eitaa logo
علی محمد مودب (اشعار و آثار
674 دنبال‌کننده
111 عکس
51 ویدیو
5 فایل
شعر 💢 کانال رسمی علی محمد مؤدب 💢 ارتباط با ادمین 🆔 صفحه رسمی اینستاگرام : http://instagram.com/alimohammadmoaddab 🆔 وبسایت : 🌐 https://ammoaddab.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بافتار
Hamed Zamani - Terror 97 (128).mp3
5.93M
قطعه «ترور» خواننده و آهنگساز: حامد زمانی ترانه‌سرا: علی‌محمد مودب 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
علی محمد مودب: چه شگفت این صحنه تصویر بلایی ست که خواستند سر مردم ما بیاورند و تا حدودی هم موفق شدند 👆 صحنه برخورد دروازه بان و دفاع انگار خدا در این صحنه با ما سخن گفت بینی دروازه بانتان را بشکنید گل می‌خورید یادمان نرود که همین عدم تمرکز مدافعان نتیجه جنگ روانی شدید این ایام است . @alimohammadmoaddab
📜 |🔰دعوت حوادث 📨 تمام توان و سعى من به اندازه خود من است، نه به اندازه راه و مقصد من. 📨 به خاطر همين، وقتى با تمام سعىِ خود و با همه ظرفيت خود حركت مى ‏كنم. 📨 كسانى كه در حد اولياء حق ايثار كردند، مزد نخواستند، سپاس هم نخواستند، ولى مايى كه منتظريم تا صدامان بزنند، وضعيتمان مشخص است. 📨 ما دعوت حوادث را نمى ‏فهميم. 📨 بعضى وقت ‏ها كه با رفقا دور هم جمع هستيم، وقتى كسى را مى ‏بينم كه پايش به استكانى و يا آشغالى مى ‏خورد و بدون توجه عبور مى ‏كند و آن را بر نمى ‏دارد، اين معنا به ذهنم خطور مى ‏كند كه وقتى امروز دعوت اين حوادث كوچك را نديده مى ‏گيريم و اين استكان و يا آشغال را برنمى ‏داريم، قطعاً در فرداى ديگر، دعوت حوادث بزرگ را هم نديده خواهيم گرفت. 📨 اگر فردا پيش ما صدها شكم را هم پاره كنند، بى ‏تفاوت خواهيم بود، اگر هم دعوت حوادث را شنيديم و اقدامى كرديم، منتظريم تا مزدى و ترفيعى بدهند و يا لااقل سپاسى بكنند! 📨 آيا ما با كسانى كه بناى تبعيّت از آنها را داريم و سنگ ولايت آنها را به سينه مى ‏زنيم، برابريم؟ آيا در مسير راه آنها هستيم؟ ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۸۰ #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
هدایت شده از زهردارو
عبدالله اوجالان موسس پ ک ک و سازنده شعار زن زندگی آزادی در کنار کثیره ییلدیریم همسر سابقش. اوجلان به او لقب مار زرد، خائن و ... داده بود. عبدالله اوجلان، مخترع شعار زن زندگی آزادی یا همان ژن زیان ئازادی ست. جمله ای که روی پرچم احزاب پانکردی نقش بسته و حزب پ ک ک را حزب آزادی زنان کردستان نیز می نامند. او معتقد بود که ازدواج، زن و مرد کرد را فلج می کند و برای حل مشکل باید مسئله زن در کردستان حل شود! یعنی باید نهاد خانواده را برانداخت و راه صعب دسترسی به زن، یعنی تشکیل خانواده را، که راه مبارزه را نیز دشوار کرده است، تسهیل کرد و از زن کرد یک موجود مبارز ساخت! ازدواج در پ ک ک ممنوع بود و فرزندآوری حزبی در قالب جفتگیری های تشکیلاتی صورت می گرفت. خارج از این چهارچوب، هر بارداری باید با سقط جنین به پایان می رسید. زنانی که مخالفت می کردند تسویه می شدند. جمیله مرکیت با نام سازمانی سحر، اولین زن عضو تشکیلات حزب آزادی زنان کردستان! بود که به قول پ ک ک تسویه شد؛ در حالی که به شکل وحشیانه با دریده شدن شکم و پس از تجاوز عمومی به قتل رسیده بود. البته سال ها این جنایت به گردن ماموران امنیتی ترکیه انداخته می شد! اوجلان خود یک متجاوز به عنف بالفطره بود. اغلب زنان کادر پ ک ک توسط او نواخته شده بودند.