eitaa logo
جهاد قلم | علی سلیمیان
557 دنبال‌کننده
140 عکس
127 ویدیو
0 فایل
ارتباط: @ali_salimian
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌ترین به غیر آل علی رو به کس نخواهم زد مگر به عشق محمد نفس نخواهم زد به غیر فاطمه و خاندان محترمش تمام عمر دم از هیچکس نخواهم زد به ذوق عشق قلم می‌زنم نه شوق بهشت کنار چشمه دم از خار و خس نخواهم زد نخواه طبع من آلوده‌ی ثواب شود که من عقابم و پر با مگس نخواهم زد به من نگو که فقط شعر عاشقانه بگو که بال‌بال درون قفس نخواهم زد که عاشقانه‌ترین شعرهای من اینهاست قلم برای هوا و هوس نخواهم زد eitaa.com/alisalimian_poem
💠 هَلْ مِنْ مُعِينٍ فَأُطِيلَ مَعَهُ الْعَوِيلَ وَ الْبُكَاءَ، هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلَا، هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَيْنِي عَلَى الْقَذَى آیا کمک کننده‌ای هست که فریاد و گریه را در کنارش طولانی کنم؟ آیا بی‌تابی هست که او را در بی‌تابی‌اش، هنگامی که خلوت کند یاری رسانم؟ آیا چشمی هست که خار فراق در آن جا گرفته، پس چشم من او را بر آن خار خلیده یاری دهد؟ 💢 فرازی از دعای ندبه 🔰 دل‌خون به کجا می‌رود امروز جهانم بی تو؟ من به آینده‌ی دنیا نگرانم‌ بی تو از فراق تو اگر دق بکنم‌ نیست عجیب این عجیب است که من زنده بمانم بی تو سینه‌ام تنگ و دلم خون و نگاهم ابری‌ست چشمِ کم‌سو و دلی بی‌ضربانم بی تو اشک سرخ از رخ زردم به زمین می‌ریزد آه، عمری‌ست که همرنگ خزانم بی تو کیست تا اشک بریزیم غمت را با هم؟ رفته از دست ببین تاب و توانم بی تو تا تماشای تو در هر نفسم افسوس است آه می‌خیزد از آیینه‌ی جانم بی تو با تو می‌مانم و از عشق تو دم خواهم زد هرچه دنیا بزند زخم‌زبانم بی تو eitaa.com/alisalimian_poem
🔺 پاسخ به سوال بعضی از همراهان: سوال: آیا کپی کردن اشعار شما در کانال‌ها و گروه‌ها بدون درج لینک کانال‌تان جایز است؟ (در برخی گروه‌ها اجازه‌ی درج لینک نداریم) پاسخ: ارسال اشعار حقیر در کانال‌ها و گروه‌ها صرفا با درج لینک کانال و یا به صورت فوروارد باشد. مأجور باشید. ارادتمند علی سلیمیان eitaa.com/alisalimian_poem
یک لحظه هم از غیب، نگاه تو جدا نیست این دانش بی‌حد مگر از سوی خدا نیست در محضر تو پاسخ هر عالم و عارف جز آیه‌ی《سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنا...》نیست هر تیر نگاهت به هدف می‌خورد، آری در ترکش چشمان تو یک تیر خطا نیست از لطف احادیث و تفاسیر بلندت در دین خدا تا به ابد شبهه روا نیست تا اینکه سلامی برساند به تو از عشق جابر همه‌ی عمر دلش در نگرانی‌ست یک عمر گذشته‌ست ولی خاطر پاکت یک لحظه جدا از سفر کرب‌وبلا نیست هنگام اذان است و چه رویای قشنگی در صحن تو اینقدر شلوغ است که جا نیست eitaa.com/alisalimian_poem
❗️نفاق او خانه‌اش به جا حقوق ماهیانه‌اش به جا زندگیش در رفاه خنده‌هاش قاه‌قاه به انقلاب سفره‌ای که پای آن نشسته است پشت می‌کند برای من چشم‌هاش را درشت می‌کند و من شاعری غزل به دوش خسته از نفاق‌ها زخمی از تمام اتفاق‌ها در صف نخست این نبرد از منافع همان کسی که لحظه‌ای دلش برای میهنش بیقرار نیست دفاع می‌کنم خنده‌دار نیست؟ eitaa.com/alisalimian_poem
