند. آیا نویسنده‌ای هست که حرفی از حروف الفبا را نیاموخته باشد یا اصرار داشته باشد بدون حرف یا حروفی از آن بتواند نویسندگی کند؟!؟ ✅هرچند مراجعه به متون آموزشی مناسب، کار بهتری است، اما این لینک‌های دم‌دستی را به جست‌وجویی ساده در اینترنت پیدا کردم: 💐 ➡️ yon.ir/alamatnega (مدخل علائم نگارشی در ویکی‌پدیا) ➡️ yon.ir/panevis (سایت پانویس) [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
✅ #خبر برای اینکه خبر باشد، باید یک یا چند #ارزش_خبری داشته باشد. توجه به این اقسام، این نکته را می‌فهماند که مفهوم #اهمیت و #مهم_بودن در ادبیات خبرنویسی یعنی چه! 🆔 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
✅ #خبر برای اینکه خبر باشد، باید یک یا چند #ارزش_خبری داشته باشد. توجه به این اقسام، این نکته را می‌
🌹 🔸 برای اینکه خبر باشد، باید یک یا چند ارزش از این را داشته باشد. 🔸توجه به اقسام و انواع این ارزش‌ها، این نکته را می‌فهماند که مفهوم و در ادبیات خبرنویسی به چه معناست! به‌عبارت دیگر، هر خبری که به‌عنوان خبر منتشر می‌شود، الزاما یک مسئله‌ی مهمی که اثری در زندگی ما داشته باشد نیست! دایره‌ی مهم‌بودن در نگاه خبرنویسان، گسترده‌تر از این معناست. 🔸برای مثال ممکن است خبری تنها از حیث شهرت ارزش داشته باشد ولی هیچ ارزش فراگیری یا شگفتی نداشته باشد! و قس‌علی‌ذلک 🔹برای اطلاع بیشتر از ارزش‌های خبری، این لینک می‌تواند مفید باشد: ➡️yon.ir/arzesh7 🆔 @aliebrahimpour_ir
هر چه هست تویی.mp3
2.58M
🌺 « ما بندگان ضعیف هستیم» 🌺 «خدایا ما ؛ هر چه هست تویی» 🌾 نوای آرامش‌بخش [ ] 🌐 @aliebrahimpour_ir
✅نقدوبررسی داستان (قسمت اول) . 🔹ق.ن: ۱۸تیر روز ملی بود. اما اگر راستش را بخواهید، یادداشت زیر، یک تقارن مبارک با این روز است و البته جنبه‌ی انگیزه‌بخشی برایم داشت! فی‌الواقع دوست داشتم چیزی برای این روز بنویسم، ولی امتحانات اجازه نمی‌داد تا اینکه امروز فرصت شد. . 🔶دو روز پیش (18تیر96) با یکی از دوستانم برای صحبت، در پاتوق صفائیه قم قرار گذاشتیم. صندلی من روبه‌روی کتب کودک بود و صندلی رفیقم مقابل کتب تاریخ. خواه‌ناخواه چشمم به کتاب‌ها می‌افتاد. یک‌بار چشم تیز کردم و از دوستم -که او هم دستی بر آتشِ قلم دارد- درباره‌ی ورود به ادبیات کودک پرسیدم. اطلاعات چندانی نداشت. قبلا نمونه‌هایی از کارهای پدر (سیدمهدی شجاعی) را دیده بودم و آن‌چنان نپسندیده بودم. شنیده بودم که (سیدعلی) چند کتاب کودک نوشته که مورد توجه فبکی‌های تهران هم قرار گرفته بود. فرصت را مغتنم دیدم و از فروشنده، سه‌گانه‌ی کتاب کودکش را پرس‌وجو کردم. گفت یک جلدش را بیشتر ندارد: « » قیمتش کم و خوب بود. از جلدهای دیگرش پرسیدم، گفت چاپ‌های جدیدش قیمت‌ها بسیار بالاست. برای نمونه این جلد2500بود ولی در چاپ‌های جدید در قطع کوچک‌تر در دیگر کتاب‌ها، چیزی حدود 15-18هزارتومن! همین که این یک جلد از چاپ قبلی‌اش را داشت، کلاهم را انداختم هوا! شب کتاب را با دقت و با صدای بلند خواندم. کتاب که تمام شد، احساس کردم معرفی و اشتراک ذهنیتم می‌تواند مفید باشد؛ حداقل بهانه‌ای است برای صحبت درباره‌ی روز ادبیات کودک. 