eitaa logo
🇵🇸شهیدعلی غلامپورمقدم🇮🇷
159 دنبال‌کننده
2هزار عکس
693 ویدیو
10 فایل
آنچه از آنهابجا مانده تقدیم به یاران شهدا مستندات گردان حبیب بن مظاهرلشگر۲۷محمدرسول الله شرح حال عمر کوتاه شهدای پرسنل ارزیابی سپاه تهران اردیبهشت سال ۱۳۶۱ عملیات الی بیت المقدس، به قلم خواهرعلی. @Hoora_41 @aligholampor37
مشاهده در ایتا
دانلود
✌️خداقوت سالار چه باشکوه ایران را بعداز حیات دوباره بخشیدی جانی تازه شدی به نفس های سوخته ی وطن🇮🇷❤️🇮🇷 خداقوت 🇮🇷🕊🇮🇷
ا۱۳ دی ۹۸ برای نماز بیدارشدم نزدیک طلوع آفتاب بود ،حال خوبی نداشتم ،آشوب بودم،خوابی دیده بودم ،علی آمده بود بعد از ۳۸ سال کنارم نشسته بود لباس سفید با اوور کت سپاه ،خیلی واضح در کنارم بود ،حتی گلهای قالی که او آنجا نشسته بود بخاطردارم،میخندید شادبود با شادی نگاهم میکرد ،دلیلش را نگفت ،هرچه پرسیدم خندید....اولین بار بود چنین خوابی میدیدم،درچشمانم نگاه میکرد و میخندیدو خوشحالی میکرد......صبح شد بعداز نماز بی اختیار راه میرفتم توخونه ،صبحانه رو حاضر کردم...پسرم تا صبح بیدار بود و خبر رو شنیده بود،....به من چیزی نگفت و اشاره کرد به تلویزیون،تا اینکه اومدم تلویزیون روشن کنم ،اومد جلو گفت سردار سلیمانی....حرفشو قورت داد گفتم چی...؟گفت ترامپ تو بغداد با پهپاد ....پاهام سست شد ،..باور نکردم...تلویزیونو روشن کردم. صفحه ی سرخ شبکه خبر و یک جمله سردار قاسم سلیمانی به شهادت رسید،دیگه نه میدیدم نه می شنیدم افتادم روی زمین دقایقی بعد اورژانس بالای سرم بود و میگفت خانم صدامو میشنوی...چشممو باز کردم خونه ساکت بود و فقط اون پرستار میگفت خانم صدامو میشنوی؟....چشماتو بازکن ..از همسرم پرسید چی شده درگیری داشتید؟خبرب بهشون رسبده؟ پسرم گفت خبر فوت یکی از بستگان بهش دادن..پرستار گفت خانم گریه کن حرف بزن..تلاش کرد من حرف بزنم.. کمی بخودم اومدم ..یادم افتاد چی شده و با تمام نفس ضجه زدم و به سمت در سینه خیز میرفتم ...اورژانس گفت ببریدش بیرون هرجا میخواد ببریدش،..و رفتن.. همسرم برای آروم کردن من ،منو برده پایگاه شهید غلامپورمقدم ،تهران بودم کنار کسانی که میسوختند و برای رفتن به نماز جمعه آماده می شدند.... رفتیم مصلی ،اونجا همه مون یک درد مشترک داشتیم قهرمان ملی من شهید شد تاابد زمین و زمان در سوگ تو خون می گرید😭 بعداز انتخابات مجلس رفتم مزار علی،گفتم آمده بودی برای استقبال از سردار ؟آیا همه ی خانواده های شهدا آن شب خواب شهیدشان را دیدند؟ مراسم تشییع اعلام شد به سمت میدان انقلاب براه افتادیم ابتدا جمعیت حاضر قابل توصیف بود کم کم به خیابان انقلاب که نزدیکتر می شدیم راه نفس تنگ و تنگتر می شد به میدان فردوسی رسیدیم و‌همانجا زمین گیر شدیم ،جمعیت در حال انفجار و همه بر سر و سینه زنان از همه ی اطراف تهران و ایران به آن نقطه از کشور که حالا مرکز توجهات همه ی دنیا شده بود ،هجوم آورده بودند،صحنه های جانسوز آن روز فراموش نشدنی است.. از کودک و‌پیر و‌جوان و زن و مرد همه مثل روز محشر به سمت میدان انقلاب براه افتاده بودند و در چند کیلومتری محل نماز رهبربر پیکر شهدا ،متوقف شده بودند،ظرفیت زمین برای پذیرش این سیل عظیم تمام شده بود و نیاز به آسمانی بود بی انتها که بتواند قلب این دلسوختگان را آلام بخشد،صدای تکبیر و نماز از مسافت دور بگوش رسید و ما بسختی شنیدیم که نماز شروع شده،همانجا در فشارجمعیت نیت کردیم و امواج این انسانها در آن حال وصف نشدنی است ،اگر غفلت میکردیم در میان این موج عظیم رها میشدیم، اما با تمام تمهیدات فراهم شده ،نیروهای انتظامات امکان کنترل جمعیت را نداشتند،و این تعداد انسان در یک زمان و یک مکان از حد ظرفیت ممکن خارج بوددر یک نقطه بافشار شدید میلیونها انسان ساعتها میخکوب شده بودیم، عده ای بدنبال پیکر شهدا بحرکت ادامه دادند و عده ای بیهوش برسردست مردم دست بدست شدندو به کناری در خیابانهای اطراف منتقل شدند،صدای ضجه و فریاد مردم لحظه ای قطع نمی شد محشری بود ...همه به عکس سردار سلیمانی نگاه میکردند و برسر و‌سینه میزدند،جوانی را دیدم که ظاهری رپ مانندداشت با یکی حرف میزد ،گریه میکرد ومیگفت من یک ضد نظامم ولی این غم داره منو میکشه ،پشتم بهش گرم بود و با وجود اون احساس امنیت داشتم ،بخدا کمرم شکست..پیرزنی برسر میزد و می گفت کاش همه ی بچه های من شهید می شدند اما تو بودی ... دختر جوانی با حجاب ناقص روی زمین تشسته بود و با عکس سردار نجوا میکرد .. و پیرمردی که اشک میریخت و میگفت حالا رهبر حاج قاسم ندارد....و آن مداح میخواند ای اهل حرم سید و سالار نیامد علمدار نیامد