باید چه گفت مدحت شاهی عظیم را؟ کو شعر تر که وصف کند این حریم را؟ کو یک گره که باز نگردد به دست او؟ کو حاجتی که ‌خسته کند این کریم را؟ کوکوکنان نشسته به بامش، مگر کریم با دست خویش دانه دهد یاکریم را هوهوی پرچمش به تقرُّب کشانده است تا سامرا به روی دو زانو نسیم را یک جرعه از کناره‌ی دریای حکمتش پرورده است حضرت عبدالعظیم را با تیغ آبدیده‌ی نور هدایتش سرکوب کرده خدعه‌ی قوم رجیم را هرگز به پادشاهی عالم نمی‌دهیم حظّی که از گدایی او می‌بریم را مدیون اوست مکتب قرآن و دین حق در فتنه‌ها صراط چنین مستقیم را eitaa.com/alisalimian_poem
عمری‌ست نگاه چاره‌جویی داریم در سینه دل ترانه‌گویی داریم مایی که ندیده عاشق او شده‌ایم جز دیدن او چه آرزویی داریم؟ eitaa.com/alisalimian_poem
با همین عزم که شد سوره‌ی وَالتّین آزاد می‌شود عاقبت امر، فلسطین آزاد... eitaa.com/alisalimian_poem
آی شیطان‌صفتان! هیبت‌تان پوشالی‌ست ژست آقای جهان بودن‌تان توخالی‌ست گرچه امروز رجزخوانی‌تان جنجالی‌ست حالتان لحظه‌ی موعود چه بد احوالی‌ست می‌رسد لحظه‌ی پایانی عیاشی‌تان شده نزدیک‌تر از پیش فروپاشی‌تان... eitaa.com/alisalimian_poem
در چنته‌ام به غیر دلی پرگناه نیست در کوله‌بار آینه‌ام غیر آه نیست گفتم که از تو شعر بگویم ولی نشد این رخت در قواره‌ی این روسیاه نیست آقا! قلم به دست خودت، این تو این غزل حالا که حال و روز دلم روبه‌راه نیست در آستان مهر تو ای ساقی‌الجواد حتی سر سبوشکنان بی‌کلاه نیست از شدت فروغ دو خورشید کاظمین فرصت برای جلوه‌ی خورشید و ماه نیست در پیشگاه دانش بی‌منتهای تو علم جهان به جز دو سه خط سیاه نیست این همسر تو نیست که نوشانده زهر را؟ تصویر مبهم است ولی اشتباه نیست ای ظالمان، جواب جگرگوشه‌ی رضا وقتی که پاره شد جگرش قاه‌قاه نیست در زیر آفتاب رها شد تنت ولی صد شکر پایمال عبور سپاه نیست eitaa.com/alisalimian_poem
🔅 انقلاب قرار بود از این چشمه آب برداریم نه اینکه تشنه شویم و سراب برداریم قرار بود از این سفره‌ی پر از برکت برای مسئله‌هامان جواب برداریم قرار بود اگر ابر تیره را کشتیم همه برابر از این آفتاب برداریم بنا نبود که از باغ لاله‌‌ها تنها برای زینت دیوار، قاب برداریم بنا نبود که از پایمال گل‌هامان برای منفعت خود گلاب برداریم بنا نبود به بیراهه‌ها کشانده شویم به سمت مرگ و تباهی شتاب برداریم چه شد که محو نفاق هزارچهره شدیم؟ قرار بود که از آن نقاب برداریم! یقین از این شب تاریک و تار می‌گذریم اگر قدم‌ به سوی آفتاب برداریم کجاست آن هیجان، آن شکوه، آن غیرت؟ مباد دست از این انقلاب برداریم eitaa.com/alisalimian_poem
دعاگوی دوستان مولا هستم
خودش دوباره تو را زود می‌برد به حرم تو عاشقی کن و بسپار کار را به eitaa.com/alisalimian_poem
آن کاسه که زهر را به او داد گریست زندان همه با ناله و فریاد گریست زنجیر که دست و پای او را می‌بست این بار به دست و پایش افتاد، گریست eitaa.com/alisalimian_poem
کدام شعر به وصفش سر خطر دارد؟ به وصف او که خودش شعرهای تر دارد تمام شعر جهان یک طرف، مقابل آن قصیده‌ای که مدال از پیامبر دارد بگو به قوم عرب مصرعی مشابه آن بیاورد هرکس دعوی هنر دارد به ارث برده علی از پدر دلیری را به وقت معرکه چون شیر اگر جگر دارد فضایلش را از فاطمه سوال کنید عروس خانه از این رازها خبر دارد کسی که گفته مسلمان نبود ابوطالب بیاورد سند معتبر اگر دارد به مدحت پدری که علی‌ست فرزندش سزاست کعبه‌ی شعرم شکاف بردارد به حول محور او واژه واژه‌ی غزلم قدم برهنه به رسم طواف بردارد کسی که سینه‌ی اشعار کفر را بدرد اگر که تیغ بلیغ از غلاف بردارد به پای مصرع شعرش نمی‌رسد حتی جهان واژه اگر ائتلاف بردارد eitaa.com/alisalimian_poem
