هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موشن_گرافیک | روزی که به نام امام رضا علیهالسلام شد
🔹۲۳ ذی القعده روزی که همگان می توانند با گفتن صلی الله علیك یا ابالحسن، زائر امام رضا علیه السلام باشند.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
لطفا عضو کانال
🚩#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام بشوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
هدایت شده از 🏴پورتال امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موشن_گرافیک | روزی که به نام امام رضا (علیهالسلام) شد
🔹۲۳ ذوالقعده روزی که همگان میتوانند با گفتن «صلی اللهُ علیكَ یا ابالحسن»، زائر امام رضا (علیه السلام) باشند.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
لطفا عضو کانال
🚩#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام بشوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🤲 نماز کوتاهی که از امشب مستحب است خوانده شود و ثواب بسیار دارد
🧎♂در شبهای دهه اول ماه ذوالحجه دو رکعت نماز مستحب وارد شده است که در بین نماز مغرب و نماز عشاء خوانده میشود.
🕋 ثواب این نماز:
در روایتی از امام باقر(ع) آمده است که به فرزند بزرگوارش امام صادق(ع) سفارش کرد که این نماز را در دهه اول ذوالحجه ترک نکند، چرا که اگر آن را در این دهه بخواند در ثواب حاجیان بیت الله شریک خواهد بود، هرچند که به حج نرفته باشد.
🔸 نحوه خواندن:
در هر دو رکعت، بعد از خواندن «سوره حمد» و «سوره اخلاص (قل هو الله احد...)»، آیه ۱۴۲ سوره اعراف را میخوانیم.
یعنی بخوانیم:«وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیلَةً وَ أتمَمناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أرْبَعِینَ لَیلَةً وَ قالَ مُوسی لِأخِیهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ المُفسِدِین».
رکوع و سجود و سلام نماز هم مانند نمازهای دو رکعتی عادی است.
(آیه مذکور به میقات چهل روز حضرت موسی در طور سینا برای گرفتن الواح اشاره دارد، که ده روز پایانی آن همزمان با دهه اول ذوالحجه بوده است.)
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
🖤 به مناسبت سالروز شهادت پنجمین اختر آسمان امامت
🕌 «شرایط شیعه بودن» از دیدگاه امام محمد بن علی الباقر (علیهما السلام)
أبو عَلِيٍّ الْأشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سالم عَنْ أحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ أبِي إسْمَاعِيلَ قالَ:
قُلْتُ لِأبِي جَعْفَرٍ علیه السلام: «جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ اَلشِّيعَةَ عِنْدَنَا كَثِير.»
فَقَال: «فَهَلْ يَعْطِفُ الْغَنِيُّ عَلَى الْفَقيرِ وَ هَلْ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسيءِ وَ يَتَواسَون؟»
فَقُلْتُ: «لا!»
فَقال: «لَيْسَ هَؤُلاَءِ شِيعَةً الشِّيعَةُ مَنْ يَفعَلُ هَذا».
🔸 یعنی:
یکی از اصحاب امام باقر(ع) به ایشان عرض کرد: «فدایت شوم؛ شیعیان در بین ما زیاد هستند».
امام(ع) فرمود: «آیا ثروتمند آنان نسبت به نیازمند عطوفت و مهربانی میکند؟ و آیا نیکوکارِ آنان از خطاکار در میگذرد؟ و آیا آنها در مسائل مالی به همدیگر کمک میکنند؟»
گفتیم: «خیر!»
فرمود: «پس اینها شیعه نیستند؛ چون شیعه کسی است که آنگونه عمل کند».
📝 منبع: الکافي, جلد ۲, صفحه ۱۷۳
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از بنیاد بینالمللی عاشوراء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 هم اکنون - تصاوير هوایی از حضور مردم در کربلای معلی در روز عرفه 🤲
از امام صادق (عليه السلام) نقل است که فرمود:
انَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعالى يَتَجَلَّى لِزُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) قَبلَ أهْلِ عَرَفاتٍ وَ يَقْضِي حَوَائِجَهُمْ وَ يَغْفِرُ ذُنُوبَهُمْ وَ يُسْعِفُهُمْ [يُشَفِّعُهُمْ] في مَسَائِلِهِمْ ثُمَّ يَأتِي أهلَ عَرَفَةَ فَيَفْعَلُ بِهِمْ ذلِك.
🔸 یعنی:
خداوند تبارک و تعالى پيش از اهل عرفات (حاجیانی که روز عرفه در عرفات جمع میشوند) براى زائران امام حسين (عليه السلام) تجلى نموده و حوائج آنان را برآورده و گناهانشان را مىآمرزد و در مورد خواستههايشان شفاعت مىكند، آنگاه به سراغ اهل عرفات مىرود و اين عنايات را به آنان مىكند.
📝 منبع: کامل الزیارات، ص ۱۷۰ - ثواب الاعمال، ص ۱۱۶ - مصباح المتهجد، ص ۷۱۵.
▪️▫️▪️▫️▪️
🌐 زیرمجموعههای «پورتال بزرگ امام حسین(ع)» :
📱 کانالهای «بنیاد بینالمللی عاشوراء» در شبکههای اجتماعی:
در شبکه اجتماعی «ایتا» 👇
eitaa.com/ashura_i_f
در شبکه اجتماعی «بله» 👇
ble.ir/ashura_i_f
📱 کانالهای «پورتال امام حسین(ع)» در شبکههای اجتماعی:
در شبکه اجتماعی «ایتا» 👇
eitaa.com/imamhusaynportal
در شبکه اجتماعی «بله» 👇
ble.ir/imamhusaynportal
در شبکه اجتماعی «تلگرام» 👇
t.me/ImamHusaynPortal
در سرویس ویدیوی «آپارات» 👇
www.aparat.com/imamhusaynportal
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
🕋 ... و ابراهیم مسلمان شد
... و ابراهیم(ع) خواست تا «مسلمان» شود...
و مسلمان شدن یعنی تسلیم محض خدا بودن؛ و از همه قیود رها شدن...
... و ابراهیم(ع) میدانست که مسلمان شدن و رهایی آسان نیست؛ که سربلندی در امتحانات سخت و عبور از بلایای هولناک را اقتضاء دارد...
پس ابراهیم(ع) به سختترین ابتلائات آزموده شد تا ﴿لا اُحِبُّ الآفِلین﴾(۱) و ایمان به ﴿يَبقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ والإكرام﴾(۲) را در مقام عمل اثبات کند...
و آنگاه که «محبوب آفِل» را به قربانگاه «معشوق باقی» برد، پیام آمد که ﴿... یا إبراهیمُ ٭ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤیا﴾(۳)
... اینگونه شد، که ابراهیم(ع) به مقام خلّت دست یافت؛ و وقتی «خلیلِ رحمان» شد لیاقت یافت تا «امامِ عالمیان» گردد.
پس هيچ رسولی بعد از او مبعوث نشد مگر آن كه مأمور به اتباع دین آن پیامبر بود ﴿ثمَّ أوْحَينا إلَيكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إبراهيمَ حَنيفا...﴾(۴)
و هیچ امتی نیامد مگر آنکه آن امام، الگویش بود؛ و چه خوش الگویی ﴿قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إبراهيم...﴾(۵).
حقیقت قربان، ترک کردن هر نوع تعلق، رها شدن از همهٔ قیود و فدا نمودن «اسماعیل»های درون است، تا آدمی به مسیر توحید رهنمون شود... و تنها با رسیدن به همین حقیقت است که میتوان پیام معمار بزرگ توحید را به نحو کامل دریافت کرد که ﴿... إنَّ صَلاتي و نُسُكي و مَحْيايَ و مَماتي لِلّهِ رَبِّ العالَمين﴾(۶).
پس ابراهیم(ع) خود را از همهٔ قیود رها کرد؛ و فرزندش را و علقهاش را به مسلخ برد ...
و ابراهیم(ع) «مسلمان» شد؛ و خواست تا ذریهٔ او نیز مسلمان شوند...
... در این مصاف عشق و علایق، و نبرد رهایی از بندها، ما امت پیامبرِ خاتم(ص) احق بر این اتباع و اولی بر تأسی به آن سرمشق هستیم؛ که فرمود: ﴿إنّ أوْلَى النّاسِ بِإبراهيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا النَّبِيُّ و الَّذينَ آمَنُوا... ﴾(۷).
و خداوند یاور و سرپرست مؤمنان است.❤️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. «بدرستی که غروب کنندگان را دوست ندارم». سوره انعام، آیهٔ ۷۶
۲. «و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی میماند». سوره الرحمن، آیهٔ ۲۷
۳. «ای ابراهیم! تو آن رؤیا را که به تو وحی کردیم تحقق بخشیدی و به مأموریت خود عمل کردی». سوره صافات، آیههای ۱۰۴ و ۱۰۵
۴. «سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین حقگرا و یکتاپرستیِ ابراهیم پیروی کن...». سوره نحل، آیه ۱۲۳
۵. «مسلماً ابراهیم برای شما سرمشقی نیکوست...». سوره ممتحنه، آیه ۴
۶. «... بدرستی که نماز من و قربانى من و عبادات من، و زندگى من و مرگ من، همه و همه، براى خدا، آن پروردگار جهانيان است». سوره انعام، آیه ۱۶۲
۷. «یقیناً نزدیکترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کردند، و این پیامبر [محمد مصطفی(ص)] و کسانی که به او ایمان آوردهاند از همه به او نزدیکترند... ». سوره آل عمران، آیه ۶۸
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
انسان ناسپاس، تورات را تحریف کرد...