این سیره عملی در کل تشکیلات احزاب پانکردی، ساری و جاری بود. این خشونت جنسی با روکش آزادی زن را میتوان حاصل ایدئولوژی مبارزاتی چپ و ناسیونالیسم افراطی کردی دانست. البته تا تا حدودی وامدار بعضی سنت های سرکوبگرانه جوامع سنتی کرد در قبال زن نیز بود. اما در جوامع سنتی کرد به خاطر حضور دین و سنت ازدواج بروز نمی یافت و در چهارچوب خانه و در پناه غیرت همسری مسکوت می ماند. با فرو ریختن بنیان خانواده، و تغلیظ نگاه ابزاری ناسیونالیسم چپ به زن، این شهوت خشن، فوران می کرد و از زن کرد، یک موجود کلاشنیکف به دست قاتل با کوله ای پر از قرص و لوازم پیشگیری از بارداری می ساخت که در کوهستان هم باید می کشت و هم باید در صورت لزوم شهوات اعضای مرد را نیز فرومی نشاند. اوجلان اسم این کثافت کاری دهشتناک را "زن زندگی آزادی" گذاشته بود. کثیره ییلدیریم همسراوجلان در اعتراض به این فحشای خشونت بار تشکیلاتی، از پ ک ک گریخت و در سوئد به شکل ناشناسی سکنی گزید. او جرئت حضور در ملا عام را ندارد اما روایت هایی که از او داریم خاطراتی ست از تجاوز جنسی، خشونت فیزیکی از طرف مردان علیه زنان. او شخصا بارها توسط عبدالله اوجلان مورد آسیب جسمی قرار گرفته بود. رضا شیبانی #ژن_ژیان_ئازادی#کردستان @zahrdaroo
شهید عزیز ما حاج قاسم در کتاب از چیزی نمی‌‌ترسیدم که زندگینامه خودنوشت اوست در روایت خودش از زندگی‌اش یکی از نقاط عطف زندگی‌اش را دفاع از ناموس یک زن عنوان کرده است که در خیابان مورد تعرض قرار می‌گیرد. شاید برای شما جالب باشد که آن زن یک زن بی‌حجاب است اما حاج قاسم در دفاع از ناموس او وارد یک درگیری می‌شود و بعد از اتمام آن درگیری وقتی وضعیت خود را روایت می‌کند می نویسد که از چیزی نمی‌ترسیدم. شروع قصه پهلوانی‌های رستم ایرانشهر و مرد آرمانی همه بسیجی‌های امروز چنین حکایتی است. این روزها به خاطر اتفاق‌هایی که افتاده است، در برخی گروه‌های مذهبی با چنین عبارتی روبرو شده‌ام که جای آن است که انسان بمیرد وقتی این صحنه‌ها را می‌بیند و بعد بدحجابی و بی‌حجابی‌ها را روایت می‌کنند و غمشان را بیان می‌کنند و آه و ناله می‌کنند. اما آیا انسان مذهبی باید با دیدن صحنه بی‌حجابی‌های این روزها از غصه دق کند؟ پرسشگری از مهمترین نیازهای همه ماست و جامعه مذهبی ما باید درباره اخلاق و عرف و عادات خودش پرسشگری داشته باشد. این توقع از یک جامعه متکثر و متشکل از مذاهب و نحله‌های مختلف فکری و فرقه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و قومیتهای متفاوت یک رفتار هماهنگ و همشکل در شرعیات داشته باشند و با تصویر ما از مذهب سازگار باشند آیا اصولا توقع درستی هست؟ آیا ما در سالهای پس از انقلاب به نوعی در این زمینه دچار پرتوقعی نشده‌ایم؟ مگر ما برای تحقق آن جامعه مطلوب چه کرده‌ایم؟