🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
📗📘📕 درباره گلستان (٤)
📙حکایت به قلم "سعــــدی"
■باب اول (در سیرت پادشاهان)■
📕حکایت ۱📕
📘پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن، که گفتهاند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
🔸وقت ضرورت چو نماند گریز
🔹دست بگیرد سر شمشیر تیز
🔸اذا یئِسَ الانسانُ طالَ لِسانُهُ
🔹کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکَلب
ملک پرسید چه میگوید: یکی از وزرای نیک محضر گفت ای خداوند همیگوید "وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ" ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت. وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت : ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی ازین سخن در هم آورد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی؛ که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفتهاند : دروغ مصلحت آمیز به که راستی فتنهانگیز
🔸هر که شاه آن کند که او گوید
🔹حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاق ایوان فریدون نبشته بود :
🔸جهان ای برادر نماند به کس
🔹دل اندر جهان آفرین بند و بس
🔸مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
🔹که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
🔸چو آهنگ رفتن کند جان پاک
🔹چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
💠#باباول_حکایت1
💠#سرزمین_شعر_و_ادب
_____________________
https://eitaa.com/aliinaaseri
◾️🔸◾️🔸◾️🔸◾️🔸◾️