انسان ناسپاس، انجیل را تحریف کرد..
و وقتی نتوانست قرآن را تحریف کند، آن را سوزاند...
و انسان، چه ناسپاس است. 😔
#قُتِلَ_الإنسانُ_ما_أكفَرَه (آیه ۱۷ سوره عبس)
#إنّا_نَحنُ_نَزَّلنا_الذِّكرَ_وَإنّا_لَهُ_لَحافِظون (آیه ۹ سوره حجر)
#سوئد
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
به مناسبت سالروز ولادت اختر دهم؛
🍁 پرهیز از چند «اخلاق بد» در بیان نورانی امام علی بن محمد الهادی النقی (علیهما السلام)
امام هادی علیه السلام فرمود:
الحَسَدُ ماحِقُ الحَسَنات؛
وَالزَّهْوُ جالِبُ المَقت؛
وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَالجَهل؛
وَالبُخْلُ اَذَمُّ الأخْلاق؛
وَالطَمَعُ سَجیةٌ سَیئَة.
«حسد» نیکوییها را نابود میکند؛
و «فخرفروشی» دشمنی میآورد؛
و «خودپسندی» مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و جهل فرامیخواند؛
و «بخل» ناپسندیدهترین خلق و خوی است؛
و «طمع» خصلتی ناروا و ناشایست است.
📝 منبع: بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۹۹.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
🕋 ... و حَجَّةُ الوِداع، حَجَّةُ البَلاغ شد
«بشریت» از سفری طولانی بازمیگشت...
نه فقط سفری برای حج آخر،
و نه سفری ۲۳ ساله به مدت نبوت خاتم؛
که سفری به درازنای تاریخ بنی آدم...
«بشریت» در مسیر طولانی خود بود؛
و از مواقف سهمگین گذر کرده بود:
از تصمیمِ رازآلودِ ﴿... إنّي جاعِلٌ في الأرضِ خَليفَة﴾(۱)
از تطهیرِ ﴿... وَقُضِيَ الأمرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الجوديّ﴾(۲)
از امامتی پس از امتحانات هولناک ﴿و إذِ ابْتَلىٰ إبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إماماً قالَ و مِنْ ذُرِّيَّتِي...﴾(۳)
از نبیِّ مُنجی و برادر و وزیرش ﴿و لَقَدْ آتَينا موسَى الكِتابَ و جَعَلنا مَعَهُ أخاهُ هارونَ وَزیرا﴾(۴)
و از آن عبدالله که معجزهای در گهواره بود ﴿... قالوا كَيفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ في المَهْدِ صَبيًّا ؛ قالَ إنّي عَبدُ اللّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَجَعَلَني نَبيًّا﴾(۵)
آری، «بشریت» در سفری طولانی بود؛
و از میقاتی بزرگ برمیگشت؛
تا به «زلال غدیر خم» رسید...
آنک، در خاتمهٔ حج واپسین، باید آن «برادر و وزیر» - که «عبد واقعیِ الله» و «ذریهٔ خلیل الله» بود، و خداوند در قرآن بر «عصمت و تطهیرش» شهادت داده، و «امام الانس و الجن» قرار گرفته - به عنوان «خلیفهٔ حق» به جهان معرفی میگردید...
پس ندا آمد که: ﴿يا أيُّهَا الرّسولُ بَلِّغْ ما اُنزِلَ إلَيكَ مِنْ رَبِّك...﴾(۶)
که اگر او به جانشینیِ بلافصل نبیّ خاتم معرفی نشود، گویی نه پیامبری بوده و نه پیامی آمده ﴿... وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه...﴾(۷)
و «حَجَّةُ الوِداع» اینگونه، «حَجَّةُ البَلاغ» شد...
خبر دهید که یارانِ رفته برگردند/
پیادگان و سوارانِ رفته برگردند
در اوج هجمه گرما، خبر، گوارا بود/
خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود
میان آن همه تزویر و حیلهٔ دائم/
خبر رسید ﴿یدُ الله فوقَ أیدیهم﴾(۸)
خبر که راه زیادیست در سفر بوده/
رسانده است به ما آنچه عشق فرموده
خبر، حنین؛ خبر، نهروان؛ خبر، خیبر/
خبر، ولایتِ مولا و آل پیغمبر
خبر، برادرِ پیغمبر است میدانی؟/
خبر «علی»ست؛ خبر، حیدر است میدانی؟
خبر که سینه به سینه، خبر دهان به دهان/
خبر مناره مناره، خبر اذان به اذان
خبر که بال زد، و رفت و در جهان پیچید/
پرندهتر شد و در هفت آسمان پیچید
خبر یکیست ولی با «دوازده» عنوان/
که گاه، صلح نمودست و گاه در میدان*
و خداوند یاور و سرپرست مؤمنان است. 💚
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. «... من در زمين جانشينى خواهم گماشت...». سورهٔ بقره، آیهٔ ۳۰
۲. «... و حکم (قهر الهی) انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت...». سورهٔ هود، آیهٔ۴۴
۳. «و هنگامی كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهدهٔ آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانی قرار بده)...». سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۲۴
۴. «و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى] عطا كرديم و برادرش هارون را وزیر او گردانيديم». سورهٔ فرقان، آیهٔ ۳۵
۵. «گفتند: چگونه با نوزادى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟ ؛ [عيسى] گفت: منم بنده خدا، به من كتاب داده...». سورهٔ مریم، آیههای ۲۹ و ۳۰
۶ و ۷. «ای پیامبر! آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکردهای...». سورهٔ مائده، آیهٔ ۶۷
۸. سورهٔ فتح، آیهٔ ۱۰
* شعر از «عاطفه جوشقانیان»
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
به مناسبت سالروز ولادت اختر هفتم؛
👨🎓 حدیث معرفت؛
🔬 دانش لازم و مفید کدام است؟
هشدار مهم 🆘 :
این زندگی پنجاه ساله و شصت ساله و هفتاد سالهٔ دنیوی، حیاتی جاویدان در پی دارد و با مرگ، تمام نمیشود.
حقیقت تلخ ☕️ :
علوم و فنون - از پزشکی و ریاضیات و معماری و فیزیک و زراعت گرفته تا ادبیات و حقوق و هنر و فلسفه و ... - نیازمندیهای ما هستند برای زندگی دنیا؛ اما هیچکدام از آنها بخودی خود، ما را سعادتمند نمیکنند و حیات جاویدان خوبی برایمان نمیسازند.
واقعیت هولناک 🧟♂ :
چه بسیار دانشمندان و فرهیختگانی که مرزهای علوم را در نوردیدند و بر آموختههای بشر افزودند، و چه فراوان اصحاب فنون که آثار ماندگار ساختند و پرداختند؛ اما با پوچی و افسردگی از جهان رخت بربستند و حیات اخروی آنان تباه شد.
سؤال سرنوشتساز❓:
پس باید ببینیم که در همهمهٔ علوم و فنون و در معرکهٔ مناهج و مکاتب، کدام دانش و چه معرفتی ما را به «سعادت واقعی» میرساند؟
راه خوشبختی جاودان 🍏 :
از امام موسی بن جعفر الكاظم (علیهما السلام) نقل است که فرمود: «وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ في أرْبَعٍ: أوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّك؛ وَالثّانِیةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِك؛ وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْك؛ وَالرّابِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما یُخْرِجُكَ عَنْ دینِك.»
یعنی:
علوم [مفید] برای مردم را در چهار مورد یافتم:
اوّل آنكه نسبت به خدا و پروردگار خود شناخت پیدا كنند؛
دوّم اینكه بفهمند آن خدا برای وجود و بقاء حیات آنان چه كارها کرده است؛
سوّم اینکه بدانند آن خدا چه منظوری از آفریدن آنها داشته و چه چیز از آنان میخواهد؛
و چهارم اینکه شناخت پیدا كنند نسبت به آن چیزهایی كه سبب انحراف و خروج از دین میشود.
📝 منبع: كافی؛ ج ۱، ص ۵۰، ح ۱۱
پس پاسخ سؤال بالا را از امام کاظم(ع) گرفتیم.
یعنی مطابق این فرمایش ایشان - که معروف به «حدیث معرفت» است - علومى که تمام مردم جهان، در همه ادوار زمان، به آن نیاز دارند تا اساس سعادت معنوى خویش را بر آن استوار سازند چهار علم است:
۱. خداشناسى؛
۲. خودشناسى؛
۳. وظیفهشناسى؛
۴. انحرافشناسى (شناخت آنچه به دیندار بودن آسیب میزند).