‌که اینهمه طلبکار و متوقع هستیم. زنانی که در عصر پهلوی بخشی از آنها همه جور چیزی می‌پوشیدند به هر حال بعد از انقلاب بسیار بیشتر رعایت کردند و بعد از قانون حجاب هم باز بسیار همراهی کردند. منتها ما چقدر این بلوک مخاطب را دیدیم و چقدر برای آنها فکر کردیم و چقدر با آنها در سامانه‌ها و ساختارهای مختلف فرهنگی که در دست ما بود حرف زدیم. اصولا ما چقدر توان حرف درست زدن داریم. حرف زدن هنر خاصی نیست هر کسی دهان باز کند می‌تواند صدایی تولید کند ولی واقعیت این است که وقتی مثلا یک محصول رسانه‌ای بدون هیچ توجهی به بلوک‌بندی مخاطبان تولید می‌شود در عمل هیچ گفتگویی اتفاق نمی‌افتد . خطر رسانه‌های بزرگ مثل تلویزیون این است که تولید و پخش یک پیام را معادل شنیده شدن آن پیام می‌انگاریم در حالی که عملا ما بسیاری از اوقات از یک بلندگوی بزرگ با خودمان حرف می‌زنیم و این وضعیت برای عقلا خنده‌دار یا گریه‌آور است. انگار کن که سبزی‌فروش محله با بلندگوی خودش به همسرش درباره جزییات منزل پیام بدهد. آموزش و پرورش و آموزش عالی و هیات‌های مذهبی و رسانه‌های ما بیشترشان گرفتار چنین وضعیتی هستند که من آن را در نوشته‌هایی مخابره به خویشتن نامیده‌ام و بعد با این اوضاع ما از مردم توقع داریم که شبیه آن‌چیزی باشند که ما خوشمان میآید. در حالی که حتی مسایل ساده‌ای مثل ورزش بانوان و کمبود ویتامین دی و پوکی استخوانشان را ندیدیم و برایش برنامه‌ریزی درستی نکردیم فقط آسیبها را دیدیم و ون‌درمانی کردیم. در حالی که مثلا به راحتی می‌شد و می‌‌شود مدارس و ظرفیتهای محلی را با طراحی خلاق و البته با قدری زحمت هماهنگی‌های بین سازمانی که گویا فوق طاقت کارمندی رایج در این سرزمین است در خدمت ورزش بانوان قرار داد. من این را در این سالها چند بار گفته‌ام و نوشته‌ام ولی دریغ که تریبون‌داران تنها نگران چیزهایی هستند که در ذهنیت خودشان مهم است. القصه وقتی بهترین جوانان شیعه در همین سالهای نزدیک جانشان را برای حفظ نوامیس ایزدیان و علویان و فرقه‌های مختلف شام و عراق و یمن فدا کرده‌اند آیا دعوت به دق کردن از دیدن چند بد حجاب در خیابان‌های تهران نوعی جوگیری مذهبی نیست؟ آیا راه این مشکل حسی شدن و دعوت به عصبیت است؟ . به نقل از روزنامه شهرآرا @alimohammadmoaddab
حسین عشق من است و حسین کار من است حسین هستی و میزان و اعتبار من است ندیده‌ام به نگاه و خیال جز او را حسین روز من و بخت و روزگار من است به جز حسین نمی‌خواهم از جهان چیزی حسین رمز غم و شادی تبار من است چه بنده‌ای ست خدا را که در کشاکش دهر همین ترنم نامش نگاهدار من است پیام‌آور آن آفتاب خونینم شعاع و سایه او بودن اعتبار من است در این شبانه صحرای تشنگی یادش نمازخانه گل‌های بی‌قرار من است نه روز واقعه تنها امان سجّادم زمانه بسته به جان امیدوار من است فقط نه طفل حسین‌ است، در پناه دلم که هر ستاره تاریخ در مدار من است بگو به لشکر غم قصد جان من نکند که من نمردنی‌ام تا حسین یار من است @alimohammadmoaddab
هدایت شده از 💥اخبار هوش‌مصنوعی و تکنولوژی 💥
مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان آسمان شام یا تهران چه فرقی می کند @tasavirkhas