🔶«اگر آدم‌برفی‌ها آب نشوند» داستان کودکان یک روستاست که با هزار شوق و آرزو و پس از انتظار بسیار می‌خواهند بزرگ‌ترین عمرشان را بسازند. یک روز کامل زحمت می‌کشند و یک آدم‌برفی خیلی خیلی بزرگ‌ می‌سازند. غروب هم پدر و مادر‌هایشان را برای دیدن زحمت‌شان می‌آورند. اما صبح روز بعد مردم روستا با دستورهای آدم‌برفی از خواب بلند می‌شوند. آدم‌برفی هزار جور دستور می‌دهد و همه مجبورند عمل کنند. آدم‌برفی آن‌قدر دستور می‌دهد که آخر هم با دستور آدم‌برفی مقابل خورشید می‌ایستد و نمی‌گذارد بهار و آفتاب به روستا بیاید و تاریخ می‌گذرد ولی مردم روستا زمستانی زندگی می‌کنند. 🔶کتاب، در سال88 منتشر شده است و تا به امروز، به زبان‌های مختلفی مثل کره‌ای و آلمانی و فرانسوی و انگلیسی ترجمه شده و حتی در آلمان در بعضی مدارس به‌عنوان متن آموزشی انتخاب شده است. این کتاب برای رده‌ی #ب و #ج رده‌بندی شده، یعنی اول تا پنجم ابتدایی. البته به نظرم این رده‌بندی جای تامل دارد! هرچند ادبیات متن در حد این رده است، اما محتوا برای این رده سنی مفید نیست. موید این نکته، آن است که در بعضی خبرها خواندم کتاب را برای دبیرستانی‌ها (رده سنی #د) اجرا کرده‌اند و بازخورد مثبتی گرفته‌اند. 🔶به لحاظ ، کتاب طراحی و نقاشی خوبی دارد و فضای شیرینی را به مخاطب منتقل می‌کند. اندازه‌ی فونت متن، قدری کم است و برای رده سنی ب و ج باید بزرگتر نوشته شود. فضای خالی متن در صفحات خوب است و خداراشکر این نقطه‌ضعف -که اشکالی شایع در کتب تولیدی نویسندگان دغدغه‌مند است- نمی‌بینیم. تصاویر، بیشتر فضاسازند و کمک زیادی به متن نمی‌کنند، حتی در بعضی قسمت‌ها مخلّ متن داستان است (مثل ص17 که مردم دارند خورشید را می‌بینند، اما در ص19 در متن می‌آید که مردم خورشید را نمی‌بینند). اما برویم سراغ . /پایان قسمت اول/ ( ) 🆔 @aliebrahimpour_ir
✅نقدوبررسی داستان (قسمت دوم) . 🔶راستش را بخواهید، کتاب را که تمام کردم، یاد داستان‌های نمادین دهه 40 -50 نویسندگان مارکسیستی افتادم! اگر نویسنده و انتشارات (نیستان) و سبقه‌ی فکری‌شان را نمی‌دانستم حتما این احتمال در ذهنم تقویت می‌شد. نویسنده، چند شاه‌گزاره در میان جملات داستانش قرار داده: 🖌«مردم بدون آن‌که فکر کنند آدم‌برفی‌ها نمی‌توانند دستور بدهند و اصلا نباید به حرفشان گوش کرد، با عجله مشغول اجرای دستورات آدم‌برفی شدند» 🖌«(خورشید به مردم می‌گوید:) وقتی خودتون نمی‌خوایید، از من ساخته نیست.» 🖌«بهار آمد و رفت، تابستان هم، پاییز هم، ولی مردم زمستانی زندگی کردند.» 