بنابراین، یک دکتر خوب بودن، یک مهندس خوب بودن، یک معلم خوب بودن، یک روحانی خوب بودن، یک خانهدار خوب بودن، یک هنرمند خوب بودن، یک سیاستورز خوب بودن، یک حقوقدان خوب بودن، یک بازاری خوب بودن، یک کارمند خوب بودن، یک کارگر خوب بودن، یک کشاورز خوب بودن، یک دامدار خوب بودن ... و یک انسان خوب بودن، وقتی کامل است و به خوشبختی جاودانه منتهی میشود که آن انسان خوب، چهار دانش بالا را داشته باشد و آنها را به کار گیرد.
به امید آنکه آگاه و عامل باشیم 🙏
... و خداوند یاور و سرپرست مؤمنان است. 🧡
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از بنیاد بینالمللی عاشوراء
🤝 بستهٔ فرهنگی چندرسانهای پورتال بزرگ امام حسین(ع) به مناسبت دو هفته ایام امامت و ولایت (از عید قربان تا غدیر و عید مباهله)
1⃣6⃣
🌸 در عید مباهله؛ روز اثبات حقانیت اسلام و جایگاه والای اهلبیت کرام(علیهم السلام)
آیت الله جوادی آملی:
در نماز یک واجب رُکنی داریم یک واجب غیر رکنی؛ در خصوص امامت و ولایت نیز همین طور است:
«غدیر» جزء واجبات رکنی امامت است، «مباهله» جزء واجبات رکنی ولایت است...
درست است غدیر مسئله خاصی است ولی قبل از جریان غدیر آیه قرآن صریحاً از وجود مبارک علی بن ابی طالب به عنوان جانِ پیغمبر یاد کرده است ﴿نَدْعُ أبناءَنا وَ أبناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أنفُسَنا وَ أنفُسَکُمْ﴾. هم مفسّران و تاریخنگاران شیعه و سنی بالاتفاق این مطلب را نوشتند و هم روایات اهل بیت بالاتفاق بر این است.
#عید_مباهله
#عید_غدیر
#پنج_تن
#امیرالمومنین علیه السلام
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
لطفا عضو کانال
🕌#پورتال_امام_حسین_علیهالسلام بشوید👇
╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮
🚩
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
@ImamHusaynPortal
🚩
╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯
🚩 حسیننیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامههای عتبات مقدسه)
🕋 به مناسبت ۲۵ ذوالحجة؛ سالروز نزول سورهٔ انسان
✋ سلام بر اهل «بیت خوف و رجاء»، «بیت احسان و ایثار» و «بیت نجات و رستگاری»...
«خوف» و «رجاء» و «سرعت در رساندن خیر بیمنّت» اخلاق پیامبران است ﴿پس ندای زکریا را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم... زيرا آنان در كارهاى نيک شتاب مىنمودند؛ و ما را از روی امید و بیم میخواندند؛ و پیوسته در برابر ما فروتن بودند.﴾(۱)
پس ما هم امر شدیم که همچون انبیاء، از خشم خدا «خوف» و از عذاب او «بیم» داشته باشیم؛ و به خشنودی وی «رجاء» و به بهشت جاویدش «امید» ورزیم... و نشانهٔ این خوف و رجاء، احسان و ایثار است ﴿... و خدا را از روی بیم و امید بخوانید، که یقیناً رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است﴾ (۲)
پس سلام بر آنان که از بیت پیامبری بودند و اخلاق پیامبرانه داشتند...
... آنان که به نذر خود وفا مىكردند، و از عذاب روز واپسین «خوف» داشتند.(۳)
... آنان که در سه روز روزهداری، هنگام افطار، اندک غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر «احسان و انفاق» کردند(۴) و این کار را فقط برای «خشنودی خدا» کردند و هیچ منّتی نگذاشتند و انتظار هیچ پاداش و سپاسی نداشتند.(۵)
... و آنان که «ایثار» کردند و دیگران را بر خود ترجیح دادند گرچه خودشان نیازی شدید داشتند؛ همانان که خداوند از بُخل و حرص دورشان کرد؛ و آنان که «رستگار» شدند.(۶)
پس سلام بر اهل «بیت خوف»، «بیت رجاء»، «بیت احسان»، «بیت ایثار» و «بیت رستگاری»...
سلام بر علی؛ سلام بر فاطمه؛ سلام بر حسن؛ سلام بر حسین...
و سلام بر اهل بیت محمد؛ «بیت احسانِ بیمنّت»...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. ﴿فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيىٰ... إِنَّهُمْ كانوا يُسارِعونَ فِي الْخَيْراتِ وَيَدْعونَنا رَغَبًا وَرَهَبًا وَ كانوا لَنا خاشِعين﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ ۹۰.
۲. ﴿... وَادْعوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَريبٌ مِّنَ المُحْسِنين﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ ۵۶.
۳. ﴿يوفونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً﴾ سورهٔ انسان (هل أتیٰ)، آیهٔ ۷.
۴. ﴿وَ يُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أسيراً﴾ سورهٔ انسان (هل أتیٰ)، آیهٔ ۸.
۵. ﴿إنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكوراً﴾ سورهٔ انسان (هل أتیٰ)، آیهٔ ۹.
۶. ﴿... وَ يُؤْثِرونَ عَلىٰ أنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأولٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحون﴾ سورهٔ حشر، آیهٔ ۹.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
روضههای مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
1⃣ روضه شب اول ــ مصيبت مسلم بن عقيل
شب اول محرم، متعلق به «مسلم بن عقیل» سفیر غریب مولای کربلاست.
روضه این شب را بخوانیم:
امام حسين(ع) از «مدينه» خارج شده و در «مكه» بود كه دعوت مردم کوفه از ايشان بسيار زياد شد و تعداد نامههای آنان به هزاران درخواست بالغ گردید.
آخرين نامه كه به امام رسيد، ایشان در مسجدالحرام بين ركن و مقام دو ركعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خير كرد. سپس «مسلم بن عقیل» را نزد خود خواست.
جناب مسلم فرزند «عقيل بن أبي طالب» از بزرگان بنیهاشم و پسر عموی حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) بود.
امام پاسخ نامه های مردم کوفه را نوشت و در آن آورد: «سخن شما اين است كه: "امامی نداريم، به سوی ما بيا شايد خدا به سبب تو ما را هدايت و متحد كند". من، مسلم بن عقيل برادر و پسر عموی خود را كه مورد اطمينان من است به سوی شما فرستادم. پس اگر او برای من نوشت كه رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است كه در نامههايتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد...».
مسلم در نيمهٔ ماه مبارک رمضان سال ۶۰ هجری قمری از مكه خارج شد و به مدينه منوره رفت. در مسجد پيامبر(ص) نماز خواند و با خانوادهٔ خود وداع كرد و با چند راهنما و همراه به سوی كوفه عزیمت نمود. شرايط اين سفر بسيار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم كردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند؛ تا اينكه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به كوفه رسيد.
مردم كوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون وی نامه حضرت(ع) را بر آنان خواند گريستند. سپس ۱۸,۰۰۰ نفر از اهل كوفه با مسلم بيعت كردند. در نتيجه او نيز نامهای به امام(ع) نوشت و بيعت اين تعداد را خبر داد و ايشان را به حركت به سوی كوفه ترغيب نمود.
هنگامی كه خبر اين بيعت به «يزيد بن معاويه» رسيد، وی «عبيدالله بن زياد» را كه حاكم بصره بود مأمور كرد تا حكومت كوفه را نيز عهدهدار گردد. عبيدالله با حيله به شهر وارد شد و حكومت را در دست گرفت و مردم را تهديد و رؤسای قبایل را تطمیع كرد.
وی پس از مدتی، «هاني بن عروة» كه از بزرگان كوفه محسوب می شد و مسلم بن عقيل در منزل او پناه گرفته بود را شكنجه و زندانی كرد. مسلم هنگامی كه خبر شكنجه شدن هانی را شنيد از كوفيان خواست كه به ياريش بشتابند. مردم به او پيوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعيت شد، در حاليكه ياران عبيدالله بيش از پنجاه نفر نبودند.
عبيدالله چند نفر را بين قبايل مختلف كوفه فرستاد تا آنها را تهديد و تطميع كنند. همچنین عدهای از اشراف كه در قصر او بودند را مأمور نمود كه از بامهای دارالاماره مردمی كه قصر را محاصره كرده بودند بترسانند يا فريب دهند.
اهل كوفه هنگامی كه سخن رؤسا و اشراف خود را شنيدند سست شدند! كم كم نجوای خناسان هم زياد شد كه به یکديگر میگفتند: "برگرديم، ديگران هستند و كفايت میکنند!!".
اندک اندک جمعيت از پيرامون مسلم پراكنده شد و از آن جمعیت چندین هزار نفری، تنها حدود سی نفر برای ياری او باقی ماندند!
مسلم كه با اين پيمان شكنی روبرو شد به همراه آن سی نفر به سوی "ابواب كنده" حركت كرد. هنگامی كه به آنجا رسيد تنها ده نفر همراه وی باقی مانده بودند و چون از آن منطقه عبور كرد هيچكس همراه او نبود و یکه و تنها شد!
