eitaa logo
جهاد قلم | علی سلیمیان
556 دنبال‌کننده
140 عکس
126 ویدیو
0 فایل
ارتباط: @ali_salimian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 حسینِ فاطمه 🎥 بانوای: بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت زد به سینه، چند یازهرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند و چون روضه‌ی مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم... شعله‌ها از در گذشت من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود تیغ پشت تیغ از جسم علی‌اکبر گذشت شعله بود و محسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمد از گلوی تشنه‌ی اصغر گذشت میخ در بر سینه‌ی پرمهر مادر حمله کرد آب دیگر از سر عباس آب‌آور گذشت ریسمان بر گردن حبل‌المتین انداختند قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت روضه‌ها اینجا گره می‌خورد، بابا رفته بود هیچکس اما نمی‌داند چه بر دختر گذشت eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 هدیه تیر می‌چرخید و می‌آمد... علی سیراب شد بعداز آن در جنگ‌ها کودک‌کشی هم باب شد ناله‌اش خشکید، گوش اهل خیمه تیز شد مادرش خوشحال: گویا اصغرم سیراب شد تیر گاهی مثل خنجر می‌درد حلقوم را از کمان گویی که شمشیر سه‌سر پرتاب شد گاه با یک تیر زخمی می‌شود چندین هدف بعد اصغر تیر در دست پدر قلاب شد خون اصغر را به صحن آسمان پاشید و گفت: هدیه‌ای ناقابل است این، آسمان بی‌تاب شد با خودش آورد مهتاب به خون غلتیده را در مسیر خیمه قلب سنگ‌ها هم آب شد روضه‌ی اصغر نه این‌ها نیست، آن جایی‌ست که پشت خیمه چشم در چشم رباب، ارباب شد eitaa.com/alisalimian_poem
هدایت شده از حوزه هنری اصفهان
سه‌شنبه های ماه ♨️ هم‌نشینی ماهانه شاعران استان اصفهان 📌 اولین سه شنبه هر ماه؛ در همسایگی گنبد‌های فیروزه‌ای 🗓️ سه‌شنبه ۳ مرداد 1402، ساعت 17 🏛️ مکان: خیابان استانداری گذر سعدی عمارت تاریخی سعدی 🔰شبکه اطلاع‌رسانی حوزه‌هنری‌ اصفهان ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir 🌐www.artesfahan.ir 🔘eitaa.com/art_esfahanble.ir/artesfahan حوزه‌هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف‌جهان
Shab04Moharram1399[01].mp3
10.72M
من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت 🖋 شاعر: 🎙 بانوای: eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 مثل حیدر به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت به خود لرزید لشکر، یک قدم حتی عقب‌تر رفت به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت پیمبرصورت و سیرت، علی‌هیبت، حسن‌طینت سران جنگ را هم اینچنین در اشتباه انداخت کسی در پاسخ "هل من مبارز؟" نیست، حرکت کرد خروشید و یکایک دست و پا در بین راه انداخت به لشکر زد، رجز می‌خواند و می‌چرخید با شمشیر صد و هشتاد سر را با‌کلاه و بی‌کلاه انداخت چنان طوفان پاییزی که در جنگل به پا خیزد سر و دست یلان خیره‌سر را مثل کاه انداخت کسی از روبرو با او نمی‌جنگید، یک نامرد کمین از پشت کرد و نیزه بر پهلوی ماه انداخت الهی بشکند دستی که از بالای زین او را میان گرگ‌های زخم‌خورده، بی‌پناه انداخت هزاران تیغ بالا رفت، پایین رفت، بالا رفت... تصور کن عجب جنگی علی‌اکبر به راه انداخت پدر این صحنه را طاقت نمی‌آورد، زود آمد علی را دید و خود را بر زمین از اسب، آه... eitaa.com/alisalimian_poem
شعرخوانی(3).mp3
14.55M
