eitaa logo
علی مع الحق (حجت الاسلام دکتر عصیری)
995 دنبال‌کننده
165 عکس
127 ویدیو
4 فایل
کانال پاسخ به شبهات https://eitaa.com/alimaalhagh110 👈آدرس کانال جهت عضویت جهت ارتباط با مدیر و پرسش و درج تبلیغ در کانال 👇 🆔 @aabaad_iran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹میلاد امام حسن عسکری علیه السلام مبارک🌹 🔘 در زمان امامت امام حسن عسکری علیه السلام به جهت نیامدن باران، خشکسالی شدیدی همه جا فرا گرفت، معتمد عباسی خلیفه وقت دستور داد که مردم نماز باران به جای آورند تا رحمت الهی نازل گردد. مردم سه روز مرتّب نماز باران خواندند ولی خبری از بارش باران نشد، تا آن که مسیحیان به همراه یکی از راهبان حرکت کردند و چون به بیابان رسیدند، راهب دست به سوی آسمان بلند کرد و در این هنگام ابری بالا آمد و شروع به باریدن کرد. همچنین روز دوّم نیز مسیحیان به همراه همان راهب حرکت کردند و چون راهب دست به سوی آسمان بلند کرد - همانند روز قبل - ابری نمایان گشت و باران فرود آمد. به همین علّت مسلمان های ظاهر بین که شاهد این صحنه مرموز بودند، نسبت به دین مبین اسلام در شک و تردید قرار گرفتند و عدّه ای از آن ها مرتّد شدند و از اسلام برگشتند. وقتی این خبر به معتمد - خلیفه عبّاسی - رسید، فورا دستور داد تا امام حسن عسکری علیه السلام را احضار نمایند، هنگامی که حضرت نزد خلیفه آمد، معتمد گفت: امّت جدّت را دریاب که در حال هلاکت قرار گرفته اند. امام حسن عسکری علیه السلام در مقابل، به معتمد عبّاسی فرمود: چندان مهمّ نیست، اجازه بده که بار دیگر مسیحیان برای آمدن باران بیرون بروند و دعا نمایند، من به حول و قوّه الهی، شک و تردید را از دل مردم بیرون خواهم کرد. معتمد دستور داد تا بار دیگر مردم برای آمدن باران دعا کنند، مسیحیان نیز به همراه راهب حرکت کردند و چون راهب دست خود را به سمت آسمان بلند کرد، بارش باران شروع شد. پس امام علیه السلام فرمود: آنچه که در دست راهب است از او بگیرید. مامورین دست راهب را باز کردند دیدند قطعه استخوان انسانی است، آن را خدمت امام علیه السلام آوردند. حضرت استخوان را در دست خود گرفت و سپس به راهب دستور داد برای آمدن باران دعا کند. این بار هر چه راهب دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و دعا خواند، دیگر خبری از باران نشد. تمامی مردم از این ماجرا در حیرت و تعجّب قرار گرفته و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. و معتمد عبّاسی به امام علیه السلام خطاب کرد: یاابن رسول اللّه! این چه معمّای مرموزی بود؟! و چرا دیگر باران قطع شد و دیگر باران نیامد؟! امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: این استخوان یکی از پیغمبران الهی است و این راهب آن را در دست خود می گرفت و به سمت آسمان بلند می کرد و به وسیله آن استخوان، رحمت الهی فرود می آمد. پس از آن که حقّ بر همه آشکار شد، حضرت به منزل خود بازگشت. 📚 مدينة المعاجز ج۷ ص۶۲۱ 👈🏻در ثواب نشر سهیم باشید👉🏻 ••┈┈••✾❀☘️🌹☘️❀✾••┈┈•• https://eitaa.com/alimaalhagh110 👈عضویت