مسلم غريبانه به اين سو و آن سو نگاه كرد ولی حتی كسی وجود نداشت كه وی را راهنمايی كند و يا در خانهاش او را پنهان نمايد. سفير حسين سرگردان در كوچههای تاريک كوفه راه میرفت و نمیدانست به كجا رود.
تا اينكه به خانهای رسيد كه پيرزنی بر در آن ايستاده بود. نام اين زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود كه به همراه مردم از خانه بيرون رفته بود. مسلم بر زن سلام كرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره كه بيرون آمد مسلم را ديد كه بر در منزل نشسته است. گفت: "ای بنده خدا اگر آب نوشيدی، نزد خانواده خود رو". مسلم خاموش ماند. زن، دوباره و سهباره سخن خود را تكرار كرد. مسلم برخاست و گفت : "من در اين شهر خانه و خانوادهای ندارم. من مسلم بن عقيل هستم. اين قوم به من دروغ گفتند و مرا فريب دادند و از مأمن خود بيرون آوردند".
پيرزن مسلم را به داخل خانه دعوت کرد؛ فرشی برايش گسترد و طعامی فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابيد. وی در عالم رؤيا عموی خود اميرالمؤمنين علی(ع) را ديد كه به وی فرمود: "بشتاب كه فردا نزد ما خواهی بود".
از سوی ديگر، عبيدالله كه پراكنده شدن مردم را ديد جرأت پيدا كرد و از قصر خارج شد و به مسجد آمد و برای پيدا كردن مسلم هزار دينار جايزه تعيين نمود.
فرزند طوعه كه به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبيدالله گروهی متشكل از دهها سپاهی را برای دستگيری او فرستاد.
مسلم مشغول عبادت بود كه لشکريان به منزل طوعه رسيدند. هنگامی كه وی صدای شيههٔ اسبان را شنيد دعای خود را با سرعت تمام كرد و زره پوشيد. سپس از طوعه تشكر نمود و برای مقابله با لشکر به بیرون شتافت؛ مبادا كه برای گرفتن او خانهٔ پيرزن را بسوزانند و خراب کنند.
آوردهاند که مسلم - كه مردی جنگاور بود - در نبرد با فرستادگان عبیدالله بيش از ۴۰ نفر از نامردان كوفی را كشت.
آنان بناچار دسته جمعی بر او حمله كردند و از بامها نيز سنگ بر او زدند تا سرانجام بر اثر شدت جراحات و تشنگی و نيزهای كه از پشت بر او فرود آمد بر زمين افتاد و اسير شد.
(برخی از منابع نيز نقل كردهاند كه وقتی ديدند نمیتوانند آن جناب را دستگير كنند با نيرنگ به وی امان دروغين دادند و از اين طريق ايشان را به دارالحكومه بردند.)
مسلم بن عقيل هنگامی كه دربند شد گفت: "إنا للّه و إنا إليه راجعون" و شروع به گريه كرد. يكی از لشکريان، از گريستن ايشان ــ با آنهمه جنگاوری ــ تعجب كرد و از سبب آن برسيد. مسلم گفت: "به خدا سوگند كه از كشتهشدن باک ندارم و برای خود نمیگریم. من برای خاندان پيامبر و برای حسين و آل او كه به اينجا میآیند گريه میكنم".
نام خوشت، قرار دل بیقرار من /
روی تو شمع روشن شبهای تار من
بی خانهام، ولی به دلم كرده خانه غم/
نَبْوَد كسی به جز در و ديوار، يار من
مسلم را به دستور عبيدالله بر بام قصر دارالاماره بردند تا اعدام کنند؛ در حالی كه تسبيح خداوند میگفت و استغفار میکرد.
من انتظار میکشم اما نمیکشد/
غير از طناب دار، كسی انتظار من
هم خود به روی بامم و هم آفتاب عمر/
ای باغبان! بيا كه خزان شد بهار من
دژخیمان یزیدی مسلم بن عقیل را گردن زدند و ابتدا سرش و سپس بدنش را از بام به زير افكندند تا مردم ببيند. سپس بدن مباركش را در انظار پيمانشكنان كوفه آويزان كردند.
من از فراز بام كنم جان نثار تو/
كوفی ز بام، سنگ نمايد نثار من
دژخیمان همچنین هانی ــ كه پيرمردی ۸۹ ساله و از بزرگان کوفه بود ــ را به بازار این شهر بردند و با وضعی دلخراش كشتند و به دار آويختند؛ در حالی كه او ياران خود را صدا میزد اما هيچكس به ياری وی برنخاست.
آنگاه ابن زياد سرهای مبارک هانی و مسلم را به شام نزد يزيد فرستاد.
بدن مسلم بن عقيل اولين بدن از بنیهاشم بود كه آويخته گشت و سرِ بریدهٔ او اولين رأسی بود كه به دمشق فرستاده شد...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلَبٍ ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار، "زبان حال" هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰)
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
روضههای مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
2⃣ روضهٔ شب دوم محرم ــ ورود كاروان عشق به كربلا
كاروان امام حسین (علیه السلام) روز هشتم ذوالحجه سال 60 هجری قمری از مکه خارج شد و روز دوم محرم سال 61 به كربلا رسيد. از این رو، در شب دوم دهه اول محرم، روضه «ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کربلا» را می خوانند.
روضهٔ این شب را بخوانیم:
پس از آنكه بنی اميه، امام حسين(ع) را برای گرفتن بيعت تحت فشار قرار دادند، ايشان در بیست و هشتم رجب سال 60 هجری از شهر مدينه به سمت مكه مكرمه خارج شد و ماههای شعبان، رمضان، شوال و ذوالعقده را در جوار بيت الله سپری كرد و با آمدن ذوالحجة، احرام حج بست.
از سوی ديگر «عمرو بن سعيد بن عاص» از سوی يزيد مأمور شد كه برای دستگيری يا جنگ با حضرت به مكه برود. وی در روز ترويه (هستم ماه ذوالحجة) به مكه رسيد.
امام(ع) كه میدانست اين افراد، حرمتی برای حرم خداوند قائل نيستند حج تمتع خويش را نيمهتمام گذاشت و آن را به عمره مفرده تبديل كرد و از مكه خارج شد. انگيزهٔ امام برای اين كار، همانگونه كه خود فرمود، حفظ حريم بيت الله بود.
ايشان در پاسخ «محمد حنيفه» كه او را از ترك مكه برحذر و به اقامت در اين شهر ترغيب میکرد فرمود: "ای برادر! میترسم «يزيد» ناگهان مرا در حرم بكشد و به سبب من، حرمت اين خانه شكسته شود".
همچنين حضرت در پاسخ افراد ديگری مانند «ابن عباس»، «فرزدق» و «ابن زبير» كه همين خواسته را تكرار میکردند و میپنداشتند كه دشمن، حرمت خانهٔ خدا را نگه میدارد میفرمود: "يک وجب دورتر از خانه كعبه كشته شوم و حُرمَت مكه به خاطر من پايمال نگردد بهتر است".
بعدها كه در جريان قيام «عبدالله بن زبير»، بنی اميه كعبه را با منجنيق مورد حمله قرار دادند و عبدالله را در مسجدالحرام كشتند، معلوم شد كه ابن عباس با آن فطانت و ابن زبير با آن زيركی، اشتباه میکردند و امام(ع) آينده را بروشنی در خشت خام می ديد و دشمنان اسلام را بخوبی میشناخت.
امام(ع) هنگامی كه حاجيان برای ادای مناسک حج تمتع به سوی منا می رفتند طواف كرد، سعی بين صفا و مروه به جای آورد، موی چيد (تقصیر کرد)، از احرام عمره بيرون آمد و رو به سوی كوفه گذارد.
ما كاروان كعبه عشقيم، هر كجا/
رو آوريم كعبه بود روبروی ما
ماييم كعبه دلِ عشاقِ باوفا/
هر جا رويم كعبه كند جستجوی ما
چون خبر حرکت به محمد حنفيه رسيد، خود را به كاروان رساند و زمام ناقه امام(ع) را گرفت و گفت: "ای برادر! چه باعث شد كه با اين شتاب خارج شوی؟" حضرت فرمود: "ديشب رسول خدا به خوابم آمد و گفت: اي حسين! بيرون رو كه خدا خواست تو را كشته ببيند". ابن حنيفه گفت: "إنا لله و إنا إليه راجعون. پس اين زنان و كودكان را چرا با خود می بری؟" امام پاسخ داد: "جدم فرمود خداوند می خواهد آنها را اسير ببيند".
احرام ما كفن شود اندر منای عشق/
خون گلوی ما شود آنجا وضوی ما
ما تشنه شهادت عشقيم، می رويم/
تا پر شود ز خون دل ما، سبوی ما
اينگونه بود كه امام حسین(ع) به خاطر حفظ حريم خدا، به دستور رسول خدا و براي زنده كردن امر خدا، به همراه اهل و عيال و تعدادی از مواليان و ياران از مكه خارج شد و به سوی عراق عزيمت كرد. روز خروج کاروان را برخی از مورخان روز ترويه (هشتم ذوالحجة) و «ابن قولويه» به نقل از امام باقر(ع) روز هفتم اين ماه نقل كرده اند.