🎙 🏴 شب هفتم محرم ۱۴۴۵ اصفهان، هیئت حضرت عباس ابن علی علیه‌السلام، مجموعه فرهنگی سلمان eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 آبرو سروقد است و ماه‌رو عباس یاس‌عطر و نسیم‌خو عباس می و سرمستی مدام، حسین ساقی و ساغر و سبو عباس کار بالا که می‌گرفت، حسین چاره‌ای ناب داشت: کو عباس؟ شرحه شرحه اطاعت از حق را شرح داده‌ست مو به مو عباس کربلا را ورق ورق گشتم هرکجا بود کو به کو عباس چه نمازی‌ست این که دستش را داده در لحظه‌ی وضو عباس؟ ناله‌ای می‌رسد به گوش هنوز تشنه‌ام تشنه‌ام عمو عباس مشک اما به خیمه‌ها نرسید استخوان مانده در گلو عباس گره افتاده بود در کارش کشته شد پای آبرو عباس گره افتاد اگر که در کارت از ته دل فقط بگو عباس من گرفتار یک نگاه توام مددی یا مَن اِسْمُهُ عباس eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 قیام اشک اول به زینبش دم در احترام کرد با اذن او ورود به بیت‌الامام کرد تا خاطرات شعله‌ور از یادها رود معروف شد به اُم‌ّ بنین، ترک نام کرد از او سزاست درس بگیرند مادران نامادری که مادری‌اش را تمام کرد حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد آمد بشیر و مادر سقا فقط سوال از سرورش حسین علیه‌السلام کرد در امتداد خون شهیدان کربلا با اشک، در مقابل دشمن قیام کرد با چار مصرعی که فدای حسین شد این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد eitaa.com/alisalimian_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🚩 صراط‌المستقیم به خاک افتاده دید اصحاب و یاران قدیمش را از آن سو شمرها دیدند احوال وخیمش را نگاهی کرد این سو، دید اکبرهای اصغر را کمی هم آن طرف‌تر مجتبی‌های کریمش را در این سو مشک، آن سو دست، آن سوتر علم در دست که پاشیدند در میدان علمدار حریمش را در آغوشش کشید و یک به یک بوسید طفلان را همان طفلان بی‌سامان بعد از این یتیمش را به میدان زد، یکی بود و به جنگ لشکری آمد چنین پیمود بی‌پروا صراط‌المستقیمش را به دشت کربلا تحریف شد قرآن که از والفجر جدا کردند بسم الله رحمن الرحیمش را چنان بر قامت قرآن بی‌سر تاختند آخر که پاشیدند از هم یا و سین و حا و میمش را eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 رسول عاشورا باشکوه است و شکیبا، به پیمبر رفته استوار است و جنم‌دار، به حیدر رفته چارساله‌ست ولی مادر این خانه شده دختر امّ ابیهاست، به مادر رفته خواهر شاه کریم است، کریمه‌ست، آری شاه برگشته گدایی که از این در رفته از همان کودکی‌اش سنگ صبور غم‌هاست عمر او یکسره با داغ مکرر رفته شاهد داغ نبی بوده و دیده‌ست به چشم چه به روز پدرش بعد پیمبر رفته غم محسن، غم مادر، غم بابا دیده تشت در دست به بالین برادر رفته حرفش این است که همراه حسینش باشد شرط کرده‌ست سپس خانه‌ی شوهر رفته با خود آورده به میدان پسرانش را هم به طرفداری حق با دو دلاور رفته کیست این زن؟ که اباالفضل رکابش شده است به طواف قدمش قاسم و اکبر رفته کیست این زن؟ که به توصیف مقام صبرش واژه‌ها آمده و رفته و ابتر رفته از بلا هیچ ندیده‌ست به جز زیبایی هرچه پیش نظرش بر سر نی سر رفته قامتش خم شده از داغ و قیامش باقی‌ست تازه زینب به علمداری لشکر رفته کربلا تازه شروع است برای زینب تازه انگار قلم بر سر دفتر رفته بنویسید که این اول بسم‌الله است این شروع است، کجا قصه به آخر رفته؟ او رسولی‌ست که مبعوث شد از عاشورا و به روشنگری مردم کافر رفته کوفه و شام شد از هیبت او زیر و زبر که چنین بت‌شکن‌آهنگ و سخنور رفته دست خالی که نه هفتاد و دو تا معجزه داشت با روایاتی از آن مصحف پرپر رفته تازه انگار که برگشته نبی از معراج سیبی آورده که هوش همه از سر رفته وای اگر تیغ بلیغش به سخن باز شود ذوالفقار است که در خندق و خیبر رفته شیرزن خطبه چنان خواند که در کاخ یزید همه گفتند اسدالله به منبر رفته کیست این زن؟ چه بگویم؟ که قلم می‌لرزد واژه در واژه تمام غزلم می‌لرزد همه حیرت‌زده از هیبت پیغمبری‌اش غرق در واهمه از هیمنه‌ی حیدری‌اش خطبه‌ای خواند که طوفان شد و پرهاشان ریخت پیش تیغش همه شمشیر و سپرهاشان ریخت مجلس باده‌ی بیدادگران ریخت به هم شام عیاشی آن خیره‌سران ریخت به هم جمعیت از شرر خطبه به فریاد شدند کاخ لرزید و اسیران همه آزاد شدند گرچه با کوهی از اندوه و مصائب برگشت زینب از شام بلا فاتح و غالب برگشت بین آن لشکر کافر عَلَم افراخت و رفت سرفرازانه سوی کرب‌وبلا تاخت و رفت رفت تا زود به آغوش حسینش برسد به عزاداری بین‌الحرمینش برسد گرچه با داغ دل و قدّ خم و موی سفید اربعین نزد امام آمده با روی سفید زینب آموخت به ما غیرت و جان‌بازی را رسم روشنگری و راه سرافرازی را "یاحسین"ی که جهان یکسره بر لب دارد یادگاری‌ست که از حضرت زینب دارد چه جوان‌های رشیدی که به زیر علمش خون‌شان ریخته در راه دفاع از حرمش تا مبادا که دوباره به اسارت برود آجری از حرم عشق به غارت برود تا مبادا که همان واقعه تکرار شود باز هم فاطمه دلخون و عزادار شود شیعه پیش نظرش آینه‌ی عاشوراست عبرت‌آموخته‌ی حادثه‌ی کرب‌وبلاست جان فدا کرده که از راه، امامش برسد نهضت عشق به آن حُسن ختامش برسد گرچه چندی‌ست جهان شب‌زده و تاریک است به غم فاطمه سوگند سحر نزدیک است آفتابی که شبیخون بزند بر این شب کاش یارب برسد زود، به حق زینب eitaa.com/alisalimian_poem
🔺 همان‌ها امامی را به روی نیزه با تکبیر می‌بردند امام دیگری را در غل و زنجیر می‌بردند امام خردسال کاروان را در بیابان‌ها به نیش تازیانه، طعنه و تحقیر می‌بردند همین دیروز وقتی دعوت آنها اجابت شد برای بیعت خود نیزه و شمشیر می‌بردند و چندی پیش، بعد از کشتن دیگر امام خود به تشییع غریبش نیز با خود تیر می‌بردند همان‌هایی که از دست علی نان و نمک خوردند و از خوان کریمش کاسه کاسه شیر می‌بردند eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 چه حسینی این خدا کیست حسین این همه دیوانه‌ی اوست؟ وسط معرکه در سجده‌ی جانانه‌ی اوست آنچنان روز اَلَست از ته دل گفت بَلَی تا ابد هرچه بلا هست به پیمانه‌ی اوست چه حسینی که همه مست نگاهش هستند و اباالفضلِ علی ساقی میخانه‌ی اوست چه اباالفضل رشیدی که رسیده‌ست به عرش دست آن کودک دردانه که بر شانه‌ی اوست آه از سوره‌ی وَالفجر که در عاشورا آخرین آیه‌ی آن کودک دردانه‌ی اوست این حسین است که هرجا گرهی در کار است چاره‌اش یک نظر رحمت ریحانه‌ی اوست این حسین است که معراج عزادارانش سجده بر تربتی از خاک درِ خانه‌ی اوست اربعین چشم جهان دید چه شمعی‌ست حسین چقدَر زائر دلسوخته پروانه‌ی اوست eitaa.com/alisalimian_poem
آن گله‌ی گرگ، پنجه بر ماه زدند زخم از پی زخم بر تن شاه زدند آن آینه‌ی خدانما را با سنگ با نیت قربةً الی الله زدند eitaa.com/alisalimian_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 چه می‌کند حسین ببین که با اهالی زمین چه می‌کند حسین زمین نه، با تمام عالمین چه می‌کند حسین غمش کنار می‌زند هر آنچه هست فاصله دوباره با محرّمش ببین چه می‌کند حسین چنان علی که بذل کرده در رکوع خود نگین ببین که در سجود با نگین چه می‌کند حسین دلم کباب شد میان روضه، با محبتش درون سینه‌های آتشین چه می‌کند حسین دویده‌ شعله‌ی غمش بدون مرز در جهان کدام لشکر است اینچنین؟ چه می‌کند حسین؟ محرّمش چنین پر از شکوه و اقتدار شد نگاه کن برای اربعین چه می‌کند حسین @alisalimian_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🚩 بی سر سر عاشق به سر نیزه تماشا دارد آن که سر دارد از این قافله حاشا دارد ادب آن است که بی دست و سر و چشم شود هر که در دل غم جان‌بازی سقا دارد عشق بین سر و تن فاصله می‌اندازد عشق در حادثه آواره شدن‌ها دارد سوختن در دل این معرکه رسمی‌ست عجیب با پر سوخته پروانه شدن جا دارد باید ابراز کند حنجره تصمیمش را یا ندارد هوس پاره شدن... یا دارد بی سرا! آه... چه تفسیر عجیبی کردی آیه‌ای را که سَمِعناش اَطَعنا دارد eitaa.com/alisalimian_poem
💠 ادب‌خوانی 🔰 مروری کاربردی بر فرهنگ و ادبیات فاخر ایران به روایت علی سلیمیان: 🔸 شاهنامه‌ی فردوسی 🔸 دیوان حافظ 🔸گلستان و بوستان سعدی و... 🔺 باتوجه به نیازهای زندگی امروز 🔅 اهداف: 🔹 بازخوانی فرهنگ غنی ملی و مذهبی ایران 🔹 نگاهی تازه به باورها، ارزش‌ها و آرمان‌ها 🔹 تقویت هویت ایرانی اسلامی 🔹 پاسخ به برخی شبهات روز 🔹 تحکیم بنیان‌های خانواده و اجتماع 🔹 تقویت استعداد نویسندگی و شاعری هنرمندان و ... 📌 در این جلسات به صورت خانوادگی شرکت کنید ⏰ زمان: یکشنبه‌ها، بعداز نماز مغرب و عشا 🕌 مکان: زرین‌شهر، خیابان استاد پرورش، نرسیده به پارک ساحلی، حسینیه‌ی حضرت جوادالائمه علیه‌السلام واقع در طبقه‌ی منفی دو مسجد حضرت جوادالائمه علیه‌السلام eitaa.com/alisalimian_poem
غم از پی غم رسید و داغ از پی داغ یک دست پلید شعله انداخت به باغ دیشب وقتی سلام دادی به حسین داغ تو دوباره تازه شد شاهچراغ! eitaa.com/alisalimian_poem
بسم‌الله
نکته‌ای چند:
🔺 شاعر انقلاب یا شاعر انقلابی؟ تفاوت‌های عمیقی بین این دو واژه است! به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم: ۱. شاعر انقلاب در مدح و تأیید انقلاب به عنوان قدرتی که زیر پرچم آن زندگی می‌کند شعر می‌سراید، چون صرفه‌اش در این است، چه بسا اگر قدرت دیگری سر کار بود برای آن می‌سرود. اما شاعر انقلابی دل در گرو انقلاب دارد، دلسوز و همراه است، پیشرفت‌ها را می‌ستاید و کمبود‌ها را به نحو شایسته‌ای گوشزد می‌کند. ۲. شاعر انقلاب در پی چسباندن خود به افراد و مجموعه‌های منتسب به انقلاب است‌، برای به دست آوردن جایگاه و قدرت تلاش می‌کند، هدفش رسیدن به نام و نان است. اما شاعر انقلابی در پی انجام وظیفه‌اش در جبهه‌ی کنونی انقلاب است، برای خدمت به انقلاب و مردم تلاش می‌کند، هدفش رسیدن به رضای خدا و امام است. ۳. شاعر انقلاب از هر وسیله‌ای برای مطرح کردن خود استفاده می‌کند، چه بسا اگر به مسئولیتی رسید از آن برای ارضای خودخواهی‌هایش بهره‌ها می‌برد. اما شاعر انقلابی از هر موقعیتی برای تحقق آرمان‌های انقلاب استفاده می‌کند، با مسئولیت‌های اداری خیلی میانه‌ی خوبی ندارد ولی مسئولانه و متعهدانه برای انقلاب کار می‌کند. ۴. شاعر انقلاب در مدح انقلاب و منتسبانش محدود شده است، اما شاعر انقلابی افق‌های پیش روی انقلاب را می‌بیند و آن‌ها را برای مردم ترسیم می‌کند. ۵. شاعر انقلاب چون احتمالا سر سفره‌ی انقلاب جای خوبی نشسته است خیلی محتاط و محافظه‌کار‌ عمل می‌کند، مبادا جایگاهش به خطر بیفتد، از کنار تبعیض‌ها و ستم‌ها با تغافل عبور می‌کند. اما شاعر انقلابی در خط مقدم مبارزه است، از گلوله خوردن نمی‌ترسد، خودش و قلمش وقف انقلاب‌اند، از بیان تبعیض‌ها و ستم‌ها ابایی ندارد، چون آن را موجب تقویت انقلاب می‌داند حتی اگر تضعیف خودش را به همراه داشته باشد. ۶. شاعر انقلاب از وضع موجود راضی است، چون جایگاه دارد، رفاه دارد، به خیلی از اهدافش رسیده است‌ یا در شُرف رسیدن است، شاید اصلا آرمان‌های انقلاب برایش اهمیتی نداشته باشد. اما شاعر انقلابی تا رسیدن پرچم انقلاب به دست صاحب اصلی‌اش راضی نمی‌شود و برای بهبود شرایط همواره در تلاش و نبرد است. ۷. شاعر انقلاب ممکن است روزی ضدانقلاب شود، اما شاعر انقلابی ممکن است روزی شهید... eitaa.com/alisalimian_poem