🔸راز نهان زمان از لحظه‌ی آغاز او چیزی نمی‌داند زمین از کهکشان راز او چیزی نمی‌داند مَلَک از وسعت پرواز او چیزی نمی‌داند بشر از قدرت اعجاز او چیزی نمی‌داند کسی از عقل، از توصیف، از ادراک بالاتر کسی که خاک پایش هست از افلاک بالاتر کسی که نام او را آسمان دارد به سربندش که در قرآن حبیب خویش می‌خواند خداوندش نخواهد دید دنیا تا ابد مردی همانندش دل از یاران که هیچ، از دشمنان دل برده لبخندش جهان دارد هنوز از این تبسّم پند می‌گیرد جهان را عاقبت روزی همین لبخند می‌گیرد چه معراجی که هرشب از دل سجاده‌اش دارد چه اسرار نهانی در نگاه ساده‌اش دارد چه سرو باشکوهی قامت افتاده‌اش دارد چه اعجازی که در آیات فوق‌العاده‌اش دارد که حتی مشرکان باآنکه از جان دشمنش بودند کنار کعبه هرشب محو قرآن خواندنش بودند میان قومی از جاهل‌ترین مردم اقامت داشت اگر آزار می‌دادند او را، استقامت داشت اگر تهدید می‌کردند، او صبر و شهامت داشت اگر تحقیر می‌کردند، با آن‌ها کرامت داشت غمش تنها سعادتمندی آحاد مردم بود هزاران زخم می‌خورد و دمی نفرین نمی‌فرمود شبی پرواز کرد، از آسمان‌ها رفت بالاتر از آدم‌ رد شد، از عیسی و موسی رفت بالاتر گذشت از عرش، از جبریل حتی رفت بالاتر «دُنُوّاً وَاقتِرابا...» رفت بالا، رفت بالاتر بدون پرده چندی با حبیب خود تکلم کرد دعایی کرد اگر آن‌جا، دعا در حق مردم کرد وجود نازنینش رحمةٌ لِلعالَمین است او رخش شمس‌ُالضُّحی و گیسویش حَبلُ‌المَتین است او رسول بی‌قرین است او، امام راستین است او خدا یا بنده؟ حیرانم! نه آن است او نه این است او کسی از عمق این راز نهان سر درنیاورده خدا در جمع خوبانش از او بهتر نیاورده میان کل عالم یک نفر با او برابر بود نه تنها مصطفی را جانشین بود و برادر بود علی جان پیمبر بود و احمد جان حیدر بود پیمبر شهر علم و مرتضی این شهر را در بود به لطف مرتضی دارد پیمبر شرح صدرش را ولی افسوس بعد از او ندانستند قدرش را از این نعمت به روز واپسین پرسیده خواهد شد چه شد بعد از پیمبر وضع دین؟ پرسیده خواهد شد به جای او چه کس شد جانشین؟ پرسیده خواهد شد چه آمد بر امیرالمومنین؟ پرسیده خواهد شد خدا یاد بشر می‌آورد آن روز فطرت را و بالا می‌برد با هم کتاب‌الله و عترت را eitaa.com/alisalimian_poem
زبانزد است در آفاق، سرو قامت تو همیشه غبطه‌ی کوه است استقامت تو دلیل حیرت شمشیرها شهامت تو مبارک است بر این انقلاب امامت تو تمام‌قد، تو برای امام، آینه‌ای امام! حضرت سید علیّ خامنه‌ای! تو از سلاله‌ی عشقی، مرام تو نبوی‌ست بلاغتت زهرایی، شجاعتت علوی‌ست به پشتوانه‌ی تو خاک ما غیور و قوی‌ست ولایت تو بدون گمان صراط سَوی‌ست که رکن اصلی این انقلاب سرخ تویی دلیل تابش این آفتاب سرخ تویی به نطق، برتری از هر سخنوری به جهان به فضل، نیست شبیه تو گوهری به جهان ندیده چشم کسی چون تو رهبری به جهان دوباره آمده گویا پیمبری به جهان بساط مستی فرعونیان به هم خورده معادلات نوین جهان به هم خورده به پیشگاه تو هر فتنه‌ای‌ست نقش بر آب نصیب دشمن این خاک نیست غیر سراب به یک نگاه تو ما جمله‌ایم مست و خراب کجاست ناب‌تر از آن دو چشم مست، شراب؟ فدای هیبت و آن اقتدار بی‌مانند هزار جان گرامی فدای آن لبخند نگاه تو به افق‌های نور نزدیک است شب است و گفتی از این شب عبور نزدیک است و این که مقصد این راه دور، نزدیک است اشاره کردی و گفتی ظهور نزدیک است در آرزوی رسیدن به صبح آن روزیم در این مسیر خطر کرده‌ایم و پیروزیم بهار می‌دمد از بعد این خزان‌سالی چه مَطلَع‌ُالبَرَکاتی، چه اَحسَن‌ُالحالی خبر ببین که به پا می‌کند چه جنجالی: امام خامنه‌ای مُدّ‌ظلّه‌العالی گرفت در بغلش آن ولیّ اعظم را به دست حضرت قائم سپرد پرچم را eitaa.com/alisalimian_poem