ما را مِنای عشق، صف كربلا بود/
رنگين شده فرات ز خون گلوی ما
امام حسین(ع) پس از بیست و چند روز طی مسیر، در نزديكی شهر کوفه به وسيله «حر بن يزيد رياحی» و سپاهيانش كه مأمور راه بستن بر كاروان ایشان بودند متوقف شد (كه حكايت مفصلتر آن در روضه فردا ذكر خواهد شد).
پس از مذاكرات طولاني كه بين امام(ع) و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گفت "اكنون كه از فرمان عبیدالله ابا داری، راهی برگزين كه نه به كوفه روی و نه به مدينه بازگردی تا من به امير نامه بنويسم"، حضرت(ع) راه قادسيه را انتخاب فرمود.
لشكر ظلمت و كاروان نور چند روز سايه به سايه يكديگر حركت می كردند تا اينكه روز دوم محرم در نزديكي روستای "نينوا"، نامهای از «عبيدالله بن زیاد» به حر رسيد كه در آن نوشته بود: "همان هنگام كه نامه من به تو رسيد، حسين را نگاهدار و بر او تنگ بگير و او را در بياباني بی پناه و بی آب فرود آور".
حر بر امام و اصحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مكان بی آب و آبادی كه نامه به دستش رسيده بود اتراق كنند. امام به او فرمود: "وای بر تو! بگذار در آبادی و روستايی فرود آیيم" حر گفت: "نه، به خدا قسم نمی توانم. اين نامه رسان را بر من جاسوس كرده اند و بايد در همينجا بمانی".
«زهير» كه يكي از ياران امام بود گفت: "ای پسر رسول خدا! جنگ با اين جماعت، آسان تر از نبرد با كساني است كه بعداً به آنها ملحق خواهند شد. بگذار با آنها بجنگيم". امام فرمود: "من آغازكننده جنگ نخواهم بود".
آنگاه نام آن سرزمين را پرسيد. گفتند نام اينجا "عقر" است. دوباره پرسيد: آيا نام ديگري ندارد. گفتند: به اينجا نینوا نيز مي گويند. نام ديگری هم دارد كه "كربلا"ست. پس حضرت شروع به گريستن كرد و گفت: "اللهم اني اعوذ بك من الكرب والبلاء. اينجا مكان رنج و اندوه است".
آنگاه ياران را فرمود: "همين جا فرود آييد كه جدم رسول خدا به من خبر داد كه خون ما بر اين زمين ريخته می شود و در اينجا دفن خواهيم شد". سپس دستور داد كه خيمه ها را رد همان سرزمين بي آب و علف برپا كردند.
كربلا بر تو مهمان رسيده/
وعده وصل جانان رسيده
كربلا وا كن آغوش خود را/
بــر پذيرايی آل طاها
در روايت ديگري نيز آمده است هنگامي كه به امام(ع) گفتند نام اينجا كربلاست حضرت خاک آنجا را بوييد و گريست و گفت: "ام سلمه مرا خبر داد كه روزی جبرئيل نزد رسول خدا بود و من تو را نزد او بردم و تو گريه میکردی. پيامبر تو را گرفت و در دامن نشاند. جبرئيل گفت: آيا او را دوست داری؟ پيامبر فرمود: آری. جبرئيل عرض كرد: امت تو او را می كشند. سپس خاک كربلا را به پيامبر نشان داد. والله اين همان خاک است.
همچنين در حديث است هنگامي كه علی(ع) به "صفين" می رفت به حوالي نينوا رسيد. پرسيد: اين سرزمين را چه می گويند؟ گفتند: كربلا. اميرالمؤمنين(ع) آنقدر گريست كه زمين از اشكش نمناك شد...
و اكنون بيا تا ما نيز به همراه محمد و علی بگرييم برای آن كس كه آسمانها و زمين در مصيبتش گرياناند...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
1. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
2. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۸.
3. محمد بن جرير طبری؛ تاریخ الامم والملوک؛ بيروت: دارسويدان، بی تا، ج پنجم.
4. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشي آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰).
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
روضههای مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
3⃣ روضهٔ شب سوم ـ
حكايت حُرّ ؛ حماسهٔ توبه و تصميم
داستان «حُر» يكی از عجيبترين و عبرت آموزترين وقايع عاشوراست.
«حُرّ بن يزيد رياحي» رادمردی پهلوان و سرداری نيرومند بود. برخی او را “دليرترين مرد كوفه” میدانستند. اهميت اين لقب آنگاه معلوم میشود كه بدانيم كوفه شهری نظامی بود كه به عنوان اولين دژ اسلام در برابر یکی از دو ابرقدرت آن زمان جهان ـ یعنی امپراتوری ايران ـ بنا شده بود؛ لذا بيشتر ساكنان آن را سپاهيان و سرداران نامی عرب و عجم تشكيل میدادند.
هنگامی كه به «عبيدالله بن زیاد» خبر دادند كه امام حسين(ع) به عراق رسيده است، وی «حُر» را به همراه حدود هزار سرباز فرستاد تا راه را بر ايشان ببندد و يا او را به دارالاماره ببرد.
وقتی كه حر از قصر عبيدالله خارج شد صدايی از پشت سرش شنيد كه گفت: «ای حرّ ! خوشحال باش كه به سوی خير میروی!». حر به سوی صدا برگشت، اما كسی را نديد. با تعجب از خود پرسيد: «اين چه بشارتی بود؟ و اين چه خيری است كه به جنگ حسين بروم؟!».
در گرمای نيمروز، سپاه حر به كاروان امام(ع) رسيد. امام هنگامی كه تشنگی آنان را ديد به ياران فرمود: «به اين جماعت و اسبانشان آب دهيد». ایشان حتی وقتی مشاهده كرد كه يكی از سربازان سپاه عبیدالله نمیتواند براحتی آب بخورد و آب از مشك بيرون میریزد خود برخاست و با دستان مباركش وی را سيراب كرد.
اين مهر و عطوفت امام(ع) را ببينيد و با آنچه همين سپاهيان كوفه با وی كردند مقايسه كنيد. حسين(ع) حتی اسبان آنان را سيراب كرد؛ اما آنها آب را از فرزندان حسين(ع) هم دريغ كردند.
تا تمامی لشكريان آب نوشيدند وقت نماز شد. امام(ع) خطبهای كوتاه خواند و خطاب به سپاه کوفه گفت: «ای مردم! من به سوی شما حركت نكردم تا وقتی كه نامههای شما رسيد و فرستادگان شما آمدند و گفتند نزد ما بيا كه ما امامی نداريم. حال اگر بر همان عهد و پيمان هستيد بگوييد و اگر بر عهدتان نيستيد و آمدن مرا ناخوش داريد از همين جا باز میگردم».
ایشان سپس خطاب به حر فرمود: «میخواهی با اصحاب خود نماز بخوانی؟» گفت: نه، ما همه با تو نماز میگزاريم.
در نتیجه، سپاهیان کوفه نیز همراه یاران امام حسین(ع) به آن حضرت اقتدا کردند و نماز را به جماعت خواندند.
امام(ع) پس از نماز به خيمهٔ خود رفت و حر نيز با سپاهيان خويش مراقب کاروان امام بود.
هنگام نماز عصر، امام بيرون آمد و نماز را به جماعت خواندند. سپس روی به كوفيان كرد و فرمود: «ای مردم! اگر از خدا بترسيد و حق را برای اهلش بدانيد خدای تعالیٰ بيشتر از شما راضی میگردد. ما اهل بيتِ محمد به تصدی امر خلافت از مدعيانی كه اين مقام مال آنها نيست و با شما به ستم رفتار میکنند شايستهتريم. اما اگر ما را نمیپسنديد و حق ما را نمیشناسيد و رأی شما غير از آن چيزی است كه در نامهها فرستاديد و نمايندگان شما گفتند، از نزد شما برمیگردم.»
حرّ گفت: سوگند به خدا كه من از اين نامهها و نمايندگان كه میگویی چيزی نمیدانم.
امام به یکی از همراهان گفت تا خورجينی را بياورد كه انباشته از نامههای كوفيان بود. امام(ع) نامهها را به حر نشان داد. حر گفت: من از كسانی كه اين نامهها را نوشتند نيستم؛ به من دستور دادهاند كه وقتی تو را ديدم از تو جدا نشوم تا نزد عبيدالله به كوفه برويم.
امام به ياران و خویشان خود دستور داد كه سوار شوند و فرمود: «بازگرديد»؛ اما سپاهيان حر راه برگشت کاروان را نيز سد كردند.
گفتگو ميان امام و سپاهيان كوفه به نتيجه نرسيد و سرانجام كاروان امام(ع) مجبور به فرود آمدن در سرزمين كربلاء شد...
اما ببينيد سرنوشت همين شخص كه راه را بر امام بست، پس از توبه چگونه شد:
در روز عاشورا هنگامي كه حر، فرياد امام را شنيد كه ميفرمود: «أما من مغيثٍ يغيثنا لوجه الله؟ أما من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله؟ ـ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری كند؟ آيا مدافعي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟» نزد عمر سعد رفت و گفت: «آيا واقعاً میخواهی با اين مرد بجنگی؟» عمر پاسخ داد : «آری» حر پرسيد : «چرا پيشنهاد او را كه میخواهد باز گردد را نمیپذیری؟» عمر گفت : «اگر كار به دست من بود میپذيرفتم، ولی عبيدالله به اين امر راضی نمیشود».