🇮🇷 به مناسبت ۲۶ مردادماه سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی خطاب به آن‌ها که آزادگی را به محبس نام و نان کشاندند، از راه رفته برگشتند و ننگ را بر جنگ ترجیح دادند: 🔺 بی‌قافیه از جنگ‌ برگشتی، چه زود از جنگ برگشتی سرباز رفتی، دست کم سرهنگ برگشتی از تن درآوردی لباس خاکی خود را برگشتی و افسوس رنگارنگ برگشتی آن آرمان، آن غیرت، آن ایثار یادت رفت از آن مسیرِ رفته صدفرسنگ برگشتی با خاطرات جبهه خنداندی جماعت را شکر خدا طنّاز و شوخ و شنگ برگشتی آن چند روزِ جبهه نام و نان برایت ساخت گمنام‌ها رفتند و تو با ننگ برگشتی حالا تو بودی یکه‌تاز عرصه‌ی فرهنگ بر هر کسی دم می‌زد از فرهنگ برگشتی این انجمن، آن سازمان، این محفل، آن ارگان بی‌قافیه رفتی و بدآهنگ برگشتی آه غریبان را میان شعله سوزاندی در پاسخ آیینه‌ها با سنگ برگشتی با آبیِ چشم رفیقانت چه خواهی گفت وقتی از این مرداب پرخرچنگ برگشتی؟ eitaa.com/alisalimian_poem
جهاد قلم | علی سلیمیان
#حضرت_زینب_سلام‌الله‌علیها 🚩 رسول عاشورا باشکوه است و شکیبا، به پیمبر رفته استوار است و جنم‌دار، ب
وای اگر تیغ بلیغش به سخن باز شود ذوالفقار است که در خندق و خیبر رفته شیرزن خطبه چنان خواند که در کاخ یزید همه گفتند اسدالله به منبر رفته... eitaa.com/alisalimian_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 📺 شبکه یک 🚩 شاهراه یکی آورده با خود گریه‌های گاه‌گاهش را یکی در کوله‌بار کهنه‌اش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفس‌ها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کرده‌ست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده‌ست تنها سرپناهش را بسوزان چهره‌ام را آفتاب داغ! اربابم... خبر دارم که می‌بخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب می‌شود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم می‌ریزد آری نظم نفرت‌آور دنیا امیر عشق تا آماده می‌سازد سپاهش را قدم‌ها محکم‌اند و عزم‌ها راسخ، چه غوغایی نمی‌بندد شهادت تا قیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه می‌خندید و من آورده‌ام تا کربلا با خود نگاهش را eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 سه سال فاطمه بودی در اوج کودکی از زندگیت سیر شدی سه سال فاطمه بودی، چقدر پیر شدی گناه کرده به فرض محال اگر پدرت تو که گناه نداری، چرا اسیر شدی؟ همین که با سرِ بر نیزه گفتگو کردی به ضرب سیلی نامرد سربه‌زیر شدی عمو کجاست که بر شانه‌اش تو را ببرد؟ در این میانه اگر خسته از مسیر شدی دمی جدا نشدی این سه سال از بابا امان از آن دم آخر که ناگزیر شدی چقدر پیش خدا شأن و منزلت داری که هرکه رو به تو انداخت دست‌گیر شدی برای بردن تو با سر آمده‌ست حسین میان خیل شهیدان تو بی‌نظیر شدی eitaa.com/alisalimian_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از خوان کریم آب و نان می‌گیرم با بردن نام او توان می‌گیرم من روزیِ اربعین هرسالم را در نیمه‌ی ماه رمضان می‌گیرم eitaa.com/alisalimian_poem