🔰 شرح شهادتین از غزلم جاری است رایحه‌ی یاس مدح حسین است شعر و قافیه عباس عالم و آدم به زلف اوست گرفتار در عجبم از کجاست این همه احساس؟ واژه به مدحش رسیده است به بن‌بست شعر به وصفش کشیده است به وسواس کیست؟ که شرح شهادتین نگاهش از سر بسم‌الله است تا خود وَالنّاس قاتل او شمر نه، که کوچه و سیلی‌ست بغض عمیقش طواف زخمی دستاس از ثمر خون سرخ اوست که فرداست باغ، سراسر پر از شکوفه‌ی گیلاس eitaa.com/alisalimian_poem
🔰 چه حسینی این خدا کیست حسین این همه دیوانه‌ی اوست؟ وسط معرکه در سجده‌ی جانانه‌ی اوست آنچنان روز اَلَست از ته دل گفت بَلَی تا ابد هرچه بلا هست به پیمانه‌ی اوست چه حسینی که همه مست نگاهش هستند و اباالفضلِ علی ساقی میخانه‌ی اوست چه اباالفضل رشیدی که رسیده‌ست به عرش دست آن کودک دردانه که بر شانه‌ی اوست آه از سوره‌ی وَالفجر که در عاشورا آخرین آیه‌ی آن کودک دردانه‌ی اوست این حسین است که هرجا گرهی در کار است چاره‌اش یک نظر رحمت ریحانه‌ی اوست این حسین است که معراج عزادارانش سجده بر تربتی از خاک درِ خانه‌ی اوست اربعین چشم جهان دید چه شمعی‌ست حسین چقدَر زائر دلسوخته پروانه‌ی اوست eitaa.com/alisalimian_poem
🔰 شاه‌بیت ماه در کنج شبستان تو سوسو می‌کند باد دور پرچمت یاحق و یاهو می‌کند آسمان با ابرهایش هر سحر در صحن تو زیر پای زائرت را آب و جارو می‌کند آنچه را یک عالم از انجام دادن عاجزند خادم تو با اشارت‌های ابرو می‌کند ساعتی پیش از زیارت لال مادرزاد بود این که بین جمعیت دارد هیاهو می‌کند وزنه سنگین است و مردافکن ولی در معرکه پهلوان با نام تو انگار جادو می‌کند لاجرم ای شاه‌بیت بی‌مثال معرفت لطف تو این کمترین را هم غزل‌گو می‌کند این همه یک ذره از فضل اباالفضل علی‌ست روز محشر تازه دست خویش را رو می‌کند eitaa.com/alisalimian_poem
🔰 غزلی برگرفته از دعای مکارم‌الاخلاق چنان به اوج ببر قله‌ی یقینم را که برندارم از این آستان جبینم را فروع زندگی‌ام را چنان کفایت کن که هیچ کم نگذارم اصول دینم را اگر به چشم خلایق عزیز می‌کنی‌ام ذلیل دار منِ برتری‌گزینم را مرا به مهر و عطا و گذشت زینت ده مگر مهار کنم نفس خشمگینم را به ذکر حمد و سپاس خودت مبدّل کن تمام وسوسه‌ی فتنه‌آفرینم را به لطف دوستی‌ات قدرتی عطا فرما که ناامید کنم خصمِ در کمینم را مرا به مردم این روزگار وامگذار که خرج‌شان نکنم طبع نازنینم را ببند بر همه کس دیده‌ی نیازم را به‌سوی خود بگشا چشم رازبینم را همه وجود مرا پر کن از محبت خود به نام خویش بزن خاک سرزمینم را eitaa.com/alisalimian_poem
🕯 اعتراف مگیر فرصت بارانی نگاهم را مگر که پاک کنم نامه‌ی سیاهم را جز اعتراف ببین آه در بساطم نیست ولی تو می‌خری آیینه‌وار آهم را گناهکارم و روزی که بازخواست کنی به گردن کرمت می‌نهم گناهم را برای آتش جرمم شفیع خواهم کرد همین دو قطره مناجات گاه‌گاهم را قسم به عفو تو هرگز خطا نمی‌کردم چنانچه غیر تو می‌دید اشتباهم را چنان رئوف و رحیمی که من طمع دارم صواب ثبت کنی کرده‌ی تباهم را بگیر تنگ در آغوش مهربانی خود مگیر از منِ بی‌کس پناهگاهم را eitaa.com/alisalimian_poem