اينجا بود كه حر فهميد يزيديان برای كشتن امام(ص) مصمم هستند؛ و از اين فكر لرزه بر اندامش افتاد... در يك سوی ميدان، فرزند پيامبر(ص) و خاندان وحی را ميديد و در سوی ديگر دشمنان رسول خدا را؛ در يك سوی ميدان بندهٔ صالح خداوند را میدید و در سویديگر خليفهٔ غاصبی را كه علناً شراب مینوشيد و محرّمات را حلال و حلال خدا را حرام میکرد؛ در يك سوی ميدان عشق و شهادت را میدید و در ديگر سوی آن پليدي و خيانت را؛ در يك سو سعادت ابدی میدید و در ديگر سو شقاوت جاودانه...
حر تصميم نهايي خود را گرفت و در حالی كه فرماندهٔ هزاران سوار بود به دنيا پشت پا زد.
شخصی به نام «مهاجر بن اوس» كه همراه حر بود از وي پرسيد : «چه فكری در سر داری؟ آيا میخواهی به حسين حمله كنی؟» حر جوابی نداد و لرزه تمام اندام او را فرا گرفته بود. مهاجر گفت : «به خدا سوگند كه تو را تا به حال در چنين حالتی نديدهام. اگر از من نام دليرترين اهل كوفه را ميپرسيدند از تو نمیگذشتم». حر پاسخ داد : «والله خود را ميان بهشت و دوزخ مخير میبینم، و اگر مرا پاره پاره كنند يا بسوزانند چيزی را بر بهشت نميگزينم». آنگاه اسب خويش را تازاند و به سوي كاروان امام(ع) شتافت.
حر، وقتی به امام(ع) رسيد با ندامت دست بر سر گذاشت و گفت: «اللهم اليك أنبتُ فتب عليٌ، فقد ارعبتُ قلوب اوليائك و أولاد بنت نبيّك ـ خداوندا به سوی تو بازگشتم پس توبه مرا بپذير زيرا من بودم كه هول و هراس در دل دوستان تو و فرزندان دختر رسول تو افكندم». سپس شرمگينانه به امام(ع) عرض كرد: «فدای تو شوم ای پسر رسول خدا! من بودم كه راه بازگشت را بر تو بستم و عرصه را بر تو تنگ كردم چرا كه هرگز فكر نميكردم اين مردم پيشنهاد تو را نپذيرند و كار را به اينجا بكشانند. به خدا سوگند كه اگر ميدانستم چنين ميشود هرگز راه را بر تو نميگرفتم. اينك پشيمانم و از كرده خويش نزد خداوند توبه ميكنم. آيا من امكان توبه دارم؟»
ميهمان بودی تو، اول من به رويت راه بستم/
چون ندانستم نبايد راه بر مهمان بگیرم
آمدم اكنون كه قلب زينبت را شاد سازم/
تا كه از زهرا به محشر سرخط غفران بگیرم
آمدم تا اصغرت را عذرخواه خويش سازم/
آمدم تا اكبرت را دست بر دامان بگیرم
امام فرمود: «آری. خداوند توبه تو را بپذيرد! از اسب فرود آی». حر عرض كرد : «چون من نخستين كسي بودم كه به رويارويی تو آمدم ميخواهم پيش از همه در مقابل تو كشته شوم، شايد كه در روز حساب دستم در دست جدت قرار گيرد».
دست رد بر سینهام مگذار و بگذر از خطایم/
تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم
امام(ع) به حر اذن جهاد داد. حر در مقابل حضرت ايستاد و خطاب به لشكر كوفه فرياد زد: «اي اهل كوفه! اين بندهي صالح خدا را دعوت كرديد و وقتي آمد او را رها كرديد؟! به او گفتيد ما در راه تو جانبازي ميكنيم و وقتي آمد شمشير بر او كشيديد و نميگذاريد در زمين پهناور خداوند به سويي رود؟ يهود و نصاري و مجوس از آب فرات مينوشند و شما او را و زنان و دختران و خاندان او را از آن محروم كردهايد؟ خداوند روز تشنگي بزرگ، شما را سيراب نكند چرا كه پاس حرمت محمد را نداشتيد». سپاهيان دشمن كه تاب و تحمل سخنان حر را نداشتند او را تيرباران كردند. پس حر، رجز خواندن آغاز كرد و همراه با «زهير» به لشكر دشمن حمله نمود و بسختي جنگيد و عده زيادي از دشمنان را كشت تا اينكه دسته جمعي بر او حمله كردند و وي را به شهادت رساندند.
امام(ع) خود را به پيكر پاک حُر رساند و خطاب به او گفت: «ای حُر! براستی همانگونه كه نامت را نهادهاند در دنيا و آخرت حُر (آزاد و آزاده) هستی». آنگاه با دستمالي سر حر را كه از آن خون جاري بود بست.
آری؛ امام حسين(ع) خود را به هر كدام از يارانش كه شهيد ميشدند ميرساند و پيكر پاكشان را در آغوش ميكشيد ؛ اما دلها بسوزند و چشمان بگريند برای او كه تنها و بي كس در گودال قتلگاه افتاده و دشمن بر سينهاش نشسته بود...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
....................
√ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفته اند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
روضه های مکتوب به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
4⃣ روضه شب چهارم محرم ــ
مصيبت فرزندان و برادران زينب(س)
در شب چهار محرم، میهمان «حضرت زینب کبری سلام الله علیها» ام المصائب هستیم که در واقعه کربلا، برادران، برادرزادگان و فرزندانش را در مقابل چشم خویش از دست داد:
روز عاشورا، هنگامی كه ناگزير بودن كارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند كه تا زنده هستند فرزندان رسول خدا(ص) به ميدان روند و كشته شوند. اما هنگامي كه تمامی ياران امام حسین(ع) جانفشانی كردند و به شهادت رسيدند، نوبت اهل بيت پيامبر(ص) شد كه خود را فدای حق و حقيقت نمايند.
در اين لحظات سخت، جوانان بنی هاشم ــ یعنی فرزندان علی(ع)، جعفر طيار، عقيل، امام حسن(ع) و سيدالشهداء(ع) ــ گردهم آمدند، يكديگر را در آغوش كشيدند و با هم وداع كردند.
در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) روزی به چند تن از جوانان قريش نگريست كه صورتهايی زيبا و نورانی داشتند. پيامبر(ص) با ديدن آنان اندوهگين شد. پرسيدند: "ای رسول خدا! شما را چه شد؟" فرمود: "ما خانداني هستيم كه خداوند، آخرت را برای ما برگزيده است نه دنيا را. يه ياد آوردم آنچه را كه امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را میکشند يا آواره میسازند".
بنا بر برخی نقل های تاریخی، از بين افراد خاندان نبوت كه در كربلا به دست لشکر يزيد به شهادت رسيدند سه نفر فرزندان عبدالله بن جعفر طيّار (همسر حضرت زينب) و سه نفر ديگر از آنان برادران تنی حضرت ابوالفضلالعباس(ع) (يعني برادارن حضرت زينب) بودند.
* فرزندان حضرت زينب(س)
«عون»، «محمد» و «عبيدالله» سه پسر عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب سلام الله عليها) بودند كه به همراه مادر خويش در ركاب امام(ع) به كربلا آمده بودند.
آنان وقتی كه تنهاییِ دايی و امام خويش را ديدند يک به يک به ميدان رفتند و جان خود را فدای اسلام كردند.
«عون» در مقابل چشمان نگران مادرش زينب به سوی ميدان تاخت در حالی كه قهرمانانه میخواند :
إن تنكروني فأنا ابنُ جعفر /
شهيد صدق في الجنان ازهر
يطير فيها بجناح اخضر /
كفی بهذا شرفاً في المحشر
يعنی: اگر مرا نمیشناسيد بدانيد كه من پسر «جعفر طيار» هستم؛ همان كه در راه حق و حقيقت به شهادت رسيد و در فردوس برين می درخشد. همو كه بر فراز بهشت با بالهايی سبز پرواز میکند، و همين نسب و شرف برای روز محشر كافی است.
عون سه سوار و هجده پياده از لشکريان دشمن را كشت تا اينكه به دست سپاه کوفه به شهادت رسيد.
پس از وی، دو برادرش محمد و عبيدالله نيز در راه حق جنگيدند و شهيد شدند.
* برادران حضرت زينب(س)
«عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» چهار برادر ناتنی امام حسين(ع) و زينب كبری(س) از «فاطمه ام البنين» بودند.
هنگامی كه حضرت ابوالفضل العباس(ع) مشاهده كرد كه بسياری از اهلبیت به شهادت رسيدهاند خطاب به سه برادر مادری خود گفت: "برادران عزيزم! دوست دارم كه در مقابل من به ميدان رويد تا اخلاص شما در راه خدا و رسول را ببينم".