🖌«از آن روزها، سال‌ها می‌گذرد... اما کسی یادش نمی‌آید آدم‌برفی را بچه‌ها درست کرده بودند...» 🔶تقابل زمستان و بهار، آدم‌برفی و خورشید، سردی و طراوت، تقابلی آشنا در آثار ضداستبدادی آن دوران است. مضافا بر اینکه در متن داستان، زورگویی آدم‌برفی و بی‌ادبی‌اش به مردم به صراحت بیان می‌شود. 🔶هرچند این سوژه قدری تکراری به نظر می‌رسد، ولی حقیقتا متنی دقیق و خوب برای برگزاری کلاس‌های تفکر برای سال‌های آخر دبیرستان است. تقابل‌ها و جملات فلسفی کاشته‌شده در متن، بستر یک گفت‌وگوی خوب می‌تواند باشد. اما به نظر همین نکته، نقدی دیگر بر این کتاب است! کتاب برای رده سنی الف و ب معنادار نیست! در حقیقت کتاب بدون تدریس و تفکر مخاطب را سردرگم می‌کند. این داستان صرفا یک بستر خوب برای تفکر است، نه داستانی که بشود راحت خرید و به دست کودک داد تا از خواندنش لذت ببرد، چون کتاب نیازمند همراه و است و بدون آن معنای محصّلی ندارد. کتاب‌هایی که با هدف فلسفه‌ورزی -که عموما نیازمند مربی هستند- نوشته می‌شوند، روی جلد یا پشت جلد، به طریقی این نکته را می‌رسانند؛ اما این کتاب عاری از هیچ پیامی مبنی بر این نکته است. 🔶در کنار این نکات کلی، بعضی از اجزای درونی داستان هم انسجام ندارند و خودمتناقض‌اند. برای نمونه در ص19 مردم می‌گویند که خورشید را نمی‌توانند ببینند ولی در ص20 مردم خورشید را نگاه می‌کنند. 🔶«اگر آدم‌برفی‌ها آب نشوند» می‌تواند طرح داستان خوبی برای گفت‌وگو درباره‌ی نظام‌های اجتماعی و سیاسی، مدرنیته، فضای مجازی، فرهنگ عمومی، استکبار و استضعاف، زیرساخت‌های نهادهای اجتماعی و بسیاری از موضوعات از این قبیل باشد. 🔶در مجموع با توجه به کمبود چنین داستان‌هایی -خصوصا در عرصه داستان‌های فکری- این معدود داستان‌های بومی را بایستی قدر دانست و حمایت کرد. /پایان/ 🖊علی.ا - 96.4.20 ( ) 🆔 @aliebrahimpour_ir
آرای مردمی مرحله دوم 🔸« ضرورت صیانت از » ⬇️ https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/90
عقل یشمی خال‌خال پشمی
✅#تحلیل آرای مردمی مرحله دوم #خنداننده_شو 🔸« ضرورت صیانت از #طنز_بدنه » ⬇️ https://eitaa.com/aliebr
باسمه 🔰 آرای مردمی مرحله دوم ✅« ضرورت صیانت از » 🔸این نتایج مرحله‌ی دوم مسابقه‌ی خنداننده‌شو است. مرحله‌ای که با جنجال خبری زیادی شروع شد و شب اول آن، نقدهای زیادی را برانگیخت. شب‌جمعه‌ی هفته‌ی گذشته نتایج آرای مردمی را اعلام کردند. نتایج واقعا توجه‌برانگیز بود که تحلیل آن، نکات خوب و آموزنده‌ای می‌تواند داشته باشد. 🔸قبل از هر چیز، توجه به یک نکته در تحلیل این آمار، به عنوان مقدمه لازم است و آن اینکه هرچند هدف اصلی رای‌گیری، انتخاب باکیفیت‌ترین‌هاست؛ اما رای مردمی، الزاما فقط‌وفقط رای به کیفیت نیست. عمده کیفیت است ولی عوامل و پارامترهای متعدد دیگری هم دخیل است. مثل حال خوب داشتن رای دهندگان، مثل دل‌سوزی و مثل عوامل جانبی و حواشی افراد (مثل ادب و نزاکت یا ناراحتی و غصه و...). به عبارتی مثلا اگر 80درصد کیفیت موثر باشد، 20درصد هم مربوط به عوامل دیگر است. 🔸شب اول از مرحله‌ی دوم، نقدها و جنجال زیادی به‌پا کرد. عده‌ای -با بیان خوب یا بد- به حرکت ناشایست بعضی از شرکت‌کنندگان ایراد گرفتند و در مقابل نیز عده‌ای این نقدهای فرهنگی را آروغ روشنفکری و اخلاق‌نمایی نامیدند. خب حالا با فاصله گرفتن از آن حواشی، می‌توانیم بر اساس آمار و ارقام، مسئله را تحلیل کنیم. 🔸مطابق آمار مردمی، مشارکت در روز اول کمتر از روزهای بعد است. کمی رای افراد روز اول را نمی‌شود فقط‌وفقط به‌پای کمبود بیننده گذاشت! زیرا شرکت‌کننده‌های قابلی در شب اول اجرا داشتند. اجراهای شب اول جدای از این‌که بی‌ادبی و بی‌اخلاقی داشت، طنز کاملی هم نداشت و بعضی‌ها اصلا خنده نداشت!! اینطور حساب کنیم که مخاطب بعد از دیدن دو-سه اجرا، بالکل از دیدن برنامه منصرف می‌شود و تلویزین را خاموش می‌کند و لذا اصلا اجرای آخر را نمی‌بیند یا اگر هم می‌بیند ترجیح می‌دهد به بحث نامناسب و زشت توالت و ر..دن (شرمنده‌ام که این لفظ را استفاده می‌کنم چون خود اجراکننده با صراحت و تکرار از این لفظ در اجرایش استفاده کرد) رای ندهد، لذا کمترین رای را کسب می‌کند. کم‌فروغی و کم‌مایگی طنز و رعایت نکردن مرزهای عرف و فرهنگ، کمترین رای را برای شب اول به ارمغان می‌آورد! کسی هم که بیشترین طنز را در شب اول دارد، به‌عنوان کم‌ترین رای (نفر هشتم)، به مرحله بعد راه پیدا می‌کند. من اینطور می‌فهمم که: بیشترین تلاش بی‌ادبانه برای خنداندن، در بهترین حالت، نفر آخر است! 🔸در مقابل، کسی که حائز بیشترین تعداد آراست، باز هم خانم است؛ اما هم طنز لطیف و تمیزی داشت و هم نقد درست اجتماعی بود! دقیقا در همان شب سوم هم، شخصی جزو یکی از دونفر دارای کمترین رای است. این نشان می‌دهد رای‌ها از روی احساس و صرفا جو بیننده نیست. این موئدی است که شب اول هم به اندازه‌ی شب سوم مخاطب و بیننده داشته، ولی چون از اجرا لذت نبرده،‌ رای نداده. نزدیک بودن آرای سه‌نفر اول که در دو شب متفاوت اجرا داشته‌اند هم موئد دیگری برای همین مسئله است. حتی اگر 50-60هزار رای نفر هفتم از روی حال‌خوب‌داشتن شب سوم باشد، باز هم از نفر هشتم جلوتر است!! 🔶نتیجه‌گیری من این است که « ، را می‌پذیرند و را پس می‌زدند.» لذا اگر نقدی برای ضرورت حفظ مرزهای اخلاقی می‌شود، تلاشی برای مطالبه‌ی نیازهای خودِ جامعه است؛ تحمیل نیست! هنرمند یا نویسنده یا هر انسان شریفی که برای جامعه کار می‌کند و برنامه می‌سازد، باید مخاطب خود را بشناسد و مرزها و قواعدش را رعایت کند. مگرنه روسیاهی‌اش برایش می‌ماند. مردم خودشان با این رای، طنز موردنظرشان را انتخاب کردند. 