هدایت شده از اخبار سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادم نیست این را نوشتم یا نه، اما گفتم که رهبران محور مقاومت را با سران طرف مقابل مقایسه کنید، در دانش، در سخنوری در مطالعه، در فهم و ادب و متانت.... از همان اوایل که کسی هنوز عبدالملک را نمی‌شناخت و در کوه‌های اطراف صعده در جنگ سوم یا چهارم محاصره شده بودند، او را شناختم شاید 23 سالش هم نبود اما رهبر مجاهدان بود و هر روز برای سلامتی‌اش دعا کرده و می‌کنم. او از ذخائر محور مقاومت، فردی بزرگ، خودساخته، عزیز، بامحبت، اهل وفا، اهل کرم، مقاوم و بر سیره علوی و حسینی پابرجا. این کلیپ را نگاه کنید و بعد خودتان قضاوت کنید وقتی می‌گویم ما شکست نخواهیم خورد، ما پیروز خواهیم شد، ما سربلند و سرافراز در پیشگاه ایزد یکتا سجده شکر به جا خواهیم آورد دلیلش چیست... این معرفت نسبت به انسان را در کلام چه کسی شما مشاهده کرده‌اید؟ قضاوت با خود شما... @syriankhabar
هدایت شده از شهرستان ادب
بیگانه‌ای در ذهن ما وقتی اینستاگرام شروع به حذف نام و تصویر شهید سلیمانی کرد، میان اهالی فرهنگ، هر که را می‌دیدی دنبال این بود که نهادهای ملی ما به این ماجرا باید واکنش جدی نشان دهند، شکایت یا برخورد جدی کنند. حذف کاربرانی با فالوئرهای میلیونی، تجلی دیکتاتوری رسانه‌ای دشمن ما بود. فرصت طلایی‌ای که شهادت حاج قاسم برای مدیریت اینستاگرام و رسانه‌های مشابه در اختیار نهادهای حاکمیتی ما قرار داده بود با اهمال و بی‌تدبیری هدر شد... متن کامل یادداشت را از پیوند زیر بخوانید: https://www.magiran.com/article/4357198 @shahrestanadab
هدایت شده از شهرستان ادب
در ایران، «شعر» هنر مادر است. اما نباید فقط نگاه‌مان به شعر باشد. با یادگیری شعر، دریچه‌هایی به روی ما گشوده می‌شود که می‌توانیم از آن‌ها در رشته‌های مختلف هنری بهره بگیریم. البته اصل، همان شعر است که به توفیق الهی و دعای خیر همه خوبان امیدوارم در خود شعر هم منشأ اثر باشیم. شعر این ویژگی را دارد که راه را برای فعالیت در دیگر رشته‌ها هم باز می‌کند... مشروح صحبت‌های علی‌محمد مؤدب را از پیوند زیر بخوانید: https://www.farsnews.ir/news/14010925000013/ @shahrestanadab
. این روزها همه از گفتگو حرف می‌زنند، گفتگوی صحیح اما شرایطی دارد و ظرفیتهایی می‌طلبد، همه به دنبال طراحی سازو کارهایی هستند که گفتگو را ممکن کند. اگر با خودمان تعارف نداریم و اگر به دنبال اوهام نیستیم، یکی از در دسترس‌ترین میزهای همیشه آماده گفتگو ادبیات است. در ادبیات همیشه می‌توان سخن گفت و اتفاقا به خاطر ظرفیت استعاری ادبیات این میز خیلی جنجالی هم نیست و استادیومی نمی‌شود. در میز ادبیات گفتگو بین طیف‌های فرهیخته صورت می‌گیرد و حرفها در فضایی که باید طرح می‌شود. ادبیات میدانی است که به راحتی، ظرفیت آزادی را فراهم می‌کند. ممکن است برخی آزادی‌ها در حوزه‌های اجتماعی تالی فاسد داشته باشند اما ادبیات با ویژگی‌های درونی خودش ساختاری دارد که عملا آزادی بیان را دارد بدون اینکه نیاز باشد از جایی مجوز بگیرد. سعدی در شعر با استفاده از ظرفیت‌های هنری کلمات، مقتدرترین امیران دوران خودش را نقد