سه برادر يک به يک به ميدان رفتند و در رجزهايشان خود را "فرزند علی" معرفی كردند و پس از كارزاری پهلوانانه به شهادت رسيدند.
عثمان بن علی ــ كه اميرالمؤمنين فرمود: "او را به ياد برادرم عثمان بن مظعون (صحابی صديق رسول الله) عثمان ناميدم" ــ جوانی ۲۱ ساله بود. هنگامی كه جنگ قهرمانه او را ديدند و در مصاف تن به تن از پس او بر نیامدند، برای كشتن او به تيراندازی متوسل شدند. «خولی» تيری به پهلوی او زد و عثمان از اسب به زير افتاد.
سپس يكی از دشمنان بر او تاخت و وی را به شهادت رساند.
اين شش برادر، تنها چند نفر از خويشانی بودند كه حضرت زينب(س)، شهادت آنان را به چشم ديد؛ شيرزنی كه در يک نيمروز، پسران و برادران و برادرزادگان و عموزادههای خويش را بر خاک و خون مشاهده كرد و در سفری سخت، سر آنان را بر نيزه ديد... امان از دل زینب...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکته: در تعداد و نام فرزندان عبدالله بن جعفر از حضرت زینب(س) اختلاف نظر وجود دارد. آنچه در آن اتفاق است این که حداقل دو فرزند عبدالله بن جعفر به نامهای «عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند. بر اساس منابع تاریخی، مادر «عون» ــ معروف به «عون اکبر» ــ حضرت زینب کبری(س) بوده است. طبق برخی از منابع تاریخی دیگر، مادر «محمد» نیز حضرت زینب(س) بوده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. شیخ مفید؛ الاختصاص؛ قم: منشورات کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
روضه های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
5⃣ روضهٔ شب پنجم محرم ــ
مصیبت عبدالله بن حسن(ع)
امشب و فرداشب را مهمان سبط اکبر پیامبر(ص) و یکی از دو سید جوانان اهل بهشت، یعنی امام حسن مجتبی(ع) هستیم که دو پسرش ــ قاسم و عبدالله ــ در کربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند و فرزند دیگرش ــ حسن مثنی ــ بسختی مجروح شد.
«عبدالله بن حسن» فرزند کوچک امام حسن مجتبی(ع) یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به سوی کوفه آمده بود.
از صبح تا عصر عاشوراء، ابتدا اصحاب امام حسین(ع) و سپس اهل بیت آن حضرت یک به یک و یا به شکل دسته به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام(ع) یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: "هَل من ناصرٍ ینصُرُنی؟... آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول الله دفاع کند؟ ...".
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به امام(ع) هجوم آوردند، آن حضرت را محاصره کردند و از همه طرف ایشان را مورد حمله قرار دادند.
عبدالله که در خیمه گاه ــ میان کودکان و زنان ــ حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمهها بیرون دوید. زینب(س) او را گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود و نگذارد یادگار برادر، طعمهٔ گرگهای گرسنهٔ یزیدی گردد؛ ولی عبدالله گفت: "نه... به خدا سوگند عمویم را تنها نمی گذارم". سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام(ع) رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
در غوغایی که دور امام(ع) ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، برّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه پیامبر(ص) را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد: "وا ابتاه ..."
اینک، حال امام را تصور کنید که با آن همه مصیبت، امانتهای برادر شهیدش را نیز پرپرشده می دید ...
اشک و خون از ديدهاش بر خاک ريخت/
اشک بر آن كودک بی باک ريخت
امام (علیه السلام) او را در آغوش گرفت، به خود چسباند و درگوشش زمزمه کرد: "فرزند برادرم! صبر داشته باش و خداوند بزرگ را بخوان؛ تا او تو را به پدران صالحت ملحق کند".
بسته شد چشمش، ولی لب باز شد/
آخرين نجوای شه آغاز شد:
كای خدا گر چه مرادت حاصل است/
ديدن مرگ يتيمان مشكل است
در ره تو هستیام از دست رفت/
حيف شد، عبداللَهَم از دست رفت
اين دو بر من، روح پيكر بودهاند/
يــادگــاران بــرادر بـــودهاند...
امام (علیه السلام) سپس دست به دعا برداشت و لشکر اشقیاء را اینگونه نفرین کرد: "خداوندا! اگر مقدر کردهای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری، در بین آنان تفرقهای سخت بیانداز... زیرا آنان ما را دعوت کردند و وعدهٔ یاریمان دادند؛ اما به ما حمله کردند و ما را کشتند".
آن برادرزادهام صد چاک شد/
اين برادرزادهام بر خاک شد
آن برادرزادهام سرمست رفت/
اين برادرزادهام بی دست رفت
در این هنگام، تیرانداز سپاه دشمن «حرملة بن کاهل» گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
1. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
روضههای مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
6⃣ روضه شب ششم ـ
مصيبت قاسم(س) ؛ بلای شیرینتر از عسل
شب عاشورا، از شگفتترين اوقات تاريخ انسان است؛ شبی كه در طول اعصار گوناگون، برای بسياری از انسانها تكرار میشود؛ شبی كه بشريت، بر سر دو راهیِ خير و شر قرار میگیرد؛ و چه بسيار انسانها كه تا آن شب در اردوگاه كفر بودند ولي يك شبه ره صدساله طی نمودند و به حق و حقيقت پيوستند؛ و چه بسيار كسانی كه انتخابی درست ندارند...
شب عاشورا، امام حسين(ع) ياران را نزد خود جمع نمود و پس از ستايش خداوند فرمود: «براستی كه من اصحابی از شما باوفاتر و خاندانی از شما فرمانبردارتر نمیشناسم. لشكر ابن زیاد، من را میخواهند و با من سر ستيز دارند و كار من با آنان فردا به جنگ و كارزار خواهد كشيد. پس بيعت خويش را از شما برمیدارم و به همهٔ شما اجازه میدهم كه مرا ترک كنيد. از تاريكی شب بهره گيريد و برويد...»
پساز سخنان امام، ابتدا حضرت ابوالفضل العباس(ع)، سپس ديگر بنیهاشم و بعداز آنها، ياران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پساز تو را برای چه میخواهيم ای فرزند رسول خدا؟ براستی كه اگر بارها و بارها كشته شويم و زنده گرديم، باز هم دست از ياری تو برنخواهيم برداشت».
شاها من ار به عرش رسانم سرير فضل/
مملوک اين جنابم و محتاج اين دَرَم
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر/
اين مهر بر كه افكنم؟ اين دل كجا برم؟
امام(ع) كه اين كلمات را از آنها شنيد فرمود: «من فردا كشته خواهم شد و شما نيز همه با من كشته خواهيد شد».
اينجا بود كه اوج كرامت انسانی آشكار گرديد و اصحاب و خاندان در واكنش به خبر مرگ قطعی خويش گفتند: «خداوند را سپاس كه به ما توفيق ياری كردن شما را ارزاني داشت و به شهادت در ركاب شما گرامی نمود».
امام(ع) پس از آنكه حجت را بر آنان تمام كرد و بيعت مستحكم آنان را آشكار نمود، در حق آنان دعا كرد و سپس فرمود: «سر بلند كنيد و جايگاه خويش را در روضه و رضوان الهی ببينيد» و اينگونه بود كه يكايک ياران حضرت با ديدهٔ بصيرت، جایگاه و منزل اخروی خويش را مشاهده كردند.
«قاسم بن الحسن» فرزند امام حسن مجتبی(ع) كه در سن نوجوانی بود نيز در آن جمع حضور داشت و اين صحنههای شور و شيدايي را مشاهده میکرد.
وی از عمو پرسيد: «آيا من هم به همراه يارانت كشته خواهم شد؟» دل امام(ع) براي يادگار برادر سوخت و پرسيد: «اي پسرک من! مرگ نزد تو چگونه است؟» قاسم شجاعانه پاسخ داد: «احلی من العسل - از عسل شيرينتر است».
دادن جان، گر به ره رهبر است/
از عسل ناب مرا خوشتر است
جام اگر جام شهادت بُوَد/
مرگ، به از روز ولادت بُوَد
امام(ع) با رقت و شفقت فرمود: «عمويت فدای تو شود! آري، تو نيز كشته میشودی پساز آنكه بلايی عظيم بر تو وارد آيد» و آنگاه ادامه داد: «فرزند كوچكم علی اصغر هم كشته خواهد شد».
غيرت و مردانگي قاسم تازهجوان جوشيد و پرسيد: «عموجان! مگر دست دشمنان به خيمهگاه زنان هم خواهد رسيد كه اصغر شيرخواره را هم میکشند؟!»
امام پاسخ داد: «عمو به فدای تو! فاسقی از ميان دشمنان، تير به گلوی اصغر خواهد زد و او را در آغوش من به شهادت خواهد رساند در حالي كه او میگرید و خونش در دستان من روان است...».
پس آن دو گريستند و ديگر اصحاب و ياران از گريه آنان گريه كردند و بانگ شيون خاندان رسول خدا(ص) از خيمهگاه به آسمان برخاست...