🔸طنز بدنه، یعنی . یعنی خانواده‌ای راحت دور هم بنشینند و هندوانه بخورند و بخندند و لذت ببرند! آروغ روشن‌فکری، دقیقا همین ناله‌کردن‌های عده‌ای از وجود مرزها برای طنز و شوخی است؛ نه تذکرهای خیرخواهانه‌ی اخلاقی. را با لوازم و مقتضیات خاص خودش، جدی بگیریم و از دودوتاچهارتا کردن‌های فاصله‌گرفته از فرهنگِ بدنه، فاصله بگیریم. . 🔹پ.ن: متاسفانه آمار کامل در اینترنت نبود؛ مجبور شدم برنامه را دوباره دانلود کنم و آمار را یادداشت کنم.☺️ 🖊علی.ا - 96.4.21 (اگر افتخار دادید و مطالعه کردید، از نقدونظرتان استفاده می‌کنم💐) [ ] 🆔 @aliebrahimpour_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎سوال مصاحبه‌گر: «چه توصیه و نصیحتی برای بینندگان دارید❓» ✅پاسخ علامه زیبا و دل‌نشین است... 💠«اسلام بالاتر از این ندارد» 🌹 [ ] 🆔 @aliebrahimpour_ir
...او نه‌فقط الگویی برای دخترها، بلکه نماد سازمانیِ سخت‌کوشی برای همه سمپادی‌ها بود و به‌خوبی می‌تواند الگوی انگیزه‌بخشی برای کار علمی همه نوجوانان و جوانان باشد... ⬇️متن⬇️ https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/95
عقل یشمی خال‌خال پشمی
✅ #مریم_میرزاخانی ...او نه‌فقط الگویی برای دخترها، بلکه نماد سازمانیِ سخت‌کوشی برای همه سمپادی‌ها ب
✅سوگ‌نامه‌ی ما 🔸درباره‌ی او سوگنامه‌های مختلفی امروز نوشته شد، اما برای ما ها نه‌فقط یکی از مفاخر ملی، حالتی الگویی داشت. اولین بار اسمش را از معلم ریاضی راهنماییمان شنیدم. اینکه یک مدال‌های مختلف طلای المپیاد ریاضی در مقاطع مختلف را دِرو کرده و حالا هم در قُله‌ی ریاضیات دنیاست. بعدها فیلدز (نوبل ریاضی) هم به جمع افتخاراتش اضافه شد که گویا نه‌فقط اولین ایرانی، بلکه اولین دنیا بود که چنین جایزه‌ای را گرفت. فرزانگانی بودنش، هویتی سازمانی بود برایمان. بعد از این هم به کرات اسمش در کلاس‌های ریاضی و فیزیک دبیرستانمان برده می‌شد و خاطراتش دقیقا در خاطرم هست. لذا اسم برای ما جدید نیست. ما با همین افتخارات دوران نوجوانی‌مان را گذراندیم. او نه‌فقط الگویی شایسته برای دخترها، بلکه نماد سازمانیِ سخت‌کوشی و تمرکزدرکارعلمی برای همه سمپادی‌ها بود و به‌خوبی می‌تواند الگوی مناسب و انگیزه‌بخشی برای کار علمی همه نوجوانان و جوانان باشد. 🔸خب فوت این دانشمندِ نابغه‌ی ملی، آن‌هم در این جوانی، دردناک است. اینکه شرایط مناسب برای فعالیت و حضور او در کشورش وجود نداشت، این واقعه را دردناک‌تر می‌کند. خدا رحمتش کند. برایش یک حمد بخوانیم. 🔹پ.ن: نابغه‌ی دهر هم که باشیم، باز هم پروندمان زیر دست حضرت علیه‌السلام است. از یک تصادف مرگبار (سقوط اتوبوس به ته دره) نجاتت داده و فرصتی دوباره می‌دهد، ولی در قُله‌ی علم و پیشرفت جانت را می‌گیرد! کارش حساب‌وکتاب خودش را دارد... برایش درّه و قُلّه ملاک نیست مثل اینکه!!😶 🗓 نگارش در: 1396/4/26 📒 🌐 @aliebrahimpour_ir