می‌کند و البته نقد به نحوی است که عوام متوجه نمی‌شوند و خواص ملتفت می‌شوند. این نوع آزادی بیان از امتیازات خاص ادبیات است. اگر در جامعه‌ای گفتمان‌های مختلف بتوانند ادبیات خودشان را تولید کنند بهترین و عالی‌ترین سطح گفتگو میان نخبگان طیف‌های مختلف جامعه همیشه در جریان است و حاکمیت هم می‌تواند در قالب اندیشکده ها و مراکز رصد و پژوهش خودش حرفها را بشنود و تحلیل و ارزیابی کند و بهترین‌هایشان را برگزیند و گفتمان رایج در میدان‌های اصلی اجتماع را با توجه به آنها اصلاح کند. چالش این آزادی شگفت اما این است که برخی از خود ادبیاتی‌ها تحمل صدای مخالف را در ادبیات ندارند. احتمالا آنها معنای ادبیات را به درستی نفهمیده‌اند اما بر روش‌ها و ابزارهایش مسلط شده‌اند. درست است که طبیعی نیست اگر حاکمیت توان خودش را صرف ترویج گفتمان مخالف خودش در ادبیات و هنر کند اما طبیعی هم نیست که همه توان بخش فرهنگی حاکمیت، صرف رصد گفتمان‌های مخالف در ادبیات و هنر شود. حاکمیت باید گفتمان خود را داشته باشد و با همه توان هم بکوشد تا ظرفیت‌هایی را ایجاد کند که گفتمانش زایا و پاینده و در حال خود ارزیابی و رشد باشد اما گاهی بخش فرهنگی حاکمیت با کارشناسی‌های غلط بر رصد منتقد و مخالف و درگیری با آن متمرکز می‌شود. و این آغاز همه آسیبها و بحرانهاست. بارها با کسانی که در جلسات ادبی با حرارت به من گفته اند که در فلان رمان در قالب یک استعاره ادبی حرفهایی زده شده است و نویسنده با این تمهید به گفتمان مورد علاقه ما فحش داده است گفته‌ام که اگر نویسنده که نخبه یک طیف از اجتماع است در قالب اثر هنری اش هم نتواند حرفش را با پوشش استعاره بزند دیگر کجا حرفش را بزند. قاعده زندگی جمعی این است که همه اجزای جامعه زنده‌اند و باید حرفشان را بزنند درست است که بخشی از اجتماع همیشه بخش مسلط است و طبیعتا عرصه های عمومی تر را به خود اختصاص می دهد اما دیگران نباید خفه شوند و باید بتوانند حرف بزنند. وقتی جلوی یک استعاره در یک کتاب هزار نسخه‌ای بایستیم معنا از ساحت ادبیات تنزل می‌کند و به صورتی بی ادبانه و بی آداب و ترتیب در خیابان یا هر جای دیگر در برابر ما رخ نمایان می‌کند.آن دسته از ادبیاتی‌هایی که بحث‌ها و دعواهای ادبی را با ترجمه کردن به زبان اهل سیاست یا با اقسام یارکشی‌ها به فضاهای عمومی می‌برند، بر سر شاخ نشسته اند و بن می‌برند و با تضعیف ادبیات بخواهند یا نخواهند جزو آفرینندگان و مروجان بی‌ادبی هستند! به نقل از روزنامه @alimohammadmoaddab
https://www.aparat.com/v/a1gZF علی محمد مودب: ادبیات رسانه ابدیت است در کانال آپارات شهرستان ادب ببینید @alimohammadmoaddab
No. 04 - 05.pdf
202.2K
مصاحبه با نشریه اندیشه نامه پایداری https://eitaa.com/alimohammadmoaddab
https://www.mehrnews.com/news/5661764/ مصاحبه‌ای درباره یلدا، ظرفیتهای این فن‌آوری‌ فرهنگی و نیاز ما به ادبیات بزمی @alimohammadmoaddab
هدایت شده از شهرستان ادب