اما آن «بلای عظيم» كه امام وعدهٔ آن را به قاسم داد چه بود؟
شايد نحوهٔ شهادت آن حضرت، راز آن بلا را بر ما آشكار سازد...
برخي از نويسندگان روايت كردهاند پس از آنكه علی اكبر(ع) به ميدان رفت و به شهادت رسيد، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خيمهگاه بيرون شد.
چون امام حسين(ع) يادگار برادر را ديد كه برای جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با يكديگر گريستند آنچنان كه از شدت گريه از حال رفتند.
هر دو بريدند دل از بود و هست/
هر دو گشودند به يكباره دست
هر دو ربودند ز سر هوش هم/
هر دو فتادند در آغوش هم
رفت ز تن، تاب و ز سر، هوششان/
سوخت وجود از لب خاموششان
قاسم پس از آنكه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.
ای عمو! سينهٔ من تنگ بُوَد/
شيشهام منتظر سنگ بُوَد
نيزه كو؟ تا كه زِ من سينه دَرَد/
تير كو؟ تا كه به اوجم ببرد
آن حضرت اذن میدان نداد. پس قاسم به دست و پاي امام افتاد و وی را میبوسيد و التماس میکرد تا بالاخره اجازه گرفت و به سوی عرصهٔ جنگ شتافت.
اسناد تاريخي از قول يكي از سپاهيان دشمن نقل كردهاند كه: پسری از خيمهها به سمت ما بيرون تاخت كه رويش چون پارهٔ ماه، زيبا بود.
قاسم در حالی كه اشك بر گونههايش روان بود رجز میخواند و میگفت:
إن تنكروني فأنا ابنُ «الحسن»/
سبط النبي المصطفی المؤتمن
هذا «حسين» کالأسیر المرتهن/
بين اُناس لا سُقوا صوب المزن
یعنی:
اگر مرا نمیشناسید، من فرزند امام حسن هستم/
که او فرزند پیامبر برگزیده و امین است
و این امام حسین است که همانند اسیر/
در میان قومی است که خدا آنها را از بارانش سیراب نکند
پس با وجود كمی سن و كوچكی بدن، جنگی سخت كرد و تعدادی از لشكر يزيد را به خاک و خون كشيد. سپاهيان دست جمعي دور او را گرفتند و يكی از آنان ضربتی شديد بر او وارد آورد. قاسم با صورت به روی زمين افتاد و فرياد ياری كشيد: «يا عماه!»...
امام(ع) با شنیدن این صدا سر برداشت و چون باز شكاری، تيز به ميدان نگريست؛ آنگاه همچون شيری خشمگين بسرعت به ميدان حمله كرد و ضارب قاسم را با شمشير زد و دست او را از مرفق جدا ساخت.
وی از درد عربدهای كشيد؛ سواران دشمن تلاش کردند تا او را از دست امام(ع) برهانند.
در اين شرايط سخت، جنگی بين امام و كوفيان درگرفت در حالی كه قاسم بر زمين افتاده بود و سم اسبان، استخوانهای او را نرم میکرد... و اين، همان بلای عظيم بود.
آنگاه كه غبار ميدان فرو نشست، امام(ع) را ديدند كه سينه بر سينهي قاسم نهاده و وی را به سوی خيمهها باز میگرداند در حالي كه دو پای قاسم ـ شايد از شدت شكستگيها ـ بر زمين كشيده میشد؛ و امام(ع) به او میفرمود: «اين قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پيامبر، دشمن آنان باشد در روز قيامت».
كاش نمیدید عمو پيكرت/
تا ببرد هديه بر مادرت
كاش نمیدید تنت كاين چنين/
جان دهی و پای زنی بر زمين
ديده به روی عمو انداختی/
صورت او ديدی و جان باختی
و سپس زمزمه كرد: «به خدا سوگند برای عمويت سخت است كه تو او را بخوانی ولی نتواند تو را نجات دهد» ...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. محمد بن جرير طبري؛ تاريخ الأمم والملوك؛ بيروت: دارسويدان، بيتا ؛ ج پنجم.
۴. شيخ صدوق ؛ أمـالـي؛ ترجمه آية الله كمرهای؛ تهران: انتشارات كتابچی، ۱۳۷۰.
۵. شيخ مفيد؛ الإرشاد في معرفة حجج الله علی العباد؛ قم: منشورات كنگره جهانی هزارهٔ شيخ مفيد، ۱۴۱۳ ق..
۶. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
روضه های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
روضه شب هفتم ــ
علی اصغر(ع) ؛ داغی بر دل اهلبيت
امشب و فرداشب را میهمان دو فرزند حضرت امام حسین (علیه السلام) هستیم که در واقعه کربلا، به شکل جانسوزی به شهادت رسیدند: حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر (علیهما السلام).
مرسوم است كه شب هفتم محرم، به در خانهٔ "باب الحوائج كوچک كربلا" حضرت علی اصغر(س) میروند و روضهٔ آن طفل شهيد را میخوانند؛ شهيدی كه بظاهر، كودک، ولی به واقع پير عشق است.
حوريان محو رخ مهپارهات/
كعبهٔ خيل ملک، گهوارهات
گردش چشمان تو عشقآفرين/
رشته قنداقهات حبلالمتين
زينت آغوش و دامان رباب/
آينهگردان رويت، آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو/
بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موی تو نجات/
تشنهٔ لبهای تو آب حيات
كودكی، اما به معنا پير عشق/
روی دستان پدر، تفسيرِ عشق
... تلخترين لحظات تاريخ نزديک میشد؛ تمامی ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و به شهادت رسیده بودند. در اردوگاه حق، تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسين(ع) و امام سجاد(ع) كه آن روز به اراده الهی بشدت بيمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسين(ع) به دست گيرد.
امام(ع) چون خويشتن را تنها و بی یاور يديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: "هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله بإغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عندالله في إعانتنا؟...".
يعنی:
"آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستی هست كه از خدا بترسد و ما را ياری دهد؟ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری رساند؟ آيا كسی هست كه به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟...".
صدای اين كمک خواهی امام كه به خيمهها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين(ع) ديگر ياوری ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام روی به خيمهها كرد، شايد كه زنان با ديدن او اندكی آرام گيرند؛ كه ناگاه صدای فرزند شش ماههاش «عبدالله بن الحسين» ــ كه به «علی اصغر» معروف بود ــ را شنيد كه از شدت تشنگی میگریست.
علی اصغر طفلی شيرخواره بود؛ كه نه آبی در خيمهها بود تا وی را سيراب كنند، و نه مادرش «رباب» شيری در سينه داشت كه به وی دهد.
امام(ع) قنداقه علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود: "ای مردم! اگر به من رحم نمیکنيد بر اين طفل ترحم نماييد"...
اما گويی كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده و تمامی رذائل دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا(ص) را جرعه ای آب دهند، تيراندازی از بنی اسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيری در كمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت...
ناگاه دستان و سينهٔ امام(ع) به خون رنگين شد... گردن ظريف طفل شيرخواره پاره شده و سر كوچک او از بدن جدا شده بود...
آتش عشق تو در من شعلهور بود ای پدر/
پيش تير عشق تو، قلبم سپر بود ای پدر
شد گلويم روی دستت ذبح، میدانی چرا؟/
حجم تير از گردن من بيشتر بود ای پدر
امام(ع) دستان خود را از خون علی اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: "هون عليّ ما نزل بي انه بعين الله ــ تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را میبیند"...
در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگری افكند كه بر لبان مبارک امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاری شد.
امام بار دیگر روی به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: "خدايا! سوی تو شكايت میکنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم میکنند"...
اصغر كه به چهره ز عطش رنگ نداشت/
يارای سخن با من دلتنگ نداشت
يا رب! تو گواه باش، ششماهه من/
شد كشتهٔ ظلم و با كسی جنگ نداشت
آنگاه از سپاه دشمن دور شد؛ با شمشيرش قبر كوچكی كند؛ بدن علی اصغر را به خون گلوی او آغشته نمود؛ بر او نماز گزارد و جنازه كوچك را دفن كرد...
به روايت منابع تاريخی، شهادت علی اصغر(ع) از سختترين و جانگدازترين مصيبتها در نزد ائمه بوده است. «عقبة بن بشير اسدی» میگوید که امام باقر(ع) به من فرمود: "ما از شما بنی اسد خونی طلب داريم!" و سپس داستان ذبح شدن علی اصغر را بر من خواند...
همچنين آوردهاند كه پس از قيام «مختار بن ابی عبيده ثقفی» هنگامی كه خبر انتقام از قاتلان كربلا را به امام سجاد(ع) رساندند آن حضرت سؤال كرد: "بر سر حرمله چه آمد؟"...
اين نمونهها، نشان میدهد كه اين داغ جگرسوز، چگونه بر دل اهل بيت پیامبر(ص) مانده است...
و اين داغ بر دل ما هم هست؛ و بر دل انسانيت نيز؛ تا زمانی كه مهدی آلمحمد(عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی :
۱. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
2. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۳. شيخ عباس قمی؛ سفينة البحار؛ مشهد: بنياد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۱۸ ق. ؛ ج اول.
۴. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref