eitaa logo
علی‌زین‌العابدین‌پور
950 دنبال‌کننده
526 عکس
763 ویدیو
48 فایل
صفحهٔ پیج روبیکا •۰•۰•۰•۰•🥀✨۰•۰•۰•۰•۰• https://rubika.ir/alizynolabedinpor صفحه ی اینستاگرام خادم الشهدا علی زین العابدین پور @alizeynolabedinpour جهت ارتباط آسان شما @adminzynolabedinpor
مشاهده در ایتا
دانلود
پادکست حسین نمیذاره ما زمین بخوریم (2).mp3
2.57M
پادکست «حسین نمی‌ذاره ما زمین بخوریم!» . ‌. راوی: علی زین العابدین پور  https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor https://eitaa.com/alizynolabedinpor با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫
12.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدرم دست مرا داد به دستان حسین خواست از هر دو جهانم شود آسوده خیال . . راوی: علی زین العابدین پور https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor https://eitaa.com/alizynolabedinpor با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫
11.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عموی لاله های بی تاب برگرد... فدای قامتت سیراب برگرد... جلو تر شب پرستان در کمینند... نمی خواهیم بی تو آب ، برگرد.... . . صلی الله علیک یا اباالفضل العباس (ع) ................ 🥀............... https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor https://eitaa.com/alizynolabedinpor با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫
20M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوهوی تیر آمد و قلبی شکسته شد...💔😞 . . روضه شش ماهۀ ارباب راوی: علی زین العابدین پور محرم ۱۴۴۶ https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor https://eitaa.com/alizynolabedinpor با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫
_ _ _ ___ - بسم‌ الله ِنور ؛ معرفی کتاب ِ، اسم تو مصطفاست . زندگی‌ نامه داستانی ِشهید مصطفی صدرزاده را به روایت همسرش «سمیه ابراهیم پور » ؛ - قسمتی از متن کتاب . «اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشسته‌ام و زیر چادر، تیک‌تیک می‌لرزم. می‌دانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانه‌مان تا بهشت رضوان شهریار 10 دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم : آقا مصطفی ! نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشم‌هایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جای‌جایش لکه‌های خون بود و شلوار سبز لجنی شش‌جیبه. آمدی و گفتی: «جانم سمیه! گفتم: مگه نه اینکه هروقت می‌خواستم جایی برم، همراهی‌ام می‌کردی؟ حالا می‌خوام بیام سر مزارت، با من بیا! شانه‌به‌شانه‌ام آمدی . به مامان که گفتم فاطمه و محمدعلی پیش شما باشند تا برم بهشت رضوان و برگردم، با نگرانی پرسید: تنها؟! ـ چرا فکر می‌کنی تنها؟ ـ پس با کی؟ ـ آقا مصطفی ! پلک چپش پرید : بسم الله الرحمن الرحیم چشم‌هایش پر از اشک شد. زیر لب دعایی خواند و به‌سمتم فوت کرد ، لابد خیال کرد مُخَم تاب برداشته . https://eitaa.com/alizynolabedinpor https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor
پادکست نماز رو عاشقونه بخونیم!.mp3
1.28M
پادکست «نماز رو عاشقونه بخونیم!» . ‌. راوی: علی زین العابدین پور  https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor https://eitaa.com/alizynolabedinpor با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