ما باید به نخبگان طراز اول ادبی، به چشم یک سرمایۀ ویژۀ انسانی نگاه ‌کنیم نه این‌که فقط وقتی قله می‌شوند به آن‌ها توجه ‌کنیم. ما برای داشتن یک معلّم ادبیات در ساختار آموزش و پرورش چه‌قدر هزینه می‌کنیم؟ آن نیروی انسانی که می‌تواند ادبیات تولید کند چقدر ارزش دارد؟ آدمی خلاق و آفرینشگر، نه این‌که صرفاً ادبیات را منتقل کند یا آموزش بدهد یا بازگویی کند. کسی‌که می‌تواند ادبیات ایجاد کند، می‌تواند ادبیات گذشتۀ ما را روزآمد کند... متن کامل مصاحبۀ علی‌محمد مؤدب با اندیشه‌نامۀ پایداری را از پیوند زیر بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12339/ @shahrestanadab
. در برخورد با جریانهای درون جامعه، حتی مخالف را هم نباید تحقیر کرد. چه رسد به موافق و همدل انتخابهای نادرست و ضعیف، تحقیر موافقان است والله المستعان علی ما تصفون @alimohammadmoaddab
00.mp3.mp3
5.97M
گفتگو درباره نشست نسبت شعر و وقایع اجتماعی با دکتر محمدیان در رادیو فرهنگ . کانال اختصاصی انتشار اشعار و آثار علی محمدمودب @alimohammadmoaddab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابریم که ارث پدری‌مان اشک است مشق شب و درس سحری‌مان اشک است هرکس به زبان خود سخن می گوید ما نیز زبان مادری‌مان اشک است @erfanpoor
. تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری که در شب‌های دهشت تا سحر با ماه بیداری تو دهقان‌زاده از فضل پدر مهری‌ست در جانت که می‌روید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری دم روح خدا آن‌سان وجودت را مسیحا کرد که بالیدند بر دستت کبوترهای بسیاری چه خوش رم می‌کند از پیش چشمت لشکر پیلان ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری دلت را سر بلندی‌ها، سرت را سربه‌زیری‌هاست خوش آن معنا که بخشیده‌ست چشمانت به سرداری ز ما در گریه‌های نیمه شب یاد آور ای همدرد تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیداری @alimohammadmoaddab
03-Peykar.mp3
3.05M
از (پوئم_سمفونیک)_سرباز آهنگساز: خواننده : شاعر : با اجرای ارکستر سمفونیک سازمان صدا و سیما کانال اشعار و آثار علی‌محمد مودب @alimohammadmoaddab
آنچه در خانواده های ایرانی به خصوص طبقه متوسط به بالا ، آسیب رواني عمیق در کودکان تولید می کند، کمبود محبت نیست بلکه فقدان احترام است. همین کودکان وقتی بزرگ می شوند و به سنین جوانی می رسند در عشق های تند و تیز و نامحترم تخریب می شوند و تخریب می کنند. عشق با نبود احترام به نفرت تبدیل می شود. به نام مهر با اعمال سادیستیک و تملک جویانه و کنترل های شدید به مرزهای روانی یکدیگر تجاوز می کنند و باعث نابودی رابطه می شوند. در سطوح اجتماعی فقدان احترام و بی مرزی و تجاوز به مرزهای یکدیگر در هر پدیده ی اجتماعی دیده می شود.از ترافیک گرفته تا روابط حاکم بر ادارات و ارگان ها. انسانی که احساس کند محترم است نمی تواند به مرزهای روانی دیگران تجاوز کند و در مقابل تجاوز به مرزهای خویش حتی به نام مهر هم ایستادگی می کند.در یک انسان و یک جامعه متمدن مهر در چهارچوب احترام به سمت عالی شدن بلوغ و رشد روانی سیر می کند. ایرانی از مهر چیزی کم ندارد. به امید آن روز که افزودن احترام به این مهر قوام شخصیت و رشد او را تسهیل و تسریع نماید. کتاب مطلق در ذهن ایرانی- دکتر آذردخت مفیدی @nooredideh